دقیقا حقوق کدام بشر؟
سجاد تنها
شعبدهبازند، در این شکی نیست. آنها بزرگترین ناقضین حقوق بشر در تمام طول تاریخاند. این حقیقت را کوچهپسکوچههای هیروشیما و ناکازاکی خوب میدانند. سیاهپوستان آفریقایی و اخلاف امروزیشان هم نظرات جالبی در این خصوص دارند. اگر بازهم در این مورد سؤال دارید، حتما از سرخپوستان بومی آمریکای شمالی نظرشان را درباره حقوق بشر آمریکایی جویا شوید. بیا برویم ویتنام تا آنجا هم ردپای حقوق بشر آمریکایی را ببینیم. حقوق بشر آمریکایی را سعودیها خریدارند. هر بمب که روی قحطیزدگان یمن پایین میآید چند دلار میارزد؟ شاید آمریکا برای تلاش در راستای حقوق بشر نیاز به دلار دارد و با فروش اسلحه به قصابان سعودی، این پول را تهیه میکند. حقوق بشر آمریکایی را صهیونیستها خریدارند؛ گنبد آهنین اشغالگران عصر ما را آمریکاییها تجهیز میکنند. معنای حقوق بشر آمریکایی را ساکنان هواپیمای بوئینگ مسافربری ایرانی با شصتوشش مسافر کودک که بر فراز خلیجفارس هدف قرار گرفت میدانند… پرواز ۶۵۵ که برای مسافران آن تا بینهایت ادامه داشت.
رابطه آمریکا با حقوق بشر تضاد نیست؛ تناقض است. تضاد یعنی سفید و سیاه، تناقض یعنی سفید و بیرنگی یا سیاه و بیرنگی. آمریکا از اساس زاییده نقض حقوق بشر است. آمریکا یعنی مهاجرانی سودجو که با قتلعام سرخپوستان، زمینها و معادن آنها را دزدیدند، اما بعد از تمام این حقیقتها شاهد آن هستیم که بزرگترین داعیهداران و مبلغان حقوق بشر نیز همین حضرات آمریکایی هستند. میپرسید این شعبده چگونه ممکن شده است؟ با معجزه رسانه. آمریکاییها علاوه بر آنکه تجسم اعلای وقاحت و پررویی هستند، به قول حضرت آقا، بلندگوها نیز در اختیارشان است. هر کس را بخواهند، متهم میکنند. هر کس را بخواهند تطهیر میکنند. ماست را سیاه جلوه میدهند؛ شب را بهجای روز جا میزنند. مثل دزدی که مالی را به جیب میزند و آنوقت فرار میکند و فریاد میکشد: «آی دزد!» دزد چنان داد و قال راه میاندازد که دیگران در رفتن به دنبال دزد از خود دزد جلو میزنند، آنوقت دزد میایستد و پوزخندی حواله جماعت سادهلوح میکند. ما در این یادداشت نمیخواهیم بگوییم آمریکا ناقض حقوق بشر است، میخواهیم اثبات کنیم آمریکا خود تماما نقض این مفهوم است. آمریکا سراپا مثالی است برای نقض حقوق بشر. به قول مرحوم جلال آل احمد: «هیچچیز آمریکاییتر از خشونت نیست.» آری، آمریکا خشن نیست. خشونت، آمریکایی است. شترق! این صدای سیلی مرحوم جلال بود که با این جمله بیخ گوش مجسمه آزادی خواباند.
بعد از پایان جنگ جهانی دوم واژه جدیدی وارد محاورات روزمره مردم جهان شد: « حقوق بشر.»در سال ۱۹۴۵ این اصطلاح جایگزین اصطلاحاتی همچون حقوق طبیعی یا حقوق انسانی شد که از قدمت زیادی در بین مردم برخوردار بود و اصطلاحی ریشهدار و اصیل تلقی میشد. یکی از نکات مهمی که در بحث حقوق بشر نباید از آن غفلت کرد این است که مجموعه افرادی که در منطقهای زندگی میکنند و از صلاحیتهای حقوقی متفاوتی برخوردار هستند را نمیتوان مدعی شد که تمام آن قوانین بهمنزله حقوق بشر قلمداد خواهد شد. درنتیجه برای تعریف حقوق بشر به مجله تحقیقات حقوقی دانشگاه شهید بهشتی استناد میکنیم که در آن ذکرشده « حقوق بشر به معناى امتیازاتى کلى است که هر فرد انسانى طبعا داراى آن است.» باوجود آنکه واژه و اصطلاح حقوق بشر جدید است ولی ریشه این موضوع را میتوان در ادیان الهی یافت. حفظ کرامت انسان در تمام ادیان تأکید شده و خداوند متعال دراینباره میفرماید: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بنیآدم؛ ما فرزندان آدم را كرامت بخشيديم.» ادیان الهی در موضوع موردبحث ما یک نقطه مشترک دارند و آن این است که همه انسانها دارای حقوقی مشترک هستند که از منبعی الهی سرچشمه میگیرند و هیچگاه باقدرت زوالپذیر و اقتدار دنیوی از انسان سلب نمیشود. بدون شک در سال۱۹۴۵ که سنگ بنای حقوق بشر گذاشته شد کسی قائل به سوءاستفاده از آن نبود. بررسی سوءاستفاده از حقوق بشر به این دلیل اهمیت مییابد که با شناسایی اینگونه اجرای حق و جلوگیری از آنها، تا حد قابلتوجهی از آسیبهای مختلف جلوگیری خواهد شد. در گذشته این تصور حاکم بود که حق تقریبا مطلق است و سوءاستفاده از آن حق بیمعنی است زیرا یا فرد حق دارد یا ندارد، لذا تئوری سوءاستفاده از حق تناقضآمیز بود و کسی به آن اهمیت نمیداد.
ماجرا وقتی جالب میشود که ایالاتمتحده خونخوار، خود را پرچمدار رعایت حقوق بشر تلقی میکند. به قول رهبر انقلاب: «دفاع امثال آمریکا از حقوق بشر، برای ملتها و مظلومان دنیا، گریهآور است. برای بشریت، مصیبتی از این بالاتر نیست که مفاهیم و ارزشهای انسانی، اینطور در دستوپای این سیاستبازان خبیث بیفتد.» مصیبتی که از فرط گریهآور بودن گاهی هم مضحک میشود. سخن از خونخوارانی است که خونخواه شدهاند، درحالیکه رفتار نژادپرستانه آنها موجب اعتراضات گسترده داخلی و خارجی شده و با ادعای پرچمداری رعایت حقوق بشر، در حال افول هستند؛ بهگونهای که «هنری کیسینجر» نظریهپرداز آمریکایی پایان عصر ایالاتمتحده را اعلام کرده است. ایالت دیگر نهچندان متحدهای که بهصورت گسترده حقوق اولیه زنان و کودکان را نقض کرده تا ثابت شود اصلا اعتقادی به حقوق بشر ندارند چه برسد به اینکه بخواهند آن را رعایت کنند. کسی هم نمیپرسد اگر آمریکا پرچمدار حقوق بشر است، چرا در خود آمریکا معترضان پرچمش را به آتش میکشند؟ آمریکا باید حواسش به پرچم خودش باشد که دیگر چندان عمری از آن باقی نمانده؛پرچمداری حقوق بشر پیشکش! رهبر انقلاب حفظ الله تعالی دراینباره میفرمایند: «آمریکاییها میگویند «ما طرفدار حقوق بشریم!» ما میگوییم: اصلا شما حقوق بشر را قبول ندارید. شما معتقد به حقوق کمپانیها و سرمایهداران بزرگ آمریکایی هستید. شما معتقد به منافع نامشروع رژیم آمریکا در سراسر دنیا هستید!» مجسمه حقوق بشر آمریکایی باید مجسمه آن پلیسی باشد که زانو روی گردن جرج فلوید میگذارد تا او با شکنجه خفه شود و جان بسپارد . ایکاش فقط همین یک مورد بود وتبعیضات نژادی بر ضد سیاهپوستان و آمریکاییهای آسیاییتبار اینچنین سریالی اتفاق نمیافتاد. خفه کردن سیاهپوستان در عصر جاهلیت مدرن مانند زندهبهگور کردن دختران در عصر جاهلیت قدیم است و ندای حقیقی حقوق بشر، ندای آسمانی قرآن مجید است که بانگ برمیآورد: «بإی ذنب قتلت.» قرآنی که مهمترین زبان دین است اما تا آنجا به بشر اختیار داده و این اختیار را محترم دانسته که فرموده: «لا اکراه فی الدین.»
با استناد به سخنان امام خمینی(ره) نیز آمریکا نمیتواند مدعی رعایت حقوق بشر شود. امام مفصلا دراینباره و در سخنرانیهای متعدد درباره حقوق بشر سخن گفتهاند. درجایی اعلامیه حقوق بشر را فریب و افیونی برای تودهها عنوان میکنند، نه آنطور که مارکس بیخبر گفته بود: «دین افیون تودههاست.»او میفرماید: «ما همه بدبختیهایی که داشتیم و داریم- و بعد هم داریم- از این سران کشورهایی است که این اعلامیه حقوق بشر را امضا کردهاند. اعلامیه حقوق بشر را اینهایی امضا کردهاند که سلب آزادی بشر را در همه دورههایی که کفیل بودند و دستشان به یکچیزی رسیده است، کردهاند. سرلوحه اعلامیه آزادی حقوق بشر- سرلوحهاش- آزادی افراد است. هر فردی از افراد بشر آزاد است، باید آزاد باشد. همه باید در مقابل قانون،
علی السواء باشند. همه باید آزاد باشند در محلشان؛ در سکنی آزاد باشند، در شغلشان آزاد باشند، در مشیشان باید آزاد باشند. این اعلامیه حقوق بشر است که سرلوحهاش آزادی است. از ابتدا مسلمین و بلکه همه بشر گرفتار اینهایی بودهاند که امضا کردند این اعلامیه حقوق بشر را.آمریکا یکی از آنهاست که تصویب کردند این را… همین آمریکا را شما ببینید چه جنایاتی بر این بشر واقع کرده است. در همین چند سالی که ماها یادمان است و یک قدر زیادترش را من و یک قدر کمترش را بهحسب جوانیای که دارید شما مشاهده کردید، چه گرفتاریهایی از برای بشر هست به دست آمریکا که یکی از دولتهایی است که حقوق بشر را امضا کردهاند. اینها میگویند آزاد است بشر؛ برای تخدیر تودهها، که البته حالا دیگر نمیشود تخدیرش کرد. این برای اغفال است و واقعیت ندارد. یکچیز خیلی خوشنمای با زرقوبرقی را مینویسند، سی ماده مینویسند که همهاش موادی است که خوب به نفع بشر است و یکیاش را عمل نمیکنند! در مقام عمل، یکیاش عمل نمیشود. این اغفال است؛ افیون است این برای تودهها، برای مردم.» بنا بر آموزههای اسلام ناب محمدی پرچمدار واقعی حقوق بشر باید مسلمانان و شیعیان باشند. همانگونه که رهبر انقلاب حضرت آیتالله خامنهای حفظه الله تعالی دراینباره میفرمایند: «هیچ ریشخندی نسبت به ارزشهای اسلامی تلختر و بالاتر از این نیست که آمریکاییها ادعا کنند طرفدار حقوق بشرند!»
متأسفانه با وجود ریشههای عمیق بحث رعایت حقوق بشر در آموزههای اسلام ناب محمدی و تأکید بزرگان به این موضوع و تنظیم حقوق بشر اسلامی توسط علامه جعفری، تاکنون اقدام مؤثر و عملی برای ارائه آن به جهانیان صورت نگرفته و در مقابل خونخواران حقطلب که ناقضین حقوق بشر هستند با وقاحت کامل مدعی حقوق بشر شدهاند. حضرت آیتالله خامنهای دراینباره میفرمایند: «آمریکاییها ناقضین حقوق بشرند. منتها وقیحند؛ پررو هستند. بلندگوها هم دست آنهاست. هر کس را بخواهند، متهم میکنند. مثل اینکه یک انسان فاسقِ فاجرِ بدکاره منحرف، در کناری بایستد و انسانهای پاکدامن را متهم به فسق و فجور و بدرفتاری و ناپاکدامنی کند!»
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.