تفاهم راهبردی سیاه برای براندازی نرم
گروه سیاسی
گذشته بیست سال کار تحلیلی در حوزه براندازی نرم در لابیهای صهیونیستی این بار با یک فایل صوتی خود را نشان داده است تا قدم اول در شروع یک عملیات روانی میدانی و جنگ هیبریدی تمامعیار را نشان دهد.
اما، نکته مهم آن است که ایندفعه دیگر سراغی از گرانیهای وحشتناک و برهنگی و لاابالیگری اجتماعی در میان نیست! ستون خیمهگاه ولایت و در رأس آن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بهصورت مستقیم مورد هدف قرار گرفته است.
فرض محال ، محال نیست!
محمدجواد ظریف یک ایدهآلگرا در حوزه سیاسی شناخته میشود که با توجه به درسی که خوانده و آموزشی که دیده است مسائل را بهصورت رئال( یعنی آنچهکه میبیند) تحلیل و تفسیر میکند و عمده دلیل اینکه در مصاحبهها شدیدا عصبی میشود و از کوره به در میرود دقیقا همین بخش از شخصیت ایشان را تشکیل میدهد چراکه آموزش آن را دیده است.
بازگشت به عقب
درست دوسال پیش اندیشکده دفاع از دموکراسی سندی را منتشر میکند که بر اساس آن گفته میشود برای براندازی در ایران باید جو حاکم در بین افکار عمومی و آحاد مردم به سمتی پیش برود که ایشان ( یعنی مردم) تصور کنند تمامی مشکلات ایران بر دوش رهبری است. این سند بالادستی الزاماتی دارد ازجمله آنکه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به سبب آنکه در توده مردم شدیدا اقبال عمومی دارد و از طرفی پشتیبانی از ولایت را تا پای جان وظیفه شرعی خود میداند باید بهعنوان ستون این خیمهگاه موردحمله قرار گیرد. بنابراین بر روی سست کردن پایههای قدرت سپاه پاسداران تمرکز پیدا میشود چراکه بههیچوجه دموکراتها نمیخواهند در تقابل مجدد با سپاه ، مغلوب میدان گردند.
قراردادن مردم روبهروی سپاه دقیقا مهمترین پازل این حرکت است . یعنی باید فروپاشی ذهنی جامعه و مردم در اولویت قرار بگیرد و درنهایت جامعه و توده مردم نتوانند تصمیم درست اتخاذ کنند و سپاه را عامل مشکلات کشور در کنار ولایت بپذیرند.
برای رسیدن به هدف بالا ، باید نخبگان جامعه و رهبران فکری تودههای مردم
( که بعضا سنخیتی با همفکران غربزده و غرب اندیش ندارند ) مورد حملات پیاپی قرار بگیرند تا در ابتدای موضوع این امر برای این قشر از جامعه( یعنی نخبگان) محرز گردد که ولایتفقیه مشکل اصلی جامعه میباشد و باید برای خلع سلاح کردن ولایتفقیه ، ابتدا سپاه پاسداران را از کار انداخت تا رابطهاش با بدنه جامعه قطع شود. درواقع نظریه پیکر سیاسی که میشل فوکو در آن صحبت میکند را در سطح جامعه اشاعه دهند.
در چهارسال اخیر حرکتهای خوشههای خشم که در سالهای ۹۶ و ۹۸ شاهد آن بودیم و توسط جمهوریخواهان با عروسکهای خیمهشببازیشان یعنی ( ایران آرشیستها و ری استارتیها ) به نتیجه نرسید به همین دلیل دموکراتها برای راهاندازی سیاست براندازی نرم خود، دست برتر را در کنگره و مراکز حساس تصمیمگیری در دست دارند.
مدل جدید براندازی نرم
با توجه به مطالب ارائهشده در حوزه کنونی براندازی نرم، این دفعه بهصورت مستقیم و بدون واسطه به سراغ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آمدند چراکه یقین دارند اگر بتوانند سپاه پاسداران را به انزوا بکشانند موفق خواهند شد که درنهایت ولایت را تنها در بین جامعه رها کرده و با کمترین هزینه براندازی را محقق سازند.
برای ناکارآمدی سپاه پاسداران چه باید کرد:
۱- تیر اول به سمبل مقاومت زده شود . این ضربه آنقدر قدرتمند است که میتواند تا مدتی همه تودههای حامی ولایت را گیج کند و آنها را از تفکر بازدارد.( اگر برفرض بپذیریم که جواد ظریف ناخواسته این سخنان را به زبان آورده که به عقیده نگارنده احتمال آن را فوقالعاده ضعیف است و فکر میکنم ایشان دقیقا میدانسته چه حرفی از دهانش دارد خارج میشود)حمله ناخواسته اما شدیدا هدایتشده محمدجواد ظریف به حاج قاسم را میتوان در این مکعب جانمایی کرد. اتفاق فوق حاصل یک طراحی عملیاتی فوقالعاده پیچیده است . نگارنده اعتقاد دارد فایل منتشرشده در بخش تدوین ، بهدفعات مورد بازبینی قرارگرفته است تا پیام خود را خیلی واضح و روشن به مخاطب القا کند.
۲- تیر دوم؛ تضعیف حضور پررنگ سپاه پاسداران در منطقه: اما ایندفعه این عدم حضور با درخواستهای مردمی آن کشورها همراه خواهد بود و بسیار نرم و توجیهپذیر این اتفاق رخ خواهد داد.( عکسالعملهای میدانی مردم و تودههای غربگرا در کشورهای پیرامونی را باید نظارهگر باشیم)
۳- افول قدرت موشکی که بارها بهعنوان خط قرمز نظام تلقی شده است این دفعه از زبان مردم و تودهها ( بهصورت یک مطالبه اجتماعی و اقتصادی بهمنظور برونرفت از این معضل ) درخواست گردد.
۴- از دست دادن قدرت نفوذ بین بدنه وفادار به حاکمیت و سپاه پاسداران از طریق فشار اقتصادی.
۵- حذف سپاه پاسداران از بدنه عملیاتی و اجرایی و سازندگی کشور
۶- سست شدن و درنهایت گوشهگیری سپاه پاسداران
۷- قدم نهایی حمله مستقیم به ولایتفقیه( که از سربازانش خبری نیست!)
تفاهم استراتژیکی را جدی بگیریم!
در کمتر از دو روز گذشته یک جبهه عملیاتی بسیار ساختارمندی در بین اپوزیسیون خارج از کشور در حال شکلگیری است.
حلقههای فنلاند، آلمان، واشنگتن، لندن و پاریس …… که اغلب بسیار هم ازلحاظ ایدئولوژیکی با یکدیگر مشکلات متعددی دارند در این فضای راهبردی و استراتژیکی در حال نزدیک شدن به یکدیگر هستند و بعضا گروههایی را نیز در فضای مجازی با یکدیگر تشکیل دادهاند .
این گروهها اعتقاددارند که با وجود اینکه با یکدیگر مشکلات متعددی دارند اما میتوانند در کنار یکدیگر به یک تفاهم نانوشته راهبردی دسترسی پیدا کنند و با هدایت و راهبری بدنه اجتماعی حامی خودشان در داخل کشور دوگانه خط خودشان با خط حاکمیتی را به وجود بیاورند . در این میان دیگر فرقی نمیکند چه کسی کاندیدای ریاست جمهوری از طرف اصلاحات باشد!هر فردی که رأی بیاورد یعنی شکست حاکمیت …..
هر فردی که بهعنوان کاندیدای واحد و نهایی معرفی گردد این کلونیهای اجتماعی پشت سر آنها قرار خواهند گرفت چراکه شکست جریان انقلابی را درنهایت شکست حاکمیت میدانند که میتواند با کمترین هزینه به براندازی نرم و بدون کمترین هزینهای صورت پذیرد.این خروجی جدید برای دموکراتها، بسیار آشنا و عملیاتی به نظر میرسد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.