تپش مقاومت در قلب فلسطین
۱۹۴۸همان سالی است که جورج اورول در لندن مشغول نوشتن رمان ۱۹۸۴ بود. رمانی که موضوعش نکبتی بود که کمونیسم در صورت سیطرهاش حاکم خواهد کرد. او برای رمانش به سیوشش سال بعد سفرکرده بود؛ اما برای جستوجوی نکبت، اینهمه سال سفر به آینده لازم نبود. دولت لندن در همان سال مشغول خلق بزرگترین نکبت تاریخ معاصر جهان بود. سه سال میشد که جنگ جهانگیر دوم به پایان رسیده بود و فلسطین تحت قیمومیت بریتانیا بود. این سالها سالهای اوج مبارزه با کمونیسم است. در این سالهاست که دولتهای غربی علیه گسترش و نفوذ جنبشها و ایدههای مارکسیستی تمام توان نظامی و رسانهای خود را به کار میگیرند. حق هم دارند. کمونیسم حق انسانها را از آنها میگیرد. حق یک زندگی خصوصی با یک حریم حفاظتشده را. حق مالکیت را. حق آزادی و تنوع را. اینها اینقدر ترسناک بود که اورول را بر آن داشت تا دوزخ کمونیسم را تصویر کند یا بنا بر نقلهایی، دستور و سفارش داشت که این کار را انجام دهد. کمونیسم اما هرچه را که از تو بگیرد، خاکت، وطنت، ملیتت، هویتت و شرافتت را از تو نمیستاند. کمونیسم بااینکه عقیدهای الحادی است، اما دین تو را هم غصب نمیکند. تمام اینها در سال ۱۹۴۸ داشت در فلسطین از آدمهای بسیاری گرفته میشد. نهتنها ملت فلسطین از آن رانده میشدند، بلکه مسجد الاقصی، محل عروج پیامبر به آسمان و نخستین قبله مسلمین نیز داشت غصب میشد و هویت خود را از دست میداد. اتفاقی که به مدد قطعنامه تقسیم سازمان ملل، سیاست بریتانیا و رسمیتبخشی آمریکا به رژیم صهیونیست سرانجام رخ داد و یومالنکبة نام گرفت. درحالیکه غرب از اشاعه ویرانشهر یا مدینه فاسده کمونیسم در اروپا و آمریکا در وحشت بود، عنصری بیهویت همچون صهیونیسم میرفت که آرمانشهر خود را درخاورمیانه برپا کند. آرمانشهری که نقطه آغازش از فلسطین بود.جورج اورول دو سال بعد از نوشتن رمان ۱۹۸۴ از دنیا رفت. نبرد غرب و کمونیسم تا سالها ادامه داشت و در عصر جنگ سرد به اوج خود رسید اما سرانجام کشتی کمونیسم به زیرآب رفت و فراموش شد. رمان جورج اورول دیگر تنها یک اثر ادبی جالب بود و نکبتی که اورول آن را بر کلک خیال پیشبینی کرد بود، هرگز روی نداد. خطر کمونیسم از سر اروپا و آمریکا رخت بربست اما سایه صهیونیسم همواره
بر سر مردم فلسطین سنگینتر و سیاهتر شد. برای غرب مطلوب آن بود که همانگونه که بسط و توسعه کمونیسم فراموش شد، کوچک شدن و نابود شدن فلسطین نیز به فراموشی سپرده شود. همانگونه که اشغالگری کمونیسم شوروی فراموش شد، اشغال شدن فلسطین نیز به فراموشی سپرده شود؛اما ۱۹۴۸ هنوز زنده است. نه بهعنوان سال مبارزه با کمونیسم یا نگارش مهمترین کتاب ضدکمونیستی، بلکه بهعنوان سالی که یوم النکبة در آن رخ داد. این سال بهعنوان نخستین سرزمینهایی که از فلسطین اشغال شد شناخته میشود درحالیکه از اشغال آنها حدود هفتادوچهار سال میگذرد. احتمالا غرب با خود فکر میکرد هفتادوچهار سال یا حتی مدتی کمتر برای فراموش کردن یک زخم کافی است؛ اما زخم غصب وطن، زخم شرافت است و زخم شرافت هرگز از سوزش بازنمیایستد. چند سالی است که برهههای مختلف از سال، انواع اعتراضات و عملیاتهای شهادتطلبانه در سرزمینهای ۱۹۴۸ پا میگیرد. توسط افرادی که نسل پنجم و ششم بعد از اشغال بهحساب میآیند. سرزمینهای ۱۹۴۸، قلب فلسطین است و تپش قلب فلسطین، کابوس همواره صهیونیستها بود. علامت زندهبودن فلسطین، حرکت و فعالیت همین سرزمینهاست. سرزمینهایی که ماجرا از آنها آغاز شد و پایانش هم لاجرم در همانجا خواهد بود. تپیدن این قلب، به همه گروههای مقاومت خون میرساند و انگیزه آنان را چندین برابر میکند. طی همین دو هفته، چند عملیات شهادتطلبانه بیسابقه در تلآویو رخ داد. تا آنجا که «آویو کوخاوی» طی سخنانی با اذعان به شکست نیروهای امنیتی
رژیم صهیونیستی در عملیات تیراندازی اخیر دریکی از خیابانهای تلآویو گفت: «نیروهای امنیتی اسرائیل که نتوانستهاند اوضاع را کنترل کنند، متحمل شکست شدند و مجری عملیات بهراحتی توانست از محل حادثه متواری شود.»او با اشاره به اوضاع به وجود آمده در سرزمینهای اشغالی که با عملیات شهادتطلبانه جوانان فلسطینی رویداده، افزود: «به امنیت شهرکنشینان آسیب واردشده و این وضعیت برای مدت طولانی ادامه خواهد داشت.» به گزارش شبکه المنار، کوخاوی افزود: «ما پیشتر نگران سوارشدن در اتوبوس بودیم، اما اکنون میترسیم در خیابانها راه برویم و این احتمال وجود دارد که مجریان عملیات درب منازل ما را بزنند.»
یکی از مجریان یک عملیات شهادتطلبانه که به شهادت میرسد، «رعد فتحی حازم» است. شهید «رعد فتحی حازم» جوانی ۲۹ ساله و فارغالتحصیل رشته کامپیوتر و از شهروندان فلسطینی ساکن در اردوگاه «جنین» در شمال کرانه باختری، مجری عملیات خیابان دیزنکوف در تلآویو که شانزده مجروح و دو کشته بر جای گذاشته است.
«فتحی خازم» پدر این شهید که خود سابقه اسارت در زندانهای رژیم صهیونیستی را در کارنامه خود دارد در مورد پسرش رعد گفت: او بسیار بااخلاق بود نماز میخواند و روزه میگرفت و فرزند صالحی برای والدینش بود. پدر در مورد فرزندش شهیدش افزود: او متخصص کامپیوتر و فنآوری اطلاعات بود، هوش سرشاری داشت و به شخصیت باوقار و بااخلاق معروف بود. وی افزود: آخرین بار چند روز پیش دور سفره افطار همدیگر را دیدیم درحالیکه او اخيرابعد از نماز صبح و با زبان روزه در حین خروج از مسجدی در یافا به شهادت رسید. پدر شهید در مورد هدف فرزندش از انجام عملیات شهادتطلبانه گفت: ملت فلسطین به دنبال آزادی است، به دنبال نماز گزاردن در مسجدالاقصی است، به دنبال آن است که در این مسجد بدون ترس و نگرانی سر به سجده بگذارد، به دنبال آزادی است به دنبال خلاصی از مجوزهای ذلتبار کار است.او تأکید کرد به پیروزی و آزادی اطمینان کامل داشته و اردوگاه جنین را نوک پیکان مقاومت توصیف کرد. پدر این فلسطینی که از مسئولین عالیرتبه تشکیلات خودگردان است همچنین با ستایش از اقدام فرزندش تأکید کرد با یاری خدا طی سالها و روزهای آینده پیروزی را به چشم خواهیم دید و شاهد آزادی مسجدالاقصی خواهیم بود.
رژیم صهیونستی , روز قدس , فلسطین
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.