حکایت دستمال سرخ شهادت
گروه فرهنگی
عاشورا همیشه با حوادث خاصو ویژه همراه است. حوادثی که همانند کربلای سال ۶۱ هجری به دنبال تلنگر زدن به انسانهای غفلت زدهای است که برای بیدار کردنشان باید همچون حسینی سربر نیزه شود تا بشریت راه و طریق درست هدایت را بشناسد. در کربلای ایران اسلامی هم کم نبودند عاشوراهایی که پرحادثه سپری شدند و سرها بر نیزه و جانها فدا شد تا راه و طریق حسینی ادامه یابد. سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی با کوهی از تنشها و حوادث ریزودرشت همراه بودند تا درخت نوپای انقلاب را از ریشه بخشکانند. خروج جریانهای سیاسی و الهادی مختلف از اقصی نقاط کشور موجب شده بود تا انقلاب نوپای اسلامی در مسیر تندبادهای مختلف قرارگرفته و زمانی که این جریانهای به قیامهای مسلحانه دست زدند این مسیر سختتر و دشوارتر شد تا جایی که اگر نبود تدابیر حکیمانه امامراحل، هرکدام از این حوادث میتوانستند پایههای نظام را با چالش جدی مواجه سازند. در میان این حوادث و تندبادها مردان رشیدی سر برآوردند و نشاندار شدند که انقلاباسلامی ایران امروز به داشتن آنها افتخار میکند و شهادتشان راه و مسیر امروز ما را تبیین میکند.یکی از این شهدای والامقام علیاصغر وصالی طهرانی فرد است که بهاختصار در بین مردم به اصغر وصالی شناخته میشود. شاید اگر ابراهیم حاتمیکیا فیلم «چ» را نمیساخت بسیاری از جوانان و نسل جدید انقلاب او را نمیشناخته و با ویژگیهایش آشنا نمیشدند. اعتقاد دارم که رسانهها در زمینه معرفی شهدا و خصائل و ویژگیهایشان کوتاهی بسیار کردهاند و باوجود منابع سرشاری که از این سیره و مرام این عزیزان وجود دارد، اما آنگونه که بایسته و شایسته است تصویرسازی و مستندسازی از ایشان انجامنشده است. اما حاتمی کیا با «چ» تصویری دیگری از شهید اصغر وصالی برای ما رقم زد تا در چهلمین سالگرد شهادتش ما هم ادای دین کرده و در حد وسع و توانمان یادی از او کرده باشیم.شهید وصالی در سال ۱۳۲۹ در منطقه دولاب تهران به دنیا آمد. نام کامل او علیاصغر وصالی طهرانیفرد است. او در روزگار جوانی با تلاش فراوان توانست از ایران خارجشده و دورههای چریکی را در میان مبارزان فلسطینی بگذراند. سپس به ایران آمد و مقطع دیگری از مبارزات خود را ادامه داد اما سرانجام توسط عوامل رژیم طاغوت بازداشت و در ابتدا به اعدام و سپس با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم شد. این حکم چندی بعد تغییر کرد و به ۱۲ سال زندان تبدیل شد و در نهایت با شروع نهضت امام خمینی(ره) پس از تحمل حدود پنج ماه حبس از زندان ستمشاهی آزاد شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی شهید وصالی انتظامات زندان قصر را تشکیل داد و در سال ۱۳۵۹ به تشکیلات نوپای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و از بنیانگذاران اصلی بخش اطلاعات سپاه شد. مدتی نیز فرماندهی بخش اطلاعات خارجی را برعهده گرفت. سپس به فرماندهی گرداندوم از گردانهای ۹گانه سپاه در بدو تشکیل منصوب شد و با این گردان به کردستان رفت و شجاعانه جنگید. پس از این نبردها شهید مصطفیچمران میگوید «من در لبنان و بعلبک و سایر مناطق مجاهد زیاد دیدهام ولی تابهحال آدمی به شجاعت و فرماندهی اصغر وصالی ندیدهام.»روحیه شهید وصالی بههیچوجه با امور اداری و ستادی سازگار نبود و به همین دلیل مسئولیت خود را در ستاد کل سپاه رها کرده و به جبهه غرب شتافت تا به نبرد رودررو با ضدانقلاب و متجاوزین بعثی بپردازد. وی با گردان تحت امرش در سختترین جبهههای غرب کشور خوش درخشید و جمع قابلتوجهی از آنان نیز به شهادت رسیدند. نیروهای تحت امر شهید وصالی به دلیل بستن دستمال سرخ برگردنهایشان به «گروه دستمال سرخها» شهرت داشتند.مریم کاظمزاده همسر شهید وصالی تنها خبرنگار خانمی که سال ۱۳۵۸ برای تهیه گزارش از استان کردستان و شهر پاوه به آن منطقه رفته و در ادامه با فرمانده گروه دستمال سرخها ازدواجکرده بود، از خاطرات خود درباره شهید اصغر وصالی میگوید.«اصغر اهل پشت میز نشستن و عافیتطلبی نبود. او میتوانست در تهران بماند و در امنیت باشد، اما وقتی شرایط کردستان را شنید به کردستان رفت. او و گروهش دومین گروهی بودند که وارد کردستان شدند. زمانی هم که جنگ شروع شد، بنا بر نیاز و شرایط در منطقه ماند.
جنگ در مناطق عملیاتی کردستان، بسیار دشوار بود. در آن شرایط هم راضی نشد از کردستان به مناطق عملیاتی جنوب برود تا کمی از مسئولیتهایی که بر دوش داشت کاسته شود. من مدت کوتاهی با گروه دستمال سرخها زندگی کردم و نوع کارشان را از نزدیک دیدم. میدانم با چه خطرهایی مواجه میشدند و نحوه تعاملشان با یکدیگر چطور بود. اکثرشان به کاری که انجام میدادند معتقد بودند و اینطور نبود که چشم وگوش بسته هرکاری به آنها گفته میشود انجام بدهند. در جلساتی که تشکیل میشد توجیه شده بودند که مردم کردستان تحت ستم قرار دارند و باید آنها را نجات دهند. درک بالایی نسبت به مسائل داشتند و هرکدامشان از دیگری روشنتر و مخلصتر بود. در کارها از هم سبقت میگرفتند و خطر را به جان میخریدند. دراینبین، چیزی که بیشتر از همه مرا شگفتزده میکرد تعبدشان بود. نمازخواندنشان زیبا و حیرتانگیز بود. بااینکه تازه انقلاب شده بود و خیلیها تعبد را ملموس ندیده بودند اما اینها خیلی زود راه بندگی را فراگرفته بودند.»
سرانجام شهید علیاصغر وصالی، حوالی ظهر ۲۹ آبان ۱۳۵۹ مصادف با عاشورای حسینی در تنگه حاجیان از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفت و براثر همین جراحت، مصادف با چهلمین روز شهادت برادرش اسماعیل به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید وصالی در قطعه ۲۴ بهشتزهرای تهران در کنار برادرش و در میان یارانش گروه دستمال سرخها به خاک سپرده شد.
شهادت , شهید اصغر وصالی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.