حاجحسین فرمانده جامع
گروه فرهنگی
«صدهزار نفر در این لشکر امام حسین، لباس پوشیدن حسین خرازی را تقلید میکردند، نوع کلاهی که حسین سرش میگذاشت را تقلید میکردند، تن صدای حسین را تقلید میکردند، راه رفتن حسین را تقلید میکردند، سخن گفتن حسین را تقلید میکردند… نگاه میکردند ببینند لبهای حسین میجرّد، چه میگوید، دنبال میکردند… حسین سرلشکر نبود، حسین سرتیپ نبود، حسین حکم مسئولیت نداشت… حسین را کسی نیامد بر لشکر معرفی کند؛ حسین خود معرف لشکر بود… اینقدر حجم تبعیت و اطاعت نسبت به او وجود داشته باشد… حسین یک عارف بود… حسین وقتی حرف میزد، اول به خودش جسارت میکرد، بعد حرف میزد… نمیخواهم بگویم کلماتش را… به خودش توهین میکرد، خودش را کوچک میکرد… حسین بنیانگذار بود… حسین ختم همه تصمیمات جنگ بود…»
این جملات حاجقاسم سلیمانی در مورد جوانی است با کلاهی زمستانیای که بر سر میگذاشت و لبخندی که همیشه بر لب داشت. ژنرالی که حاجقاسم او را «ختم همه تصمیمات» جنگ میخواند، اصفهانی شیرینزبانی بود که از بعد عملیات خیبر، تنها یک دست داشت. آستین خالیاش را باد تکان میداد و در قنوتهایش، به کف خالی و فقیر یک دستش چشم میدوخت. او از آن فرماندهانی بود که جنگ غافلگیرشان نکرد؛ بلکه آنها منتظر فرصت جهاد بودند و جهاد را از کردستان آغاز کرده بودند. خرازی از کردستان که به جنوب میآید، از هر امتحانی در عرصه نظامی با موفقیت بیرون میآید تا جایی که او را یک دانشگاه نظامی لقب میدهند. خرازی مثل تمام فرماندهان و شهدای جنگ تحمیلی، تنها فرماندهیاش شبیه برترین فرماندهان نظامی است؛ بقیه آثار ویژگیهایش شبیه به بقال و راننده و رفتگر و بناست. حاج حسین هرچه خود عاشق شهادت است، شهادت نیروهایش برایش سخت و ثقیل است. معروف است در آتش شدید یکی از عملیاتها که کاری از کسی بر نمیآمد، شهید گوشهای در خودش جمع شده بود و به خدا التماس میکرد که از شدت تلفات نیروها کم شود. فرماندهان راه حق، ابتلائات حق را برای خود میپذیرفتند اما برای دیگران حاضر نبودند بلا بر آنها فرو بیاید. کسی مثل حاجحسین خرازی خودش عاشق شهادت بود؛ اما از شهادت نیروهایش واهمه داشت چون بار مسئولیت را روی شانههای خود احساس میکرد. او مسئول بود که تا حد ممکن، از جان بچههای مردم محافظت کند و نگذارد کسی بیدلیل به شهادت برسد؛ هرچند خودش برای شهادت چشم میکشید. امروز هم ما باید ابتلائات را برای خودمان بخواهیم، نه برای مردم. یکی از این ابتلائات بین دوراهی حق و باطل قرار گرفتن و غربال شدن است. وظیفه همه ما و کسانی که دل در گرو نهضت و نظام اسلامی دارند، این است که
حتی الإمکان نگذارند مردم بین این دوراهی قرار بگیرند و یا اینکه غربال شوند. ما میتوانیم آرزو کنیم خودمان از این دوراهی سربلند بیرون بیاییم، اما نباید از اینکه این دوراهیها برای مردم پیش میآید، راضی باشیم و بگوییم: اشکال ندارد، غربال میشوند!» رهبر انقلاب در دیدار اخیر خود با اعضای مجلس خبرگان فرمودند: «از شبهه هم نباید رنجید و همچنانکه مرحوم شهید مطهری خودش شبهه و پاسخ آن را کشف میکرد، باید برای مواجهه با شبهه آماده شد. شبهات مانند تحریمها است و موجب مطالعه و فکر و تحقیق برای پاسخگویی میشود همانطور که تحریمها ما را وادار کرد در مسائل مختلفی مانند دفاعی، درمانی و سلامت به دستاوردهای جدیدی دست یابیم که اگر تحریمها نبود، مطمئناً این پیشرفتهای فنی و صنعتی وجود نداشت». این سخن رهبر انقلاب، به این معنی نیست که خیالمان را راحت کنیم از اینکه شبهات بر ذهن ملت میبارد. بلکه باید خستگیناپذیرانه تلاش کنیم که این شبهات، تلفات کمتری بگیرد و همین تلاش، ثمرهاش به شکل افزایش غنای ادبیات انقلابی و پختگی گفتمان انقلاب شود.
شهید خرازی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.