جدال داغ اقتصادی در رسانه ملی
گروه فرهنگی
یکی از راههای دخالت دادن مردم در امر اقتصاد، آگاه کردن آنها از علم اقتصاد است. همانگونه که اغلب مردم جریانهای مهم سیاسی مثل اصولگرا و اصلاحطلب و اعتدالی را میشناسند و از آنها در ذهن خود شناسنامهای دارند، جریانهای اقتصادی و تأثیر آنها در شرایط کشور نیز باید بیشتر شناخته شود. چه آنکه در بسیاری مواقع زیربنای جریانهای سیاسی همین جریانهای اقتصادی است و هر مسلک سیاسی، غالبا مشرب اقتصادی خود را نیز دارد. باوجوداین آگاهی است که مردم به این نتیجه میرسند برای بهبود شرایط اقتصادی، رفتن یک آدم و آمدن کس دیگر ملاک نیست. ملاک حتی صرفا توانمندی، پاکدستی، جذابیت و وعدههای او نیست. علاوه بر آدمها، ایدهها نیز مهماند. شرایط اقتصادی امروز، صرفا نتیجه حاکمیت افراد و دولتها نیست بلکه سالها ایدههای خاصی در کشور پیاده میشدند. وابستگان هرکدام از این ایدهها، معتقدند وضع موجود حاصل پیادهسازی ایدههای اقتصادی طرف مقابل است. فارغ از این دعواها، برگزاری مناظرات و برنامههایی که معرفت اقتصادی مخاطبان را بیفزاید، میتواند به حصول یک راهحل جمعی برای برونرفت از وضع موجود بینجامد.
دوشنبهشب مناظرهای بین آقایان دکتر درخشان و دکتر غنی نژاد از اساتید مطرح اقتصاد ایران در برنامه جهانآرا برگزار شد. غنی نژاد از فارغالتحصیلان دانشگاه سوربن و عضو هیئتعلمی دانشگاه صنعت نفت بوده است، وی بهعنوان استاد مدعو در دانشکده اقتصاد دانشگاه شریف نیز حضورداشته است. دکتر مسعود درخشان نیز از فارغالتحصیلان مدرسه اقتصاد لندن است که هماکنون بهعنوان عضو هیئتعلمی در دانشگاه علامه طباطبایی مشغول تدریس است. همچنین از وی بهعنوان مؤسس رشته معارف اسلامی و اقتصاد در دانشگاه امام صادق نامبرده میشود.
به گزارش تسنیم، معمولا دکتر غنی نژاد را به طرفداری از اقتصاد آزاد و مکتب اتریش میشناسند، این در حالیست که دکتر درخشان در زمره اقتصاددانانی است که از ورود دولت برای تنظیم بازار بر اساس آموزههای اسلامی دفاع میکند.
دکتر غنی نژاد در این برنامه تأکید دارد: نظام بازار ، نظام مبتنی بر مبادله داوطلبانه است . اصل اول در نظام بازار آزادی در تصمیمگیری است. در نظام بازار فرد آزادانه انتخاب میکنند و انتخابش بر اساس حقیقت و ارزش است. در مقابل دکتر درخشان معتقد است چیزی به نام نظام بازار نداریم. آنچه گفتهشده نهاد بازار است. نهاد با نظام متفاوت است. نظام یک سیستم است درحالیکه نهاد اینگونه نیست. پس نمیتوان گفت نظام بازار باید گفت نهاد بازار که در این صورت نتایج متفاوتی خواهیم داشت. در ادامه مهمترین بخشهای این مناظره مهم اقتصادی قابلمشاهده است.
مسعود درخشان: در ساختارهای اقتصاد ایران تحولی به وجود نمیآید چراکه روحیه انقلابی بین مسئولان ما وجود ندارد. من طرفدار سیاستهای اقتصادی بر اساس مبنای اسلام هستم یعنی سازمان برنامه ما و بانک مرکزی ما باید اسلامی عمل کند. عامل اصلی مشکلات کشور نیز در حال حاضر تعدد بانکهاست، بایستی همه این بانکها در یک بانک ادغام شوند.
موسی غنی نژاد: اتفاقا اقتصاد ایران سرمایهداری است اما نه از نوع رقابتی. آنچه ما در ایران مشاهده میکنیم از نوع سرمایهداری رفاقتی است و علت مشکلات کنونی کشور هم همین موضوع است. ریشه این امر را هم باید در قانون اساسی جستوجو کرد که کاملا متأثر از جریان چپ در ابتدای انقلاب نوشتهشده است.
درخشان: مسائل اقتصاد ایران کموبیش روشن است. همه مردم این موارد را بهخوبی درک میکنند و در عمل تجربه میکنند. گرانیها، افزایش قیمت طلا، سکه و ارز، عدم تحقق اشتغالی که مورد انتظار بود و مسائلی از این جنس. پیشرفتهایی در اقتصاد کشور بوده است اما نیازی به گفتن آن نیست چراکه همه مردم آن را بهخوبی درک میکنند. اگر درک کنیم که علت این مشکلات چیست آنوقت میتوانیم راهکار مناسبی برای آن ارائه کنیم. از دید بنده علتالعلل مشکلات اقتصادی کشور مسائل ساختاری است. در
۴۰ سال گذشته همه مشکلاتی که در اقتصاد این کشور مشاهدهشده در یک چارچوب و در بستر یک سری ساختارهایی ایجادشده و تلاش شده تا حل آنها نیز صورت بگیرد. این ساختارها و این چارچوبها جواب نداده است. انتظار این بود که در دوره ریاست جمهوری آقای رئیسی ساختارها تا حد زیادی مورد ارزیابی قرار بگیرد اما آنطور نشده بلکه در چارچوب همان ساختارهای قبلی سعی کردند تا مشکلات اقتصادی که همه به آن آگاهی دارند بررسی کنند و برای آن راهکار ارائه کنند. این موضوع جواب نخواهد داد، کما اینکه
۴۰ سال است که جواب نداده است. چرا تغییرات ساختاری به وجود نمیآید؟ از دیدگاه بنده پاسخ این است که روحیه و تفکر انقلابی در بین مسئولان و دولتمردان، صنعتگران، فعالان اقتصادی و اقتصاددانان کمرنگ شده است. درنتیجه راهکار بنده احیای روحیه انقلابی بین مدیران و مسئولان است.
دستگاه تبلیغاتی بزرگی که از علم اقتصاد میگوید
درخشان: چرا عملکرد جهادی مورد کمعنایتی قرارگرفته است؟ این موضوع به دلیل دستگاه تبلیغاتی بزرگی است که تحت عنوان علم اقتصاد توسط گروههای مشخصی در جامعه مطرح میشود. اگر بگویید روحیه انقلابی یا اگر بگویید تفکر انقلابی، میگویند این حرف چیست؟ اقتصاد است و قوانین خود و الگوبرداری از کشورهای دیگر. این موارد را تحت عنوان لیبرالیسم مطرح و به اندیشه دانشگاهیان، دانشجویان و مسئولان کشور تزریق میکنند. آقای دکتر غنینژاد نیز از پیشروان این جریان هستند که با تأثیر از اندیشههای فردریش آگوست فون هایک و ترجمه کتابهای ایشون، غافل از اینکه ایشون چه موجود عجیبی است، هر آنچه آنها میگویند را اجرا میکنند. نهتنها آقای غنینژاد و این جریان حمایتی که سالها است که از لیبرالیسم حمایت می کنند که این روزها نیز شدت پیداکرده است، بلکه همانطور که در دنیا مشاهده میکنیم، دهها اتاق فکر ایجادشده است. در کشور ما نیز میتوان این اتاقهای فکر را مشاهده کرد که تلاش میکنند دسرراه اندیشههای هایک قدم بردارند. مروجان آن را نیز میتوانیم مشاهده کنیم. مسبب اصلی فقدان روحیه انقلابی همین اندیشههایی است که از طریق رسانههای شناختهشده و نیروهای فکری شناختهشده تبلیغ میشود. نتیجه این تفکر همانی است که امروز مشاهده میشود.
نقش بنیصدر در تدوین بخش اقتصادی قانون اساسی
غنینژاد:ما باید بحث را اصولی کنیم. برخلاف آقای دکتر درخشان بنده به علم اقتصاد اعتقاددارم. شیوه علمی این است که در چارچوب و موضوع صحبت کنیم. در ابتدا باید نظام اقتصادی ایران را توضیح دهیم و سپس در مورد ابهامات صحبت کنیم.
مشکل اتفاقا از نظام اقتصادی ما است. برای آنکه متوجه شویم که مشکل اقتصادی ما چیست باید به ریشهها بپردازیم. باید به این توجه کنیم که این نظام اقتصادی چگونه ایجادشده است. نظام اقتصادی فعلی ایران در فردای انقلاب اسلامی با تأسیس جمهوری اسلامی و تصویب قانون اساسی جدید، پس از رفراندوم شکل گرفت. قانون اساسی نوشته شد و بخش اقتصادی آن مبنای نظام اقتصادی ما قرار گرفت. زمانی که در سال ۱۳۵۷ در ایران انقلاب شد، اندیشههایی که در دنیا رایج بود، اندیشههای چپ بود. انقلاب اسلامی در ایران نیز استثنا نبود. انقلابیون ایران بهشدت تحت تأثیر اندیشههای چپ بودند. اگر دو تئوریسین مهم انقلاب اسلامی را نام ببرم، البته بخش اقتصادی تنها موردنظر است و به حوزه سیاسیکاری ندارم، یکی دکتر شریعتی بود که جایجای اندیشههای او را در قانون اساسی میبینید. و دیگری بنیصدر بود. دکتر شریعتی در زمان انقلاب مرحوم شده بودند اما بنیصدر در زمان انقلاب نقش قابلتوجهی در تدوین بخش اقتصادی قانون اساسی داشت. این موضوع در صورت مذاکرات خبرگان اول آمده است که بنیصدر چه نقشی داشته است. هردوی این افراد یعنی آقای شریعتی و بنیصدر، مصدقیهای چپ بودند. ناسیونالیستهای سوسیالیست بودند. ریشههای بدبختی ما همینجا است.
غلبه اندیشههای چپ در بخش اقتصادی قانون اساسی
غنینژاد: مصدقیهای چپ به این معنا است که هدف ما از انقلاب قطع کردن دست خارجیها از کشور است. مخالفت با نظام بازار، نظام بازار آزاد، اقتصاد آزاد، سرمایهداری و رفتن بهطرف خودکفایی در قانون اساسی ما آمد. قانون اساسی جمهوری اسلامی در فصل چهارم(اقتصاد و امور مالی) و از اصل ۴۳ تا اصل ۵۵ به بحث اقتصاد میپردازد. جالب است که بدانید، اندیشه حاکم بر این فصل که ۱۲ تا ۱۳ ماده را شکل میدهد اندیشههای چپ است. اگر جسارت کنم و بگویم، از اسلام در این اصول خبری نیست. چرا اینچنین شده است؟
در اسلام فقه راداریم و در فقه بخشی مختص به معاملات. این بخش بسیار مهم است. هیچ اثری از این موارد در قانون اساسی نمیبینیم. علت این است که اندیشهای که ماده ۴۳ و بعد ۴۴ را نوشته است برگرفته از تئوریهای اسلامی و فقه شیعه نیست بلکه برگرفته از تئوری است که در آن زمان رایج بود و نام آن راه رشد غیرسرمایهداری است. تئوریسین راه رشد غیرسرمایهداری اولیانوفسکی، معاون بخش بینالملل حزب کمونیسم اتحاد جماهیر شوروی بود. الهامبخش اصل ۴۳ و ۴۴ قانون اساسی نظریه راه رشد غیر سرمایهداری است. این نظریه یک نظریه کمونیستی است. این نظریه میگوید که کشورهای درحالتوسعه بلافاصله نمیتوانند به سمت سوسیالیسم حرکت کنند چراکه سرمایهداری را تجربه نکردند اما برای آنکه بهطرف سوسیالیسم حرکت کنیم لازم است تا یک مرحله گذار نه بهصورت سرمایهداری بلکه بهصورت غیرسرمایهداری طی کنند که به آن راه رشد سرمایهداری میگویند. راه رشد غیرسرمایهداری این است که اقتصاد و ابزار تولید را در اختیار دولت قرار دهید. اصل ۴۴ قانون اساسی همین را میگوید. تمام صنایع مادر و تجارت خارجی باید در اختیار دولت باشد. پس از بخش دولتی، بخش تعاونی مطرح میشود که در آن تولیدکنندههای متوسط متشکل میشوند. درنهایت هر چیزی که باقی میماند میشود بخش خصوصی.
اثری از اصل ۴۴ در پیشنویس قانون اساسی نبود
غنینژاد: اصل ۴۳ قانون اساسی اصلا بخش خصوصی ندارد و همهچیز در اختیار دولت است. عدهای از فقها که در مجلس خبرگان قانون اساسی حضور داشتند گفتند که اینگونه نمیشود که اقتصاد را اینگونه تعریف کنیم که همهچیز در اختیار دولت باشد. در اسلام مالکیت خصوصی به رسمیت شناختهشده است. باب معاملات در فقه باب بزرگی است و شما نمیتوانید مالکیت خصوصی را در نظر نگیرید. پسازاین بحثها بود که مالکیت خصوصی نیز در نظر گرفته شد. قانون اساسی که به تصویب رسید یک پیشنویس داشت. این پیشنویس اصلاح شد و سپس به مجلس خبرگان رفت و تایید شد. در این پیشنویس اصل ۴۴ وجود نداشت. چه افرادی این ماده را اضافه کردند؟ مرحوم حسن حبیبی با حقوقدانها نشسته بودند و اصل ۴۳ را نوشته بودند و بعدها در مجلس خبرگان قانون اساسی فقها آمدند و گفتند اینجا کشور اسلامی است. بهاینترتیب مالکیت خصوصی نیز به قانون اضافه شد. درنتیجه مشکل اساسی تفکرات چپ در تدوین قانون اساسی است.
تأثیر مارکسیسم بر انقلاب قابلقبول نیست
درخشان:در فرمایشات آقای غنینژاد نکات بدیعی است که برای اولین بار میشنوم و قبول آنها سخت است. اینکه ما انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام را تأثیر گرفته از مارکسیسم بدانیم قابلقبول نیست. همه میدانند که بدون رهبری امام انقلاب اسلامی به نتیجه نمیرسید. با آگاهی که امام از این مسئله داشتند چگونه میتوانیم چنین چیزی را بپذیریم؟
در لیبرالیسم همه مجتهد هستند
غنینژاد:مصدقیهای چپ خود این اسم را بر روی خود گذاشتند درنتیجه این اصطلاح را جعل نکردم. نکته دیگر اصطلاح راه رشد غیرسرمایهداری است که گفتند جعلشده است. کتابهایی در این خصوص وجود دارد. کسی که لیبرالیسم را فهمیده باشد پیرو کسی نمیشود. در لیبرالیسم همه باید مجتهد باشند. تقلید برای کسی است که عقل کم میآورد. لیبرالها معتقد هستند که همه انسانها خود یک مرکز تصمیمگیری هستند. درنتیجه اگر بنده لیبرال هستم نمیتوانم مقلد هایک باشم. اگر بنده کتاب هایک را ترجمه کردم علت این بود تا سایرین بدانند لیبرالیسم چیست.
برنامه جهان آرا , صدا و سیما
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.