دور باطل در وزارت خارجه آمریکا
مقامات دولت جوبایدن طی روزهای اخیر مواضع قابل تاملی را در خصوص احیای توافق هسته ای ( برجام ) اتخاذ کرده اند.آنها از یک سو با اتخاذ ژست بی خبری تلاش دارند پیام خاصی را درحوزه دیپلماسی عمومی به نظام بین الملل مخابره کنند:اینکه واشنگتن اساسا اهمیتی برای مذاکرات و توافق با ایران قائل نیست! ماهیت این القاگری کاذب زمانی بیشتر آشکار می شود که متوجه مرز دیپلماسی پنهان، دیپلماسی رسمی و دیپلماسی عمومی در حوزه سیاست خارجی آمریکا باشیم! در این مرزبندی،میان مواضع پنهانی و القایی واشنگتن فاصله ای معنادار وجود دارد . اما ادعای مقامات آمریکایی در خصوص عدم تعجیل آنها برای توافق با ایران چگونه قابل ابطال است؟بهتر است در اینجا به یک مثال نقض آشکار اشاره کنیم. اجرایی شدن تفاهم غیر مستقیم ایران و آمریکا بر سر تبادل زندانیان طرفین و آزادسازی اموال بلوکه شده کشورمان ( و انتقال آن به قطر)، نقطه آشکارساز دیپلماسی واقع بینانه و مقتدرانه در حوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تلقی می شود.
مقامات ارشد آمریکایی به صورت خاص طی ماه های اخیر مدعی بودند هیچ گونه توافقی با ایران بر سر آزادسازی زندانیان و اموال بلوکه شده ایران وجود ندارد و هر آنچه از سوی منابع دیپلماتیک در ایران یا حتی کشورهایی مانند عمان و قطر بیان می شود،
نوعی گمانه زنی بی اساس محسوب می شود.مروری بر مواضع جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی و آنتونی بلینکن، وزیر خارجه دولت بایدن موید همین مسئله است. در همین نگاه نخست، اعلام و اجرایی شدن این توافق به وضوح بیانگر دروغ پردازی آشکار واشنگتن در خصوص مذاکرات مسقط و دوحه محسوب می شود. اگرچه برخی منابع آمریکایی می گویند کاخ سفید از ترس جمهوریخواهان کنگره ( خصوصا مجلس نمایندگان ) و لابی آیپک از صراحت گویی در این خصوص اجتناب کرده است، اما این مسئله نیز دلیل موجهی دال بر ارائه آدرسها و نشانه های انحرافی از مذاکرات محسوب نمی شود!
قطعا این دروغ پردازی در قبال پرونده های دیگری مانند مذاکرات هسته ای ،جنگ اوکراین، مناقشه بر سر تایوان و پرونده قفقاز نیز صادق است. نکته دیگر، مربوط به ابعاد کیفی و فرامتنی تفاهم صورت گرفته است. در طول یک سال اخیر، مقامات آمریکایی متمرکز بر تولید و بازتولید اغتشاشات در ایران بوده و انجام هر گونه مذاکره و تعاملی با تهران را ( حتی به صورت غیر مستقیم ) نشانه ای دال بر انحراف از راهبرد بحران سازی در کشورمان تلقی می کردند. اما در نهایت، واشنگتن ناچار شد در یکی از حساس ترین آوردگاهها و برهه های زمانی، تن به امتیازدهی به کشورمان داده و در قالب تفاهم تبادل زندانیان و آزادی اموال بلوکه شده، فرامتن و بستری که در ایجاد و خلق آن هزینه های مادی و استراتژیک زیادی نموده بود را به دست خود دفرمه و مضمحل سازد. خشم جریانات ضد انقلاب از تفاهم اخیر صورت گرفته از سوی دولت بایدن و ابراز آن در شبکه های مختلف ماهواره ای خارج نشین، ریشه در همین حقیقت دارد.
جمهوری اسلامی ایران توانست در این گلوگاه مهم، با تلفیقی از ابزارهای سخت و نرم ، رفتار مهم ترین مصدر خلق آشوب و بحران در کشور را به گونه ای ماهرانه در کنترل خود قراردهد و در حقیقت، استراتژِی مدیریت صحنه را کاملا بر خلاف آنچه آمریکا و مهره های آن در صدد پیشبرد آن بودند، دگرگون سازد. در نهایت اینکه آمریکا در معادله ترسیم شده، چه درابعاد کمی و متنی و چه در ابعاد فرامتنی و محیطی یک بازنده تمام عیار محسوب می شود.
حنیف غفاری
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.