جستوجوی معنویت در ناکجاآباد (۲)
حجتالاسلام و المسلمین محمدرضا یقینی
در شماره پیشین، چکیدهای از سخنان عالم ارجمندی که اقتصاد اسلامی را شوخی خواندهاند، بیان شد. مبنی بر اینکه عمده قواعد فقه مکاسب شیعی، عقلایی است و قواعد تأسیسی در این دسته از ابواب فقهی بسیار ناچیز است. همچنین، در سرتاسر آیات و احادیث، نکتهای در باب کنترل تورم و اموری ازایندست که مؤلفههای سازنده یک نظریه اقتصادی است، نمییابیم؛ درنتیجه، چیزی به نام اقتصاد اسلامی نمیتوانیم داشته باشیم. ایشان عمده قواعد اقتصاد بازار آزاد را عقلایی برشمرده و عقیده به اقتصاد اسلامی را ناشی از اثرپذیری عالمان دینی از افکار سید قطب دانستهاند.
در نقد این مطالب، بیان شد که نفس اثرپذیری از افکار دیگران، بهشرط آنکه آن افکار را مستدل بیابیم، موجب ضعف یک نظریه نیست؛ هرچند خود این مطلب که آیا عقیده به اقتصاد اسلامی در افرادی نظیر شهیدان صدر، مطهری و بهشتی و دیگرانی ازایندست، نتیجه افکار سید قطب و اخوان المسلمین بوده است یا نه، خود، نیازمند یک بررسی تاریخی است. اما چنانکه از سخنان این عالم ارجمند به دست میآید، اولاً؛ برای آنکه اندیشهای اسلامی باشد، ضرورتی ندارد که مؤلفههای نظریه، مستند به قرآن یا حدیث باشد و ثانیاً؛ چون امور عقلایی، موردپذیرش اسلام است، پس، از انتظام منسجم قواعد عقلایی، میتوان به چیزی به نام مکتب اقتصادی اسلام رسید –که البته بنا بر نظر این عالم گرامی- وجوه مشترک بسیاری با مکتب اقتصادی بازار آزاد خواهد داشت.
اما پسازاین مقدمه، در مرور مطالب شماره گذشته، در این شماره، از این وجه به این قضیه مینگریم که اسلام بهعنوان شریعت خاتم، عهدهدار هدایت انسان، در تمام ابعاد مادی و معنوی و فردی و اجتماعی بهسوی سعادت مطلق است و ازاینرو، خداوند بهعنوان نازل کننده شریعت اسلامی، هر آنچه انسان در این مسیر بدان نیازمند است به او ارزانی میدارد. به همین دلیل، قرآن کریم نیز تبیینکننده هر چیزی است که برای هدایت انسان، موضوعیت داشته باشد (تبیاناً لکلّ شیء)؛ اگرچه تبیینگری قرآن کریم، به نحو کلی است و تفصیل این امور در سنت پیامبر و ائمه طاهرین علیهم السلام واردشده است. بیتردید این هدایت، در حوزه خصوصی و عمومی زندگی انسان محقق میشود و البته هدایت در حوزه عمومی و مدیریت اجتماعی، در سعادت یا شقاوت انسان، اثری ژرفتر و هم گستردهتر دارد. هدایت در حوزه عمومی نیز، شامل هدایت در زمینههای سیاسی، اقتصادی، آموزشی و … خواهد بود. در جوامع بسیط سدههای گذشته، چهبسا چند قاعده عقلایی راهحل کافی برای مدیریت اقتصادی این جوامع، به شمار میرفته اما در جوامع پیچیده امروز، همان قواعد عقلایی لزوماً پاسخگوی نیازها و راهحل معضلات در سطحی کلان نخواهند بود. چنانکه در مُدن پیشین، اَشکال ساده حکومت، برای اداره شهر، کافی بود اما امروزه، بدون دستگاهها و نهادهای گوناگون و نیز فارغ از نظریههای دقیق حکمرانی نمیتوان صورت کارآمدی از مدیریت سیاسی را ارائه نمود. از سویی دیگر، سعادت و شقاوت جامعه، تابعی از نحوه مدیریت جامعه در حوزههای مختلف اقتصادی، سیاسی، جزایی و … است و دین که عهدهدار سعادت انسان است نمیتواند نسبت به راههای تأمین این سعادت در حوزه عمومی، لااقتضا باشد. قطعاً نگرش سلبیِ مدیریت حوزه عمومی یا حتی لااقتضایی این بخش نسبت به دین، موجب خارج شدن دین از اولویتهای زندگی مردم و هدفگذاریِ آن، در انتخابهایشان خواهد بود و این، لاجرم به دوری جامعه از دین و معنویت میانجامد. اینجاست که میبینیم اگر دین را صرفاً تأمینکننده معنویت در جامعه بدانیم و بگوییم پیامبر فقط معنویتی را برای جامعه آورده و مطلقاً با علم کاری نداشته، این معنویت منفک از زندگی اجتماعی، در زندگی فردی و حوزه خصوصی نیز به فراموشی سپرده خواهد شد و بدین ترتیب، معنویتی در ناکجاآباد خواهد بود که فقط تخیلی شیرین را برای ما رقم میزند، اما هیچ بستری برای بروز در زندگی جدی ندارد.
از مجموع مطالب یادشده به دست میآید که ممکن نیست، شریعتی از جانب خداوند حکیم فیّاض علی الاطلاق آمده باشد و خداوند آن شریعت را کامل معرفی نماید (أکملتُ لکم دینَکم) و پیامبر آورنده این شریعت نیز خاتمالنبیین باشد و این شریعت، نسبت به مؤلفههای ضروری برای جهت دادن و راهبری نمودن زندگی انسان در حوزه عمومی و لوازم و توابع آن بیاعتنا باشد. بله؛ ممکن است همه گزارههای موردنیاز در همه اعصار و حوزهها را نتوان از نصوص صریح دینی بهراحتی و روشنی به دست آورد، اما مگر اجتهاد دینی جز این است که با مراجعه روشمند و بر اساس سلوک عقلانی به منابع معتبر دین که اعم از متون دینی و عقل و تجربه بشری است، فروع موردنیاز را از بطن اصول استخراجکنیم. اگر دینی بودن یک دانش، صرفاً بسته به آن باشد که تمام گزارهها –یا عمده گزارهها-ی موردنیاز در پاسخ به مسائل آن علم از متون ِ مشتمل بر سنت دینی، صراحتاً و مستقیماً به دست آید، عالم ارجمند حوزوی ما، خود، اذعان خواهند داشت، که بخش اعظم همین فقه موجود اسلامی را دیگر، دینی نتوانیم شمرد و در آن صورت، ما میمانیم و قواعد عقلایی و دیگر هیچ! الا اینکه فقه دینی را فقط مشتمل بر احکام عبادی بدانیم که این، خلاف دیدگاه عالم ارجمند ماست.
انشاء الله در شماره آینده، از منظری دیگر به این موضوع خواهیم پرداخت.
تورم , حجتالاسلام و المسلمین محمدرضا یقینی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.