جامعه برای سالخوردگی مهیا نیست - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 85960
  پرینتخانه » اجتماعی, مطالب روزنامه, ویژه تاریخ انتشار : 27 اردیبهشت 1402 - 5:59 |
«رسالت» در هفته ملی جمعیت مشکلات سالمندی در کشور را بررسی می‌کند

جامعه برای سالخوردگی مهیا نیست

سالمندی در بحث جمعیت مورد غفلت واقع شده و تقریبا هیچ برنامه مناسبی برای ارتقای کیفیت زندگی سالمندان به مرحله اجرا در نیامده، این درحالی است که تأخیر در ازدواج و فرزندآوری، کاهش تعداد فرزندان و افزایش ناباروری ازجمله عواملی است که در کنار افزایش سن امید به زندگی، سهم سالمندان را از نظر درصد جمعیتی افزایش داده و امروز جامعه ما در عمل وارد میانسالی شده و تا دو- سه دهه آینده سالمندان در حدود یک سوم جمعیت کشور را تشکیل می دهند.
جامعه برای سالخوردگی مهیا نیست

گروه اجتماعی 
سالمندی در بحث جمعیت مورد غفلت واقع شده و تقریبا هیچ برنامه مناسبی برای ارتقای کیفیت زندگی سالمندان به مرحله اجرا در نیامده، این درحالی است که تأخیر در ازدواج و فرزندآوری، کاهش تعداد فرزندان و افزایش ناباروری ازجمله عواملی است که در کنار افزایش سن امید به زندگی، سهم سالمندان را از نظر درصد جمعیتی افزایش داده و امروز جامعه ما در عمل وارد میانسالی شده و تا دو- سه دهه آینده سالمندان در حدود یک سوم جمعیت کشور را تشکیل می دهند. در حال حاضر که ۱۰ درصد جمعیت سالمند هستند، ایران در رتبه‌بندی کشورها از نظر کیفیت سالمندی از میان ۹۸ کشور جهان در رتبه ۷۵ قرار دارد. بنابراین برای مواجهه مؤثر با سالخوردگی باید سیاست‌ها و برنامه‌هایی در سطح کلان تدوین و کیفیت زندگی این گروه سنی را ارتقاء داد. 
برای واکاوی چالش‌های سالمندی و چگونگی رویارویی با این پدیده و برنامه‌ریزی برای مدیریت آن به سراغ «حسام الدین علامه»، پژوهشگر حوزه سالمندی رفته و با وی به گفت‌وگو نشسته‌ایم.
 همانطور که می‌دانید هرم سنی جمعیت در جامعه ما به سمت سالمندی حرکت می‌کند، نظام برنامه‌ریزی کشور چقدر برای مواجهه با سالمندی آماده است؟
موضوع سالمندی یک موضوع چند وجهی و بین بخشی است و تجربه کشورهای مبتنی بر دولت رفاه و جوامع توسعه یافته نشان 
می دهد؛ پرداخت مستمری و پوشش کامل بیمه توسط شرکت های خصوصی و دولتی هم پاسخگوی هزینه های چند جانبه دوران سالمندی نیست. بنابراین با تصدی گری به تنهایی امکان مدیریت عوارض و پیامدهای پدیده سالمندی وجود ندارد و در اینجا اراده حاکمیتی و عزم قوای سه گانه مهم است. مجمع تشخیص مصلحت نظام بایدسیاست های کلان مواجهه با سالمندی جمعیت را به عنوان بحران پیش روی کشور تدوین و طراحی کند. در گام بعدی لازم است که مجلس شورای اسلامی به مسئله پدیده سالمندی ورود کند. ما به لایحه جامع قانون حمایت از حقوق سالمندان نیاز داریم تا به تفکیک، تکالیف دستگاه‌های اجرایی و حتی قوه قضائیه در این موضوع مشخص شود و به دنبال آن سازمان برنامه و بودجه برای این قانون ردیف اعتباری مستقل و نشان داری ایجاد و سازمان امور اداری و استخدامی ساختار دستگاه‌های دولتی را متناسب با تکالیف آنها در حوزه سالمندی طراحی کند. باید به فراخور تغییرات جمعیتی، ساختارها متناسب با تکالیف دستگاه‌های مختلف تعریف و دستگاه متولی موضوع سالمندی و مجریان اصلی مشخص شوند. در این رابطه سازمان بازرسی هم باید بر حسن اجرای تکالیف محوله به دولت نظارت کند. 
 اینطور که از صحبت های شما پیداست ما هنوز برای سالمندی آماده نیستیم!
بله همین طور است. البته باید در نظر داشت که پدیده سالخوردگی جمعیت تنها مربوط به ایران نیست و تمام کشورهای جهان به نوعی با این پدیده روبه‌رو هستند و با توجه به این که هر ساله امید به زندگی افزایش و مرگ و میر کاهش می‌یابد، روند سالخوردگی جمعیت برگشت‌پذیر نیست و پیری جمعیت یک چالش دائمی در جهان خواهد بود، اما مسئله این است که سریع‌ترین سالخوردگی جمعیت در کشورهای کمتر توسعه‌یافته اتفاق می‌افتد. کشورهای پیشرفته روند سالخوردگی را در یک بازه زمانی ۱۰۰ تا ۲۰۰ ساله طی کرده اند و به همین دلیل، زیرساخت‌ها و نظام مدیریت و برنامه‌ریزی را برای مواجهه با جمعیت سالمند آماده کرده‌اند. اما سرعت بالای سالخوردگی جمعیت در ایران باعث شده تا نظام مدیریت و برنامه‌ریزی آمادگی مواجهه با سالخوردگی جمعیت را نداشته باشد و زیرساخت‌های لازم برای سالمندان آماده نباشد. 
 شما بر لزوم قانونگذاری و اراده  حاکمیتی برای تدوین سیاست های کلان مواجهه با سالمندی تأکید کردید، اگر ممکن است به نقش سازمان های مردم نهاد هم اشاره کنید.
اگر ما امروز انتظار داشته ‌باشیم، دولت‌ها در همه موارد برنامه‌ریزی کنند، هیچ‌گاه به نتیجه نخواهیم رسید. دولت‌ها باید این مجال را به مردم بدهند که آنها در حوزه‌های مختلف جلو بیایند، در چنین شرایطی می‌توان انتظار حرکت خوبی را داشت. به همین علت در تجارب جهانی بر استفاده از ظرفیت های مردمی تأکید شده است. فرقی هم نمی کند؛ چه سمن های خیریه و داوطلبانه که مبتنی بر نظام مسئولیت پذیری اجتماعی ایفای نقش می کنند و چه سمن های محله ور یا باشگاه‌های میان نسلی محله ور که دربردارنده کمیته های هفتگانه اند. در کشورهای شرق آسیا، سمن های محله ور در راستای توسعه پایدار، آموزش و شناسایی گروه‌های آسیب پذیرو توسعه یک محله تشکیل شده و این ها در موضوع سالمندی می توانند نقش آفرین باشند. انجمن های سالمندی نیز می توانند در سطح محلات، شهرها و حتی به صورت ملی تشکیل شوند که تعداد مختصری تشکیل شده، اما مستلزم برنامه ریزی و ورود جدی وزارت کشور و به ویژه سازمان شهرداری ها و دهیاری ها است، تا شهروندان به صورت محله ور به ایفای نقش بپردازند و سالمندان هم در فضای ۵۰۰ متری منزل خود، آموزش و خدمات لازم را دریافت و بستری برای مشارکت اجتماعی آنها فراهم شود. 
 این موارد، تا حدودی در سند ملی سالمندان هم ذکر شده، در واقع موضوع تقویت حمایت‌ها و مشارکت های اجتماعی و توسعه زیرساخت‌های مورد نیاز و تأمین منابع مالی پایدار برای نظام حمایت از سالمندان، بخشی از اهداف این سند است. اما هنوز به مرحله اجرا در نیامده است. چرا دستگاه های مربوطه، چندان خود را به اجرای این سند ملزم نمی دانند؟ 
مادامی که سیاست های کلان جمعیتی در مجمع تشخیص مصلحت نظام تدوین نشده و مقام معظم رهبری آن را ابلاغ نکنند و قانون حمایت از حقوق سالمندان در مجلس به تصویب نرسد، دستگاه‌ها خود را به اجرای هیچ سند و برنامه ای ملزم نمی دانند. از سوی دیگر، باید در نظر گرفت که قانون تشکیل شورای ملی سالمندان مربوط به برنامه سوم توسعه و سال ۱۳۸۳ است، آن زمان، هنوز جمعیت ایران سالمند نشده بود، بنابراین بحث سالمندی در کنار بیماران روانی مزمن، به بهزیستی سپرده شده و به‌خاطر محدودیت منابع و ساختار اداری فقط  به گروه‌های آسیب پذیر یعنی کمتر از یک درصد از سالمندان خدمت ارائه می شود. نکته دیگر این است که رئیس این شورا باید فرا دستگاهی باشد تا همه اعضا را حول یک محور جمع کند. بنابراین لازم است که شخص رئیس جمهور و حداقل معاون اول او در جایگاه ریاست شورای ملی سالمندان قرار گیرند و همه وزرا در این موضوع بین بخشی، مشارکت کرده و حضور فعالی داشته باشند، تا وظایف و تکالیف محوله پیگیری شود. در غیر این صورت حضور افراد درجه دو و سه در شورای ملی سالمندان تأثیری ندارد. به این مسئله هم باید توجه کرد که سند ملی سالمندان فقط یک برنامه است و الزام قانونی محسوب
نمی شود، بنابراین برای پیگیری اجرای سند و پیاده سازی آن توسط دستگاه‌های اجرایی امکانی فراهم نیست و اگر در چیدمان اجرای سند؛ برنامه، بودجه و منابع انسانی دیده نشود، سند ملی سالمندی ابتر می ماند. البته این برنامه در سطح ملی بوده و به نگاشت نهادی نیاز دارد و باید وظایف دستگاه‌ها به تفکیک مشخص و برنامه اقدام مبتنی بر سند تدوین شود. این برنامه توسط دبیرخانه شورای ملی سالمندان آماده شده و باید در هیئت دولت به تصویب برسد. لایحه جامع قانون حمایت از حقوق سالمندان هم در دبیرخانه شورای ملی سالمندان تهیه و باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد. در این لایحه با بیش از ۷۰ ماده، وظایف تمام دستگاه‌ها باتوجه به تجارب کشورهای توسعه یافته در مواجهه با پیامدهای سالمندی جمعیت گنجانده شده، بنابراین محتوای ما برای تصویب آماده است و عزم قوای سه گانه را می طلبد که به این موضوع ورود کنند. فرصت چندانی برای اصلاح و ایجاد زیر ساخت‌های مواجهه با سالمندی جمعیت باقی نمانده و از سال ۱۴۱۰ بحران سالمندی جمعیت آغاز می شود که آن زمان، فرصت های طلایی از دست رفته و برای انجام بسیاری از اقدامات دیر است. بنابراین باید از هم اکنون چاره اندیشی و عقب ماندگی هارا جبران کرد. در حال حاضر هیچ کدام از ارکان حاکمیت یعنی قوای سه گانه و سمن ها و حتی میانسالان ما برای پدیده سالمندی جمعیت و تبعات آن آماده نیستند. 
 این عدم آمادگی در حالی است که هم‌اکنون با پدیده زنانه شدن سالمندی هم مواجهیم. چرا سالمندی در کشور ما زنانه شده و این مسئله چه چالش‌هایی را در پیش‌روی زنان سالمند قرار می‌دهد؟
متولدین ۱۳۵۰ به بعد در سال ۱۴۱۰ به سن سالمندی می رسند و ۶۰ ساله می شوند، دوران جوانی و میانسالی این گروه با تغییراتی در سبک زندگی همراه بوده، به این مفهوم که ازدواجشان به تأخیر افتاده و بسیاری از آنها ازدواج نکرده اند و آن بخشی هم که تشکیل خانواده داده اند، تمایلی به فرزندآوری ندارند و یا تک فرزندی را انتخاب کرده اند. برخی از زوجین هم نابارورند. در حال حاضر سه میلیون زوج فاقد توان باروری هستند و یکی از علل این مسئله، تأخیر در ازدواج است که به افزایش میزان ناباروری منجر شده. تمامی این موارد باعث می شود در سال ۱۴۱۰ نسبت به سال ۱۳۹۰ اطرافیان یک سالمند کم شده و بر تعداد سالمندان تنها افزوده شود. این اتفاق در گروه زنان بیشتر رخ می دهد و نتایج پیمایش ها نشان می دهد که تعداد «زنان سالمند فرهیخته تنها» زیاد خواهد بود، به این دلیل که خانم ها بدون در نظر گرفتن فرصت های شغلی و نیاز کشور وارد تحصیلات تکمیلی شده و فرصت طلایی ازدواج و فرزندآوری را از دست داده اند. از طرفی باتوجه به افزایش آمار طلاق، امکان ازدواج مجدد برای بسیاری از بانوان مطلقه فراهم نیست و به همین خاطر بر تعداد زنان سالمند تنها در سال های آینده اضافه می شود. به عنوان مثال برخی دختران به علت نگهداری از والدین و یا تحصیلات عالیه، شریک هم کفو خود را نمی یابند و با از دست دادن والدین، تنها می شوند و یا زنان سرپرست خانوار که به‌خاطر نگهداری از فرزندان به ازدواج مجدد تن نمی دهند، در آستانه سالمندی، فرزندانشان تشکیل خانواده می دهند و این زنان با پدیده آشیانه خالی مواجه می شود. بنابراین سالمندان تنها یا ازدواج نکرده اند و یا طلاق گرفته و یا همسر خود را از دست داده‌اند. این درحالی‌است که آمار طلاق در جامعه ما در سنین میانسالی در حال افزایش است، خب از یک طرف این افراد هستند، در آن طرف سالمندان مجرد قطعی و در طرف سوم هم سالمندانی قرار دارند که تک فرزند بوده یا اصلا فرزندی ندارند و باید به این سه مورد، افزایش امید به زندگی را هم اضافه کنیم. همه این افراد نیاز به مراقبت دارند. زنان در سن سالخوردگی به‌دلیل سواد و مهارت کمتر از منبع درآمدی کافی هم برخوردار نیستند و در تأمین هزینه‌های خود به‌خصوص هزینه‌های بهداشت و درمان با مشکلات بسیار مواجه می‌شوند. 
 آیا مسئله زنانه شدن سالمندی در آینده نیز تداوم خواهد داشت؟
بله متأسفانه این مسئله ادامه دارد و همچنان آمار تجرد قطعی در حال افزایش است. همانطور که اشاره کردم امروزه ما با پدیده «زنان سالمند فرهیخته» هم مواجه‌ایم. میزان ازدواج در زنان دارای تحصیلات تكمیلی كمتر و در حقیقت میزان تجرد قطعی در زنان فرهیخته بیشتر شده است. با توجه به افزایش آمار دختران دچار تجرد قطعی باید قانونگذار یك نوع حمایت ویژه برای مسكن آنها در زمان فوت پدر و مادر دختران مجرد در سالمندی داشته باشد و نیز می‌توان با نگاه فقه پویا در زمینه تقسیم ارث و در شرایطی كه زن همسر خود را از دست می‌دهد، بستری برای به تعویق افتادن تقسیم مسكن تا زمانی كه مادر خانواده زنده است را فراهم كرد.
 چند درصد سالمندان تحت پوشش حمایت‌های بیمه‌ای اند و چند درصد تحت پوشش نهاد‌های حمایت‌گر اجتماعی، بیمه‌ها و صندوق‌های بازنشستگی نیستند؟ 
تقریبا بیش از ۴۰ درصد سالمندان تحت پوشش صندوق های بازنشستگی اند و مستمری دریافت می کنند. امسال باتوجه به نرخ تورم روزافزون و ورشکستگی صندوق های بازنشستگی متوسط پرداختی این صندوق ها حدود ۱۰ میلیون تومان است که این مقدار، حداکثر در حدود ۳۳ درصد از سبد معیشتی یک فرد سالم را باتوجه به هزینه های سلامت، مراقبت و رفاه پوشش می دهد و طبیعتا این میزان برای فرد سالمند به شدت ناکافی و حداقلی است. حدود ۱۹ درصد از سالمندان ما تحت پوشش کمیته امداد و یک درصد هم تحت پوشش بهزیستی هستند که دریافتی این ها در سال گذشته حدود ۴۱۵ هزار تومان بوده و احتمالا برای امسال ۲۰ تا ۳۰ درصد افزایش یافته که رقم قابل اعتنایی نیست، چراکه این افراد گروه‌های بسیار آسیب پذیر جامعه را تشکیل می دهند. کمتر از ۴۰ درصد سالمندان هم تحت پوشش نهاد‌های حمایت‌گر اجتماعی، بیمه‌ها و صندوق‌های اجتماعی  نیستند و متکی بر خود کسب درآمد کرده و یا تحت حمایت اعضای خانواده و خیرین هستند. شاید بد نباشد به این آمار اشاره کرد که حدود ۲۰ درصد از سالمندان ما پس از دوران سالمندی همچنان مشغول به کارند که این هم به هزینه های زندگی و فشارهای اقتصادی برمی گردد.
سال ۱۳۸۵ فقط حدود ۸ درصد از سالمندان ما مستأجر بودند ولی پیش بینی های جدید حکایت از آن دارد که بالغ بر ۲۰ درصد از سالمندان مستأجر هستند. البته سرشماری سال ۱۴۰۰ انجام نشده اما باتوجه به روند تورم و گرانی مسکن، بسیاری از گروه‌های میانسال ما قادر به تهیه مسکن نبوده اند و با همان حالت مستأجری در حال ورود به دوران سالمندی هستند، بنابراین یکی از هزینه های به شدت افزایش یافته برای سالمندان، هزینه مسکن است.  
 صرف‌نظر از مشکلات معیشتی و اقتصادی که سالمندان نیز به عنوان بخشی از جامعه درگیر آن هستند، وضعیت ارتقاء سطح سواد سالمندی جامعه را چگونه ارزیابی می کنید و اساسا این موضوع چقدر اهمیت دارد؟
بدون تردید باید سطح سواد سالمندی بالا برود تا نگاه جامعه به این پدیده تغییر کند. در این زمینه نقش رسانه ها، آموزش و پرورش و آموزش عالی بسیار مهم است. جامعه باید در مورد این پدیده به شناخت کاملی برسد و تصویرسازی مثبتی داشته باشد. به همان میزانی که طول عمر در حال افزایش است، میزان بقا هم در دوران سالمندی افزایش می یابد، بنابراین با نگرش مثبت می توان شاهد سالمندی پویا و فعالی بود. به همین علت است که کشورهای توسعه یافته سنین ۶۰ تا ۷۵ سالگی را اقتصاد نقره ای یا سود جمعیتی دوم نامیده اند. به این ترتیب از سرمایه انباشته فرد بازنشسته و سالمند که در دوران فعالیت شغلی جمع کرده، برای سرمایه گذاری در اقتصاد فامیلی و محله محور استفاده و سالمند در رأس فعالیت های کارآفرینی خرد قرار می گیرد. بنابراین تصویرسازی مثبت برای جلوگیری از کارافتادگی سالمند و عدم انزوا و افسردگی که می تواند شروع بیماری آلزایمر را تشدید کند، مهم است. رسانه ها باید در مورد فعالیت های اجتماعی و فرهنگی، استفاده از انباشت تجارت زیسته و شغلی سالمندان در سنین ۷۵ تا ۹۰ سالگی هم تصویرسازی روشنی داشته باشند. تصور عمومی ما این است که سالمند صرفا خدمت می‌گیرد و عملا این گروه را منفعل در نظر می‌گیریم. این در حالی ‌است که کشورهای توسعه‌یافته سالمندان را افرادی فعال در نظر می‌گیرند، چنان‌ که خود سالمندان با یکدیگر انجمن‌هایی را تشکیل می‌دهند یا در نهادهای مدنی به کسانی که نیازمند تجارب و خدمات آنها هستند، کمک می‌کنند. این نوع فعالیت‌ها تا حد زیادی به سالمندان حس مفید بودن را منتقل می کند و از این طریق قوای روحی و روانی آنها بازسازی می‌شود. هر گروه سنی نیازهای خود را دارد شاید اگر بازنشستگان در کنار گروه‌های سنی دیگر باشند، نتوانند هم‌زبانی و هم‌فهمی پیدا کنند. اما اگر بازنشستگان با یکدیگر فعالیت‌های اجتماعی انجام دهند، این فعالیت‌ها باعث احساس مفید بودن آنها می‌شود و مؤثر خواهد بود. البته برای جلوگیری از گسست نسلی هم باید اقدام کرد. مهدکودک ها و نظام آموزشی این وظیفه را برعهده دارند تا فرهنگ احترام و تکریم به سالمندان را ترویج و در زمینه جلوگیری از گسست نسلی و مسئولیت پذیری اجتماعی کار کنند. به این ترتیب کودکان و نوجوانان می آموزند که مبتنی بر رویکرد مسئولیت پذیری اجتماعی، خدمات داوطلبانه ای به سالمندان ارائه دهند. البته تحقق همه این ها مستلزم ارتقاء سطح سواد سالمندی است. 
آیا یادگیری مادام العمر سالمندان نیز همانند ارتقاء سطح سواد سالمندی مهم است؟
بله قطعا. باتوجه به رشد سریع دانش و تکنولوژی، سالمندان باید بتوانند نیازهای خود را با استفاده از فناوری های هوشمند جدید تأمین کرده و از دریافت خدمات هوشمند محروم نشوند. در دوران کرونا باتوجه به محدودیت های ارتباطی و فاصله فیزیکی، گروهی از سالمندان که تلفن همراه هوشمند نداشتند و یا آموزش استفاده از آن را فرا نگرفته بودند، در بحث ارتباطات تصویری دچار مشکل شدند. در نگاه چرخه عمر باید در بدو ورود به دوره بازنشستگی، آموزش های ورود به این دوره و مهارت ها و توانمندی های مورد نیاز به سالمند ارائه شود. آموزش های مربوط به خودمراقبتی، ارتقاء سطح سلامت و غربالگری های دوره ای از آن جمله است و سالمندان باید متناسب با سن و جنس خود به مراکز سلامت مراجعه کنند. 

|
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : دیدگاه‌ها برای جامعه برای سالخوردگی مهیا نیست بسته هستند

مجوز ارسال دیدگاه داده نشده است!

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.