خار چشم دشمنان بهتنهایی یک ملت بود
| گروه سیاسی|
«این بار ما باید کاری کنیم که یکمهره آمریکا، رئیسجمهور ما نباشد.» این آخرین جمله آیتالله سید محمد حسینی بهشتی پیش از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و رسیدن به آرزوی شهادت بود. امروز، هفتم تیرماه، سالروز آن ماجرای غمبار برای عموم ملت ایران است. نقش پررنگ شهید بهشتی در به ثمر نشستن انقلاب اسلامی و خدمات مؤثر ایشان در حوزههای مختلف اعم از شورای عالی قضائی، حزب جمهوری اسلامی، شورای انقلاب و ارائه اندیشه اسلامی و دفاع از آن در برابر انحرافات مختلف فکری، باعث نشد ایشان از تألیفات آثار علمی بازبماند و از خود بیست اثر مهم بهجا گذاشته است. به مناسبت سالروز شهادت آن استاد کمنظیر، برخی از سخنان ایشان و روایتی از خاطرات همراهی رهبری با ایشان شخصیت وزندگی آن شهید والامقام را از نظر میگذرانیم.
آنچه در ادامه میآید خاطراتی است از همراهی رهبر انقلاب و شهید بهشتی از زبان آیتالله محمدعلی موحدی کرمانی عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت و شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، که پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب، آن را در آستانه سالروز شهادت شهید بهشتی منتشر کرده است.
*ماجرای تشکیل حزب جمهوری
ما معمولا تابستانها به مشهد میرفتیم. تابستان سال ۱۳۵۵ بود یا ۱۳۵۶. در مشهد به مرحوم ربّانی املشی برخوردم که از دوستان قدیمی و صمیمیام بود. پرسید: «کی آمدید؟» جواب دادم: «همین تازگیها آمدهام.» گفت: «پس به دیدنت میآییم.» گفتم تشریف بیاورید. نشانی منزل را گرفت و گفت:
«با آقای خامنهای میآییم.» آن موقع آیتالله خامنهای در مشهد بودند. باهم قرار گذاشتیم. پیش از ظهر بود که آقایان تشریف آوردند. یکساعتی باهم نشستیم.
در بین صحبتها این مسئله مطرح شد که چه خوب است تشکلی به وجود آوریم. این فکر در جمعمان موردپسند واقع شد. جمع اصل قضیه را پذیرفت. تشکل نیاز به جذب افرادی دارد که درواقع این افراد مؤسس آن میشوند. صحبت شد که آیتالله دکتر بهشتی هم مشهد هستند و بهتر است با ایشان همصحبت کنیم تا اگر اصل قضیه را پذیرفتند، ایشان هم به جمع ما بیاید. همان موقع راه افتادیم. دوستان منزل آقای بهشتی را بلد بودند. آقای خامنهای فولکسی داشتند، سوار شدیم و ایشان رانندگی میکردند. یادم هست که فولکس ایشان سروصدا و تق و توق زیادی میکرد. مرحوم ربّانی املشی به شوخی گفت: «ما خجالت میکشیم سوار این ماشین شویم. هر کس صدای این ماشین را بشنود، میگوید اینها کی هستند؟!» همگی خندیدیم.
در راه هنوز به منزل آقای بهشتی نرسیده بودیم که دیدیم دکتر باهنر میخواست ازیکطرف خیابان به آنطرف برود. به ایشان رسیدیم. به نظر میرسید صبحانهای تهیهکرده بود. گفتیم ما در فکر چنین تشکلی هستیم، شما هم با ما بیا. ایشان هم گفت: «چشم!» ایشان هم آمد و چهار نفر شدیم. به ایشان گفتیم که میخواهیم به منزل آیتالله بهشتی برویم. شهید بهشتی دم درآمد. گفتیم که میخواهیم قدری راجع به موضوعی صحبت کنیم. ایشان عذر خواستند و گفتند که نمیشود، چون آن موقع جلسه یا مهمان داشتند. برای جلسه بعد قرار گذاشتیم. خاطرم نیست که روز بعد بود یا عصر همان روز. در جلسه با شهید بهشتی ایشان پذیرفتند که ایجاد این تشکل کار خوبی است. بهاینترتیب پنج نفر شدیم. گفتیم حالا بنشینیم ببینیم چه کسانی میتوانند در این کار با ما همفکر باشند تا آنها را جمع کنیم. شروع به شناسایی افراد در تهران و قم و مشهد کردیم تا با آنها صحبت کنیم. در قم آیتالله مشکینی، آیتالله مؤمن و آیتالله طاهری خرمآبادی. یادم نمیآید در قم غیر از اینها شخص دیگری را پیداکرده باشیم. در تهران آیتالله مهدوی کنی و چند نفر دیگر. آقایان هاشمی و منتظری هم موردنظرمان بودند که آن موقع این دو نفر در زندان بودند. البته برخی مثلا در روحانیت مبارز بودند که بعدها ملحق شدند، ولی تا آنجا که یادم میآید، در این مرحله تشکل حزب نبودند. در مشهد هم آقای طبسی و شهید هاشمی نژاد بودند. با اینها صحبت و مذاکره شد و در جریان قرار گرفتند و قرار شد اعضای اصلی و مؤسس باشند. پیش از اتمام سفر مشهد، تصمیم گرفته شد که در تهران هم جلسهای تشکیل بدهیم. ما برای تنظیم اساسنامه حزب، جلسات سرّی متعددی داشتیم. پس از پیروزی انقلاب مسئله آشکار شد و حزب جمهوری اسلامی اعلام موجودیت کرد. به دنبال آن جلسات هم تشکیل میشد. در جلسهای که همهی اعضا دعوتشده بودند تا شورای مرکزی و شورای داوری و شورای افتراء را انتخاب کنند، یادم میآید مرحوم حاج احمد آقا هم شرکت کردند. اول شورای مرکزی تعیین شدند و بعد، اعضای شورای داوری و شورای افتاء نیز مشخص شدند.
*نشستن در این جلسه حرام است!
یکی از اعضای وقت شورای مرکزی جامعه روحانیت، به دلایلی کدورتی از حزب داشت؛ در شورای مرکزی جامعه روحانیت و در غیاب شهید بهشتی تعبیر بدی درباره حزب و در مورد شهید بهشتی بهکاربرده بود؛ کلمهای که شاید قدری موهن بود. تلقیاش این بود که شهید بهشتی نقش اصلیای را در این تحزب دارد.
آن موقع شهید بهشتی دبیرکل حزب بود. آن شخص درواقع شبه عقدهای از حزب داشت و ازاینرو تعبیر موهنی در مورد ایشان کرد. خوب یادم هست بهمحض اینکه این تعبیر را به کاربرد، آقا بهقدری ناراحت شدند که گفتند: «نشستن در جلسهای که به آقای بهشتی توهین میشود، حرام است» و بلند شدند. شما از همین مورد میتوانید به رابطه آقا و دکتر بهشتی پی ببرید.
آقا فوقالعاده به شهید بهشتی علاقهمند بودند. وقتی میخواستیم خبر شهادت آیتالله بهشتی را به آقا بدهیم، واقعا نمیدانستیم چگونه بگوییم. آن موقع آقا براثر سوءقصدی که به ایشان شده بود، مجروح بودند. وقتی این خبر را شنیدند، بسیار برایشان ناگوار بود.
نکتههای ناب
از شهید بهشتی در جلسات و سخنرانیهای مختلف، مطالب و نکات نابی بهجامانده است که در ادامه بخشی از آنها را میخوانید.
*ما ایمانمان را، اخلاصمان را، عملمان را درست میکنیم و با اسلام منطبق میکنیم، {اگر} این را داشته باشیم یاری خدا، تضمینشده است.
*ما در زیر بار سختیها و مشکلات و دشواریها قد خم نمیکنیم. ما راستقامتان جاودانه تاریخ خواهیم ماند. تنها موقعی سرپا نیستیم که یا کشته شویم و یا زخم بخوریم و به خاک بیفتیم و الا هیچ قدرتی پشت ما را نمیتواند خم کند.
*هر انسانی اگر بپرسد که من برای چه به دنیا آمدهام ؟ میگویم : برای تلاش
پر نبرد و پررنج درراه تکامل خویشتن و انسانیت.
*پاسخ قطعی به مسائل روز ، یکی دیگر از عوامل موفقیت نهضت است.رسول اکرم از اول تا آخر نهضت ، همیشه به سؤالات ، جواب قطعی ، قانعکننده و روشن میداد و این جزو عوامل موفقیت نهضت اسلام است
*من ، ذرهای در عمرم از مرگ نترسیدم و تعجب میکنم که یک مسلمانی از مرگ بترسد .
*در زندگی دنبال کسانی حرکت کنید که هر چه به جنبههای خصوصیتر زندگی ایشان نزدیک شوید تجلی ایمان را بیشتر میبینید.
*اسلام زیباست و هنر برای بیان زیبایی. چرا دشمنان خدا از این حربه استفاده میکنند ولی دوستان خدا برای ارائه مفاهیم اسلامی از زبان هنر استفاده نمیکنند؟
*بالاترین خدمت به جامعه انسانها و محکمترین و استوارترین پایه برای زندگی کردن انسانها این است که اندیشیدن را به آنها بیاموزیم.
* هنر تعالیبخش ، هنری که کمک کند به انسان تا از زبالهدان زندگی منحصر در مصرف اوج بگیرد ، بالا بیاید و معراج انسانیت را با سرعت بیشتر درنوردد.
این هنر ، هنر اسلامی است .
*خطر برای انقلاب اینجاست که مردم میبینند انقلاب شده، مسکن ندارند و مقدمات زندگیشان را نمیتوانند فراهم کنند. ما را از آنطرف مرزها نترسانید که در آنجا خطری نیست، خطر واقعی اینجاست. لذا میخواهند شمارا از خطر واقعی غافل کرده و از خطر خیال داشته باشد.
*برادرها و خواهرها بدانید شما ملت انقلابی ایران امروز یک شانس دارید . نشان دادن یک الگو و نمونه جدید که دنیا دنبال آن میگردد ، باور کنید که خود غربیها از نظام حاکم بر غرب خسته شدهاند.
حرب جمهوری اسلامی , شهید بهشتی , واقعه هفتم تیر
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.