تجسم کرامت و عبادت - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 82304
  پرینتخانه » فرهنگی, مطالب روزنامه, ویژه تاریخ انتشار : 07 اسفند 1401 - 6:17 |
امام سجاد علیه‌السلام در اوج قدرت امویان جامعه اسلام را تحت تأثیر احترام و عظمت خود قرار داد

تجسم کرامت و عبادت

کسانی که به زیارت بیت‌الله رفته‌اند، می‌دانند که وقت شلوغ یا وقت خلوت ندارد، اطراف هجرالأسود فشار جمعیت از هر سو تو را در تنگنا قرار می‌دهد. به هر جای کعبه که خواستی نهایتا با کمی حوصله می‌توانی دست بکشی، اما هجر ماجرایش فرق می‌کند. باید در صفی طولانی بایستی و وقتی نوبتت می‌شود زیر فشار جمعیت، برای ثانیه‌ای دست به آن سنگ بزنی و بگذری. هجرالأسود است، کسی که آن را ببوسد، گویی دست خدا را بوسیده.
تجسم کرامت و عبادت

گروه فرهنگی
کسانی که به زیارت بیت‌الله رفته‌اند، می‌دانند که وقت شلوغ یا وقت خلوت ندارد، اطراف هجرالأسود فشار جمعیت از هر سو تو را در تنگنا قرار می‌دهد. به هر جای کعبه که خواستی نهایتا با کمی حوصله می‌توانی دست بکشی، اما هجر ماجرایش فرق می‌کند. باید در صفی طولانی بایستی و وقتی نوبتت می‌شود زیر فشار جمعیت، برای ثانیه‌ای دست به آن سنگ بزنی و بگذری. هجرالأسود است، کسی که آن را ببوسد، گویی دست خدا را بوسیده. ایام حج، پیداست که حجم جمعیت چند برابر می‌شود. از تمام ممالک اسلامی آمده‌اند و همه با خود می‌گویند از کجا معلوم دوباره قسمتمان بشود؟ حیف است دستمان به هجر نرسد. در زمان حکومت امویان هم مرزهای اسلامی گسترده شده بود و شمار حاجیان، زیاد بود. آن روز، مسجد الحرام غلغله بود. هشام بن عبدالملک، در دوران اوج اقتدار امویه به سمت هجر می‌رود. او برادر خلیفه اموی است و یک مقام سلطنتی به حساب می‌آید. توقعش این است که جمعیت از پیش روی او کنار برود و او بتواند هجر را زیارت کند. اینجا اما جای تعارف نیست. یک طرف خداست و طرف دیگر برادر پادشاه. دست در دست خدا گذاشتن کجا و از جلوی پای اطرافیان خلیفه ظلم و جور کنار رفتن کجا، معلوم است کسی آن موقعیت بی‌نظیر را رها نمی‌کند. برادر خلیفه به ازدحام می‌خورد و لابد چون عارش می‌آید مثل دیگران در میان جمعیت بلولد و خود را به هجر برساند، باز می‌گردد تا قدری خلوت‌تر شود. در این حین، مردی وارد می‌شود که چهره‌اش پرهیبت و زیباست. او قدرتی ندارد و شمشیرزنی اطرافش را نگرفته. پدر او را دستگاه حکومت، به قتل رسانده و او خواه نا خواه مغضوب دستگاه طاغوت است. او که به سمت هجر می‌رود، جمعیت مثل رکن یمانی کعبه پیش پایش شکافته می‌شود؛ نامش علی است و جدش محمد است، خاتم فرستادگان خدا. مردم او را می‌شناسند، دست او خود هجر است. بالاتر، دست او دست خداست. و الا کدامین دست اینگونه می‌بخشد؟ کدامین دست در وقعه الحره پناه مردم مدینه می‌شود؛ مدینه‌ای که پدرش را بی‌پناه در بیابان‌ها رها کرد؟ کدام زبان اینگونه با خدا مناجات می‌کند و کدام دل آن‌همه توانمند است که داغ پدر و تمام عزیزانش را تاب بیاورد و راه او را احیا کند؟ مردم کنار می‌روند، کم مانده خود هجر هم از کعبه جدا شود و پیش پای فرزند سیدالشهدا روی زمین بیفتد. جمعیت کنار می‌رود؛ او فرزند کسی است که هجر را سر جایش نصب کرد؛ آن زمان که کعبه ویران شده بود و قبایل بر سر اینکه کدامشان هجر را نصب کند آماده جنگ بودند. او نوه امیرالمؤمنین است؛ کسی که همین کعبه برایش شکافته شد. او فرزند اباعبدالله علیه‌السلام است؛ کسی که مراعات حرمت مسجدالحرام را کرد برای جلوگیری از وقوع درگیری در حرم امن خدا، حج خود را نیمه‌تمام گذاشت. از جلوی او کنار رفتند، چون پاها دیگر در اختیار مردم نبود. امام هجر را زیارت کرد و بازگشت؛ اما این صحنه را برادر ولید بن عبدالملک دید. یک شیوه تحقیر، این است تظاهر کنی به نشناختن کسی. یعنی طرف آنقدر کوچک و ناشناس که تو اصلا اسمش را نشنیده‌ای و رویش را ندیده‌ای. هشام پرسید او کیست؟ این پرسش، از سر کینه بود و با هدف بی‌حرمتی. فرزدق، شاعر توانمند اهل بیت آنجا بود. 
فرزدق می‌دانست هشام امام زین‌العابدین، حضرت سجاد علیه‌السلام را می‌شناسد و تجاهل می‌کند؛ اما فرزدق می‌دانست حتی کسانی که او را می‌شناسند در جهل مرکب‌اند. پس به وسع بنای شناساندن حضرت را گذاشت: 

  ‌هذا الذى تعرف  البطحاء وطاءته
والبیت یعرفه والحل والحرم
او که تو نمی‌شناسی همان کسی است که سرزمین بطحا جای گام‌هایش را می‌شناسند. و کعبه و حل و حرم در شناساییش همدم و هم قدمند.
هذا ابن خیر عباد الله کلهم
هذا التقى النقى الطاهر العلم
او فرزند بهترین تمامی بندگان خداست، او همان شخصیت منزه از هر آلودگی و رذیلت و پیراسته از هر عیب و علت، و مبرا از هر تهمت و منقصت و کوه بلند علم و فضیلت و نور افکن عظیم هدایت است.
هذا ابن فاطمه ان کنت جاهله
بجده اءنبیاء الله قد ختموا
او فرزند فاطمه است. اگر تو نسبت به نسب او جهل داری بدان همان کسی است که با جدّ او سلسله شریفه انبیاء ختم گردیده است.این قصیده طولانی است؛ اما از شاه‌بیتش نمی‌توان گذشت:
ما قال لاقط الا فى تشهده
لولا التشهد کانت لاءه نعم
اگر ذکر تشهد نمی‌بود «لای » او نیز «نعم » همی بود… فرزدق با این بیان بی‌نظیر، به کرم و بخشندگی فرزند امیرالمؤمنین اشاره می‌کند؛ اگر در تشهد نباید «لا اله الا الله» می‌گفت؛ اصلا کلمه لا بر زبانش نمی‌آمد. هر خواسته‌ای را با نعم پاسخ می‌داد. این یک تصویر از کرم زین العابدین است، تصویر دیگر آنجاست که وقتی حضرت به شهادت رسید، فقرای مدینه دیدند آن یاور همیشگی به آن‌ها سر نزده. نخستین احتمالی که به ذهن آن‌ها رسید، همین بود که زین‌العباد از دنیا رفته، هر چه جز وفات که بر او عارض شده بود، او را از انفاق باز نمی‌داشت…

|
برچسب ها
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : دیدگاه‌ها برای تجسم کرامت و عبادت بسته هستند

مجوز ارسال دیدگاه داده نشده است!

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.