حيران در بحران
چند دليل باعث شد به خوزستان سفر کنم. اول. اخبار متناقض در رسانه هاي شخصي و گروهي و جمعي به حدي بود که نميشد عنان خط مشي روزنامه را به آن سپرد. براي طي کردن فاصله حق و باطل که همان تفاوت ميان ديدهها و اکثر شنيدهها باشد، چند صد کيلومتر آمديم تا به ياد […]
چند دليل باعث شد به خوزستان سفر کنم.
اول. اخبار متناقض در رسانه هاي شخصي و گروهي و جمعي به حدي بود که نميشد عنان خط مشي روزنامه را به آن سپرد.
براي طي کردن فاصله حق و باطل که همان تفاوت ميان ديدهها و اکثر شنيدهها باشد، چند صد کيلومتر آمديم تا به ياد آوريم “شنيدن کي بود مانند ديدن”.
دوم. به خوزستان رسيديم؛ به شهرستاني که شبه جزيره شده بود و روستاهايي که جزيرههاي دورافتاده از هم شدهاند پا گذاشتيم؛ آنجا بود که ديديم حتي ديدن و تماشا کردن هم جوابگو نيست.
آتش بگير تا که بداني چه مي کشم
احساس سوختن به تماشا نمي شود
سوم. با قايق از روستايي به روستاي ديگر ميرفتيم که وسط آب، دو نفر تقريبا تا گردن در آب با چوب بلندي علامت دادند و فرياد زدند. وقتي به آنها رسيديم متوجه شديم براي نگهداري و حفاظت از وسايل خانه هاي روستا ماندهاند و به علت قطع برق عدم ارتباط و شدت گرسنگي ميخواستند خود را به خشکي برسانند تا غذايي تهيه کنند و براي نگهبانان روستا ببرند. غذا داشتيم و تقديم کرديم؛ نکته جالب اين بود که اصلا قبول نميکردند بيشتر غذا بگيرند.
چهارم. نخلها زير آب رفته بودند؛ عکس که گرفتم، انعکاس نخلها در آب، تعداد نفرات اين نخلها را دو برابر کرده بود. حتي اگر باري به دوش مي کشيدند، دم دست بود، اما چه سود که نوبت به طنازي و خودنمايي آنها نميرسيد. ديروز ايستاده ولو با سر بريده و امروز در آب و گل، اما بازهم ايستاده و عمده همين ايستادگي بود.
پنجم. از نگاه هر مجموعه فعالي در حوزه مديريت بحران، عقل فقط در جلسات ستاد بحران “ما” ست نه ستاد بحران آنها؛ آخر ميدانيد، آقايان جلسات مشترک نداشتند، هر نهاد يک فرمانده ميدان داشت و فرماندهي واحدي در صحنه ديده نمي شد و مثلا از بالا آمدن آب در زمان عدم باران ميفهميدند فلان مجموعه با باز کردن دريچه سد، دبي آب را زياد کرده! يا مثلا سه برابر نياز غذا طبخ مي شده ولي حتما به تعدادي غذا نميرسيد، يا مثلا در يک کمپ، مسموميت زياد بود و در ديگري لباس نميرسيد. يا مثلا احشام چند روستا بالاي بام خانه نگه داشته مي شدند و کسي نبود اينها را بخرد و هم خيال خانواده سيل زدهاي را از نگهداري و عدم تلف آنها آسوده کند و هم در اين وانفسا، اندک پولي به آنها برساند.
ششم. ما اکثر العبر و أقل الاعتبار؛ عبرت ها، بحران ها و مشکلات چه بسيارند و چه اصرار عجيبي داريم از عبرت نگرفتن و نياموختن! هنوز سند جامعي براي مديريت بحران نداريم و بالاتفاق، حاضران در مناطق سيل زده از حيراني در بحرانها گلايه دارند. باشد که به فضل دليل المتحيرين، آنان که در اين امور کوتاهي کردند بيدار شوند و به وظيفهشان عمل کنند.
خوزستان , سیل , سیل خوزستان
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.