حجاب؛ آرایه جلال
گروه فرهنگی
وقتی از حجاب سخن میگوییم، فورا ذهنها به سمت چادرهای مشکی و روسری یا برقع خانمها میرود. این در حالی است که پوشش، پرده و حجاب، همواره عاملی برای حفظ احترام، افزودن ابهت و جلال است. خواه برای مرد باشد یا برای زن، خواه برای انسان باشد یا برای اشیا. وقتی چیزی را با پارچهای میپوشانیم و آن را از چشمها پنهان میکنیم، میخواهیم آن را بیاراییم، اما آراستنی که از جنس شکوه است. پنهان کردن هر چیز در پشت پرده، بزرگی آن را افزون میکند. چند روز پیش در صحبت با دوستی، سخن به پدیده ماسک رسید. باهم میگفتیم ماسک هرچند صورت و لبخند آدمها را پنهان میکند، اما به نحوی به زیبایی آنان میافزاید. حالتی معصومانه به آنان میدهد که این خصوصا در مورد بچهها خیلی صادق است؛ آنها زیر ماسک، جور دیگری معصوم و خواستنی میشوند. ماسک، همه اجزای صورت را پنهان میکند، بهجز چشمها را. چشمها همواره زیبایند و ماسک، گویی چشم آدمها را در ویترین میگذارد. همانند وقتیکه از یک شعر، تنها یک بیت یا حتی یک مصرع را بیرون میآوریم و به این شکل، تأثیر همان یک بیت را بیشتر میکنیم. همه ما این تجربه را داشتهایم که یک بیت یا یک مصرع بهصورت جداگانه، چه تأثیر جادوییای پیدا میکند، تأثیر و جلوهای که در کنار دیگر بیتها و مصرعها، قدری کاهش مییابد. مرحوم عباس کیارستمی کتابی دارد که نشر نیلوفر آن را چاپ کرده، به نام: «سعدی از دست خویشتن فریاد». این کتاب، گزیدهای از غزلیات سعدی است که کیارستمی در هر صفحه از آن، تنها یک یا دو بیت از یک غزل کامل را آورده است. شاید بگویید خوب چهکاری است؟ آدم خود کتاب غزلیات شیخ مصلحالدین را میخرد دیگر! اما من این کتاب را دوست دارم. چون گزیدهای است که برای هر جزء از سرودههای سعدی ارزش قائل شده و آنها را در ویترین گذاشته است. مارسل پروست، رماننویس بزرگ قرن بیستم فرانسه نیز در جلد سوم شاهکارش «در جستجوی زمان ازدسترفته» مینویسد: «…اما این هم هست که با آوردن یک بیت تنها از یک شعر، نیروی کشش آن را ده برابر میکنیم…». چشمها هم شاهبیت صورت آدمیاند و ماسک، آنها را بیشتر در معرض توجه قرار داده است. مغازهداران باسلیقهو متمکن نیز چنین رفتاری دارند. بهجای آنکه ویترین خود را پر از اجناس مختلف کنند، گلکارشان را یکه و تنها در ویترین میگذراند و از هر طرف نوربارانش میکنند تا زیباییاش رقیبی نداشته باشد. پس پنهان کردن کل چیزی یا بخشی از آن، گاهی در جهت نمایان کردن جلوه آن است. باید در نظر داشت خداوند هم جلال دارد و هم جمال. هم شکوه و عظمت دارد و هم زیبایی و ظرافت. مرد، جلوه جلال خداوند است و زن، جلوه جمال او. مرد میتواند با استفاده از عطر و زیورهایی مانند انگشتر و پوشش آزادانه تر ، جلوه جمالی را جبران کند و برعکس، زن با پوشاندن خود، بر جلال خود میافزاید. این از آنجهت است که نه جلال مرد به او آسیب رساند و باعث زمختی بیشازحد یا دافعه شود و نه جمال زن، او را در دسترس هر کس و ناکسی قرار دهد و او را بازیچه دست اینوآن گرداند. افزون بر این، مرد نیز نیاز به پوشیدگی دارد و برای حفظ وقار خود، بهتر است حتی سرخود را بپوشاند. اکنون در فرهنگ ما، مردها سرخود را نمیپوشانند اما درگذشته، کلاه یا عمامه نقش مهمی در پوشش مردان ایفا میکرده است. نقشی بسیار مهمتر از گرم کردن سر در زمستان یا صرف تزئین. گواه این سنت، بیت مشهور پروین اعتصامی در مثنوی «مست و هوشیار» است که میگوید:
گفت: آگه نیستی کز سر درافتادت کلاه
گفت: در سر عقل باید، بیکلاهی عار نیست
در این بیت میبینیم که کلاه یا هرگونه سرپوش، چه نقش مهمی در وقار و احترام مردان ایفا میکرده است. در روزگار ما اما، اساسا پوشاندن و در پرده کردن کمتر دیده میشود. فرهنگ غربی، ظاهرگرا و عینی است و زیبایی را بیشتر در جمال میجوید و از جلال و شکوه که همراه خود تقدس میآورد، بیبهره مانده است.
به هر رو حضور زن مسلمان در جامعه اقتضا میکند که این مظهر زیبایی خدا به حجاب کامل مسلح باشد تا مظهر شکوه و ابهت خدا نیز بشود و از چنگ بیماردلان، بیشتر در امان بماند. این حجاب میتواند با چادر باشد اما میتوان با غیر چادر نیز، حد شرعی حجاب را رعایت کرد. چادر اما پوشش کاملی برای زن ایجاد میکند، همچنین حجاب، زن را در جامعه بهعنوان یک انسان معرفی میکند که فرقی با مرد ندارد و باید با او، همچون مردان عادی رفتار کرد و تحت تأثیر زیبایی و جذابیت او قرار نگرفت. حجاب برای آن است که امکان انواع فعالیتهای اجتماعی به زن داده شود. فرهنگ چادر، زن را در مقابل افراد بیمار مستور میکند و مانع از گناه ناپاکان و هوسرانی آنان میشود. در این روزها که تازه از سالگرد قانون کشف حجاب اجباری میگذریم، بد نیست یادآور شویم رضاخان که هیچ تقید دینی نداشت و حتی با نهاد دین عداوت داشت، برای انداختن ایران در مسیر توسعه و به تقلید از آتاتورک این قانون را وضع کرد. صرفنظر از هر بحثی در مورد حجاب، انصافا این چه ربطی به توسعه دارد که زنان سرخود را بپوشانند یا خیر؟ این نشان میدهد رضاخان تا چه اندازه فهم غلطی از توسعه داشت و با این روشها میخواست با حلوا حلوا کردن، کام خود را شیرین سازد و بهعبارتدیگر، تنها ظاهر جامعه را غربی کند و سپس با ذوقی کودکانه گمان برد ایران به توسعه دستیافته است. بگذریم! اجازه دهید پیش از آنکه بگذریم، به این نکته نیز اشارهکنیم که بهحکم تمام «هل یستوی الذین»های قرآن، قانون حجاب در جمهوری اسلامی با قانون کشف حجاب در دوره پهلوی اول قابل قیاس نیست. چگونه تلاش در جهت عدم بروز فساد و منکر عمومی را با تلاش در جهت بسط آن مقایسه میکنیم؟ نیز اینکه پوشش در حد و حدودی، در همهجا اجباری است و اختصاصی به ایران ندارد. مثلا در کجای دنیا کسی میتواند همانگونه که از مادر زاده شده به کوچه و خیابان برود؟ این دفعه دیگر واقعا بگذریم!
حجاب زن، از جهت حفظ نهاد خانواده نیز اهمیت فراوانی دارد. حجاب زن، در کنار پلک مرد، دیوارهای قلعه خانوادهاند که خانواده نیز خود ستون خیمه جامعه است. خانواده نخستین خشت دیوار جامعه است که محوری جز زن ندارد. منظومهای است که به دور خورشید زن میچرخد و جاذبه آن همان محبت است. آرامش روحی و روانی عاملی است که بدون آن ادامه مسیر زندگی میسّر نیست؛ زیرا ترس و دلهره سبب میشود انسان در فعالیتهای خود در محیط اجتماعی و حتی محدوده خصوصی و درونی خویش از موفقیت و کمال مادی و معنوی دور بماند. اگر زنی از وظایف مهم خویش سرباز زند و با بیحجابی خود افراد ناشایست و چشمچران را به خود جلب نماید، این آرامش روحی را از خانواده خود دور مینماید؛ در این صورت، خانواده او دچار ترس و دلهره میشوند. بیحجابی زن موجب میشود همواره سایه هراس از مورد سودجویی واقعشدن او بر سر همسرش سایه افکند و متعاقبا آرامشی که زن باید نثار همسرش کند تحتالشعاع قرار گیرد و این رفتار، در جامعه نیز آثار مخربی بر جای میگذارد. این مطلب نشاندهنده این نکته است که حجاب، یک مسئله فردی و شخصی نمیباشد بلکه رابطه مستقیم با اجتماع دارد؛ ازاینرو، یکی از ابزارهای ضربه دشمنان به جامعه اسلامی مسئله حجاب میباشد. این قضیه آنقدر مهم است که لئون تالستوی، نویسنده شهیر روس در دومین شاهکار خود «آناکارنینا» این پرسش را مطرح میسازد که بهراستی اگر مردی خانوادهدار به زن دیگری علاقهمند شد، باید واقعا چه خاکی بر سر بریزد؟ این سؤال مهمی است که تالستوی بهعنوان یک نویسنده ملی روس آن را مطرح میسازد. عشق، اختیار را از آدمی میرباید. وفادارترین مرد هم اگر در دام هوس بیفتد شاید به خانواده خود خیانت کند و شیرازه خانواده از هم بپاشد. در جامعهای که بساط عشوه و دلربایی پهن باشد، چه بر سر خانواده و انسان آن جامعه میآید؟ همچنین باید در نظر داشت با شل شدن حجاب زن، پیچ پلک مرد هم رفتهرفته شل میشود. همه ما باید برای افزایش حیای اجتماعی تلاش کنیم و در نظر داشته باشیم که حیا را نمیتوان اجباری کرد! مقصود این است که حتی اگر قانون حجاب را به سفتوسخت ترین حالت اجرا کنیم (که چندان ممکن نیست)، باز نمیتوانیم خیال خود را راحت کنیم که دیگر در جامعهمان آب از آب تکان نمیخورد. شیطان راه خودش را پیدا میکند.
برخی بر این باور هستند که اگر زن در جامعه بیحجاب باشد، به خاطر نمایان شدن زیباییهایش، مورد تحسین اطرافیان قرار میگیرد و این حسن توجه مردم موجب شادابی خود او نیز میشود. در پاسخ چنین افرادی باید گفت که به نمایش گذاشتن زیباییهای ظاهری، موجب غفلت از زیباییهای باطنی میگردد و همچنین اینگونه نیست که همیشه دیگران از روی خیرخواهی تحسین کنند؛ بلکه برخی در پشت این نقاب تحسین، نیت سودجویی نسبت به زندارند. همچنین عقل همه تحسینها را مطلوب قلمداد نمیکند؛ زیرا برخی اوقات مشاهدهشده است که جامعه یک امر ناپسند را خوب جلوه میدهد و موجب رواج فساد میشود. همچنین این تحسین بدون پشتوانه، اعتمادبهنفس کاذب در شخص ایجاد میکند که موجب افسردگی شخص در هنگام مواجهه با واقعیت میشود. علاوه بر آن باید تا آخر عمر طبق دیدگاه مردم همواره زندگی خود را مورد تغییر قرار بدهد. دکتر ناتالی راجرز، نویسنده کانادایی در کتاب زن شاداب میگوید: «اینکه اجتماع ما برای ظاهر خوب و محبوبیت چنین ارزش بالایی قائل است، یک ناهنجاری است، چراکه هیچیک از این دو، معیار ارزشهای واقعی نیستند. انسانهای زشت و فاقد جذابیت هم میتوانند محبوبیت به دست آورند.»
زن در سایه حجاب، علاوه بر اینکه در تحولات اجتماعی و ساختن فرد و اجتماع نقش ایفا میکند؛ درعینحال، کرامت و ارزش ذاتی خود را نیز حفظ میکند و همچنان شکوه و اعتبار خود را در نزد مردان حفظ میکند. استاد شهید مطهری در این رابطه مینویسد: «زن یک نقش در تاریخ داشته و دارد و کسی منکر این نقش نیست و آن، نقش غیرمستقیم زن در ساختن تاریخ است. میگویند زن، مرد را میسازد و مرد، تاریخ را، یعنی بیش از مقداری که مرد در ساختن زن میتواند تأثیر داشته باشد، زن در ساختن مرد تأثیر دارد.» این وظیفه بزرگ زن ایجاب میکند که در جامعه باحجاب حضور پیدا کند، تا ناهنجاریهای برخاسته از سوی افراد سودجو او را از این وظیفه خطیر که بر گردن اوست بازندارد. درنتیجه، زن در سایه حجاب خود، به نقاط والا از جایگاه فردی و اجتماعی میرسد و نهتنها حجاب مانع از او نخواهد بود بلکه او را از چشم سودجویان دور میکند. زن معدن عشق و محبت است و عشق، سوخت جامعه بشری. زن گوهری است که باید در حفظ آن کوشید و این سخن تنها در دفاع از قانون حجاب نباید پنداشته شود، چراکه آن قانون بهتنهایی برای این مقصود نارساست. برای حفظ زن، مرد باید غیرت و تقوا داشته باشد و زن، عشق به خانواده و حیا. این مؤلفههای نورانی بیش از آنکه با قانون به دست بیایند، با فرهنگسازی انجام میشوند. رمان «آناکارنینا» تالستوی، گامی در جهت همین فرهنگسازی در جامعه روسیه است.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.