خطر بی زبانی فرهنگی
محمد شکری
باید دستمریزاد گفت به بخش خبری بیست و سی، بابت اقدام عالی این بخش در فرهنگسازی عدم استفاده از واژگان بیگانه. اینکه واژههای بیگانه را از لابهلای گفتار مسئولین صید کنیم، کمک بزرگی به مسئله شدن استفاده از واژههای فارسی میکند. اینکه شخص مسئول بداند مهم است از چه کلمهای استفاده میکند. باید توجه داشت در نظر گرفتن مبنای قانونی برای مقابله با کاربرد واژههای بیگانه، کافی به نظر نمیرسد. صیانت از زبان، مبانی فرهنگی گوناگون و محکمی دارد که بسیاری از افراد با دانستن آنها، نسبت به زبان خود ارق و غیرت پیدا میکنند. زبان فارسی، یکی از اصولی است که باید نسبت به آن غیرت داشت و با توجه به اینکه این زبان دومین زبان اسلام و نخستین زبان تشیع است، بیراه نیست اگر بگوییم غیرت روی این زبان از مصادیق غیرت دینی است. کدام زبان بهاندازه فارسی، مدح و منقبت رسول خدا و خاندان مبارک او را شامل میشود؟ کدام زبان به اندازه فارسی حکمتهای دینی در خود جایداده است؟ همانگونه که زبان عربی ارتباط مستقیمی با اسلام دارد، زبان فارسی نیز روح مملو از روح تشیع است. ممکن است پرسیده شود مگر زبان چیزی جز مشتی الفاظ است؟ مگر نه اینکه آنچه فرهنگ را میسازد معانی است و کلمات و واژگان تنها نشانههایی برای آن معانی هستند؟ باید گفت درست است که الفاظ الزاما مساوی با معانی خود نیستند، اما همین حقیقت است که باعث میشود زبان را کالبد فرهنگ بدانیم. اینگونه نیست که ما بگویم زمان و «تایم» جفتشان به یک معنی دلالت میکنند، پس فرقی ندارد کدام را به کار ببریم. مهم معنی است. چه بگوییم زمان و چه بگوییم «تایم» داریم به مفهومی اشاره میکنیم که باعث تغییرات و گذران و حرکت جهان میشود. اینکه ما از چه الفاظی استفاده میکنیم، نه ما را بافرهنگتر میکند و نه بیفرهنگتر. اما این تصور بسیار دور از واقعیتی است. هر لفظ در هر فرهنگ، یکبار معنایی بهخصوص پیدا میکند که حاصل صدها سال استعمال مردمان عادی، دانشمندان و اهل ادب و فضل آن فرهنگ است. گذشته از این، حتی معانی هم در فرهنگهای مختلف بار یکسانی ندارند. سیدناصر حسینی در کتاب «پایی که جا ماند»، تعریف میکند مأموران عراقی اسارتگاه، «کفش» را فحش میدانستند؛ درحالیکه ما ایرانیها نمیدانستیم چرا باید کفش را فحش بدانیم؟ این آنجایی به درد میخورد که مأموران زیر فشار شکنجه، اسرا را مجبور میکردند به امام خمینی اهانت کنند. بچهها در اینجور مواقع مثلا میگفتند «خمینی خیلی کفش است!». این جمله در فارسی کاملا بیمعنا است اما عراقیها آن را اهانت تلقی کرده و دست از سر اسرا برمیداشتند. نه الفاظ معانی یکسانی دارند و نه معانی در تمامی فرهنگها بار مثبت و منفی یکسانی. شاید کمتر مفهومی را بتوان یافت که در تمامی فرهنگها و زبانها از لفظ و بار مثبت و منفی یکتایی برخوردار باشد. واژه «مادر» از این جمله است. در فارسی، در عربی، در ترکی، در هندی، در انگلیسی، در روسی، در کرهای و هر زبان دیگری، واژه مادر از حداقل یکلفظ میم تشکیلشده و هجای بعدی نیز غالبا «آ» یا «او» است. گویی واژه «مادر»، خود مادر واژهها است. معنای این واژه نیز در تمامی اقوام و اقشار و ادیان و فرهنگها، یکی است. موجودی مهربان، احترامبرانگیز و دلسوزتر و عاشقتر از هر کس دیگری نسبت به آدمی. واژههای عمومی دیگری مثل مرگ یا حتی خدا نیز، این اندازه وحدت معنایی در تمام جهان بشری ندارند و این واژه، به یک استثنا میماند. واژگان دیگر گاهی در یک فرهنگ واحد، معانی گوناگونی دارند. مثال معروفی دارد آقای دکتر محسنیان راد، محقق و استاد دانشگاه در کتاب «ارتباطات انسانی» که با وضعیت امروز جامعه ما تطابق زیادی دارد. ایشان مینویسد لفظ سگ، برای دختری روستایی که خانوادهاش از سگ بهعنوان نگهبان استفاده میکند و برای پسری شهری که در کودکی خاطره موردحمله سگ قرار گرفتن را دارد، معانی متفاوتی دارد. اکنون در همین تهران هم میتوان این تفاوت معنایی را پیدا کرد. ممکن است دو همسایه دیواربهدیوار، از سگ معنای متفاوتی در ذهن داشته باشند. چنانکه یکی با شنیدن سگ، به یاد سگ گمشدهاش بیفتد و گریه سر دهد و دیگری با شنیدن این واژه، یاد سروصداهای سگ همسایه افتاده و از کوره در برود. حال وقتی یکلفظ، بین دو همسایه معانی متفاوتی دارد، چگونه میتواند دو لفظ متفاوت در دو زبان متفاوت در دو قاره متفاوت، به یک معنا دلالت کند. بله! میخواهم بگویم «تایم» با «زمان» هممعنی نیست. ظاهرا هممعنی است، اما پشت هرکدام از اینها کوهی از ضربالمثل، شعر، حرفهای فلسفی و باور و اعتقاد وجود دارد. اگر دقت کنیم، میبینیم که ما در مواقع خاصی از واژه «تایم» استفاده میکنیم. مثلا کمتر دیدهایم کسی بگوید: «آه! پسرم! تایم زود میگذرد. قدر تایمت را بدان!» همین شخص ممکن است در جای دیگری از این واژه استفاده کند. مثلا بگوید: «ببخشید؛ تایم من به این جلسه نمیخورد.» حتی همین اکنون، واژه زمان، از عمق و سنگینی بیشتری برخوردار است. چنانکه تایم را بیشتر در محاورات میشنویم و نه در ادبیات نوشتاری.
بازگردیم به اقدام خوب رسانه ملی و اضافه کنیم مهمتر از سخنان مسئولان، ادبیات افراد محبوب و پیامهای بازرگانی است. اینها هستند که باعث میشوند کلمات بیگانه، زیباتر جلوه داده شوند و مردم در حوزه زبان، با استفاده از زیباییشناسی خود کلمات را انتخاب میکنند.
زبان فارسی , محمد شکری
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.