اخبار ویژه »
شناسه خبر : 47642
پرینتخانه » فرهنگی, مطالب روزنامه
تاریخ انتشار : 02 مرداد 1400 - 6:46 |
بررسی ارکان حکومت عدل علوی در ایام دهه ولایت
دولت غدیری؛ مصاف عدالت با اشرافیت
حضرت علی علیهالسلام در 18 ذیالحجة الحرام سال 35 هجری قمری ردای حکومت بر تن کرد و به مدت چهارسال و نه ماه و سه روز زمام امور را به دست گرفت. با بررسی کتب تاریخی شباهت زمان شروع حکومت علوی با عصر حاضر بهوضوح نمایان خواهد شد زیرا در صورت ادامهدار بودن شرایط سخت اقتصادی گروههای انقلابی هم مقابل حضرت قرار میگرفتند و موضع آنان نسبت به وی دگرگون میشد.
سجاد تنها
حضرت علی علیهالسلام در ۱۸ ذیالحجة الحرام سال ۳۵ هجری قمری ردای حکومت بر تن کرد و به مدت چهارسال و نه ماه و سه روز زمام امور را به دست گرفت. با بررسی کتب تاریخی شباهت زمان شروع حکومت علوی با عصر حاضر بهوضوح نمایان خواهد شد زیرا در صورت ادامهدار بودن شرایط سخت اقتصادی گروههای انقلابی هم مقابل حضرت قرار میگرفتند و موضع آنان نسبت به وی دگرگون میشد. حضرت علی علیهالسلام با توجه به وظیفه الهی و شرعی خود ناچار بود رضایت عموم را تأمین کند و از افراد صالح بهره بگیرد و حکومتی را پی ریزد که کاملا بهمانند عصر رسالت نبوی باشد.
قبل از شروع خلافت حضرت علی علیهالسلام عدهای به ثروتهای سرسامآوری رسیده بودند که تنها فهرست داراییهای آنان انسان را مبهوت میسازد. بهعنوان نمونه به ثروت دو صحابی به نام زبیر و طلحه اشاره میکنیم: محدثان مانند بخاری و غیره، ارثیه نقدی زبیر را ۵۹ میلیون و ۸۰۰ هزار گزارش کردهاند. او بهتنهایی در مدینه یازده خانه، در بصره دو خانه، در کوفه یک خانه و در مصر یک خانه داشت. همچنان که برای او مزارعی در مصر، اسکندریه، کوفه و بصره بود. مسعودی میگوید: او مالک هزار اسب و هزار بنده و هزار کنیز بود و درآمد او از عراق، هرروز به هزار دینار میرسید. درآمد طلحه از مزارع عراق میان چهارصد هزار الی پانصد هزار دینار بود. زراندوزی در انحصار این دو نفر نبود، بلکه حاشیهنشینان خلافت اسلامی از امویها و قرشیها همگی ثروتهای کلانی را برای خود اختصاص داده بودند، مانند: عبدالرحمنبن عوف، سعدبن ابی وقاص، یعلیبن امیه، زیدبن ثابت، ابوسفیان و مروانبن حکم.
با شروع خلافت حضرت علی علیهالسلام بیعتکنندگان خواهان بازگردانیدن ثروتهای بادآورده به بیتالمال بودند. دقیقا انتظاری که امروز نیز در کشور ما تمام مردم و خصوصا شرکتکنندگان انتخابات ۱۴۰۰ از دولت سیزدهم دارند. زمانی که امام در مقابل چنین جامعه پرشکاف و پرتبعیضی قرار گرفت؛ از طرفی صاحبان ثروت، از یاران بنام پیامبر بوده و در پوشش صحابه برای خود قدرت و مقامی داشتند و از طرف دیگر این ثروتهای عمومی که بدون جهت در اختیار این افراد قرارگرفته بود باید به بیتالمال برمیگشت. امام در روز دوم خلافت خود رو به مسلمانان کرد و چنین گفت: «وَاِ لَو وَجَدتُهُ قَد تُزُوٍّجَ بِهِ النٍّسأُ، وَ مُلِکَ بِهِ الا مأُ لَرَدَدتُهُ؛ فَاِنَّ فِی العَدلِ سَعَةً، وَ مَن ضاقَ عَلَیهِ العَدلُ فَالجَورُ عَلَیهِ اَضیَقُ!؛ به خدا، اگر ببینم که بیتالمال به مهر زنان یا بهای کنیزکان رفته باشد، آن را بازمیگردانم که در عدالت گشایش است و آنکه عدالت برای وی سخت باشد، ستم برای او سختتر خواهد بود!»
اکنون باید دید که امیرالمؤمنین با چه اصولی به پایههای حکومت عدالتپایه خود را برپا ساخت و آن را حجتی برای حکومتهای تاریخ قرار داد. بررسی کتب تاریخی و روایی گواه بر آن است که اصول سیاست حضرت هشت رکن اساسی داشت:
۱٫ کیمیایی به نام صداقت
به گمان من اگر از مردم بپرسیم کدام اخلاق برخی مسئولین شما را آزار میدهد؛ میگویند دروغ! دروغگویی برخی مسئولین نمکی است بر زخمهای مردم آنقدر که آرزو دارند ایکاش برخی مسئولین به مردم لطف میکردند و کمتر سخن میگفتند!
صداقت در بسیاری از تفکرها با سیاست در عمل قابل جمع نیست. بلکه گاهی فریب و خدعه و دغل، پایه و اساس سیاست دانسته میشود. مصداق این نوع سیاستورزی در زمان امیرالمؤمنین، معاویه و دست راستش عمروعاص بود که در یک قلم با انواع بازیهای رسانهای سعی در بدنام کردن حضرت امیر داشت. مولا خود در بیان تفاوت راهش از سیاستورزی اموی میفرماید: «معاویه از من زیرکتر نیست. او دغلباز و فاسد است. من نمیخواهم دغلبازی بکنم و از جاده حقیقت منحرف شوم و فسق و جور مرتکب شوم. اگر خدای تبارکوتعالی، دغلبازی را دشمنی نمیپنداشت، در آنوقت میدیدید که زرنگترین مردم دنیا، علی(ع) است. دغلبازی، فسق و جور است و اینگونه فجورها، کفر است.» سیاست حضرت علی علیهالسلام از دوران جوانی تا لحظه شهادت، صدق و صفا و درستگویی و درستگفتاری تشکیل میداد و به فرموده پیامبر عشق و رحمت صلّی اللّه علیه و آله امام علی علیهالسلام لقب «صدیق اکبر» داشت: علیبن ابیطالب علیهالسلام نخستین کسی است که به من ایمان آورد و نخستین کسی است که در روز رستاخیز با من دست میدهد و او «صدیق اکبر» است و فاروق امت، حق و باطل را از هم جدا میسازد.
۲٫حاکمیت قانون
قانون محوری اساس سیاست کشور را تشکیل میدهد. زیرا نظم در جامعه در سایه ایمان به قانون و عمل به آن پدید میآید و اگر پاسدار قانون، خود قانونشکنی کند، قانونشکنی برای همگان آسان میگردد. رجال آسمانی، قوانین الهی را بیپروا و بدون واهمه اجرا میکردند و هرگز عواطف انسانی یا پیوند خویشاوندی و منافع زودگذر مادی، آنان را تحت تأثیر قرار نمیداد.
۳٫انتقادپذیری
والی، هر چه هم از صمیم دل و از طریق اخلاص به حلوفصل امور بپردازد، بالاخره ازآنجاکه بشر محدود است دچار اشتباه خواهد بود و اگر عظمت و موقعیت والی مانع از انتقاد و بیان اشتباهات او گردد، مسلما چرخ اصلاحات بهکندی پیش برود و چهبسا آگاهی مردم از اشتباهات و ناتوانی از بیان، عقدههای روحی پدید آورد. ازاینجهت امام بهرغم آنکه خود از خطای سهوی یا عمدی مصون و معصوم است در یکی از سخنان خود یادآور میشود که نباید زمامدارِ مسلمانان را فوق انتقاد انگاشت، بلکه باید در مواردی او را به خطایش آگاه ساخت. حضرت علی علیهالسلام دراینباره میگوید: فَلا تَکُفُّوا عَن مَقالَةٍ بِحَق، اَو مَشُورَةٍ بِعَدلٍ، فَاِنی لَستُ فی نَفسی بَفوقِ اَن اُخِطیءَ، ولا آمَنُ ذلِکَ مِن فِعلی اِلا ان یَکفِیَ اللهُ مِن نَفسی ما هُوَ اَملَکُ بِهِ مِنی…؛ از گفتن حق یا رأی زدن درعدالت بازنایستید که من نه برتر از آنم که خطا کنم و نه در کار خویش از خطا ایمنم، مگر اینکه خدا مرا در کار نفس کفایت کند که او از من بر آن تواناتر است.
۴٫ شایستهسالاری
در سیاست حضرت علی علیهالسلام مناصب درگرو شایستگیها بود و هیچ نوع رابطهای بر این ضابطه سایه نمیانداخت. او پیوسته میکوشید افراد نالایق را از کارهای کلیدی بردارد، و افراد ایمن و مخلص را روی کار بیاورد. یکی از کارهای نخستین امام آنگاه که به زمامداری رسید، عزل تمام استانداران و کارگزاران بزرگ عثمان بود. همه کارگزاران عزل شدند و تنها ابوموسی اشعری را در مقام خود تثبیت نمود. چنین شیوهای بر سیاستمداران آن روز، هرچند هم به حضرت علی علیهالسلام اخلاص میورزیدند، سنگین بود. ایشان در مواردی حتی شخصیتهای برجسته و مهم را نیز با جدیت
تمام توبیخ میکرد. مثل این عبارات ایشان خطاب به جناب کمیل: «نه تو را بازوى توانایی است و نه دشمن را از ناحیه تو ترسى، نه مرزى را بستی و نه شوکت دشمن را شکستی و نه حاکمى بودى که به درد اهل شهرش بخورد و نه میتوانى از امیر خود کارى را کفایت کنى والسلام.»
ادامه دارد
حضرت علی علیهالسلام در ۱۸ ذیالحجة الحرام سال ۳۵ هجری قمری ردای حکومت بر تن کرد و به مدت چهارسال و نه ماه و سه روز زمام امور را به دست گرفت. با بررسی کتب تاریخی شباهت زمان شروع حکومت علوی با عصر حاضر بهوضوح نمایان خواهد شد زیرا در صورت ادامهدار بودن شرایط سخت اقتصادی گروههای انقلابی هم مقابل حضرت قرار میگرفتند و موضع آنان نسبت به وی دگرگون میشد. حضرت علی علیهالسلام با توجه به وظیفه الهی و شرعی خود ناچار بود رضایت عموم را تأمین کند و از افراد صالح بهره بگیرد و حکومتی را پی ریزد که کاملا بهمانند عصر رسالت نبوی باشد.
قبل از شروع خلافت حضرت علی علیهالسلام عدهای به ثروتهای سرسامآوری رسیده بودند که تنها فهرست داراییهای آنان انسان را مبهوت میسازد. بهعنوان نمونه به ثروت دو صحابی به نام زبیر و طلحه اشاره میکنیم: محدثان مانند بخاری و غیره، ارثیه نقدی زبیر را ۵۹ میلیون و ۸۰۰ هزار گزارش کردهاند. او بهتنهایی در مدینه یازده خانه، در بصره دو خانه، در کوفه یک خانه و در مصر یک خانه داشت. همچنان که برای او مزارعی در مصر، اسکندریه، کوفه و بصره بود. مسعودی میگوید: او مالک هزار اسب و هزار بنده و هزار کنیز بود و درآمد او از عراق، هرروز به هزار دینار میرسید. درآمد طلحه از مزارع عراق میان چهارصد هزار الی پانصد هزار دینار بود. زراندوزی در انحصار این دو نفر نبود، بلکه حاشیهنشینان خلافت اسلامی از امویها و قرشیها همگی ثروتهای کلانی را برای خود اختصاص داده بودند، مانند: عبدالرحمنبن عوف، سعدبن ابی وقاص، یعلیبن امیه، زیدبن ثابت، ابوسفیان و مروانبن حکم.
با شروع خلافت حضرت علی علیهالسلام بیعتکنندگان خواهان بازگردانیدن ثروتهای بادآورده به بیتالمال بودند. دقیقا انتظاری که امروز نیز در کشور ما تمام مردم و خصوصا شرکتکنندگان انتخابات ۱۴۰۰ از دولت سیزدهم دارند. زمانی که امام در مقابل چنین جامعه پرشکاف و پرتبعیضی قرار گرفت؛ از طرفی صاحبان ثروت، از یاران بنام پیامبر بوده و در پوشش صحابه برای خود قدرت و مقامی داشتند و از طرف دیگر این ثروتهای عمومی که بدون جهت در اختیار این افراد قرارگرفته بود باید به بیتالمال برمیگشت. امام در روز دوم خلافت خود رو به مسلمانان کرد و چنین گفت: «وَاِ لَو وَجَدتُهُ قَد تُزُوٍّجَ بِهِ النٍّسأُ، وَ مُلِکَ بِهِ الا مأُ لَرَدَدتُهُ؛ فَاِنَّ فِی العَدلِ سَعَةً، وَ مَن ضاقَ عَلَیهِ العَدلُ فَالجَورُ عَلَیهِ اَضیَقُ!؛ به خدا، اگر ببینم که بیتالمال به مهر زنان یا بهای کنیزکان رفته باشد، آن را بازمیگردانم که در عدالت گشایش است و آنکه عدالت برای وی سخت باشد، ستم برای او سختتر خواهد بود!»
اکنون باید دید که امیرالمؤمنین با چه اصولی به پایههای حکومت عدالتپایه خود را برپا ساخت و آن را حجتی برای حکومتهای تاریخ قرار داد. بررسی کتب تاریخی و روایی گواه بر آن است که اصول سیاست حضرت هشت رکن اساسی داشت:
۱٫ کیمیایی به نام صداقت
به گمان من اگر از مردم بپرسیم کدام اخلاق برخی مسئولین شما را آزار میدهد؛ میگویند دروغ! دروغگویی برخی مسئولین نمکی است بر زخمهای مردم آنقدر که آرزو دارند ایکاش برخی مسئولین به مردم لطف میکردند و کمتر سخن میگفتند!
صداقت در بسیاری از تفکرها با سیاست در عمل قابل جمع نیست. بلکه گاهی فریب و خدعه و دغل، پایه و اساس سیاست دانسته میشود. مصداق این نوع سیاستورزی در زمان امیرالمؤمنین، معاویه و دست راستش عمروعاص بود که در یک قلم با انواع بازیهای رسانهای سعی در بدنام کردن حضرت امیر داشت. مولا خود در بیان تفاوت راهش از سیاستورزی اموی میفرماید: «معاویه از من زیرکتر نیست. او دغلباز و فاسد است. من نمیخواهم دغلبازی بکنم و از جاده حقیقت منحرف شوم و فسق و جور مرتکب شوم. اگر خدای تبارکوتعالی، دغلبازی را دشمنی نمیپنداشت، در آنوقت میدیدید که زرنگترین مردم دنیا، علی(ع) است. دغلبازی، فسق و جور است و اینگونه فجورها، کفر است.» سیاست حضرت علی علیهالسلام از دوران جوانی تا لحظه شهادت، صدق و صفا و درستگویی و درستگفتاری تشکیل میداد و به فرموده پیامبر عشق و رحمت صلّی اللّه علیه و آله امام علی علیهالسلام لقب «صدیق اکبر» داشت: علیبن ابیطالب علیهالسلام نخستین کسی است که به من ایمان آورد و نخستین کسی است که در روز رستاخیز با من دست میدهد و او «صدیق اکبر» است و فاروق امت، حق و باطل را از هم جدا میسازد.
۲٫حاکمیت قانون
قانون محوری اساس سیاست کشور را تشکیل میدهد. زیرا نظم در جامعه در سایه ایمان به قانون و عمل به آن پدید میآید و اگر پاسدار قانون، خود قانونشکنی کند، قانونشکنی برای همگان آسان میگردد. رجال آسمانی، قوانین الهی را بیپروا و بدون واهمه اجرا میکردند و هرگز عواطف انسانی یا پیوند خویشاوندی و منافع زودگذر مادی، آنان را تحت تأثیر قرار نمیداد.
۳٫انتقادپذیری
والی، هر چه هم از صمیم دل و از طریق اخلاص به حلوفصل امور بپردازد، بالاخره ازآنجاکه بشر محدود است دچار اشتباه خواهد بود و اگر عظمت و موقعیت والی مانع از انتقاد و بیان اشتباهات او گردد، مسلما چرخ اصلاحات بهکندی پیش برود و چهبسا آگاهی مردم از اشتباهات و ناتوانی از بیان، عقدههای روحی پدید آورد. ازاینجهت امام بهرغم آنکه خود از خطای سهوی یا عمدی مصون و معصوم است در یکی از سخنان خود یادآور میشود که نباید زمامدارِ مسلمانان را فوق انتقاد انگاشت، بلکه باید در مواردی او را به خطایش آگاه ساخت. حضرت علی علیهالسلام دراینباره میگوید: فَلا تَکُفُّوا عَن مَقالَةٍ بِحَق، اَو مَشُورَةٍ بِعَدلٍ، فَاِنی لَستُ فی نَفسی بَفوقِ اَن اُخِطیءَ، ولا آمَنُ ذلِکَ مِن فِعلی اِلا ان یَکفِیَ اللهُ مِن نَفسی ما هُوَ اَملَکُ بِهِ مِنی…؛ از گفتن حق یا رأی زدن درعدالت بازنایستید که من نه برتر از آنم که خطا کنم و نه در کار خویش از خطا ایمنم، مگر اینکه خدا مرا در کار نفس کفایت کند که او از من بر آن تواناتر است.
۴٫ شایستهسالاری
در سیاست حضرت علی علیهالسلام مناصب درگرو شایستگیها بود و هیچ نوع رابطهای بر این ضابطه سایه نمیانداخت. او پیوسته میکوشید افراد نالایق را از کارهای کلیدی بردارد، و افراد ایمن و مخلص را روی کار بیاورد. یکی از کارهای نخستین امام آنگاه که به زمامداری رسید، عزل تمام استانداران و کارگزاران بزرگ عثمان بود. همه کارگزاران عزل شدند و تنها ابوموسی اشعری را در مقام خود تثبیت نمود. چنین شیوهای بر سیاستمداران آن روز، هرچند هم به حضرت علی علیهالسلام اخلاص میورزیدند، سنگین بود. ایشان در مواردی حتی شخصیتهای برجسته و مهم را نیز با جدیت
تمام توبیخ میکرد. مثل این عبارات ایشان خطاب به جناب کمیل: «نه تو را بازوى توانایی است و نه دشمن را از ناحیه تو ترسى، نه مرزى را بستی و نه شوکت دشمن را شکستی و نه حاکمى بودى که به درد اهل شهرش بخورد و نه میتوانى از امیر خود کارى را کفایت کنى والسلام.»
ادامه دارد
برچسب ها
امام علی ( ع ) , سجاد تنها
به اشتراک بگذارید
https://resalat-news.com/?p=47642
تعداد دیدگاه : دیدگاهها برای دولت غدیری؛ مصاف عدالت با اشرافیت بسته هستند
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.