تب همیشه بد نیست
|سيد محمد بحرينيان – جانشين سردبير|
ناآراميها در کشورهاي منطقه و بهويژه عراق و لبنان، اگرچه ناراحتکننده است، اما چندان نگرانکننده نيست و اتفاقا از جهاتي، داراي محاسني است که کمتر بدان اشارهشده است.
غرب آسيا، بيش از يک قرن است که عمده انرژي دنيا را تأمين ميکند و از همين جهت، موردتوجه و بلکه طمع تمام قدرتهاي دنياست. عوامل مهم ديگر، همچون اهميت ژئوپليتيکي و وجود زمينههاي اسلامي و ضد استکباري که در برخي کشورها ازجمله ايران، پس از انقلاب اسلامي به ادبيات حاکم تبديلشده، باعث شده شبکه صهيونيسم بينالملل در پي آن باشد که حکومتها در اين منطقه، ضعيف و بيثبات باشند و همواره، اختلافات ميان کشورهاي همجوار و اقوام و مذاهب مختلف، پررنگ باشد.
روشن است که عمر حکومتهاي مستبد و غير مردمسالار به سر آمده و دير يا زود، حکومتهاي مرتجع منطقه همچون عربستان سعودي، اردن و بحرين دستخوش تغييرات جدي خواهند شد. عمق تحقير ملت و نارضايتي عمومي در برخي از اين کشورها به حدي است که کافي است همچون تونس، جرقه کوچکي مثل خودسوزي يک جوان ناراضي، سبب ريزش دومينو وار پايههاي حکومتها شود. برخي از حوادث منطقه، بهگونهاي است که به نظر ميرسد، طراحان انديشکده هاي آمريکايي در حال طراحي براي نظامهاي جايگزين احتمالي در کشورهاي خودکامه امروزند. اما چرا و چگونه؟
کشورهاي مردمسالار منطقه که انتخاب مسئولان ارشد و نوع حکومتشان بر اساس آراي عمومي بوده و از استعمار خارجي يا حکومتهاي دستنشانده رهايي يافتهاند سه دستهاند، يا مانند ايران اسلامي هستند که از همان ابتدا با سرعت، شيشه تمام مظاهر و مصاديق وابستگي را شکست، وابستگان حکومت سابق و قدرتهاي بيگانه را تا حد امکان تسويه کرد، پنجه در پنجه زورگويان انداخت و در برابر دخالت آنها ايستاد . حتي از همان روزهاي اول، نام لانه جاسوسي بر سفارت آمريکا نهاد و آن را تعطيل کرد، دسته دوم کشورهايي هستند که باوجود اجراي مردمسالاري و پايان يافتن عصر ديکتاتورها، در تلاش براي تعامل و بلکه نزديکي راهبردي با آمريکا بودند، با اين استدلال که با درگير شدن با آمريکا، براي کشور و ملتشان هزينه اضافه نتراشند، غافل از آنکه مسبب و حامي اصلي ديکتاتوري پيشين کشورشان همان دولت آمريکا بوده است. روشنترين نمونه اين کشورها مصر است که يک مسلمان اخواني بارأي مردم به منصب رياست جمهوري رسيد، اما در هنگامه بحران، ارتش کودتا کرد و در سناريويي آمريکايي، فرمانده کودتا کننده پس از يک سال حکومت موقت، با انتخاباتي نمايشي رئيسجمهور شد و عملاً مصر، به دوران نامبارک پيشين بازگشت. حکومتهايي مانند مصر، پس از به زير کشيدن ديکتاتورهاي سابقشان، همواره در گذار ميان دموکراسي و ديکتاتوري بودهاند، بارأي مردم رئيس دولت انتخاب کردهاند، اما ارتش کودتا کرده و سپس بارأي مردم، فرد ديگري به قدرت رسيده است.
اما مسئله اصلي، نوع سوم حکومتهاي مردمسالار در منطقه غرب آسياست که عراق و لبنان هم در همين دسته قرار ميگيرند. اين دولتها، در برخي ملاحظات و امور، مردمي و حتي خلاف خواسته قدرتهاي مستکبر عمل کردهاند، اما در برخي حوزهها هم نزديک به مواضع آمريکا و انگليس و فرانسه موضع گرفته و عمل کردهاند. درواقع، تکليف اين کشورها، با مسئلهاي به نام آمريکا حلنشده، نه مانند حکومتهاي دسته اول در برابر مداخلات غرب ايستادهاند و نه مانند دسته دوم، کاملا در دامان غرب افتادهاند. در کشورهايي مانند عراق و لبنان، گاهي دست آمريکا از برخي امور تجاري و سياسي قطع ميشود و گاهي، با دولت آمريکا تفاهمنامه امنيتي امضا ميشود.
گاهي اگر بيمار، بهموقع دارو مصرف نکند، بدن براي مقابله با ميکروبهاي مهاجم، تب ميکند تا بتواند در برابر بيماري مقاومت کند. اگر عراق، از روز اول، تکليفش را با آمريکا و متحدانش يکسره و مشخص کرده بود، امروز چنين دچار ناآرامي نميشد. اگرچه اين ناآراميها تلخ است، اما واکنش طبيعي جامعه عراق به يک تأخير تاريخي است. سياسيون، احزاب، گروههاي مرجع و نخبگان عراق و لبنان، همه در اين سهلانگاري تاريخي مقصرند. ناآراميهاي اخير عراق و لبنان، فرصتي تاريخي براي جبران قصور و بلکه تقصير گذشته است. بايد در برابر عوامل خارجي و گروههاي همسو با آنها بهشدت ايستاد. هر گروهي، اعم از شيعه و سني و مسيحي، اگر در جهت تضعيف امنيت ملي کشورهاي منطقه گام برميدارد، مسلما خائن است و بايد در برابر مردم و آينده کشورش پاسخگو باشد. امروز، بهترين فرصت براي پاکسازي ارتش، مجموعههاي حاکميتي و احزاب سياسي عراق و لبنان، به دست مردم اين کشورهاست.
ايران اسلامي , سيد محمد بحرينيان , شيعه , عراق , لبنان
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.