حکایت شرم از مسلم تا حر
گروه فرهنگی
مراسم که تمام شد، خروجی پارکینگ هیئت چنان ترافیکی بود که یکلحظه با خودم گفتم تا سحر هم این جمعیت خارج نمیشود. قفلشده ترافیک و ذهنم مدام خروجی باریک پارکینگ پادگان ۰۶ ارتش را در کنار این حجم از ماشین میگذاشت. زنگ زدم به خانه و گفتم بهتر است بخوابند؛ بعید میدانستم به این راحتیها خلاص شوم. زندگی این حقیر یک قانون جذاب هم دارد: بهمحض آغاز ترافیک نیاز به قضای حاجت همروی سرم هوار میشود. سرم درد میکند. گرم است. چرا گزارش هیئت شب اول را با این صحنهها آغاز میکنم؟ واقعا صحنه زیباتری در هیئت شب اول محرم حاج محمود و حنیف طاهری پیدا نمیشد؟ چرا. میشد از روضههای اول و اشکهای اول شروع کرد که فوقالعاده دلچسباند. میشد از نظم و ترتیب جماعت شروع کرد و ایول گفت به درک و شعور ملت حسینی مثلا. میشد از صدای سنج و دمام گفت که هوش را از سر من یکی میپراند. میشد از اینها گفت که صفای محرماند. از بوی اسفند که خدا آن را برای جلوی در مجلس عزای سیدالشهدا آفریده انگار. اما معتقدم عزاداری فقط این زیباییها نیست. در ترافیک ماندن هم عزاداری است. سالهای قبل که در هیئت مردم تنگ هم مینشستند آنطور که دیگر نمیشد تکان خورد، آن فشار و پادرد ناشی از آنهم عزاداری است. آن تنگ هم نشستن برای من کمتر از شور سینهزنی و دودمهخوانی و دمامزنی و مظلومکشی، حماسی نیست. اینها همه گوشه و کنار یک بنای باشکوهاند، نمیتوان از هم جدایشان کرد. یک بنای باشکوه معماری را میبینیم و برای چند ثانیه زیباییاش چشمانمان را اسیر میکند. میدان امیر چخماق مثلاً یا آبانبارهای عظیم یزد. اما درون این عمارت پر از راهپلههای تاریک و طولانی و سخت است. لذت بالا و پایین رفتن از آن راهپلهها کمتر از تماشای زیبایی کل بنا نیست. حماسه راهپیمایی اربعین فقط تماشای جمعیت نیست، نقل پرس شدن در ورودی حرم هم کم حماسه نیست. کمی که گذشت، مسئول هیئت، موتورسوار و با جدیت سررسید و فریاد زد: «دور بزنید.» انگار که فریاد «حمله» فرماندهای را شنیده باشم، سلحشورانه زدم دندهعقب و دور زدم. زیر لب مسئول با جنم هیئت را دعا کردم. بیتعارف از این جنس آدمها کم داریم در لایه مسئولانمان! صحنه ترافیک خروجی پادگان ۰۶ بیمشابهت با موج کرونای دلتا نیست که خروجی دستگاه درمانی کشور را با ترافیک در هم گرهخورده روبهرو کرده…
شب اول بیحسابوکتاب شب مسلم نشده. سوای اینکه مسلم اولین شهید این راه است، حاجآقای کاشانی نکته دیگری هم در منبر گفت که ذهن مرا وصل کرد به همین تقدم روضه مولای ما، مسلم. میگفت: «آن لحظه که سیدالشهدا تکوتنها مانده بود در آن دشت مملو از خصم، شروع کرد به صدازدن اصحاب و اولین نامی که صدا زد نام مسلم بود.» من میگویم بگذار ما هم به تبعیت از حسین اولین نامی که در عزایش صدا میزنیم نام مسلم باشد… همان شب اول اسم همدرد ما هم در منبر آمد. همان کسی که خراب کرد و شکسته و خورد شده و بیچاره آمد در خیمه، تا حسین درستش کند. آقای کاشانی گفت در زیارت اصحاب، آنها را «انصار فاطمه» میخوانیم. سپس تأکید کرد که این عبارت استثنایی ندارد؛ حر هم ناصر فاطمه زهرا است. گویی حر را نه بهعنوان کسی که راه سیدالشهدا سد کرد، بلکه بهعنوان کسی که در کوچه بنیهاشم در مقابل ضربات قنفذ از فاطمه زهرا دفاع کرد میشناسیم. نهتنها حضرت زهرا، شگفتا! حر در پایینترین طبقه جهنم بود و به بالاترین طبقه بهشت رفت. از انتهای طیف شقاوت، به منتهی الیه سعادت رفت. حر اعلا نمونه عاقبتبهخیری است انصافا… چقدر شبیه است حکایت مسلم به حکایت حر. هر دو شرمنده امام حسین شدند؛ با این تفاوت که یکی امام را به آمدن تشویق کرد و دیگری امام را از بازگشتن منع. مسلم و حر حال یکدیگر را خوب میتوانند درک کنند…
حاجمحمود میگوید: «بعد دو سال آمدهایم روضه بخوانیم.» این جمله را هم خطاب به امام حسین و هم خطاب جمعیت گفت و بعد آن مردم زدند زیر گریه. جمعیت گرداگرد جایگاه مداح حلقهزده. ببین چقدر عزیز است روضهخوان اباعبدالله. مردم منتظرند مداح چیزی بگوید تا بزنند زیر گریه. این محبتی است که مردم بهواسطه اباعبدالله به خادمان او دارند. وضعیت خود حضرت حسین در کربلا اما جور دیگری بود… گرد او هم جماعت حلقهزده بود. میان سخنان او هم جماعت هیاهو میکرد. در میان آن هیاهو، سنگ و تیغ هم به سمت مولا میشتافت.
چه سری است در صدای سنج و دمام؟ نمیدانم اما این صدا، مثل صدای ساز نی، بهتنهایی دارای حرف است. انسان میتواند تنها به آن گوش کند بدون آنکه پسزمینه صدای دیگری شده باشد. صدای سنج و دمام شخصیت دارد انگار. در عین شورآفرین بودن، محزون است. مداح میخواند برای جبران باز بودن فضا و فاصله مردم از هم، صدای دمام به کمکش میآید تا مجلس از شور نیفتد. همزمان پرچم سرخ یا حسین از میله وسط میدان صبحگاه پادگان بهآرامی بالا میرود. شانههای برخی وسط سینهزنی بهآرامی میلرزد. در دلم باوجود میگویم چقدر محرم زیباست…
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.