تب تند «پزشک شدن»!
گروه اجتماعی- زهره سادات موسوی
نظام آموزشی کشور به نظامی تهی و بیمعنا تبدیلشده و صدها هزار دانش آمور با سودای پزشک شدن و کسب ثروت، استعداد خود را در سایر زمینهها به هدر میدهند و به قول فرهاد قنبری- کنشگر آموزش« آنچه در این بازار مکاره فراموششده این واقعیت ساده و غمانگیز است که از میان نزدیک به یکمیلیون دانشآموزی که سالیانه از نظام آموزشوپرورش کشور فارغالتحصیل میشوند درنهایت تعداد ناچیزی در حدود هزار و پانصدتا دو هزار نفر (یک هفتصدم فارغالتحصیلان) موفق به قبولی در رشته پزشکی میشوند و بقیه به مشاغل و رشتههای دیگر وزندگی در اجتماع هدایت میشوند. انبوه نوجوانانی که بهجای آموزش هنر و سیاست و ادبیات و تاریخ و فلسفه که در طول حیات خود مدام به آنها نیازمندند، دروسی را خوانده و تستهایی را زدهاند که هیچگاه به آن احساس نیاز نخواهند کرد.»
طی سالهای اخیر گرایش دانش آموزان به رشته علوم تجربی و کسب آمار حدوداً ۵۰ درصدی تعداد شرکتکنندگان در این رشته به نسبت کل شرکتکنندگان آزمون سراسری سال ۹۹ و سالهای پیشتر، نشان از آن دارد که رؤیای پزشک شدن همچنان در سر دانش آموزان ما پرسه میزند. موضوعی که حکایت از بر هم خوردن توازن بینرشتهای دارد. ارزشها و جو روانی حاکم بر جامعه نسبت به یکرشته، فرصتهای شغلی و درآمد خوب ازجمله عواملی هستند که یکرشته را پُر یا کم متقاضی میکند. اما این عدم توازن خود معضلاتی را برای جامعه به همراه خواهد داشت چراکه کشور برای رشد و توسعه تنها پزشک و مهندس نمیخواهد و اینجاست که کمبود نیروی انسانی در رشتههای علوم انسانی و پایه که غالبا جزو رشتههای بنیادین محسوب میشوند شدیداً به چشم میخورد. بیش از یکمیلیون و ۵۱ هزار داوطلب در آزمون سراسری سال ۹۹ ثبتنام کردند که از این میان تعداد شرکتکنندگان رشته ریاضی ۲۷۸/۱۶۴ نفر، علوم تجربی ۰۹۴/۶۳۷ نفر و علوم انسانی ۱۵۱ /۲۸۲ نفر را به خود اختصاص دادهاند. نکتهای که منصور غلامی وزیر علوم، تحقیقات و فناوری ضمن ابراز تأسف درباره آن میگوید: « متأسفانه در سالهای اخیر، تعداد دانشآموزان و داوطلبان در رشتههای ریاضی و فنی و مهندسی کم شده است. گرایش به علوم تجربی نقصی در سیستم آموزش و پروش و هدایت تحصیلی ما بوده و جاذبههای شغلی و مادی همه را به سمتی میبرد که احتمالاً در آن موفق نخواهند شد. »
رؤیایی به نام پزشک شدن!
حمایت میرزاده؛ سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس دهم از پزشک شدن بهعنوان آمال و آرزویی که از همان سنین کودکی در فرزندان ما بهواسطه پدر و مادر و جامعه پرورش مییابد سخن گفته و ضمن ابراز تأسف تأکید کرده است: « برخی خانوادهها از بدو تولد کودک تا بعد که وارد مدرسه میشود، رشته خاصی را بهعنوان آمال و آرزو برای او مطرح میکنند و برخی خانوادهها به دنبال مدارس خاصی هستند که بتواند قبولی فرزندشان در رشته پزشکی را محقق کنند. هماکنون کشور به وضعیتی رسیده است که فرد چه استعداد داشته و چه استعداد نداشته باشد آرزویش این است که در رشته تجربی درس بخواند. علت این وضعیت بخشی مربوط به شأن اجتماعی شغل پزشکی است و بخشی نیز به حقوق، مزایا و تضمین آینده شغلی رشته پزشکی مربوط است که در مقایسه با سایر مشاغل تفاوت از زمین تا آسمان است. حقوق و مزایایی که تفاوت آن با سایر شغلها از زمین تا آسمان است و این باعث شده است که شاهد معضل پشتکنکوریها در رشته تجربی باشیم. حل این مشکل نیز بهتنهایی از عهده مجلس، وزارت آموزشوپرورش و وزارت علوم خارج است و همه باید برای فرهنگسازی دستبهدست هم دهیم ضمن اینکه بحث هدایت تحصیلی بسیار مهم است چراکه هر طور ارزیابی کنید فارغالتحصیلان رشتههای فنی اشتغال بهتری دارند اما در سایر رشتهها، فرد بدون داشتن مهارت فقط یک مدرک به دست دارد. »
در همین راستا قربان کیانی در یادداشتی برای سایت خبری تحلیلی صدای معلم عوامل متعددی را در اقبال دانش آموزان به رشته تجربی و تلاش برای قبولی در رشتههایی همچون پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی مؤثر دانسته که مهمترین آنها امکان اشتغال و نیز میزان درآمد بالا در این رشتههاست. وی در نقد پردرآمد بودن رشته پزشکی در کشورمان و مقایسه آن با دیگر کشورها مینویسد: « در تمام دنیا درآمد رشتههای پزشکی زیاد است ولی در ایران این فاصلۀ درآمد، چشمگیرتر از اغلب کشورهاست. حتی درآمد پزشکان ایرانی چند برابر همتایان اروپایی و آمریکاییشان است درحالیکه درآمد یک مهندس در اروپا یا آمریکا چندین برابر همان مهندس در ایران است. آلمان، بهعنوان ثروتمندترین کشور اروپایی با تولید ناخالص داخلی حدوداً ۴۰۰۰ میلیارد دلار یعنی تقریباً ۱۵ برابر ایران است ؛ اما حقوق ماهانه یک پزشک، حدوداً ۴۰۰۰ یورو است که تقریباً ۱۶ میلیون تومان میشود. که ۴۰ درصد مالیات هم باید بپردازد و از این نظر تقریباً زیر متوسط تحصیلکردگان جامعه و در حد متوسط همه شاغلین دریافتی دارد. درحالیکه در ایران پزشکانی هستند که تقریباً ۷۰ میلیون تومان کارانه دریافت میکنند، این سیاست آلمان برای تقویت حضور استعدادها در بخشهای واقعی و مولد اقتصادی (صنعت، مؤسسات تحقیق و توسعه و …) و دلایل دیگر اتخاذشده است که نتیجۀ آنهم تولید ناخالص ۱۵ برابری نسبت به ایران است. »
هنرستانها مناسبترین ظرفیت برای آموزش مهارت و کنترل تب ورود به رشته تجربی
در همین حال، مصطفی آذرکیش؛ مدیرکل دفتر آموزشهای کاردانش وزارت آموزشوپرورش در گفتوگو با مشرق از کنترل ورود دانش آموزان به رشته تجربی در بحث هدایت تحصیلی سخن میگوید و در مورد سهم ۶۴ درصدی متقاضیان این رشته در کنکور سراسری توضیح میدهد: « کنترل ورود دانشآموزان به رشته تجربی ازاینجهت است که درمجموع آموزشوپرورش هدایت تحصیلی کنترلشدهای را در حال اجرا دارد که براثر آن ۲۸٫۴۲ درصد دانشآموزان بهعنوان دیپلم تجربی فارغالتحصیل میشوند اما داوطلبان کنکور در این گروه ۶۴ درصد هستند، این مسئله نشان میدهد مؤلفههای دیگری در انتخاب دانشآموزان برای ورود به دانشگاه تأثیر دارد، برخی مواقع اینگونه مطرح میشود که در هدایت تحصیلی بسیاری از دانشآموزان به رشته تجربی میروند اما اینگونه نیست. »
مسئلهای که نشان میدهد، هدایت تحصیلی هم نتوانسته از میزان عطش حضور در رشتههای پزشکی بکاهد. عطشی که آذرکیش راه کاستن از آن را استفاده از ظرفیتی به نام هنرستان میداند.
وی با انتقاد از عدم توجه به هنرستانها بهعنوان مراکز تربیت افراد بامهارت برای جامعه میگوید: « اگر رئیسجمهور بارها از مهارت سخن میگوید، آیا برای تحقق این هدف برنامهریزی مشخصی وجود دارد؟ وقتی هنرستانها مناسبترین ظرفیت برای آموزش مهارت و کنترل تب ورود به رشته تجربی هستند چرا به دلیل نبود امکانات یا نیروی انسانی کافی به چشمانداز تعیینشده برای هدایت دانشآموزان به رشتههای فنی نرسیدهایم؟ تا زمانی که برای فرهنگ کار و کارآفرینی و تولید در کشور ما بسترهای لازم ایجاد نشود، این واقعیت تلخ وجود دارد. متأسفانه برخی مواقع مشاهده میکنیم که والدین وقتی فردی را در حال تلاش میبینند به فرزندشان میگویند «اگر درس نخوانی باید بروی و مانند این کارکنی!» برای خروج از این وضعیت فصل سوم سند تحول بنیادین بیان میکند، وزارت آموزشوپرورش مهمترین نهاد تعلیم و تربیت رسمی و عمومی و متولی فرآیند تعلیم و تربیت در تمام ساحتهاست. ما برای اصلاح وضعیت فعلی به مشارکت مؤثر خانوادهها، نهادها و سازمانهای دولتی و غیردولتی نیاز داریم. اگر این اتفاق بیفتد و تمام نهادها و خانوادهها در فرآیند تعلیم و تربیت مشارکت جدی داشته باشند بسیاری از این دغدغهها به حداقل میرسد. برای آموزشهای فنی و حرفهای قطعاً زیرساختهای اقتصادی، فنی و مشارکت بنگاههای اقتصادی را بیشتر از وضعیت فعلی نیاز داریم تا امکان اشتغال و ورود دانشآموزان به بازار کار بیشتر قابللمس باشد، تسهیلات و مشوقهایی که میتواند به دانشآموزان هنرستانی ارائه شود همه در راستای مشارکت اثربخشی است که میتواند عملیاتی شود. »
مسئولان آموزشوپرورش نتوانستهاند جلو عدم توازن رشتهای را بگیرند
عباس فرجی- کارشناس مشاوره در آموزشوپرورش در علت استقبال از رشته تجربی و بر هم خوردن توازن رشتهای میگوید: « پرسش مهم این است که چه فردی مسبب این عدم توازن شده است؟ آیا واقعاً اولیاء و دانش آموزان قدرت بر هم زدن توازن رشتهای را داشتهاند؟ بنده این فرض را بسیار کمرنگ میبینم ولی بیتأثیر نمیدانم. ازاینجهت میگویم کمرنگ است چراکه هدایت دانشآموزان و برگههای آنها همیشه توسط آموزشوپرورش تنظیم و در اختیار اولیاء و دانشآموزان قرار دادهشده است و دانش آموزان فقط در انتخاب گزینهها مخیر هستند نه بیشتر یعنی اگر این برگهها کارشناسی و انتخاب رشته بر اساس یک الگوی برنامهریزیشده طراحی میشد چه بسا هماکنون درگیر چنین دردسرهایی نمیشدیم. بدین طریق میشود سرچشمه اصلی اشکال را در خود آموزشوپرورش یافت. شاید مسئولان فعلی آموزشوپرورش بخواهند تقصیر را به گردن همکاران قدیمی خود بیندازند اما شواهد نشان از آن دارد که مسئولان فعلی نیز نتوانستهاند جلوی عدم توازن رشتهای را بگیرند و دردسرهای جدیدی نیز ایجاد کردهاند. در سال جاری تبلیغات وسیعی برای نرفتن دانشآموزان به رشته ریاضی صورت گرفت و برعکس از طرفی تبلیغ گستردهای برای هدایت به رشته فنیوحرفهای صورت پذیرفت اما در عمل دانش آموزان به خاطر تبلیغات منفی از ترس به سمت رشته ریاضی نرفتند و به سمت رشته تجربی گرایش نشان دادند چون وضعیت فنی و حرفهایها را مناسب نمیدیدند این را بنده نمیگویم اکثر مدیران دبیرستانها اوضاع رشتههای فنیوحرفهای را خوش نمیدانند لذا در چنین بستری طبیعی است که دانشآموز بین بد و بدتر بد را انتخاب کند یعنی تجربی گزینهای است که برخی از دانش آموزان از روی ناچاری انتخاب کردهاند وگرنه اولویت اولشان چیز دیگری میبود. »
علی شریفی دارنده مدال طلای المپیاد جهانی کامپیوتر و عضو هیئتعلمی دانشکده مهندسی کامپیوتر دانشگاه شریف نیز در انتقاد از برهم خوردن توازن رشتهای از طریق گرایش بیشازحد به رشته تجربی، این موضوع را به سونامی آموزشی تشبیه کرده و تأکید میکند: « چیزی که در سالهای اخیر بسیار موردتوجه قرارگرفته، اقبال شدید داوطلبان به رشته تجربی و از آنطرف خالی ماندن صندلی دانشگاهها در رشته ریاضی و انسانی است. از طرف دیگر افرادی نیز هستند که باوجود ظرفیت کم رشتههای پزشکی و تعداد زیاد داوطلبان تجربی در این رشته پذیرفته نمیشوند و ازاینرو برهم خوردن تعادل و توازن بیسابقهای میان رشته تجربی و دیگر رشتههای دبیرستانی به وجود آمده است. اگر فرض کنیم این روند با همین شیب تند ادامه پیدا کند در سالهای آتی شاهد این هستیم که حجم عمده استعدادها بهطرف رشته تجربی رفته و از آنطرف تعداد افرادی که در رشته موردعلاقه خود تحصیل نمیکنند و همچنین شمار پشتکنکوریها به شکل غیرقابلانتظاری افزایش خواهد یافت. از طرف دیگر حجم زیاد پزشکان باعث اشباع شدن بازار کار خواهد شد و درنهایت ممکن است بهجایی برسیم که پزشکان برای معالجه و مداوا منتظر پزشکان شوند! از طرف دیگر صنایع کشور که مهمترین متقاضیان رشتههای فنی مهندسی به شمار میآید، از حضور متخصصان مرتبط خالی خواهد شد و افراد با تخصصهایی پایینتر و غیر مرتبط در این حوزهها حکمرانی میکند.
آنچه جبار کوچکی نژاد، نماینده مردم رشت در مجلس دهم شورای اسلامی علتش را نگرانی خانوادهها از اشتغال و آینده فرزندانشان عنوان میکند و به خبرگزاری خانه ملت میگوید:
« خانوادهها به دلیل نگرانی از اشتغال و آینده فرزندانشان زمینه تحصیل و گرایش دانش آموزان
به رشته تجربی را فراهم میکنند. این موضوع سبب شده تا در جامعه ذهنیتی شکل بگیرد که فارغالتحصیلان رشته ریاضی یا علوم انسانی عاقبت خوبی ندارند و نمیتوانند وارد بازار کار شوند. » این نماینده مجلس با اشاره به اهمیت اجرای صحیح طرح هدایت تحصیلی دانش آموزان میگوید: « آموزشوپرورش باید با بهرهگیری درست و بهموقع از مشاوران تحصیلی زمینه اهداف پیشبینیشده را فراهم کند. نبایداز این نکته غافل شد که هماکنون مشاور کافی در مدارس بخصوص مناطق کم برخوردار و شهرهای کوچک وجود ندارد لذا دانش آموزان بافرهنگ شکلگرفته در جامعه اقدام به ثبتنام در رشته تجربی میکنند. »
تقاضای اجتماعی تابع فرهنگ و تغییرات بازار کار
علی زرافشان معاونت سابق آموزش متوسطه وزارت آموزشوپرورش در تحلیل و ریشهیابی موضوعی به نام تقاضا اجتماعی میگوید:
« تقاضای اجتماعی در کشور ما تابع فرهنگ و تغییراتی است که در بازار کار به وقوع میپیوندد. برای نمونه در دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ خورشیدی رشته ریاضی رشته موردعلاقه داوطلبان بود بهطوریکه عمده مدارس آن زمان یا رشته تجربی نداشتند یا در حد یکی دو کلاس به داوطلبان این رشته خدمات آموزشی ارائه میدادند و حتی کسانی که علاقهمند به رشته پزشکی و حقوق بودند، نیز دیپلم ریاضی میگرفتند. از طرف دیگر به جهت اینکه کشور در دوره سازندگی در مسیر توسعه و عمران قرار داشت، وجود و حضور مهندسان و متخصصان فنی بیشتر احساس میشد، ازاینرو رشته غالب کشور در آن زمان رشته ریاضی بود؛ حالآنکه در زمان حاضر شرایط بهطور کامل برعکس شده است و داوطلبان و فضای اجتماعی و خانوادهها به طرز عجیبی به رشتههای تجربی گرایش پیداکردهاند. برای نمونه دریکی از مدارس استعدادهای درخشان از ۵۸ دانشآموز ۵۴ نفر آنها تمایل به ادامه تحصیل در رشته تجربی داشتند و تنها چهار نفر داوطلب ادامه تحصیل در رشته ریاضی بودند، بهطوریکه مدیر آن مدرسه در تماس با بنده از ناتوانی و استیصال خود برای تشکیل یک کلاس برای این چهار نفر رشته ریاضی سخن میگفت یا حتی شاهد هستیم که نفر دوم رشته برق شریف پس از قبولی در این رشته از بهترین دانشگاه فنی کشور انصراف میدهد و در کنکور تجربی شرکت میکند و در رشته پزشکی موفق به کسب رتبه نخست میشود. اینها همه مصداقهای بارز و روشنی از تغییر گرایش و ذائقه عمومی جامعه و تقاضای بالای رشتههای تجربی برای تحصیل در پزشکی است. »
نبود آمایش رشتههای دانشگاهی سدی بر سر راه توازن و تعادل منظومه علمی کشور
«محمدمهدی نژاد نوری»- معاون پژوهشی سابق وزارت علوم در گفتوگو با «رسالت»، توجه به منزلت اجتماعی و بازار کار را در انتخاب رشته دانشگاهی توسط داوطلبان کنکور مؤثر دانسته و میگوید: « خاطرم هست، زمانی که دیپلم گرفته بودم و میخواستم انتخاب رشته کنم، به این مسئله توجه میکردم که شأنیت آدمهایی که در رشتههای مختلف جامعه هستند چگونه است. اکنون هم غالب متقاضیان با همین نگاه انتخاب رشته میکنند. مثلاً به زندگی یک پزشک متخصص و به درآمدهایی که دارد نگاه میکنند و میگویند پزشک شدن خوب است. واقعیت دیگر این است که در خصوص رشتههای علوم پایه مثل ریاضی، فیزیک، شیمی، زیستشناسی و یا در حوزه علوم انسانی در کشور ما بازار کار مطمئنی وجود ندارد یا چنانچه در آینده وجود داشته باشد خیلی تبیین شده نیست و در بخشهای خصوصی هم بسیار کمتر از بخشهای دولتی است. لذا در انتخاب این رشتهها خیلی تمایلی وجود ندارد و در بیشتر مواقع از سر اجبار و بهصرف به دست آوردن یک مدرک دانشگاهی سراغ این رشتهها میروند. البته این را هم بگویم، ممکن است درصد کمی هم باشند که با عشق و علاقه وارد این رشتهها بشوند اما همانطور که گفتم عمده دلیل افراد برای انتخاب رشته، بازار کار و منزلت اجتماعی است. »
این عضو هیئتعلمی دانشگاه تبعات بر هم خوردن توازن رشتههای دانشگاهی را عدم شکلگیری منظومه علمی کشور دانسته و در این خصوص بیان میدارد: « در این حالت منظومه علمی بهمانند موجودی میماند که سرش بسیار بزرگ است و تنهاش بسیار ضعیف است یا بالعکس. بالاخره باید توازن و تعادلی ازلحاظ رشتهها وجود داشته باشد والا از یکجهت میشکند. اگر علوم پایه نباشد خیلی از نظریههای بنیادی که میتواند محمل جهش علمی یا کشفها و اختراعات جدید بشود، شکل نمیگیرد یا کم شکل میگیرد و یا از آنطرف اگر مثلاً مهندسی نباشد و همه به سراغ رشتههایی همچون وکالت، حسابداری و غیره بروند کشور دچار آسیب خواهد شد و خیلی از کارخانهها و تأسیسات بدون نیروی کافی خواهند ماند و یا تعداد اندکی که آنجا هستند نرخشان بالا میرود و هزینهها را برای خدمت گیرندگان و بهرهبرداران بالا میبرند. بنابراین در جامعهای اگر تعادل در بحث ظرفیتها وجود نداشته باشد و اینها مکمل هم و در یک زنجیره و منظومه متعادلی نباشند، مشکلات متعددی به وجود خواهد آمد.»
«نژاد نوری» وزارت علوم، تحقیقات و فناوری را در از بین رفتن توازن رشتهای مقصر نه، اما مؤثر میداند و در خصوص آمایش رشتههای دانشگاهی که از مدتها پیش مورد ارزیابی این وزارت خانه قرارگرفته است، میگوید:
« این طرح یک گام در راستای اصلاح ظرفیتها و تصحیح رشتهها با نگاه به نیازهای آینده کشور است. اما مسئله این است که وزارت علوم بهتنهایی نمیتواند این نیازها را تشخیص بدهد و بهعنوانمثال بفهمد وزارت صنعت، کشاورزی یا مسکن چه برنامههایی برای آینده دارند و چه میزان شغل میتوانند ایجاد کنند. مثلاً سازمان گردشگری بیاید و بگوید با برنامههایی که ما داریم و سرمایهگذاریهایی که میتوانیم بکنیم ظرف مثلاً ۱۰ سال آینده بحث هتلداری توسعه پیدا خواهد کرد و ما به این مقدار نیرو نیاز داریم. این را باید در حال حاضر بگوید تا برای ۱۰ سال آینده بتواند محصولش را برداشت کند. لذا چون این همکاریها صورت نمیگیرد، وزارت علوم در موضوع آمایش بهصورت برآوردی، تخمینی و با تکیهبر اطلاعاتی که خیلی محکم نیستند عمل میکند. در این میان یک مقدار هم خودش را با کشورهای دیگر ازلحاظ ترکیب جمعیت دانشجویی با رشتههایشان شبیهسازی میکند. بنابراین نمیتوان گفت وزارت علوم مقصر است ولی حتماً مؤثر است. اگر طرح آمایش رشتهای قرار باشد بهدرستی انجام بگیرد باید در سطحی بالاتر از وزارت علوم و در قالب ستادی با محوریت وزارت علوم و همکاری دیگر بخشها و وزارتخانهها باشد. ستادی که در آن نیازهای نیروی انسانی ازلحاظ سطح تخصص و تنوع آن مثلاً برای ۵ تا ۱۰ سال آینده بررسی شود و طی برنامهای ظرفیتها را چه خصوصی و چه دولتی تبیین کرده و آن را مبنای توسعه قرار دهند. »
معاون پژوهشی سابق وزارت علوم مشاورههای تحصیلی برای انتخاب رشته دانشگاهی را چندان کارشناسی شده و درست نمیداند و در این زمینه خاطرنشان میکند: « فرض کنید در رشتهای مثل فناوری ارتباطات و اطلاعات، مشاور متوجه میشود، وضعیت فارغالتحصیلان این رشته خوب است اما دیگر نمیتواند به مراجع خود بگوید، رشد این بازار تا کجا ادامه خواهد داشت. مشاوران تحصیلی در این حد هستند که رشته را معرفی کرده و کاربردهای احتمالی آن را بگویند. اما اینکه بعد از ۴ تا ۵ سال درس خواندن میتوانید در این رشته کار مناسبی پیدا کنید یا نه را نمیتوانند تضمین کنند. اگر نقشه راه و برنامهای وجود داشته باشد، آنگاه مشاوران تحصیلی هم میتوانند راهنمایی بهتری داشته باشند و مثلاً بگویند در فلان رشته در حال حاضر این تعداد موجودی است و یا مثلاً در ۴ سال آینده بازارش اشباع میشود. شما در رشته زبانهای خارجی نگاه کنید که چه میزان اشباعشده است ولی درعینحال در برخی رشتهها که زبانهای بینالمللی نیاز دارند قحطالرجال است. »
وی در ادامه گفتههایش، لازمه تقویت گفتمان فرهنگی را مبتنی بر نقشه راه بودن دانسته و میگوید: « این گفتمان باید مبتنی بر نقشه راه باشد و کشور دقیقاً بداند چه میخواهد. در این شرایط میتوان گفتمانی را به وجود آورد و خطاب به دانش آموزان و پدران و مادرانی که در مسیر هستند، گفت غیر از پزشکی در فلان رشتهها هم آینده خوبی در انتظار آنان است. یکزمان با تعداد کثیری تکنسین روبهرو بودیم اما بهمرور کاری کردند که همه فوقدیپلم را رها کردند و در حال حاضر چنانچه کسی فوقدیپلم فنی داشته باشد، میتواند بهسرعت کار پیدا کند و حتی بسیاری افراد با مدرک لیسانس و فوقلیسانس حاضرند کار یک دیپلم را بگیرند برای اینکه فقط کار داشته باشند. این آیا درست است؟ این مسئله اثبات میکند، آن زمانی که باید به این افراد میگفتند چه رشته و چه مقطع و چه گرایشی بروید، طرح و برنامه مشخصی دست آقایان نبوده است. لذا اول باید خودمان بدانیم به کجا میخواهیم برویم و بعد فرهنگ را بر اساس آنچه میدانیم بسازیم و این یعنی داشتن نقشهای که مثلاً طی ۵ سال آینده چه میخواهیم و چه تعداد میخواهیم و چه کیفیتی میخواهیم، و وقتی این نباشد قاعدتاً فرهنگسازی هم خیلی معنا نمیدهد. »
وزارت علوم در مسائل واقعی جامعه حضور ندارد
«رضا روستا آزاد»، رئیس سابق دانشگاه صنعتی شریف در گفتوگو با «رسالت» دو اصل راحتی و پولساز بودن را در انتخاب رشتههای دانشگاهی توسط متقاضیان مؤثر دانسته و این را بهعنوان یک اصل در تمام دنیا و نهتنها کشور ما صادق میداند. وی در خصوص بر هم خوردن توازن رشتهها به سبب گرایش بیشازحد به رشتهای خاص میگوید: « هر چیزی که از فطرت و حالت طبیعیاش خارج بشود طبیعتاً جامعه را دچار مشکل میسازد. بهعنوانمثال همین برنامه عصر جدید باعث شده است خیلیها به دنبال برنامههای سرگرمکننده بروند و وقتی دیده میشود مثلاً جوان بینامونشانی با حضور در آن صاحب شهرت و گاهی هم پول میشود، اقبال به حضور در این وادیها در جامعه بیشتر میگردد. در بحث رشتههای دانشگاهی هم همینطور است. شأن اجتماعی و درآمد بالا متقاضیان را ترغیب به انتخاب رشتههایی همچون پزشکی میکند. موضوعی که میتواند تعادل علمی جامعه را بر هم بزند. »
این استاد دانشگاه معتقد است وزارت علوم با برنامههای تبلیغی خود میتواند در جهتدهی درست گرایشهای دانشجویان و متقاضیان مؤثر واقع شود اما به نظر میرسد این نهاد و معاونت فرهنگی و تبلیغاتیاش اصلاً در مسائل واقعی جامعه حضور ندارد.
پزشکی , رشته پزشکی , زهره سادات موسوی , نظام آموزشی , وزارت علوم
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.