در سوگ آبادان - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 66886
  پرینتخانه » اجتماعی, استان ها, اسلایدر, مطالب روزنامه تاریخ انتشار : ۰۸ خرداد ۱۴۰۱ - ۲۲:۰۰ |
مردم داغدیده باید فرصتی برای ابراز ناراحتی و سوگواری داشته باشند

در سوگ آبادان

حتما شنیده اید که می گویند، «پاره‌ای از مصیبت‌ها و ماتم‌ها زودگذرند، پاره‌ای پیچیده و دیرگذر. مصیبت‌دیدگی پدیده‌ای بس بغرنج است. با این‌که مرگ همیشه بوده است و خواهد بود، پذیرفتن آن به این آسانی‌ها نیست.» اما غم مردم آبادان با همه غم های دیگر فرق دارد، عزیزان آنها زیر آوار ساختمان ۱۰ طبقه نوساز مدفون شدند، ساختمانی که فقط سه سال از زمان ساختش گذشته بود و در چشم‌به هم زدنی بر سر مردم فروریخت...
در سوگ آبادان

گروه اجتماعی
حتما شنیده اید که می گویند، «پاره‌ای از مصیبت‌ها و ماتم‌ها زودگذرند، پاره‌ای پیچیده و دیرگذر. مصیبت‌دیدگی پدیده‌ای بس بغرنج است. با این‌که مرگ همیشه بوده است و خواهد بود، پذیرفتن آن به این آسانی‌ها نیست.» اما غم مردم آبادان با همه غم های دیگر فرق دارد، عزیزان آنها زیر آوار ساختمان ۱۰ طبقه نوساز مدفون شدند، ساختمانی که فقط سه سال از زمان ساختش گذشته بود و در چشم‌به هم زدنی بر سر مردم فروریخت… درحالت کلی مواجهه با فقدان‌ و از دست دادن مسئله‌ای اجتناب ناپذیر است، اما افراد باید توانایی لازم برای گذر از این بحران را داشته باشند و این درد عاطفی ممکن است با بروز احساسات غیر منتظره نیز همراه باشد. طبیعتا در رویداد تأسف برانگیز متروپل، احساسات غیرمنتظره و ابراز خشم و سوگ به مراتب عمیق تر و سهمگین تر است و باید آنان که مسئولیتی دارند در مواجهه با این مسئله خویشتنداری و انعطاف بیشتری داشته باشند. 

آنچه در آبادان به وقوع پیوست، اتفاقی طبیعی همچون سیل و زلزله نبود و شاید اگر پای فسادی گسترده میان سازنده، پیمانکار، مالک و دستگاه‌های صدور مجوز ساختمان در میان نبود، این داغ و برآشفتگی، چنین وسعتی نمی یافت.
 حال پرسش این است که چه اقداماتی می تواند کمی تا قسمتی از آلام این مردم داغدیده بکاهد و باعث تسلی خاطر شود؟  
 مسامحه و تبعیضی در کار نباشد
«عماد افروغ»، جامعه شناس در پاسخ به این پرسش مطرح می کند: «سخن گفتن در این باب دشوار است» و به «ما» می گوید: «باید فرهنگ و اخلاق مردمان بخش‌های جنوبی کشور را بدانیم تا نسبت به واکنش آنان در این‌گونه حوادث آگاه باشیم. طبیعتا کسانی که مسئولیتی را در این نقطه از کشور عهده دار هستند، باید دارای شناخت لازم  و کافی باشند و نمی توان با یک نگاه انتزاعی و بی ارتباط با وجوه عینی و انضمامی فرهنگ و اخلاق آن خطه عمل کرد. معمولا این مسائل رعایت نمی شود. به طور کلی عده ای در این ماجرا مسئولیت و نقش داشته اند و ما مفهومی به نام قدرت- مسئولیت داریم، یعنی در برخورد با آنهایی که به انحای مختلف قدرت و مسئولیتی در این رابطه داشته اند نباید هیچ‌گونه مسامحه ای صورت بگیرد. بنابراین هرکس در هر رده ای و به هر میزانی که مسئولیت داشته، باید حسب رابطه قدرت- مسئولیت پاسخگو باشد. یعنی آنکه قدرت دارد، مسئولیت دارد و باید پاسخگوی رفتارها و اعمال و بی عملی های خود باشد. سپس بررسی کرد که این ساختمان از کجا شروع شده و زمین آن را چه کسی واگذار و چه کسی امتیاز داده و چه کسی اجازه داده چند طبقه ساخته شود، آیا نظارتی صورت گرفته یا نگرفته است، آیا در این بین اتفاقات غیرقانونی رخ داده یا نداده و در این مسیر به هیچ کس هم نباید رحم کرد. اگر مقامات قضائی ما این وعده را بدهند که به لحاظ قانونی به کسی رحم نمی کنند  و از این به بعد هم مراقبت بیشتری صورت می گیرد  که چنین اتفاقی رخ ندهد، تسلی خوبی برای مردم آبادان است و تا حدودی این اطمینان حاصل می شود که مسامحه و تبعیضی در کار نیست.  البته به شخصه نگرانم که تبعیضی شکل بگیرد و با بعضی ها برخورد و با بعضی ها برخوردی صورت نپذیرد. در واقع دانه درشت‌ها و یا کسانی که به چشم نمی آیند فرار کنند و آنهایی که به چشم می آیند دیده شوند.» 

 عدم رفتار غیرمتعارف با شور جمعی مردم داغدیده
افروغ در ادامه تأکید می کند: «اگرچه مسئولان مرتب وعده داده اند که با عوامل حادثه برخورد می کنند اما آتش خشم آبادانی ها فروکش نکرده؛ به این علت که دیده اند برخوردی صورت نگرفته و شاید نسبت به عدم برخوردهای گذشته بی اعتماد هستند. متأسفانه باید بپذیریم ما در شرایطی حکمرانی می کنیم که به دلیل سیاست‌ها و رفتارهای گذشته، مردم نسبت به وعده و وعیدها چندان اعتمادی ندارند و باید اعتمادها را جلب کرد. اگر قرار به برخورد است، برخورد کنند اما چرا سخنان ضدونقیض را به زبان می آورند، یک روز

می‌گویند مالک ساختمان دستگیر شده اما روز بعد می گویند جانش را از دست داده است. وقتی اطلاعات غلطی را ارائه می کنید، باید بپذیرید که مردم به آن اطلاعات درست شما هم اطمینان نمی کنند. تمام این ها می تواند مردم آبادان را آرام کند، البته سخت است و کمی زمان می برد، ما انتظار نداریم که به یکباره خشم این مردم فروبنشیند، بالاخره عزیزی از دست داده اند. در حالت عادی وقتی که فرد عزیزی را از دست می دهد تا مدت‌ها داغدار است اما آنچه برای آبادان رخ داده یک اتفاق جمعی است و مربوط به یک خانواده و یک شخص نمی شود. فقط باید مراقب باشیم که با این شور جمعی، رفتار غیرمتعارف نداشته باشیم.
 در جامعه شناسی این مسئله جا افتاده که در هنگام هیجانات جمعی، رفتارهایی از انسان‌ها بروز می کند که در شرایط عادی بروز نمی کند و ما طبعا در شرایط عادی قرار نداریم. در شرایط غیرعادی باید رفتارها، خاص و ویژه باشد و آنهایی که مسئولیتی دارند در مواجهه خود سخت افزارانه عمل نکنند بلکه نرم و همراه با دلجویی باشد.»
این جامعه شناس معتقد است، مردم آبادان باید فرصتی برای ابراز خشم داشته باشند. اگر برخورد بدی صورت بگیرد، واقعا شرم آور است. حتی این مردم باید اجازه داشته باشند که برای بروز احساسات خود تجمعات اعتراضی و راهپیمایی برگزار کنند، اما این تجمعات باید از قبل ساماندهی شود تا به طرح شعارهای انحرافی منجر نشود. چنانچه مسئولان تصمیم گیراجازه ندهند که راهپیمایی یا تجمعی برگزار شود، باید منتظر بروز خشم های غیرمترقبه و غیرساماندهی شده، بود.
«عباس نعیمی جورشری» نیز در قامت جامعه شناس بر این موضوع تکیه دارد که باید به خشم و سوگ آبادانی ها احترام گذاشت. او البته در گفت و گو با «ما» تشریح می کند: «صرفا بحث آبادان مطرح نیست بلکه «متروپل» یک کلیدواژه برای درک مسئله امروز کشور است. در این شرایط می بینیم رسانه های رسمی به ویژه صداوسیما آن نقشی که وظیفه اوست را به درستی ایفا نمی کند. ضدونقیض گویی در خبرها به فراوانی مشاهده شد، یک بار گفتند مالک متروپل دستگیر و بعد گفتند جانش را از دست داده است و بعد سخن از متواری شدنش به میان آمد و… این ها نه تنها از میزان اعتماد کم می کند، بلکه سبب می شود رسانه های ما مرجعیت خود را از دست بدهند. این فرآیند در نهایت آتش خشم و سوگ مردم داغدیده آبادان را شعله ورتر می سازد. این حس خواه ناخواه به مردم منتقل می شود که مسئولان نمی خواهند آنها و داغشان را به صورت واقعی ببینند. وقتی هم اعتراض می کنند، به درد دل آنها پاسخ درستی داده نمی شود.از طرفی دقت کنید این گسستی که بین جامعه و صداوسیما رخ داده، یک جلوه از گسست بزرگتر بین مردم و نهاد قدرت است. ما در دوره دولت -ملت زندگی می کنیم آنچنان که بنا به مباحث نظری بناست همبستگی میان این دو و  تناسب و تعادلی در انباشت قدرت در سویه جامعه و حکمرانی برقرار باشد. آنچه به جامعه روح دوچندان و فرصت مضاعف برای حیات و تنفس و بالندگی می دهد، هم بسته بودن آمال و آرزوهای آن‌ با نهاد دولت است. بنابراین اینجا یک گسست رخ داده که تا حدود زیادی مسئله ایران را شرح می دهد.
ابعاد اما فراتر است. این گسست در ابعاد اجتماعی نیز مصداق دارد. البته ضمن نقد به جامعه به آن بدبین نیستم حتی معتقدم ما از نظر سرمایه انسانی بسیار غنی هستیم و قابلیت های عجیبی در جامعه ایران وجود دارد که ما را به هم پیوند می دهد. این سرمایه انسانی در شبکه های اجتماعی با هشتگ هاو موسیقی ها و پیام ها و متن هایی برای آبادان و مردم دغدارش خود را تجلی داد. این سرمایه انسانی کمک کرده است تا آگاهی و جریان درستی از اطلاع رسانی و طرح دغدغه ها شکل بگیرد و ضعف های اطلاع رسانی نظیر صدا و سیما را پوشش دهد.»
 اعلام عزای عمومی پس از هشت روز!
این جامعه شناس در ادامه می گوید: «از آنجایی که ما به طور پیوسته و مستمر خاصه در استان‌های پیرامونی کشور با مصائبی دست به گریبانیم، باید با وسواس بیشتری به ارزیابی‌ مسائل بپردازیم. ببینید وقتی حادثه ای نظیر متروپل در منطقه محروم آبادان رخ می دهد، حداقل انتظاری که وجود دارد این است که بلافاصله با کمترین بازه زمانی عزای عمومی اعلام کنید، مگرمی شود پس از هشت روز از وقوع حادثه، عزای عمومی اعلام شود. این شائبه در ذهن شکل می گیرد که اگر چنین حادثه ای در پایتخت رخ می داد، زودتر عزای عمومی اعلام می شد.

این محرومیت و نادیده انگاری «نواحی حاشیه ای ایران» نظیر استان‌های جنوبی در اینجا و در حادثه ای به این وسعت خودنمایی می کند، لذا یکی دیگر از گسست های ما، گسست مرکز- پیرامون است. به این معنا که بحران در مرکز پررنگ و در پیرامون کم رنگ
دیده می شود. دقت کنید این فقط به مسئله متروپل مربوط نمی شود، چون برای مسئله ریزگردها و مسئله آب خوزستان نیز عملا کاری صورت نگرفته است. بنابراین نکته دیگری در این بحث پررنگ خواهد شد یعنی احساس تبعیض. تبعیض در کنار فقر و محرومیت، ویرانگر است. درباب نهی از منکر فکر می کنم منکر بزرگ جامعه ما، فقر و تبعیض است. تذکر اینکه، تبعیض از حالت پنهان درآمده و برای فهم عمومی کاملا آشکار شده است. فقر پیش چشم همگان عریان گشته است. لذا در مثال خوزستان با یک‌‌ پیوستار از مسائل مواجه هستیم نه یک مسئله به نام متروپل‌. سلسله مسائلی روی هم تلنبار شده که طاقت اجتماعی را کم کرده است.»
این جامعه شناس در بخش دیگری از سخنانش تصریح می کند: «مسئولان ما باید بلافاصله پس از وقوع این حادثه، همدلی و همدردی می کردند. نکته دیگری که در اینجا باب نیست این است که مسئول مستقیم در عالی ترین رتبه بازخواست شود. در حجم بالای بحران ها  ابدا چنین چیزی دیده نمی شود. حال آنکه اینها می توانست کمی خشم و درد مردم داغدیده آبادان را تسلی دهد؛ مردم مقداری در تنش روانی‌شان آرام می گیرند، دلگرم می شوند و حس می کنند به درد و داغ آنها احترام گذاشته شده و سوگواری و اعتراض شان دیده شده است. بعد از آن، باید مرکز یعنی دولت، لجستیک مستقیم را بدون تأخیر و به سرعت ارسال کرده و در محل حضور پررنگ داشته باشد. حضور مقامات عالی رتبه بلافاصله پس از حادثه نیز می تواند بسیار دلگرم کننده باشد و خشم و سوگ را تسکین دهد و از بار روانی حادثه کم کند‌. از سوی دیگر باید رسانه سراسری پوشش گسترده و شفافی داشته باشد، در صورتی که پس از وقوع حادثه، گزارشگر واحد آبادان، ریزش ساختمان را به حادثه ای کم خسارت و نه‌چندان مهم تخفیف می دهد! نقش دستگاه قضا هم بسیار حائز اهمیت است‌ بخش مهمی از اعتماد عمومی به این بخش ارجاع دارد.»
 مردم عبدالباقی های زیادی را به خود دیده اند
نعیمی جورشری تصور نمی کند که مردم آبادان و آنهایی که عزیزانشان را در جریان این حادثه از دست داده اند هیچ گاه بتوانند با این مسئله کنار بیایند: «خشم مردم مناطق حاشیه ای نظیر جنوب کشور انباشته شده و همانطور که اشاره کردم این یک مصیبت نیست، ما با یک پیوستار از مصیبت ها مواجه ایم.

اگر مصائب قبلی رفع و رجوع شود شما با مصیبت های جدیدتان بعد از مدتی کنار می آیید و بالاخره تحت فرآیندی آن را هضم می کنید، اما آن مصیبت های قدیمی نظیر مسئله ریزگرد و آب رفع و رجوع نشده است. کارون خشک است و ریزگردها دمار از روزگار این مردم درآورده و از طرفی این مردم روی نفت خوابیده اند و حس می کنند سهمی از آن ندارند. شما توسعه یافتگی پایتخت را با خوزستان مقایسه کنید، بنابراین به نظرم مردم آبادان آرام نمی شوند. شاید در برهه ای خشم آنها ابراز نشود اما این خشم، هربار به بهانه ای سر باز می کند و آنچه ما در حال حاضر مشاهده می کنیم، فقط خشم متروپل نیست، خشم عبدالباقی هاست نه یک عبدالباقی، مردم عبدالباقی های زیادی را در زندگی خود دیده اند و آنها را در سدسازی‌های بی رویه و غلط و خشکسالی های خوزستان مقصر می دانند و همانطور که گفتم مصیبت های گذشته همچنان به قوت خود باقی است. بنابراین این یک ساختار ناصحیح است که باید اصلاح شود.»

|
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : ۰
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.