خانهای در دوردست
| گروه اجتماعی|
این روزها نهتنها خرید خانه برای بسیاری از افراد جامعه، یک رؤیای دور از دسترس است، بلکه وضعیت افسارگسیخته بازار مسکن و در پی آن افزایش بیحسابوکتاب نرخ اجارهبها حتی امکان اجاره خانهای متناسب با شأن و شخصیت یک خانواده را هم از افراد سلب کرده و حاصل چنین وضعیتی، زیستن در خانههای کوچکمقیاس است و بررسیها نشان میدهد، نزدیک به ۳۰ درصد از واحدهای مسکونی کمتر از ۷۵ متر مساحت دارند. در این میان سهم واحدهای مسکونی ۵۰ تا ۷۵ متری از کل واحدهای مسکونی ۲۱٫۷ درصد و سهم واحدهای مسکونی کمتر از ۵۰ متر اندکی بیش از ۹ درصد است.
سهم کمی بیش از ۴۰ درصد برای واحدهای مسکونی کمتر از ۸۰ مترمربع
اگر مبنای محاسبه واحدهای مسکونی کمتر از ۱۰۰ متر باشد، سهم واحدهایی که متراژ آنها کمتر از هشتاد متر است، از کل واحدهای مسکونی موجود در کشور، به اندکی بیش از ۴۰ درصد میرسد. شمار واحدهایی که بین ۷۶ تا ۸۰ مترمربع هستند، ۲ میلیون و ۱۴۹ هزار و ۶۰۰ واحد اعلامشده است. سهم واحدهای مسکونی که متراژ آنها ۸۱ تا ۱۰۰ متر است ۲۵٫۲ درصد و سهم واحدهایی که بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ متر مساحت دارند ۲۳٫۳ درصد است و طبق اعلام مرکز آمار ایران سهم واحدهای مسکونی که بالاتر از ۵۰۰ مترمربع مساحت دارند، کمترین میزان در بین متراژها رادار است.
پیامدهای زیستن در خانههای کوچکمقیاس
افزایش نرخ اجارهبها و قیمت مسکن، موضوع داغ این روزهاست. اجارههای سرسامآور منجر به افزایش تقاضا برای اجاره منازلی با متراژ کوچک میشود. زندگی در آپارتمانهای نقلی با تعداد افراد بیشتر، اختلافات درون خانوادگی را در پی خواهد داشت که اثرات آن به جامعه سرایت میکند. ازجمله افت تحصیلی فرزندان، افسردگی، کاهش نشاط و پویایی اعضای خانواده، پرخاشگری و تنشهای روحی-روانی که هریک در نوع خود چالشبرانگیزند، مطابق برخی آمارها، برای یك خانوار ۴ نفره حدود ۱۵۰ متر زیربنا نیاز است درحالیکه اكنون برخی خانوارها با جمعیت ۵ نفر در آپارتمانهای كمتر از ۵۵ متر زندگی میکنند.
افزایش اجاره خانه و مسكن باعث شده كه متراژ خانهها برای برخی خانوادهها هرروز كوچك و کوچکتر شده و به همین نسبت نیز عوارض آن بیشتر شود.
« خانه » در آنسوی مرزها !
سبک زندگی و نوع خانه در کشورهای مختلف متفاوت بوده و عوامل اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در آن دخیل است. در توکیوی ژاپن که یکی از گرانترین و پرجمعیتترین شهرهای جهان است، فقط افراد ثروتمند میتوانند در خانههای بزرگ زندگی کنند و بیشتر مردم در آپارتمانهای کوچک روزگار میگذرانند. آپارتمانهایی تنها با یک اتاق که هم نشیمن و ناهارخوری و هماتاق خواب است. در راهرو هم یک آشپزخانه کوچک و حمام قرار دارد. اما در آمریکا، ۹۵ درصد خانهها ویلاییاند و طی ۳۰ سال گذشته، بهطور متوسط یک متر بر میانگین فضای زندگی آنها افزودهشده است. در آمستردام هلند، خانههایی دیده میشود که عرضش تنها یک متر است. در اسکاتلند هم این روند دیدهشده، خانههایی باریک با عرض چند متر و با ارتفاع بلند. در آلمان نیز استودیو آپارتمان یک مفهوم جدید است که محبوبیت آن در سراسر جهان بهسرعت رو به افزایش است. در این نوع آپارتمانها، اتاقنشیمن، اتاقخواب و آشپزخانه در یک فضا با یکدیگر ترکیبشده است. هرچند که در برخی از طراحیها برای جداسازی فضاهای خدماتی مثل آشپزخانه از فضای خواب استراحت یا مجزا کردن فضای استراحت در خانههای مشترک از نیم دیوار استفاده میشود. استودیو آپارتمانها نسبت به آپارتمانهای سنتی بسیار ارزانتر هستند و مزایا و معایب خاص خود را دارند. مساحت این آپارتمانها معمولا بین ۲۵ تا ۴۵ مترمربع است. اما در ایران وضعیت کمی متفاوت است، ما به خانواده و فرزند آوری اهمیت میدهیم و خانه صرفا خوابگاه نیست، بلکه محلی برای کسب آرامش و فراغت است. شبنشینی، دورهمیها و مهمانیها در خانه انجام میشود و نوع فراغتی که خانه محور است اهمیت بسیار دارد.
«محمدرضا ایمانی» در قامت روانشناس اجتماعی هم در گفتوگو با «رسالت» بر این مسئله تأکید میکند: « مهمترین شاخصهای که هر فرد بهعنوان نیازهای اولیهاش به آن نیاز دارد، محلی برای سکونت است و این محل در فرهنگ ما بهعنوان «خانه» شناخته میشود و در هرم «مازلو»، جزء اولین آیتمهایی است که انسان برای زندگی به آن نیاز دارد. از طرفی در هر فرهنگی موضوع خانه و تلقی از آن به یکشکلی است. در ژاپن خانههایی با متراژ کوچک وجود دارد و افراد میتوانند در آنیک استراحت حداقلی داشته باشند و بعد به سراغ کسبوکار بروند. در چین، آمریکا و حتی در کشورهای آفریقایی هم میبینیم که خانههایی با مقیاس حلبی ساختهاند و در فرهنگ آنها چنین مکانهایی در تعریف «خانه» میگنجد. اما زیستن در خانههای قوطیکبریتی بافرهنگ ایرانی سازگاری ندارد. درواقع این وضعیت با روابط اجتماعی، روابط بین فردی، با نسبتهای مادر- فرزندی، پدر- فرزندی، با نسبتهای درون خانگی و درکل با نسبتهای زندگی و شاخصهای زندگی مردم ما همخوانی ندارد. نتیجه چنین وضعیتی دچار شدن مردم به انزواطلبی، تنهایی، احساس پوچی و احساس حقارت است و میتوان گفت شجاعت مردم برای زندگی کردن را تا حد زیادی از آنها میگیرد و دیگر انگیزهای برای بازآفرینی، کارآفرینی، ایجاد نشاط اجتماعی و فرزند آوری ندارند. این مسئله، فرهنگ نامبارکی است و نمیدانم این تفکر و استراتژی را با چه نگرشی وارد جامعه کردهاند و با چه نگاهی، ملکی که یک قیمت واقعی دارد را تبدیل میکنند به ملکی باقیمتی غیرواقعی. درنتیجه آدمهایی که باید در مناطقی با خصوصیات فرهنگی خاصی زندگی کنند را از زندگی در آن مناطق محروم کرده و از امکانات آموزشی، رفاه اجتماعی و سلامت دور میکنیم؛ چراکه برخی از اینها مجبورند در حاشیه شهرها و مکانهایی زندگی کنند که با خصوصیات فرهنگی و اجتماعیشان همخوانی ندارد و عوارض و پیامدهای آن در سالهای بعد خودش را نشان میدهد.»
این روانشناس اجتماعی، زندگی هر انسانی را نیازمند شادی و نشاط، حرکت و پویایی، امید، رفاه و حال خوب و عزتنفس و احساس تشخص میداند: «در شرایطی که این ویژگیها را از مردم جامعه بگیریم و آنها را به خانههای ۴۰ و ۵۰ متری محدود کنیم، باید شاهد اتفاقات نامیمون بعدی باشیم. البته فارغ از خانههای ۲۵ متری و چادر زدن بر روی پشتبام که میگویند شایعه است، در همین جامعه، خانههایی داریم که ۴۰ تا ۴۵ متر است و این متعلق به فرهنگ ما نیست. در چنین خانهای افراد احساس آرامش نمیکنند. سکونت از سکنی میآید که به معنای محل آرامش و آسایش است. اگر فردی در خانهای با چنین متراژی زندگی میکند، در روابط بین خود و همسرش، در روابط فرزند و والدین، در روابط بین فرزندان، چالش به وجود میآید، اینها نمیتوانند روابط اجتماعی داشته باشند و مهمان دعوت بکنند و این انزوا، احساس عجز و ناتوانی و درگیری مستمر و مداوم ایجاد میکند، سلامت روح و روان را به خطر میاندازد و روابط اجتماعی را محدود میکند. تمام این موارد، پیامدهای نامبارکِ اتفاقاتی است که متعلق به فرهنگ و جامعه ما نیست. برای کسب سود حداکثری و چندین برابری مردم را از زندگی طبیعی ساقط کردهایم، حالآنکه هزینه تمامشده ساخت خانه نباید آنقدر زیاد باشد که مردم در خانههای قوطیکبریتی زندگی کنند. بالطبع تبعات اجتماعی، روحی-روانی، فرهنگی و تبعات مربوط بهسلامت و بهداشت این موضوع خیلی فراتر از مواردی است که اشاره کردم.»
ایمانی در پاسخ به این پرسش که خیلیها میگویند، مردم انتظاراتشان از خانه به دلیل چشم و همچشمی بالا رفته، میگوید: « افراد جامعه برای احساس تشخص و آزادی و بروز رفاه حقدارند تقلا بکنند. همه دوست دارند زندگی مناسب و در شان خودشان را داشته باشند. اما وقتی افراد محدود بشوند، مدام شاهد تنش و درگیری بین همسران هستیم. مدام این پرسش در ذهن مرور میشود که چرا مجبوریم در خانه ۴۰ متری و پایینشهر و یا در حاشیه شهر زندگی کنیم و هرروز با عواقب اجتماعی، آلودگی هوا و طی مسافتی طولانی برای رسیدن به محل کار وارد شهر بشویم؟ این زندگی کردن نمیشود. بله، عدهای به دلیل ثروتی که دارند در شرایط خوبی زندگی میکنند، عدهای هم برای حداقلها تلاش میکنند. در این شکاف طبقاتی، آنکس که صبح تا شب زحمت میکشد، تقصیری ندارد، این فاصله اجتماعی را دولتها و مسئولین اجتماعی باید رفع کنند که کسی احساس عجز و ناتوانی نکند، کسی در خانهاش درگیری و تنش نداشته باشد. ما نمیتوانیم مشکلات را گردن مردم بیندازیم و مسئولیت را از روی دوش خودمان برداریم. زمانی سقف خانهها بلند بود، زمانی تمام در و پنجرهها چوبی بود و شیشهها رنگی بود، آرامش و نشاط و رفاه خوبی برقرار بود، همیشه در درون خانواده مهمانی بود. همه اینها از بین رفته است، حالا تقصیرها را گردن مردم بیندازیم و از چشم و همچشمی حرف بزنیم؟ مردمی که نمیتوانند یک رستوران بروند و در ماه مهمانی بدهند، وقتی افراد در خانههای کوچکمقیاس زندگی میکنند، تمایل به فرزند آوری نخواهند داشت و یا تنها به یک فرزند بسنده میکنند و هر چه خانه کوچکتر شود بهویژه در خانوارهای پرجمعیت، كودكان به دلیل نداشتن فضای مناسب با اختلال یادگیری مواجه میشوند. به بیان سادهتر در خانههای کوچکتر با تعداد افراد بیشتر، فضای لازم برای رسیدگی به امور درسی كودكان و همچنین آماده كردن تكالیف درسی باقی نمیماند و همین عامل، سبب افت تحصیلی در دانشآموزانی میشود كه در این خانهها زندگی میکنند. چالش و نزاع در آپارتمانهای كوچك با تعداد اعضای خانواده بیشتر، زیادتر است كه این مسئله بر روند تحصیل و تربیت آنان آثاری سوء بر جا میگذارد.»
اما در نقطه مقابل، «مهدی سلطان محمدی» بهعنوان کارشناس ارشد بازار مسکن در گفتوگو با «رسالت» عنوان میکند: «این مسئله از اقتضائات جامعه مدرن است، ضمن اینکه انتظارات مردم تااندازهای بالا رفته، به همین دلیل فکر میکنند خانهای با متراژ ۴۰ یا ۵۰ متر، کوچک است که البته این مسئله به اهمیت نهاد خانواده بازمیگردد.»
او در توضیح دیدگاه خود به مقایسه دادههای موجود از سال ۱۳۵۴ در حوزه مسکن و روند رو به بهبودی که در همه این سالها تا به امروز طی شده، میپردازد: «وضعیتی که امروز شاهدش هستیم یک وضعیت استثنایی و فاجعهبار نیست بلکه ادامه روندی است که در طول دوران مدرن ایران جریان داشته و خب بهتدریج هم کیفیت خانهها بهتر شده و همسطح زیربنا افزایش پیداکرده است، بر اساس دادههایی که در سال ۵۴ وجود دارد، ۵۳ درصد خانوارهای شهری در یک یا دو اتاق زندگی میکردند نه در آپارتمان یک خوابه و دو خوابه. متوسط خانوار در آن زمان حدود ۵ و نیم نفر بوده است. یعنی بهطور متوسط در هر اتاق، سه نفر زندگی میکردند. بنابراین وقتی صحبت از مسکن ۴۰ یا ۵۰ متری میکنیم که کوچک است، این ناشی از تغییر انتظارات است، حالآنکه مطابق آخرین سرشماری در سال ۱۳۹۵ فقط کمتر از ۴ درصد ایرانیها در خانههایی زندگی میکنند که کمتر از دو اتاق دارد. پس ازنظر سطح واحدی که در اختیار خانوارهاست این وضع بدتر نشده و در تمام این سالها بهطور مستمر رو به بهبود بوده است. در حال حاضر مردم انتظار دارند که همه از یک آپارتمان حداقل ۷۰ تا ۹۰ متری در شهر و استانهای خود برخوردار باشند که این انتظار بجاست.»
«سلطان محمدی» معتقد است، در کنار متراژ خانهها باید از توزیع نامناسب مسکن در کشور هم گلایه کرد: « اکنون حدود ۲۴ هزار خانوار و ۲۶ میلیون واحد مسکونی در کشور وجود دارد که تعداد واحدهای مسکونی از تعداد خانوارها، چنددرصدی هم بیشتر است، منتهی توزیع این میزان واحد مسکونی نامناسب است. بسیاری از خانوارهایی که درآمد بالا ندارند با مشکل روبهرو هستند. در حال حاضر حدود ۳۰ درصد خانوارهای شهری مستأجرند که فشار سنگینی به آنها تحمیل میشود. در تهران این نسبت اجارهنشینی به ۴۳ درصد میرسد و بعضیها حتی قادر به تهیه مسکن اجارهای هم نیستند. در این سالها ما مرتب تورم دورقمی داشتیم. متوسط تورم در طی چند دهه گذشته بالای ۲۰ درصد بوده است. قیمت مسکن هم به همین اندازه رشد کرده و مسئله بعدی این است که درآمد خانوارها در طول ۱۰ سال گذشته تقریبا ثابت مانده است و براثر فشار تحریمها و سیاستهای نادرست در داخل، توسعه اقتصادی و بهبود وضع خانوارها متوقفشده است. موضوع دیگر، کمبود زمین در شهرهای بزرگ است، در چند دهه گذشته این مشکل کمتر خودش را نشان میداد به دلیل اینکه بعد از انقلاب یکی از خواستههای مردم دسترسی به مسکن مناسب و ارزان بود. حتی وعده دادهشده بود که قیمت زمین به صفر میرسد. آن زمان زمینهای بزرگ متعلق به مالکین بزرگ را تقسیم کردند و به هرکس حداکثر ۱۰۰۰ متر زمین داده شد و بقیه را به دولت واگذار کردند. آن زمینها بهصورت قطعات کوچک بین خانوارها توزیع شد. درنتیجه شهر تهران از ۱۸۰ کیلومترمربع به
۷۳۰ کیلومترمربع رسید یعنی ۴ برابر شد. در این شرایط بسیاری، دسترسی به زمین پیدا کردند ولی بعد از مدتی همان زمینها هم تمام شد و تهران بیشتر از آن قابل توسعه نبود. سپس به تراکم واحدهای مسکونی اضافه کردند و تعداد طبقات را از ۲ طبقه به ۵ طبقه رساندند. یک مدتی هم این مُسَکن شد و مسئله را حل کرد که آنهم درحال حاضر متوقفشده است. بنابراین زمین در شهرهای بزرگ کم است. دولت هم زمین ندارد که توزیع بکند و افزایش قیمت تمامشده مسکن به علت مسئله زمین است. در شهر تهران، قیمت تمامشده مسکن در خیلی از مناطق تا
۷۰ درصد میرسد و به همان نسبت متراژ خانهها مطابق با خواست افراد جامعه نیست و برخی میگویند، در یک خانواده ۴ نفره که دو کودک وجود دارد بر اساس جنسیت کودکان باید اتاق جداگانه وجود داشته باشد. نبود این موضوع در مسکن کوچک میتواند معضلات آموزشی و بهداشتی متعددی به وجود بیاورد. در کشورهایی مثل آمریکا، داشتن یک اتاق نیز کفایت میکند زیرا خانواده مفهومی ندارد و اطراف خانهها، کتابخانه، مکانی برای گذران اوقات فراغت، مراکز خرید و نظایر آن وجود دارد. اما در کشور ما اینگونه نیست.»
«سلطان محمدی» معتقد است: یکی از راهکارهایی که میتوان برای رفع مشکل مسکن انجام داد، آمایش ملی است تا سکونت در کلانشهرها کمتر باشد و آنان که خواهناخواه به سمت کلانشهرها میروند با سکنی دادن در شهرهای اقماریِ به نحوی مشکل شان حل شود. راهکار دیگر، افزایش تولید مسکن است. در بهترین سالهایی که توانستیم تولید مسکن داشته باشیم، ۸۳۲ هزار واحد تولید کردیم. درحال حاضر چند سال است که تولید مسکن به حدود ۴۰۰ هزار واحد رسیده، این کم شدن تولید باعث شده، مشکل خودش را به این شدت نشان بدهد. سیاستها باید در جهتی حرکت کند که سرمایهگذاری بیشتری در بخش مسکن صورت بپذیرد و افراد برای تولید مسکن ارزانتر تشویق بشوند و به همان نسبت برای افزایش متراژ خانه ها باید تدبیر کرد. می پذیرم که در چنین خانههایی، نهاد خانواده تضعیف میشود. حتی خانوادهای که فقط یک فرزند داشته باشد، نمیتوانند در یک اتاق باهم بخوابند، غذا بخورند و رفتوآمد کنند چون بر روحیه ساکنان این واحدها اثرمیگذارد اما با توجه به آشفتهبازار مسکن، مردم حق انتخاب دیگری ندارند.»
میانگین تقاضا برای واحدهای ۷۵ مترمربعی
«مهدی روانشاد نیا» نیز در قامت کارشناس حوزه مسکن به «رسالت » میگوید: «امروز عرضه و تقاضای مسکن چه به لحاظ الگوی ساخت و چه به لحاظ کمیت و کیفیت ساختمانها در توازن نیست. برای مثال در تهران، متوسط متراژ ساختمانهایی که پروانه ساخت میگیرند به ازای هر واحد مسکونی، حدود ۱۴۰ مترمربع است درحالیکه میانگین تقاضا، برای واحدهای ۷۵ مترمربعی است و این عدم همخوانی باعث میشود، از یکسو با مازاد عرضه در واحدهای بزرگ،عمدتا در مناطق برخوردار و از سوی دیگر با انباشت تقاضا در واحدهایی با متراژهای کوچک و متوسط در مناطق میانی شهر روبهرو باشیم که در بازار کمتر پاسخی برای آن وجود دارد. این عدم توازن سبب میشود، برخی نتوانند مسکن مناسب و موردنیاز خود را بهراحتی پیدا کنند. درواقع تقاضا برای واحدهای کوچک و عرضه واحدهای بزرگ، منجر به گرانی شدید و کمبود واحدهای کوچک و خالی ماندن حدود ۵۰۰ هزار واحد در استان تهران شده، ضمن اینکه در حال حاضر۲۳ درصد مردم تهران در خانههای بالای ۱۰۰ مترمربع و ۷۷ درصد در خانههای کوچکتر زندگی میکنند اما همچنان میانگین متراژ واحدها در پروانههای صادره، بالای ۱۰۰ مترمربع است.»
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.