جای خالی یک عذرخواهی
گروه اجتماعی
۹ روز از جانباختن دو خبرنگاری که برای تهیه گزارش از وضعیت دریاچه ارومیه به استان آذربایجان غربی سفرکرده بودند، میگذرد و در این روزها تا دلتان بخواهد سیل پیامهای تسلیت از سوی دستگاههای مختلف روانه شده، اما دریغ از یک عذرخواهی ساده عیسی کلانتری، رئیس سازمان محیطزیست و تأسفآور آنکه اسحاق جهانگیری در حاشیه جلسه هیئت دولت در جمع خبرنگاران در پاسخ به این سؤال که آیا قرار نیست عیسی کلانتری، رئیس سازمان محیطزیست به دلیل عدم پذیرش مسئولیت حادثه اخیر برای خبرنگاران، از کار برکنار شود،پاسخ داده است که: چرا آقای کلانتری باید برکنار شود؟ واقعیت این است که یک اتفاق تلخی افتاد و ما باید برای همهکسانی که در این حادثه آسیب دیدند آرزوی شفا کنیم و به خانواده آنهایی که جان خود را از دست دادند نیز تسلیت بگويیم!
عذرخواهی و استعفای مسئولان در قبال خطایی که مرتکب شدهاند اگرچه تبعات اشتباه را کم نمیکند و آبرفته را به جوی برنمیگرداند اما دستکم میتواند به ترمیم اعتماد بینجامد و فضای ملتهب جامعه را آرام و زمینه را برای رسیدگی منطقی و حقوقی ماجرا فراهم کند. از سوی دیگر، همانقدر که عدم عذرخواهی دارای پیامد و بازخورد منفی است، عذرخواهی دیرهنگام نیز عواقب دارد و بهمثابه نوشداروی پس از مرگ سهراب است که عوارض خود را با بروز نارضایتی در میان مردم و تنش در جامعه نشان میدهد.اعتراف بهاشتباه و یا پذیرش مسئولیت میتواند تسلابخش جامعه باشد و بار روانی و اجتماعی را کاهش دهد، اما معمولا مسئولان در قبال قصور خود نه عذرخواهی میکنند و نه پاسخگو هستند که این مسئله باعث شده در ذهن بخشی از جامعه این موضوع نقش ببندد که هیچ مسئولی پاسخگوی خطای خود نیست و از مردم عذرخواهی نمیکند و علاوه براینکه برکنار نمیشود و یا استعفا نمیدهد، حتی مدتی بعد مسئولیتی جدید و مهمتر را میپذیرد؛ اتفاقاتی که به بیاعتمادی و نارضایتی در جامعه دامن میزند. اکنون و با گسترش ارتباطات در جوامع و دسترسی آسان همه افراد به شبکههای اجتماعی دیگر نمیتوان خطاها و اتفاقات را ازمردم مخفی کرد و هیچ فردی هم فرصتی برای توجیه و دفاع از خود ندارد به همین دلیل است که اگر مسئولی از یک عذرخواهی ساده سر باز بزند شیشه اعتماد بین او و مردم ترک برمیدارد و دیگر قابلترمیم نخواهد بود. کارشناسان دلایل عدمپذیرش اشتباه و عذرخواهی نکردن مسئولان را نبود آموزش و فرهنگ مسئولیتپذیری و اخلاقمداری در بخش مهمی از جامعه میدانند.
جامعه باید عذرخواهی را از سوی مسئولان مطالبه کند
پس از واژگونی اتوبوس خبرنگاران، این موضوع بیشازپیش عیان شد که مسئولیت در کشور ما بااخلاق و تعهد اجتماعی پیوند نخورده است و طلب بخشش و عذرخواهی از مردم که بخشی از وظایف یک مدیر برای آگاهسازی و اطمینان بخشی به جامعه است، جایی در فرهنگ لغات مسئولان ما ندارد و این تصور باطل در ذهن و زبان آنان نهادینهشده که چون سکان مدیریت را به دست گرفتهاند، حتما بهدلیل تواناییهای شخصی و تجارب مدیریتی توانمند و کارآمد آنان است و بروز خطا نیز صرفا یک خطاست که میتواند مورد اغماض واقع شود! در حوادث مشابه نیز آش همین آش و کاسه همین کاسه بوده است؛ در جریان سقوط اتوبوس دانشجویان دانشگاه آزاد که به جانباختن ۱۰نفر منجر شد و یا حرکت توهینآمیز نماینده مجلس با کارمند گمرک و بدرفتاری عباس آخوندی ،وزیر راه سابق با یکی از خبرنگاران، طبق همان رویه همیشگی، قصور خود را نپذیرفته و طلب عفو نکردهاند. در تازهترین اتفاق نیز سخنگوی وزارت بهداشت درخصوص توهین خود به همه مردم، عذرخواهی نکرده است. گویا برای این مسئله تمرین نکردهاند و تصور غالب این است که عذرخواهی باعث آسیب دیدن اعتبارشان میشود. غلامرضا ظریفیان، استاد دانشگاه دراینباره میگوید: «نداشتن سعهصدر در میان مدیران باعث میشود تا ظرفیت بالا برای شنیدن گفتوگوهای متفاوت و پذیرش نقد را کمتر داشته باشند و اگر فرد دچار خطا شد بهراحتی عذرخواهی نکرده و جامعه نیز بهصورت جدی این عذرخواهی را از سوی مسئولان مطالبه نمیکند.» در اینجا میتوان به سخنان رئیس سازمان محیطزیست اشاره کرد که پس از واژگونی اتوبوس خبرنگاران، گفته: «این اتوبوس همه ضوابط فنی را داشت، چکار میکردیم؟ خب راننده در سرازیری آمده و ترمزش خالی کرده است و تصادف اتفاقی است که افتاده است. چه مسئولیتی باید داشته باشیم؟» اما بعدازاین اظهارات جامعه رسانهای و خانواده دو خبرنگاری که جانشان را در این حادثه ازدستدادهاند کوتاه نیامدند و عذرخواهی وی را بهصورت جدی مطالبه کردند.
بیشرمی و بیحیایی، بهجای مسئولیتپذیری
«علی سلطانمحمدی» همسر مهشاد کریمی، یکی از دو خبرنگار جانباخته در حادثه واژگونی اتوبوس در نقده از برخورد نادرست مسئولان دولتی ابراز نارضایتی کرده و گفته: «مشکل بزرگی که ما داریم این است که بیشرمی و بیحیایی، بهجای مسئولیتپذیری، دارد بخشی از فرهنگ غالب کشور میشود.»
همسر مهشاد کریمی در پاسخ به تسلیتگویی ربیعی، سخنگوی دولت، صراحتا تأکید کرده است که «ما راضی به تسلیتگویی و عذرخواهی و دلجویی شما نیستیم؛ ما از شما پیگیری میخواهیم. ما نمیبخشیم و نخواهیم بخشید؛ نه راننده را، که سیستم را.» جمعی از مسئولان دولتی ازجمله علی ربیعی، سخنگوی دولت، سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و احمد مسجدجامعی، عضو شورای شهر تهران به همراه علی متقیان، مدیرعامل خبرگزاری «ایسنا»، عصر دوشنبه ۷ تیرماه ۱۴۰۰ برای عرض تسلیت و ادای احترام، در منزل خانواده مهشاد کریمی، خبرنگار جانباخته این خبرگزاری حضور یافتند.
در این دیدار، «ابوالفضل کریمی» پدر مهشاد کریمی، با اشاره به صحبتهای «عیسی کلانتری» معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان محیطزیست ایران، گفت: «تنها کسی که نه تسلیت گفت و نه عذرخواهی کرد همین آقاست. من نمیدانم او چطور به خود اجازه میدهد که اینطور حرف بزند و بگوید«همینی هست که هست.» این آقا مسئول بود.»
علی ربیعی، سخنگوی دولت نیز به خانواده کریمی قول داد از طرف دولت بابت این حادثه عذرخواهی کند و روز سهشنبه در برنامه تلویزیونی هفتگی خود بهطور رسمی ازسوی دولت بابت هرگونه نقصان در این حوادث عذرخواهی کرد که این مسئله اهمیت مطالبهگری رسانهها و جامعه از مسئولان را نمایان میسازد و باید در تمامی بزنگاههای حساس خواستار عذرخواهی و استعفای مسئولان مربوطه باشیم تا مدیران و صاحبمنصبان خود را در برابر قصوری که مرتکب میشوند، پاسخگو بدانند. مطالبهگری رسانهها و جامعه در این زمینه باید مصرانه و فعالانه باشد. در جریان واژگونی اتوبوس حامل خبرنگاران که برای تهیه گزارش از وضعیت دریاچه ارومیه به استان آذربایجان غربی سفرکرده بودند، تشکلهای رسانهای با انتشار بیانیه مشترکی خواستار رسیدگی سریع و اعلام دلایل بروز این واقعه غمبار و برخورد جدی با مقصران و عذرخواهی سازمان حفاظت محیطزیست شدند. در این بیانیه تأکید شده است، «تا زمانی که سازمان حفاظت محیطزیست نسبت به رسیدگی و برخورد با مسببان این حادثه اقدام نکند و گزارش آن را همراه با عذرخواهی از خانوادههای داغدیدگان و جامعه رسانهای منتشر نکند، انعکاس اخبار مثبته آن سازمان را در رسانهها متوقف و سکوت خبری در قبال این سازمان در پیش میگیرند. همچنین تشکلهای رسانهای از دستگاههای نظارتی و ذیصلاح انتظار دارند بهمنظور جلوگیری از تکرار این قبیل سهلانگاریها و حوادث تلخ، با جدیت و فوریت نسبت به بررسی و اعلام دلایل بروز این حادثه جانگداز و برخورد قاطع با مسببان آن، اقدام کرده و نتایج آن را به اطلاع عموم مردم برسانند.»
مقوله فرهنگ، عنصر جامانده در تصمیمگیریهای دولتی
آیدین ابراهیمی در قامت جامعهشناس و پژوهشگر مسائل اجتماعی در رابطه با این حوادث و عدم فرهنگ عذرخواهی در میان مسئولان به «رسالت» توضیح میدهد: «باید تأسف خورد به حال جامعهای که خبرنگارش و کسی که آسیبها را رصد میکند و انتقالدهنده اخبار است، تا به این حد در معرض خطر است و کسان دیگری که شاید آنقدر مثمرثمر نباشند و در عرصه اطلاعرسانی فعالیتی ندارند و آگاهیبخش نیستند، در فضای امنتر و راحتتری به سر میبرند و پاسخگو هم نیستند. متأسفانه مهرههای اطلاعرسانی، نخبگان علمی ما و بهطورکلی مقوله فرهنگ، عنصر جامانده و فراموششده همه تصمیمگیریهای دولتی است و این جای تأسف دارد، هم برای خانوادهای که عزیزش را ازدستداده، هم برای ما که جزء فرهنگیان این جامعه هستیم. مسئله دیگر هم اخلاق اجتماعی و ارزشهای ماست که این ارزشگذاری در برخی بخشها نادرست است و بعضا عنصر پدرسالارانهای در خانواده ما حاکمیت داشته، بدین مفهوم که اصولا پدر کار درست را انجام میدهد و کمتر قائل به عذرخواهی است و ریشه این مشکلات را باید در خانواده جستوجو کرد که فرهنگ عذرخواهی از بالا به پایین در خانوادههای ما وجود نداشته و همیشه این کودکاناند که باید عذرخواهی کنند و اینطور جاافتاده است که والدین نه دروغ میگویند و نه اشتباه میکنند و درواقع یک تقدس بیجایی وجود دارد، درحالیکه در ارزشهای دینی ما این مسئله مصداق ندارد و حتی تأکید شده که نباید دروغ گفت و باید به مسئولیت و عهدخویش وفادار بود و اگر درجایی مرتکب خطا شدیم باید عذرخواهی کرد؛ هر انسانی جایزالخطاست، والدین هم ممکن است خطا کنند. به نظر میرسد فارغ از مسائل تربیتی که در خانوادههای ما وجود دارد، ساختار دولت بهمثابه یکنهاد حاکمیتی بر جامعه ما، انگار جدا از ملت است. یعنی فضای دولتی ما گویا فضایی است که باید تصمیم بگیریم و عمل کنیم و تازه اگر عمل نکردیم، نیاز نیست جوابگو هم باشیم. اگر جوابگویی را صرفا بخواهیم از مجاری قانونی پیگیری کنیم، این وظیفه قوه قضائیه و نهادهای ناظر است، اما در افکار عمومی وقتی وجدان جمعی، آسیب میبیند مسئولان و مدیران ما، عذرخواهی کردن را وظیفهای برای خود قلمداد نمیکنند، انگار که یک اتفاق افتاده، نه یکرویه!»
جامعهای مطالبه گر نیستیم/ به حقوقمان آشنایی نداریم
این جامعهشناس اضافه میکند که« وقتی ما حادثه ناگوار برای خبرنگاران را به یک اتفاق منتسب میکنیم، به این معناست که مسئولان ما تصور میکنند همواره وظایف خود را بهدرستی انجام میدهند و فقط یکبار، قصوری را مرتکب شدهاند و یا در انجاموظیفه و تکلیف خود عملکرد بدی داشتهاند و این را قاعده و رویه میدانند، اما در این وضعیت، وجدان جمعی آسیب میبیند چون متعجباند از اینکه چرا هرم قاعده به این سمت است و همیشه نخبگان و افراد فرهنگی و قشر آسیبپذیر جامعهاند که دچار این مشکلات میشوند. چرا این اتفاقات برای خانوادههایی رخ میدهد که در معرض خطر و آسیباند، چرا برای خود مسئولان کمتر از این رخدادها روی میدهد؟وقتی این مسائل را در کنار هم قرار میدهیم، متوجه میشویم که اینیک اتفاق نیست،بلکه یکرویه و تصمیمگیری غلط است و یک ساختار معیوب اقتصادی، فرهنگی- اجتماعی است که از عدم نظارت و عدم مدیریت میآید اما این را هم باید در نظر گرفت که ما جامعهای هستیم که تا حادثهای پیش نیاید، توجه لازم را به مسائل نداریم و بهطورکلی مطالبه گر نیستیم. یعنی از یکسو دولتیها این را رویه نمیدانند و میگویند اتفاق بوده و از سوی دیگر، جامعه هم تا حادثهای پیش نیاید بهصورت مستمر از طریق انجمنهای مردمنهاد و فضای رسانهای، مطالبهگر نیست و درواقع حقوق خودمان را پیگیری نمیکنیم و حتی به حقوق خودمان آشنا هم نیستیم. این دو نگاه چه از سمت دولت و چه از سمت مردم، هم را تقویت میکند. یعنی عدم مطالبه گری مستمر و پیگیری رسانهای ما به این مسئله دامن زده و دولت حادثه واژگونی اتوبوس خبرنگاران را صرفا یک اتفاق تفسیر میکند تا از زیر بار مسئولیت و پاسخگویی شانه خالی کند. این دو فرهنگ یکدیگر را تقویت و بهنوعی بازتولید میکنند. عدم مطالبه گری، دولت غیرمسئول و غیرپاسخگو را بازتولید میکند و دولت هم جامعه غیرمطالبهگر را تقویت میکند.»
مدیران، مسئولیت را صرفا با آن منصب تعریف میکنند
ابراهیمی تأکید میکند: «حادثه در همه کشورها رخ میدهد اما در سایر کشورها، ساختار پاسخگویی وجود دارد، یعنی اولا ساختارها و نهادهایی که پاسخگو باشند، پیشبینیشده و درثانی مسئولان با استعفا و یا عذرخواهی قوی و محکم، بهسوی وجدان جمعی جامعه میروند و درواقع خود را نماینده و خدمتگزار جامعه میدانند و اگر کاری انجام ندهند، شخصیت و هویتشان خدشهدار میشود. اگر مسئول ما کاری انجام ندهد، کدام بخش از او مطالبه میکند و او باید به کجا پاسخ بدهد؟ طبعا به هیچ کجا! نهایت امر این است که به مجلس برود و استیضاح شود، اما وقتی مسئول، خود را پاسخگوی وجدان جمعی نداند و احساس کند این کرسی که بر آن تکیه زده، صرفا یک سمت و پست است و نیازی به پاسخگویی و اقدام خاصی نیست، بدان معناست که جامعه و مردم ما مطالبه گر نبودهاند، البته نمیخواهم مردم را مقصر جلوه بدهم اما این مسائل بهصورت یک فرهنگ عمومی در جامعه بازتولید میشود. بیتردید انتشار اخبار و دادهها در شبکههای اجتماعی، مطالبه گری نیست و این مسئله قانون و پیگیری میخواهد، حتی حضور فیزیکی لازم دارد و باید مستمر باشد. بیتردید مطالبه گری مؤلفههایی دارد و دولت ما هم برآمده از همین جامعه و تفکر و زیرساختهای فرهنگی و معرفتی است که خودش را در این فضا پاسخگو نمیداند، بلکه تصور میکند مسئولیتی دارد و در قبالش حقوقی میگیرد و فقط همین و به عبارت بهتر، مسئولیت را صرفا با منصب تعریف میکنند، نه در مقابل مردم و نه برای مردم و نه برای جامعه و اگر همه اینها را کنارهم بگذاریم، آنگاه متوجه میشویم، چنین مسئولانی و چنین رفتاری و چنین نوع نشستنی غیرطبیعی نیست. مثلا نوع نشستن آقای کلانتری که واقعا زننده بود.»
سقف مطالبه گری مردم ما کجاست؟
این پژوهشگر مسائل اجتماعی میگوید:« یکبار برای همیشه باید روشن شود که مردم ما باید از چه طریقی مطالبه گر باشند؟ اگر قرار باشد مطالبه گری صرفا فعالیت در شبکههای اجتماعی باشد که آنهم باز محدودیتهایی دارد و از طرفی قوه قضائیه ما باید مشخص کند که سقف مطالبه گری مردم ما کجاست، آیا حقدارند از یک مسئول شکایت کنند؟ این شکایت آنها به کجا میانجامد؟ ضمانتهای قانونی و پشتیبانی قوه قضائیه تا کجاست؟ در اینجا دیگر فقط بحث دولت مطرح نیست بلکه قانون باید پشت مطالبه گری بایستد و مطالبه گری هم در خلأ شکل نمیگیرد، در زمینه اجتماعی و حاکمیت قانون، مطالبهگری شکل میگیرد و این موضوع صرفا در انتخابات نباید خودش را نشان بدهد. ما مردم را عادت دادهایم که در انتخابات حضور پرشور داشته باشند و مطالبه گری کنند اما اتفاقا مطالبه گری در بعد از انتخابات شکل میگیرد و در آنجا قوه قضائیه باید بهعنوان یکنهاد ناظر و بااقتدار واردشده و از مطالبه گری حمایت کند و آموزشهای لازم هم داده شود، یعنی بهطور مثال یک دانشجوی ترم اول باید بداند قانون اساسی چیست و از طریق قانون، چگونه میتواند مسائل را از مسئول خودش مطالبه کند و قوه قضائیه هم باید پایکار بیاید. در اینجا اگر قانون نباشد، ما هرقدر هم از مطالبه گری دم بزنیم، باز یک جای کار میلنگد.»
تفکر عیسی کلانتری، تفکر سیستمی است که بر دولت حاکم است
ابراهیمی با اشاره به ماجرای واژگونی اتوبوس خبرنگاران، بیان میکند:« انتظار جامعه رسانهای و خانوادههای داغدار این بود که رئیس سازمان حفاظت محیطزیست عذرخواهی کند که این کار را نکرد.برخیها معتقدند ایشان مسئول مستقیم حادثه نیست و این تا حدودی قابلپذیرش است اما تفکر عیسی کلانتری، تفکر سیستمی است که بر دولت حاکم است و اینها فکر میکنند در شرایط دشوار فعلی، کار درست را انجام میدهند و حادثه واژگونی اتوبوس را صرفا یک اتفاق میدانند و تفسیر آنان از این واقعه، رویدادی خارج از رویه بوده و به همین خاطر اعتقادی به استعفا ندارند، چون استعفا در این دستگاه فکری یک ارزش نیست بلکه یک کمبود و نقص است، چون اینها بهزعم خودشان، کارها را از صفرتا صد درست انجام میدهند و تابهحال جز به همان نهادهای رسمی مثل مجلس بهجایی پاسخگو نبودهاند که معلوم نیست این پاسخگویی در چه سطحی است و بیشتر به نظر میرسد یک بازی رسانهای بوده برای آنکه یک نفر وزیر بشود یا نشود و چقدر به نمایندگان مجلس امتیاز بدهد یا ندهد. وقتی با این مسائل مماشات میکنیم، وضع همین خواهد بود. مردم اینجا کجا هستند و تاکنون مسئولان ما از چه مجاریای به مردم پاسخ دادهاند؟ مشخص است که مسئولان ما احساس نمیکنند باید جوابگو باشند. اینها میگویند در ساختار تعریفشده فعلی اقدامات لازم را انجام دادهایم و بهقولمعروف اگر عیسی کلانتری آنقدر شهامت داشت که حتی اگر دو روز مانده به پایان کار دولت میگفت استعفا میدهم، باید تعجب میکردیم اما اطمینان داریم که این سیستم بهگونهای چیده شده که مطابق دلخواه خود آقایان است و به نظر میرسد هیچگونه جوابگویی در کار نیست. بعد هم تحلیل من این است که کلانتری یک نفر نیست بلکه یک جریان است اما نگاه توطئه محور ندارم بلکه معتقدم جریانی در دولت است که این جریان نیازی نمیبیند که در تصمیمگیریهای خودش اقناع عمومی ایجاد کند. یعنی هر نوع اقناع عمومی را خلاف آن تخصص گرایی یا نخبهگرایی میداند و بهنوعی احساس میکند کار درست را متخصص این دولت انجام میدهد، دیگر چه نیازی است که ما مردم را اقناع کنیم. یعنی انگارنهانگار که در جوامع جدید و جوامع مدرن پیچیدگیهایی وجود دارد و انگارنهانگار که بحث شبکههای اجتماعی و بحث رسانه و زبان پیوند با مردم و زبان گفتوگو و کنش ارتباطی بین دولت و مردم وجود دارد،درحالیکه مفاهمه باید شکل بگیرد.بیعت فقط در انتخابات حاصل نمیشود، بلکه این بیعت مداوم است اما دولت این احساس نیاز را ندارد و نماینده چنین تفکری، کلانتری و سایر معاونین و وزراست. حداقل از دولت جدید این انتظار وجود دارد که پاسخگو باشد و ضعیف و حداقلی عمل نکند و شهامت مواجهه با عامه مردم را داشته باشد و بتواند مردم را قانع کرده و مفاهمه ایجاد کند و زمینهای فراهم شود که مردم بتوانند از مجاری قانونی مطالبه گری داشته باشند.»
عدم پاسخگویی دولت موجب آسیبهای جمعی میشود
ابراهیمی درباره پیامد عدم عذرخواهی یا دیرعذرخواهی مسئولان از مردم نیز بیان میکند: « وقتی مسئولی پاسخگویی لازم را ندارد و طلب عفو و بخشش نمیکند، بیاعتمادی به دولت افزایش مییابد و جامعه خودش را مسئول خودش میداند و یک انتظار حداقلی از دولت برای پاسخگویی شکل میگیرد. از سوی دیگر، مردم نیز در مواجهه با دولت خود را پاسخگو نمیدانند، یعنی این جامعهای که در برابرش دولت پاسخگو وجود ندارد، در یک واکنش روانی دیگر خودش هم پاسخگو به جامعه نیست. بهعبارتدیگر، مسئولیتش را در قبال دولت و ساختارهای قانونی و حاکمیتی درست انجام نمیدهد و اینیک خطر بزرگ و گسست است که هم در حوزه سرمایه اجتماعی رخ میدهد و هم در نسبت بین دولت و ملت رخ عیان میکند و با رفتارهایی که مسئولان ما دارند، این گسست تقویت میشود و وضعیت بهجایی میرسد که دولت یک امر مستقل و جدا از جامعه تعریف میشود و جامعه هم سعی میکند حوزه نیازها و مناسبات خودش را از دولت جدا کند که این گسست خطرناک است و در برخی بخشها حتما منجر به آسیبهای جمعی خواهد شد.»
ما به مسئولان، مبانی رفتاری را آموزش ندادهایم
اردشیر گراوند هم از دیگر جامعهشناسانی است که در تحلیل فرهنگ عذرخواهی مسئولان، به «رسالت» میگوید: «نمیدانم در حوزه ادبیات سیاسی، عذرخواهی چه معنایی دارد و اینکه میگویند یک کشور از کشور دیگری عذرخواهی کرد، دارای چه عواقبی است، اما میدانم که عذرخواهی به معنای پذیرفتن است، پذیرفتن خطا و یا ارتکاب عملی که خلاف قانون و قاعده بوده است. ما برای مدیرانی که پستی را در کشور میپذیرند، باید این را تبیین کنیم که هر رفتار و عمل آنان دارای عوارض اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی است و قاعدتا باید به این افراد یکسری مبانی رفتاری را آموزش داد. طبعا اثر حرفی که من جامعهشناس میزنم با حرفی که یک مسئول میزند، در نظام اجتماعی ما متفاوت است. وقتی کیانوش جهانپور، سخنگوی سازمان غذا و دارو، کلمه پفیوز را به کار میبرد و یا عیسی کلانتری در مورد حادثه اتوبوس خبرنگاران، آن را یک اتفاق میداند، نشان میدهد مسئولان ما برای قرارگرفتن در پستهای مختلف آموزش ندیدهاند و هنوز نمیدانند چه رفتار و سکناتی باید داشته باشند. باید پروتکلی رفتاری را تهیه کنیم تا مسئولان موظف باشند از آن پروتکلها تبعیت کنند. مثل مدل نشستن عیسی کلانتری که بسیار موردانتقاد قرار گرفت. مثل شیوه غذا خوردن و نوع واژگان و حریم سخنرانی و مدتزمان سخنرانی؛ مسئول ما باید بداند در کجا، چه نکتهای را بگوید یا نگوید. نکته حائز اهمیت دیگر این است که اگر پروتکلی هم به مسئولان ما برای چگونگی و نحوه رفتار ارائه نشده، حداقل انتظار میرود دارای تربیت صحیحی باشند و درست رفتار کنند. درحال حاضر تصاویری از عیسی کلانتری در شبکههای اجتماعی منتشرشده که نحوه نشستن ایشان در موقعیتهای مختلف، متفاوت است. درواقع شرایط ایجاب میکند که او هر بار شیوه نشستناش را تغییر بدهد. وقتی آموزشهای لازم را ارائه ندهیم، فرد تابع شرایط میشود. بعد هم عیسی کلانتری نهفقط در مواجهه با خبرنگار که پیشازاین در جلسات دیگری هم نحوه نشستن و گفتارش مناسب نبوده اما اهالی رسانه توجهی به این موضوع نداشتند. ایکاش پیشتر از اینها، رفتارهای ایشان نقد میشد، هرچند اعتقاددارم نحوه نشستن عیسی کلانتری در مقابل خبرنگار پس از واژگونی اتوبوس، با قصد و غرض نبوده و او آنقدر فشار و اضطراب تحمل کرده بود که دیگر حواسش به نوع نشستناش نبود و بهطورکلی واداده بود، اما درمجموع معتقدم تمام کسانی که در این مملکت پست دارند و آن پست بر نظام اجتماعی اثر دارد، باید آموزش ببینند و یا بازآموزی شوند که چگونه رفتار کنند. مسئله دیگر این است که مسئله مدیریت سیاسی کشور، پدیده مدرنی است و باید فردی را بهعنوان مدیر برگزینیم که اصول و شاکله رفتاری درستی داشته باشد. کمی هم باید از تساهل خارجشده و شرایط را تحلیل کنیم، گاهی مدرنترین افراد هم که تحتفشار و استرس هستند، ممکن است رفتارهای خوبی از آنها سر نزند.»
راننده اتوبوس دورترین عنصر در شکلگیری تصادف بوده است
گراوند در خاتمه تأکید میکند: «در حادثه واژگونی اتوبوس خبرنگاران محیطزیست، خیلیها به راننده اتوبوس خرده گرفتهاند درحالیکه باید انگشت اتهام را به سمت بخشهای دیگری گرفت. ما همواره بیگناهترین ، دورترین ، مظلومترین و بیدفاعترین عنصر را نابود میکنیم. درحالیکه در این شرایط تحریم، قطعاتی که روی اتومبیلها نصب میشود، بسیار قیمت گزافی دارد و برای ناوگان حملونقل عمومی هم صرف نمیکند که بخواهد قطعات باکیفیت را نصب کند. بنابراین در جریان تقصیریابی، راننده اتوبوس دورترین عنصر در شکلگیری تصادف بوده است.»
خبرنگاران , عیسی کلانتری
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.