جنگ محتوم!
محمدكاظم انبارلویی
توسیدید، یک ژنرال یونانی است. پنج قرن قبل از میلاد مسیح نظریهای در مورد پروسه شكلگیری جنگها میدهد كه هنوز به قوت خود باقی است. او میگوید: «هر وقت یک قدرت مستقر خود را در برابر یک قدرت در حال ظهور میبیند، احتمال جنگ افزایش مییابد چون قدرت مستقر خود را در برابر طلوع قدرت جدید میبیند، احساس خطر میكند و به فكر جنگ و لشكركشی میافتد.»
او میگوید: «با آن كه قدرت در حال طلوع فكر میكند برای كسی خطر نیست و به فكر جنگ نیست، فكر میكند آن را میتواند از طریق گفتوگو حل كند، اما قدرت مستقر گوشش به این حرفها بدهكار نیست و دست به قبضه شمشیر میبرد.»
با این نظریه میتوان به خوبی تدارک جنگ داخلی به فاصله كوتاهی از آغاز پیروزی انقلاب، تجزیهطلبی، برادركشی و ترور ۱۷هزار شهید را تفسیر كرد. با این نظریه میتوان جنگ ۷۲ ملت به فرماندهی حزب بعث را به راحتی تحلیل كرد. ما در دهه اول انقلاب و براساس این نظریه در برابر یک «جنگ محتوم» قرار داشتیم، امام(ره) با تردستی دیپلماتیک و با توكل به خدا خاتمه جنگ را اعلام كرد. رقیب اصلی را بردیم به وادی جنگ نرم! از آن پس ما فقط شاهد «سایه جنگ» بودیم، نه خود جنگ، چون آن طرف مرز با رشادتی كه ملت ایران در هشت سال دفاع مقدس از خود نشان داده بود، هیچ كس حاضر به فعال كردن انگشتان جنگافروزان بر روی ماشه تفنگها و توپها نبود.
آمریكاییها كه با شكست در لشكركشی طبس فهمیده بودند كه غیر از رویارویی با نظامیان ایران و ملت ایران، خود را باید با جنگ با خدا آماده كنند، لذا چون ابعاد این جنگ را محاسبه نكرده بودند، با درهم كوبیده شدن هواپیماها و هلیكوپترها در طبس دستور عقبنشینی دادند.
آنها جنگ نیابتی را در دستوركار قرار دادند و صدام را مثل گرگ به جان ملت ایران انداختند. سرانجام همین گرگ به جان آنها افتاد و مجبور شدند دندانهای این گرگ را در جنگ خلیج فارس بكشند. آنها پس از فراغت از جنگ خلیجفارس، داعش را پدید آوردند تا با تجزیه «دولتهای منطقه» قدرتی پدید آورند كه قدرت ایران به محاق رود، اما آنها در «تله توسیدید» افتادند و ایران به عنوان یک قدرت مستقر اجازه چنین ظهوری را نداد.
امروز یكی از سؤالات كلیدی این است كه آیا منطقه در حال رفتن به جنگ است؟ آیا تحركات آمریكا در منطقه، تدافعی است یا تهاجمی؟! پاسخ این است كه مطالعات استراتژیک در اندیشكدههای نظامی نشان میدهد اینیک تحرک تدافعی است و آمریكاییها و رژیم صهیونیستی هیچ وقت ریسک راهاندازی یک جنگ را نخواهند پذیرفت. ژنرالهای پنتاگون میگویند: در دهه اول انقلاب، ملت ایران از كمترین توان دفاعی برای حفظ مرزهای خود برخوردار بود، اما با فرماندهی درست در هشت سال جنگ به صورت یک پیروز از این معركه خارج شد. آنها نه سیم خارداری برای مرزبندی مرزهای خود داشتند و نه موشكی برای پرتاب. ارتش آنها هم در زمان انقلاب از هم پاشیده بود، اما در جنگ پیروز شدند و زیرساختهای یک دفاع همهجانبه نظامی را طی دهههای بعد خوب پیریزی كردند.
آن ها در جنگ ۳۳روزه و جنگ یمن، در نبرد با داعش و سپس در عراق سلاحهایی كه خود برای دفاع تدارک دیده بودند را تست كردند. اكنون ایران در سطح زمین و عمق زمین به هزاران موشک نقطهزن مجهز است و در حال حاضر در دریا و عمق دریا به موشکهایی مجهز است كه میتواند در هر جنگ دریایی مثل روزهای آخر جنگ ۳۳روزه شگفتیساز باشد. ایران اكنون در هوا و فضا به یک قدرت پهپادی دست یافته است كه همزمان بدون وقفه هر هدف زمینی را با حجم بالایی از آتش از عمق چندهزارپایی درهم بكوبد. شهرهای موشكی ایران در عمق زمین، خوراكی برای متجاوزین به مرزهای ایران تهیه كردهاند كه میتوانند دهها سال آنها را حتی از فكر تجاوز به ایران دور كنند. تحركات جدید نظامی آمریكا نشان میدهد كه آمریكاییها دارند سیبلهای ثابت زمینی و دریایی خود را از تیررس موشکهای نقطهزن ایران دور میكنند.مسئله خروج نیروهای آمریكا از افغانستان و عراق و كشورهای پیرامون ایران در دستوركار پنتاگون است چون پایگاههای آمریكا در منطقه خاصیتی جز افزایش تلفات جانی و مالی برای آنها ندارند. ایران در زدن پایگاه منافقین در عراق و داعش در داخل سوریه و نیز پهپاد آمریكایی و بعدها در زدن پایگاه عینالاسد نشان داد آنچه به ظهور یک جنگ نظامی و رویارویی ایران و آمریكا مسلم است ولو آمریكاییها دست به ماشه اتمی ببرند،یک تلفات سنگین و هزینه اعجابانگیز در همان دقایق اولیه جنگ است كه آمریكا باید آن را تحمل كند، ضمن این كه در دقایق اولیه جنگ اصلا از رژیم صهیونیستی چیزی باقی نمیماند كه در مذاكرات احتمالی صلح با پادرمیانی سازمان ملل درباره آن گفتوگو شود.
با این محاسبات دقیق حتی شرورترین و بیكلهترین رئیسجمهور كه به كاخ سفید راه پیدا كند، جرئت فشار دكمه جنگ در هیچ سطحی را پیدا نخواهد كرد. ایران از «تله توسیدید» درآمده است و خود را به جایگاه بازدارندگی و حتی «اقدام پیشدستانه» رسانده است. پس این گفته امام خامنهای كه «نه جنگ خواهد شد و نه مذاكره» یک واقعیت عینی خارج از ذهن همه طرفداران درگیر در مناقشات غرب آسیاست، ضمن این كه ایران در جریان سركوب داعش در خارج از مرزهای خود یک ارتش چندملیتی در خطوط مقاومت فارغ از دخالت دولتهای منطقه دارد كه با وقوع هر جنگی این ارتش به غنیسازی ۱۰۰ درصد میرسد.معماری ارتش چند ملیتی و فراملی توسط شهید حاج قاسم سلیمانی در سپاه قدس کرکره هرنوع جنگی در هر سطحی پس از شکست داعش علیه ایران در غرب آسیا را پایین کشیده است.
یکشنبه گذشته ایران برای لغو تحریمها با دستفرمان مجلس، غنیسازی ۲۰درصد را كلید زد. خوشبختانه دولت و مجلس و مجموعه قوا در همصدایی و همزبانی برای شروع این كار در پاسخ به بدعهدیهای آمریكا و اروپا نمره ۲۰ گرفتند.
با آغاز غنیسازی ۲۰درصد در فردو، جمهوری اسلامی راهی را آغاز كرده است. اولا: پایان انفعال دولت در برابر بدعهدی اروپا و آمریكا عملا اعلام شد. ثانیا: این راه آغازی برای بازیابی منابع قدرت در توان هستهای ایران است.
این دو راهبرد، دشمن را به التماس خواهد انداخت و به دیپلماسی التماسی نیز پایان خواهد داد.این همصدایی در سطح سران نظام نشان میدهد ما به همان نظریه «نه جنگ، نه مذاكره» رسیدهایم. نقطهای كه متضمن صیانت از «منابع قدرت ملی» است. نقطهای است كه دشمن را از ضربه نظامی منصرف میكند، دستش را در جنگ اقتصادی كوتاه میكند و ثابت میكند هزینه مقاومت به مراتب كمتر از هزینه گفتوگو و سازش است. ملت ایران در برابر یک واقعیت انكارناپذیر قرار گرفته است. راز بقا و ماندگاری ایران با ۷ قرن سابقه تمدنی، مقاومت و قوی شدن در همه حوزههای نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است.
ایران سالهاست از «تله توسیدید» رها شده است. شكستهای پیدرپی آمریكا و رژیم صهیونیستی طی ۱۰ سال گذشته نشان میدهد كه آنها در این «تله» گرفتارند. كافی است یکنگاهی به ریخت حكمرانی در داخل آمریكا و خسارت ۱۷ تریلیون دلاری لشكركشی به غرب آسیا بیندازند تا بفهمند چندچند این بازی را باختهاند.
سرمقاله رسالت , محمد کاظم انبارلویی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.