اخبار ویژه »
شناسه خبر : 18379
پرینتخانه » سرمقاله, یادداشت
تاریخ انتشار : 19 اسفند 1398 - 22:41 |
سوگنامهای برای حسین شیخالاسلام
دل میرود ز دستم
هنگامی که خبر رحلت جانگداز دوستی را که از ته دل دوستش داشتم شنیدم، اندوه و حزن سراسر وجودم را فرا گرفت. هر کسی در زندگی داغهایی دیده و عزیزانی را ناگهان از دست داده، اما داغ این عزیز، چیز دیگری بود. نمیدانم حسین آقا را چرا اینقدر دوست داشتم و نسبت به او احساس رفاقت میکردم!
|سیدمرتضی نبوی|
هنگامی که خبر رحلت جانگداز دوستی را که از ته دل دوستش داشتم شنیدم، اندوه و حزن سراسر وجودم را فرا گرفت. هر کسی در زندگی داغهایی دیده و عزیزانی را ناگهان از دست داده، اما داغ این عزیز، چیز دیگری بود. نمیدانم حسین آقا را چرا اینقدر دوست داشتم و نسبت به او احساس رفاقت میکردم!
شاید به خاطر اینکه ظاهر و باطنش یکی بود، شاید به خاطر اینکه فوق العاده متواضع و خاکی بود، شاید به خاطر اینکه اهل نماز اول وقت بود. تصادفی یک روز پنجشنبه نزدیک فروشگاه اتکا واقع در خیابان امام خمینی(ره) زیارتش کردم. این دیدار، بعد از دوره سفارتش در سوریه بود. خودش بود و خودش، برای خرید آمده بود. مثل مردم عادی، نزدیک نماز ظهر که صدای اذان شنیده شد، به مسجد محمدیه نزدیک فروشگاه اتکا برای اقامه نماز اول وقت رفت. او را دوست داشتم. چون اخلاص و تعبد او بینظیر بود. برای او فقط خدا و مصالح بندگان خدا مطرح بود و بس. در جایگاههای مختلف نظام خدمت کرده بود، در بعضی موارد هم بیمهری دیده بود، اما هرگز ندیدم از کسی گله کند یا رنجیدهخاطر شود.
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
حسینآقا را دوست داشتم چون یک دیپلمات برجسته در تراز انقلاب اسلامی بود. سرنوشتش با انقلاب و جمهوری اسلامی گره خورده بود و لحظهای از خدمت به نظام و انقلاب غافل نبود. در شرایط سخت دفاع مقدس از معاونان راهبردی وزارت امورخارجه بود. در شرایطی سرنوشتساز در خط مقدم جبهه سوریه به لبنان، سوریه و فلسطینیها و سرزمین دلیران یعنی ایران خدمت میکرد. اولویت اول شیخ الاسلام، اطاعت از رهبری و تحقق آرمانهای بلند ولیفقیه در سطح جهان اسلام، منطقه و جهان بود. از صمیم قلب و با عشق و ایمان از امام و رهبری اطاعت میکرد. جلساتی در جمع برخی دوستان دانشگاهی داشتیم که مسائل داخلی و مسائل خارجی را تحلیل میکردیم.
اگر حسینآقا در جلسهای غایب بود، همه خلأ حضور او را بهوضوح احساس میکردند. وقتی شرایط داخلی و بینالمللی سخت میشد و میرفت که ناامیدی بر فضای جلسه سایه بیفکند، حسینآقا که سراپا گوش بود و شتابی برای سخن گفتن نداشت و همیشه میگفت از تحلیلهای دوستان استفاده میکنم، لب به سخن میگشود، فضای محفل را عوض میکرد، نور امید میتابانید و از دل سختیها، آسانیها و گشایشها را نمایان میکرد. تحلیلهای او در مسائل داخلی و خارجی و حتی اقتصادی عمیق، عالمانه و ابتکاری بود. او در دورهای که نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی بود، طرحهای عمیقی برای انرژی- مهمترین منبع خدادادی کشور- داشت. یکی دیگر از ویژگیهای حسینآقا «بیحاشیه» بودن اش بود، خیلی خدمت کرد، خیلی جاهای مهم و استراتژیک، منشأ اثر و کارآمد بود، اما هیچوقت حاشیه سیاسی یا حاشیهای از نوع دیگر درست نکرد. صادق بود، متعبد بود، انقلابی بود متواضع و مخلص بود، اهل نظر و عمل بود، دیپلمات بود، خدمتگزار بود، تحلیلگر و نماینده و کارگزار صدیقی بود. خدایش با امام حسین (ع) محشور گرداند و به خانواده محترمش صبر جمیل و اجر جزیل عطا فرماید.
بمنه و رحمته
هنگامی که خبر رحلت جانگداز دوستی را که از ته دل دوستش داشتم شنیدم، اندوه و حزن سراسر وجودم را فرا گرفت. هر کسی در زندگی داغهایی دیده و عزیزانی را ناگهان از دست داده، اما داغ این عزیز، چیز دیگری بود. نمیدانم حسین آقا را چرا اینقدر دوست داشتم و نسبت به او احساس رفاقت میکردم!
شاید به خاطر اینکه ظاهر و باطنش یکی بود، شاید به خاطر اینکه فوق العاده متواضع و خاکی بود، شاید به خاطر اینکه اهل نماز اول وقت بود. تصادفی یک روز پنجشنبه نزدیک فروشگاه اتکا واقع در خیابان امام خمینی(ره) زیارتش کردم. این دیدار، بعد از دوره سفارتش در سوریه بود. خودش بود و خودش، برای خرید آمده بود. مثل مردم عادی، نزدیک نماز ظهر که صدای اذان شنیده شد، به مسجد محمدیه نزدیک فروشگاه اتکا برای اقامه نماز اول وقت رفت. او را دوست داشتم. چون اخلاص و تعبد او بینظیر بود. برای او فقط خدا و مصالح بندگان خدا مطرح بود و بس. در جایگاههای مختلف نظام خدمت کرده بود، در بعضی موارد هم بیمهری دیده بود، اما هرگز ندیدم از کسی گله کند یا رنجیدهخاطر شود.
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
حسینآقا را دوست داشتم چون یک دیپلمات برجسته در تراز انقلاب اسلامی بود. سرنوشتش با انقلاب و جمهوری اسلامی گره خورده بود و لحظهای از خدمت به نظام و انقلاب غافل نبود. در شرایط سخت دفاع مقدس از معاونان راهبردی وزارت امورخارجه بود. در شرایطی سرنوشتساز در خط مقدم جبهه سوریه به لبنان، سوریه و فلسطینیها و سرزمین دلیران یعنی ایران خدمت میکرد. اولویت اول شیخ الاسلام، اطاعت از رهبری و تحقق آرمانهای بلند ولیفقیه در سطح جهان اسلام، منطقه و جهان بود. از صمیم قلب و با عشق و ایمان از امام و رهبری اطاعت میکرد. جلساتی در جمع برخی دوستان دانشگاهی داشتیم که مسائل داخلی و مسائل خارجی را تحلیل میکردیم.
اگر حسینآقا در جلسهای غایب بود، همه خلأ حضور او را بهوضوح احساس میکردند. وقتی شرایط داخلی و بینالمللی سخت میشد و میرفت که ناامیدی بر فضای جلسه سایه بیفکند، حسینآقا که سراپا گوش بود و شتابی برای سخن گفتن نداشت و همیشه میگفت از تحلیلهای دوستان استفاده میکنم، لب به سخن میگشود، فضای محفل را عوض میکرد، نور امید میتابانید و از دل سختیها، آسانیها و گشایشها را نمایان میکرد. تحلیلهای او در مسائل داخلی و خارجی و حتی اقتصادی عمیق، عالمانه و ابتکاری بود. او در دورهای که نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی بود، طرحهای عمیقی برای انرژی- مهمترین منبع خدادادی کشور- داشت. یکی دیگر از ویژگیهای حسینآقا «بیحاشیه» بودن اش بود، خیلی خدمت کرد، خیلی جاهای مهم و استراتژیک، منشأ اثر و کارآمد بود، اما هیچوقت حاشیه سیاسی یا حاشیهای از نوع دیگر درست نکرد. صادق بود، متعبد بود، انقلابی بود متواضع و مخلص بود، اهل نظر و عمل بود، دیپلمات بود، خدمتگزار بود، تحلیلگر و نماینده و کارگزار صدیقی بود. خدایش با امام حسین (ع) محشور گرداند و به خانواده محترمش صبر جمیل و اجر جزیل عطا فرماید.
بمنه و رحمته
برچسب ها
حسین شیخالاسلام , سید مرتضی نبوی
به اشتراک بگذارید
https://resalat-news.com/?p=18379
تعداد دیدگاه : دیدگاهها برای دل میرود ز دستم بسته هستند
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.