تعظیم قرآن و تکریم اهل‌بیت(ع) در روز مباهله - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 27254
  پرینتخانه » فرهنگی, مطالب روزنامه تاریخ انتشار : 25 مرداد 1399 - 8:15 |
به مناسبت بزرگداشت هزار و چهارصد و سی و دومین سالروز مباهله؛

تعظیم قرآن و تکریم اهل‌بیت(ع) در روز مباهله

مباهله واقعه شگفت‏ انگیزی که در اهمیت، اگر هم سطح با حماسه پر‌شکوه «غدیر» نباشد، از آن کم اهمیت‏تر نیست، زیرا «مباهله» زیربنای «غـدیر» است و پیش از جریان غدیر، خدای سبحان در قرآن، به روشنی وجود مبارک امیرمؤمنان «علی بن ابیطالب علیه‏السلام» را به منزله «نفس و خود» پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله یاد کرده است.
تعظیم قرآن و تکریم اهل‌بیت(ع) در روز مباهله

مباهله واقعه شگفت‏ انگیزی که در اهمیت، اگر هم سطح با حماسه پر‌شکوه «غدیر» نباشد، از آن کم اهمیت‏تر نیست، زیرا «مباهله» زیربنای «غـدیر» است و پیش از جریان غدیر، خدای سبحان در قرآن، به روشنی وجود مبارک امیرمؤمنان «علی بن ابیطالب علیه‏السلام» را به منزله «نفس و خود» پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله یاد کرده است. به گزارش ابنا(خبرگزاری اهل‌البیت)، استاد «مرتضی نجفی قدسی» از خادمان قرآن کریم و مؤسس دارالقرآن علامه طباطبایی، به مناسبت بزرگداشت  روز «مباهله» یادداشت زیر را قلمی کرده است:
فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِين  (سوره آل‌عمران – آیه ۶۱)
طليعه طلايين روز بيست و چهارم ذی‌الحجه، همان صبحى است كه پيامبر عزيزمان (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) رسول مهر و لبخند، پا به ميدان نبردبا بزرگان مسيحيت نهادند… آمدند تا با یکديگر «مباهله» كنند؛ يعنى هر دو طرف دعا كنند و از خداى يكتا بخواهند تا هر كس حق است دعايش اجابت شود و هر كه ناراست و كژ انديش و دروغ پيشه است، رسوا شود و عذاب عظيم الهى بر او فرو ريزد.
بى ‏گمان يكى از حوادث برجسته تاريخ اسلام كه هشتاد و چند آيه از سوره آل عمران، پيرامون آن نازل شده است، ماجراى «مباهله» است.
واقعه شگفت ‏انگيزى كه در اهميت، اگر هم سطح با حماسه پر شكوه «غدير» نباشد، از آن كم اهميت ‏تر نيست، زيرا «مباهله» زيربناى «غـدير» است و پيش از جريان غدير، خداى سبحان در قرآن به روشنى، وجود مبارک اميرمؤمنان «على بن ابی طالب عليه ‏السلام» را به منزله «نفس و خود» پيامبر (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) ياد كرده است و اين عطيه الهى و فضيلت عظمى را به آن حضرت اختصاص داده است.   پس هر كه در اين باره«كه عيسى پسر خدا نيست» پس از علم و دانشى كه به تو رسيده «باز» با تو محاجه و ستيزه كند، بگو: بياييد؛ ما پسرانمان و شما هم پسرانتان و ما زنانمان و شما هم زنانتان و ما جان‌هايمان و شما هم جان‌هايتان را بياوريد، سپس مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم. (سوره آل‌عمران – آیه ۶۱)
پيامبر اکرم (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) پس از فتح مكه، در شوال سال نهم هجرت، به فرمان خداوند، دستور تنظيم نامه ‏اى براى دعوت نجرانى ‏ها به اسلام را صادر فرمودند. مخاطب پيامبر (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) عالمان بزرگى بودند كه يک حكومت دينى مسيحى را اداره مى‏ كردند.
اسقف« = كشيش» اعظم با مطالعه نامه، تصميم به مشورت مى ‏گيرد. پس از تبادل نظر، مجلس بسيار بزرگى در كليساى اعظم برپا شد.
ابتدا اسقف اعظم، نامه پيامبر (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) را براى مردم قرائت كرد تا نظرات خود را اعلام كنند.
يكى از علماى بزرگ مسيحى به نام «حارثه» تحقيق درباره حقانيت پيامبر (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) را مطرح نمود.
اسقف اعظم فرمان داد تا فرازهايى از صحيفه آدم، صحيفه ابراهيم و شيث عليهم ‏السلام، تورات و انجيل كه در آن‏ها ذكر محمد و آل محمد عليهم ‏السلام به صراحت آمده بود، براى جمعيت حاضر در كليسا خوانده شود.
با قرائت صحف و كتب انبياى پيشين، بر همه روشن شد كه به تصريح آن متون، پيامبر (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) از نسل ابراهيم و اسماعيل عليهماالسلام است و نسل وى، از دختر اوست و آن كه خاتم پيامبران است نامش «محمد» و نام ديگر او «احمد» است. دين او جهانى است و اختصاصى به فرزندان اسماعيل ندارد و آن‏كه منجى بشريت است و جهان را پر از «عدالت» مى‏كند، آخرين فرزند و دوازدهمين جانشين از نسل اوست.
پس از قرائت اين متون، شبهه ‏افكنان و منكران مغلوب شدند ولى باز هم تسليم نشدند. آن‏گاه به سرپرستى اسقف اعظم به مدينه آمدند تا از نزديکْ پيامبر خاتم (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) را ببينند و رفتار و گفتار او را با اوصافى كه در كتاب‏هايشان يافته بودند، بسنجند. اما تا سه روز، نه رسول خدا (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) درباره موضوع اصلى با آنان سخن فرمود و نه آنان با رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله گفت‌وگويى كردند.
در روز سوم، رسول خدا (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) ايشان را به اسلام دعوت كرد. اما آن‏ها ضمن اعتراف به تطبيق خصوصيات آن حضرت با ويژگى‏هاى مذكور در انجيل، به بهانه «انكار الوهيت عيسى» از پذيرش دين اسلام خوددارى كردند.
پيامبر (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) در اين باره با آنان مناظره فرمود. اما منكران باز هم براهين روشن آن حضرت را نپذيرفتند و پيشنهاد مباهله را مطرح ساختند.
در اين هنگامه، خداى متعال، «آيه مباهله» را بر پيامبر (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) فرو فرستاد. رسول خدا نيز آنچه را كه بر او نازل شده بود، بر آنان قرائت كرد و فرمود: «خداوند به من فرمان داده است كه اگر بر سخن خود پاى فشرديد، درخواست‏تان را اجابت كنم و با شما مباهله نمايم.»
دو تن از مسيحيان نجران كه بيش از همه به حقيقت واقف بودند و از مباهله وحشت داشتند، به همراهان خود گفتند: «اگر با اصحاب و قوم خود به مباهله با ما آمد، با او مباهله مى‏ كنيم، زيرا اين دليل است كه او پيامبر نيست. اما اگر فقط با اهل‌بيتش به مباهله بيايد با او مباهله نمى‏كنيم؛ چرا كه او اهل‌بيتش را در معرض خطر قرار نمى‏دهد مگر آنكه از راستگو بودن خود مطمئن باشد.» اين سخن، مورد تأييد اسقف اعظم قرار گرفت.
خداى متعال، آرايش سپاه اسلام را در برابر صف‏ آرايى مهتران مسيحيان نجران، خود به عهده گرفت. لذا آيه مباهله، دستورالعمل پيامبر (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) قرار مى‏‌گيرد و بايد «پسران» و «زنان» و «نفـسِ» خود را به دلالتِ آيه أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ   به آوردگاه سترگ مباهله، همراه خود بياورد.
با طلوع آفتاب روز سه شنبه ۲۴ ذی‏الحجه سال نهم هجرى، مطابق با سال ۶۳۱ ميلادى، پيامبر (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) به سوى محل مباهله، درحالى ‏كه اميرمؤمنان عليه ‏السلام به منزله «نفـس پيامبر» دوشادوش و دست در دست راست پيامبر (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) و امام حسن عليه‏ السلام در سمت چپ پيامبر (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) و امام حسين عليه ‏السلام در آغوش پيامبر و همه گرداگرد شمع بى ‏مانند جمع آفرينش؛ ريحانه ملكوت، حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام حركت كردند تا به هم‏آوردى با بزرگان نصارا، آمين‏ گوى دعاى محمد مصطفى (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) باشند.
پنج تن اطهار عليهم ‏السلام در هاله ‏اى از نور، آرام آرام پيش مى ‏آمدند. هستى، چنان غرق تماشايشان بود كه انگار خداوند، بهشت را به معرض تماشا گذاشته است. پنج تن اصحاب كسا عليهم‏السلام به محل تعيين شده رسيدند و زير عبا ايستادند. پيامبر، دست راست خود را به سوى آسمان گرفت. سپس انگشتان را از هم باز كرد و در همان حال فرمود: «خدايا، اينان اهل‌بيت من و خاصان من هستند. هرگونه بدى را از ايشان دور كن و آنان را پاک گردان. خدايا، اين ـ على ـ منظور از «نفسى» است و او نزد من همتاى نفس من است. خدايا، اين ـ فاطمه ـ منظور از «نسائى» است و او افضل زنان جهان است. خدايا، اين 
ـ حسن و حسين ـ دو فرزند و نوه من هستند. من با هر كس كه با اينان جنگ كند، روى جنگ دارم و با هر كس كه با اينان دوست باشد، دوستم.»
هنوز مباهله انجام نشده است، اما آثار غضب الهى ظاهر گشته و عذاب درحال نازل شدن مى‏ باشد. دو نفر از سران مسیحیان نزد پيامبر (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) آمدند و پرسيدند: اى ابوالقاسم، به وسيله چه كسانى با ما مباهله مى ‏كنى؟ حضرت فرمودند: «به وسيله بهترين مردم روى زمين و عزيزترين آن‏ها نزد خداوند عزوجل.»
سپس پيامبر (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) به على و فاطمه و حسن و حسين عليهم ‏السلام اشاره كرده و فرمود: «به وسيله اينان.» دگربار فرمودند: «آيا لحظاتى پيش اين مطلب را به شما خبر ندادم؟ بلى، قسم به آن‏كه مرا به حق مبعوث كرده، دستور داده شده ‏ام به وسيله اينان با شما مباهله كنم. اينان هستند پسران و زنان و نفس ما.»
از اين‏رو، به دستور اسقف اعظم، تصميم قطعى نجرانيان بر ترک مباهله و قبول ماليات (= جزيه) بين خودشان تصويب شد…
هنگامى‏ كه پيامبر (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) و اهل‌بيت عليهم‏السلام با همراهى مردم از جايگاه مباهلَ به مسجد رسيدند، جناب جبرئيل نازل شد و اين پيام آسمانى را عرضه داشت: «يا محمد، پروردگار عزوجل به تو سلام مى‌‏رساند و مى‏گويد:… اى احمد، به عزت و جلالم سوگند، اگر تو با كسانى از اهل‌بيتت كه در زير كسا بودند با همه اهل آسمان و زمين و مخلوقات، مباهله مى‏كردى، آسمان تكه‏ تكه مى‏شد و كوه‏ها قطعه ‏قطعه مى ‏گشت و زمين از هم گسيخته مى ‏شد و هرگز آرام نمى ‏گرفت مگر آنكه من اراده مى ‏كردم.»
پيامبر (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) با شنيدن اين پيام الهى، به سجده درآمد و چهره بر خاک ساييد. سپس دستانش را بلند كرد و در آن حال، سه بار فرمودند: «شكر خدايى را كه نعمت مى ‏دهد.» سپس فرمود: «لعنت ابدى خدا تا روز قيامت بر كسانى كه بر شما اهل‌بيت ظلم كنند و در اجرى كه خداوند بر آنان واجب كرده نسبت به من كوتاهى كنند.»
روز فرخنده «مباهله»، قبل از هر چيز، با احياى نبوت و ولايت، پر شكوه‏ترين و شگفت‏ انگيزترين جلوه از حقيقت جاودانى و جهانى اسلام، يعنى «نبوت و خاتميت نبوى» و «ولايت و امامت علوى» است.
در روز مباهله، از يک‏سو، حقانيت اسلام بر ديگر اديان و عقايد تاريخ ثابت شد و از ديگر سو؛ كادر رهبرى اين عقيدت انسانى تا پايان روزگار تعيين گرديد.
آيه مباهله، عالى ‏ترين مدرک براى حقانيت امامت و خلافت بلافصل على عليه‏ السلام بعد از شهادت جانسوز رسول اكرم (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) مى ‏باشد و نيز واضح‏ترين دليل بر فضيلت اميرمؤمنان «على بن ابى طالب عليه‏ السلام» است. زيرا خداوند به پيامبر دستور مى ‏دهد كه نفس خود را براى مباهله دعوت كن. بديهى است كه مراد از نفس پيامبر (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) شخصى غير از خود آن حضرت است، و او ـ على عليه‏ السلام ـ در همه فضايل و كمالات، ـ غير از نبوت ـ هم‏رتبه پيامبر و مساوى با ايشان است.
امام هشتم، حضرت رضا عليه‏السلام آيه مباهله را از جهت دلالت بر امامت اميرمؤمنان عليه‏السلام بهترين و روشن‏ترين آيه در قرآن دانسته‏ اند و با استناد به اين آيه و عمل رسول خدا (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) پس از نزول آن، ثابت مى ‏كنند كه اميرمؤمنان عليه‏ السلام؛ «نفـس پيامبر» و
 « بافضيلت‏ترين خلق خدا» پس از پيامبر (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) مى ‏باشند.
اميرمؤمنان على عليه ‏السلام، در شوراى ۶ نفره ‏اى كه «خلیفه دوم» براى انتخاب خليفه پس از خود ترتيب داده بود، براى يادآورى حق و حقانيت خود به حاضران، به ماجراى نزول آيه شريفه مباهله اشاره كردند و خطاب به اعضاى شورا فرمودند: «آيا احدى هست كه در اين فضيلت با من شريك باشد؟» همه اعضاى شورا اعتراف كردند كه اين آيه در شأن حضرتش نازل شده است.
ماجراى شكوهمند مباهله از چند جهت، بر افضليت اهل‌بيت عليهم ‏السلام دلالت دارد:
 اول: به فرمان الهى، دعوت پيامبر (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) از امير مؤمنان، حضرت فاطمه زهرا، امام حسن مجتبى و حضرت سيدالشهدا امام حسين ـ درود خدا بر آنان باد ـ بيانگر اين حقيقت است كه آن بزرگواران، محبوب‏ترين افراد نزد رسول خدا (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) بودند و روشن است كه محبوب‏ترين فرد نزد پيامبر (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله)، با فضيلت ‏ترين افراد امت پيامبر (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) نيز خواهد بود.
دوم: دعوت رسول خدا (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) از اهل‌بيت عليهم ‏السلام براى مباهله با دشمنان دين، نشان از رفعت و عظمت جايگاه و جلالت ايشان نزد خدا دارد. زيرا پيامبر (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) از ميان بانوان و خويشاوندان خود، تنها امير مؤمنان عليه‏السلام، حضرت فاطمه عليهاالسلام، امام حسن مجتبى عليه‏السلام و امام حسين عليه‏السلام را برگزيده و احدى از بنى هاشم و خويشاوندان و همسران خود را در اين امر با آن بزرگواران شريک نساخته، تا چه رسد به اصحاب و ساير مسلمانان!
سوم: يكى ديگر از وجوه دلالت واقعه مباهله بر افضليت اهل‌بيت عليهم‏السلام يارى دين خدا به دست ايشان است.
زمانى كه رسول خدا (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) با اهل‌بيت خويش براى مباهله خارج شدند، به ايشان فرمودند: «هرگاه من نفرين كردم، شما آمين بگوييد.» اين جريان به خوبى نقش اهل‌بيت عليهم‏ السلام را هم در ثبوت نبوت و راستى گفتار رسول خدا (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) روشن مى‏ كند و هم بيانگر آن است كه اگر دشمنان دين خدا، با ايشان وارد مباهله مى‌‏شدند، خداوند به واسطه اهل‌بيت عليهم‏ السلام دشمنان شريعت و دين خود را خوار و نابود مى ‏كرد.
بديهى است كسى كه چنين جايگاهى در مباهله انبيا عليهم‏السلام داشته باشد، به يقين، برتر و با فضيلت‏تر از كسانى است كه از اين جايگاه برخوردار نيستند.
از اين‏رو، آيه مباهله بر افضليت اميرمؤمنان در ميان امت دلالت دارد و بنا بر اتفاق همه مسلمانان، كسى سزاوار و شايسته امامت است كه با فضيلت‏تر باشد و اين حقيقتى است كه حتى اشخاص متعصبى چون ـ ابن تيميه ـ بدان اقرار و اذعان دارند.
بى ترديد هيچ‏كس به اندازه پيامبر گرامى (صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) نگران آينده مسلمانان نبوده است. آن حضرت كسى است كه رنج مسلمانان برايش بسى سخت و در هدايت آنان بسيار حريص و نسبت به مؤمنان دلسوز و مهربان است.
از همين ‏رو، همه مسلمانان باور دارند كه رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در پايان عمر، دو يادگار ماندگار و رهايى‏بخش امت اسلام از گمراهى را كه هرگز از یکديگر جدا نمى ‏شوند به جاى نهاد.
همه مى ‏دانند كه آن حضرت رمز ماندگارى اسلام، رشد و بالندگى مسلمانان و رهايى از گمراهى، پراكندگى و نابسامانى آنان را تنها در دو چيز مى‏ داند:
۱ ـ چنگ زدن به ريسمانى استوار، بركشيده از آسمان تا زمين، يعنى «قرآن کریم.»
۲ ـ پناه بردن به كهف حصين و دژ استوار دين، يعنى «اهل‌بيت کرام.»
اين‏گونه است كه بزرگداشت و نكوداشت مباهله، نماد و نمود روشنى است از تعظيم قرآن و تكريم اهل‌بيت عليهم‏السلام.
اينک وظيفه هر مسلمان آگاهى است كه با گراميداشت و بزرگداشت اين روز عزيز و مهم، هر چند قدمى كوچک، در راه اعتلاى عزت و عظمت و حقانيت اسلام و اهل‌بيت (عليهم ‏السلام) بردارد.
باشد كه جاودانگى اين پيروزى بزرگ را با ظهور و برپايى حكومت شكوهمند عصاره خلقت، موعود موجود، حضرت بقية ‏اللّه‏ الاعظم، امام زمان (عَجّلَ‌ الله تَعالى فَرَجَهُ الشّريف) شاهد و ناظر باشيم.
***
ماجراى مباهله در كتاب‏هاى پرشمارى از منابع شیعه و اهل‌سنت رقم خورده است. برخى از آن‏ها عبارتند از:
– بحارالانوار؛ ج ۲۱، صص ۲۸۰ ـ ۳۵۴٫ اقبال الاعمال؛ صص ۳۱۰ ـ ۳۴۸٫ الارشاد فى معرفة حجج‌الله على العباد؛ شيخ مفيد، ج۱، ص۱۶۹، دارالمفيد.
– الكشاف؛ زمخشرى، ج ۱، ص ۲۸۳٫ تفسير الرازى؛ فخررازى، ج۴، ص۲۴۰٫
– صحيح مسلم؛ مسلم النيشابورى، ج۱۲، ص۱۲۹، ح۴۴۲۰٫
– فتح البارى؛ (شرح صحيح البخارى)، ابن حجر عسقلانى، ج۷، ص۷۴٫
– الاحتجاج شیخ طبرسی، ج۱، ص۱۹۴٫
– الصواعق المحرقة، احمد بن حجر الهيتمي، ص۱۵۶٫
– تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۴۲، ص۴۳۲٫

|
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : دیدگاه‌ها برای تعظیم قرآن و تکریم اهل‌بیت(ع) در روز مباهله بسته هستند

مجوز ارسال دیدگاه داده نشده است!

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.