تب بالای پزشکی و سکته علوم پایه
گروه اجتماعی
تب پزشک شدن در یک بازه ۱۰ساله چنان شدت گرفته كه بسیاری از صندلیهای علوم پایه در دیگر رشتههای دانشگاهی خالی است. اتفاقی كه کارشناسان آن را «فاجعهآمیز» میخوانند. به حاشیه رفتن بسیاری از رشتههای تخصصی و مهندسی و متورم شدن حجم دبیرستانهای علوم تجربی و برهم خوردن تعادل و توازن بیسابقه میان رشته تجربی و دیگر رشتههای دبیرستانی میتواند از آسیبهای كوتاه مدت چنین اتفاقی باشد. برخی از كارشناسان خانوادهها را مقصر دانسته و برخی دیگر هم انگشت اتهام را به سمت عملكرد دولتها و سیاستهایشان در ایجاد اشتغال نشانه میگیرند. اما هر دوی این گروه از كارشناسان بر این باورند که تا چند سال آینده «بازار كار از رشتههای مرتبط با علوم تجربی و پزشکی اشباع و با كمبود متخصصان تحصیلکرده در رشتههای ریاضی مواجه خواهیم بود.» همین حالا هم شرایط، نابسامان است و رشتههای مهندسی بزرگترین گروه فارغالتحصیلان بیکار را تشکیل میدهند.
یکی از ویژگیها و خصیصههای بازار کار ایران، حجم بالای بیکاران دانشگاهی است. مطابق ارقامی که مرکز آمار منتشر کرده، سال ۱۳۹۱ نرخ بیکاری فارغالتحصیلان آموزش عالی ۲۰ درصد و در سال ۱۴۰۱ سهم جمعیت بیکار فارغالتحصیل آموزش عالی، از کل بیکاران ۴۰ درصد بوده است.
علل گستردگی این پدیده در پژوهشهای مختلف مورد بررسی قرارگرفته که نتایج آن در رسانهها بازنشر شده است. براین اساس «یکی از مهمترین عوامل رشد جمعیت فارغالتحصیل بدون شغل، توجه زیاد به سیاستهای کمی نظام آموزش عالی بدون در نظر گرفتن مهارتآموزی» است. این موضوع موجبشده افراد زیادی با تحصیلات عالی نتوانند در بازار کار جذب شوند، چراکه این افراد متناسب با نیاز بازار کار آموزش ندیدهاند. «تشویق به مدرکگرایی و عدم ورود بهموقع فرد به بازار کار» هم موجبشده سن ورود به بازار کار بالا برود و همزمان انتظارات افراد هم تغییر فاز دهد. برای مثال فردی که با مدرک لیسانس حاضر بود شغلی را در اختیار بگیرد، حالا با مدرک فوقلیسانس و دکتری حاضر به رفتن به شغل مذکور نیست.»(۱)
بنابراین وضعیت نابسامان اقتصادی و نبود شغل مناسب برای افراد یكی از دلایل مهم اقبال دانشآموزان به رشته تجربی است. در سالهای اخیر تمایل خانوادهها به قبولی فرزندانشان دررشتههای پزشکی به حدی زیاد بوده که رئیس سازمان سنجش همزمان با کنکور ۱۴۰۱ از افت محسوس شرکتکنندگان در رشتههای ریاضی سخن گفت. آمارها گویای این واقعیت تلخ است که رشتههای علوم كامپیوتر، معماری، ساختمانسازی، مهندسی و ریاضیات در فهرست بیشترین نرخ بیكاری رشتههای دانشگاهی قرار دارند. این درحالی است که کشورهای توسعهیافته، مرزهای علم را به کمک پیشرفتهای چشمگیر تحقیقاتی درنوردیدهاند و برای توسعه کشور باید توجه بیشتری به رشتههای علوم پایه داشت.
هشدار مقام معظم رهبری
روند کاهش دانشجویان در این رشتهها آنچنان خطرآفرین است که مقام معظم رهبری سال ۱۳۹۷ از نامتوازن شدن رشتههای دانشگاهی انتقاد و تأکید کردند: «بعضی از رشتهها در غربت قرارگرفتهاند. آماری که به من دادهاند نشان میدهد که مثلا حدود پنجاهدرصد داوطلبان کنکور رشتهی ریاضی که رشتهی بسیار مهمی است، کاهش پیداکرده؛ این برای آیندهی کشور خطرناک است؛ ما این رشتههای مهم علوم پایه را، بخصوص مثل ریاضی را یا فیزیک را، برای آینده لازم داریم؛ اگر چنانچه داوطلبانِ اینها کم باشند و هجوم بشود به رشتههای درآمدزا که حالا یک پولی و شغلی بلافاصله در اختیار انسان میگذارد، این [موجب] مشکل است. عوارضِ این عدم توازن را بایستی دستگاههای دانشگاهی حتما جبران و درست کنند.»
همچنین در سیاستهای کلی علم و فناوری ابلاغی از سوی مقام معظم رهبری، بر «جهاد مستمرعملی با هدف کسب مرجعیت علمی و فناوری در جهان با تأکید بر توسعه علوم پایه و تحقیقات بنیادی و دستیابی به علوم و فناوریهای پیشرفته با سیاستگذاری و برنامهریزی ویژه اشاره شده است.»
دکتر لیلا نامداریان، دانشآموخته دکترای تخصصی دانشگاه تربیت مدرس در رشته سیاستگذاری علم و فناوری و عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران (ایرانداک) با اشاره به مطلب فوق، یکی از اقدامات را سرمایهگذاری بیشتر دولت درزمینهی علوم پایه دانسته و میگوید: «در همه دنیا، مردم اهمیت و ضرورت دانشهای کاربردی مانند مهندسی و پزشکی را به دلیل قابل لمس بودن آنها میدانند؛ اما علوم پایه این ویژگی را ندارند و چون خدمات ناشی از علوم پایه برای آنها ناملموس است، دغدغه روزمره مردم نیست. درحالیکه علوم پایه شامل فیزیک، شیمی، ریاضی، علومزیستی
و زمینشناسی لازمه دانشهای کاربردی و فناوریهای روز و برای کاربردی شدن نیازمند زیرساخت هستند. به همین دلیل در تمام دنیا توسعه و تقویت علوم پایه در درجه اول به عهده دولتهاست و ازاینرو نیاز به سرمایهگذاری و حمایت مالی بیشتر از جانب دولت دارد.»
نامداریان اقدام دیگر را برنامهریزی و تقسیمکار ملی برشمرده و عنوان میکند: «برنامهریزی بلندمدت برای هدایت تحصیلی دانش آموزان و دانشجویان ضروری است و مسئول آن تنها آموزشوپرورش نیست. در کنار آموزشوپرورش، آموزش عالی و وزارت کار در این زمینه دخیل هستند و با تقسیمکار مناسب باید در این زمینه برنامهریزی کنند.»
اقبال شدید داوطلبان به رشته تجربی و از آنطرف خالی ماندن صندلی دانشگاهها در رشته ریاضی پیامدهای گستردهای به دنبال دارد و در حال حاضر تعادل و توازن میان رشته تجربی و دیگر رشتههای دبیرستانی برهم خورده است. علی شریفی، دارنده مدال طلای المپیاد جهانی کامپیوتر و عضو هیئتعلمی دانشکده مهندسی کامپیوتر دانشگاه شریف در قامت منتقد، بیان میکند: «برهم خوردن تعادل میان رشتهها تنها بخشی از این فرآیند به شمار میآید و آنچه اتفاق افتاده است و در آینده تأثیراتش مشخص میشود این است که درواقع این افرادی که حالا وارد دانشگاه میشوند، پس از اتمام فارغالتحصیلی قادر نخواند بود، در رشتهای که تحصیل کردند، جذب بازار کار شوند. حال اگر فرض کنیم این روند با همین شیب تند ادامه پیدا کند در سالهای آتی شاهد این هستیم که حجم عمده استعدادها بهطرف رشته تجربی رفته و از آنطرف تعداد افرادی که در رشته موردعلاقه خود تحصیل نمیکنند و همچنین شمار پشتکنکوریها به شکل غیرقابلانتظاری افزایش خواهد یافت. از طرف دیگر حجم زیاد پزشکان باعث اشباع شدن بازار کار خواهد شد و درنهایت ممکن است بهجایی برسیم که پزشکان برای معالجه و مداوا منتظر پزشکان شوند! از طرف دیگر صنایع کشور که مهمترین متقاضیان رشتههای فنی مهندسی به شمار میآید، از حضور متخصصان مرتبط خالی خواهد شد و افراد با تخصصهایی پایینتر و غیر مرتبط در این حوزهها حکمرانی میکند.»
به همین علت شریفی، روند کنونی را به یک سونامی آموزشی تشبیه و بازنگری، تصحیح و مدیریت این بخش را ضروری میداند.
رشته ریاضی و فیزیک بین دبیرستانیها کمطرفدار شده است
آمار هشتساله اخیر از کاهش اقبال دانشآموزان به انتخاب رشته ریاضی در مقطع متوسطه حکایت دارد. در سال تحصيلي ۹۱-۹۲ سهم رشته ریاضی فیزیک حدود ۲۸ درصد بوده، درحالیکه سهم این رشته در سال تحصیلی ۱۴۰۰- ۱۴۰۱ به ۱۴٫۷ درصد تنزل یافته است. در شرایطی که تعدادی از بهترین دانشگاههای کشور متعلق به رشتههای فنی و مهندسی است با کاهش دانشآموزان رشته ریاضی در آینده، بسیاری از کرسیهای این دانشگاهها خالی میماند. سال ۱۳۸۹ تعداد داوطلبان كنكور در رشته رياضی نزديك به ۳۱۸ هزار نفر بوده و در سال ۱۴۰۱ به حدود ۱۴۵٫۶ نفر تقلیل یافته است.
میگویند، یکی از دلایلی که دانشآموزان، رشته ریاضی را از گزینههای انتخاب رشته خود حذف کردهاند، حجم بالای محتوا و کار بیشتری است که دروس این رشته، به آن نیاز دارد. این مسئله موجب شده ترس بر دانشآموزان غالب شود اما پیشتر چون زمینه اشتغال فراهم بود، دانشآموزان این ترس و سختی را به جان میخریدند. البته به گفته علیرضا رحیمی، کارشناس آموزشوپرورش، این موضوع تنها عامل حذف رشته ریاضی از مدارس نیست اما اگر امروز برای این مسئله تدبیری اندیشیده نشود ۱۰ سال آینده کشور با کمبود دانشآموخته فنی و مهندسی مواجه خواهد شد.
این کارشناس مشکل اصلی را متوجه نظام آموزشوپرورش کشور میداند که فاقد مغز تصمیمگیرنده و برنامهریز است و هر مسئولی هر تصمیمی که میخواهد، میگیرد و کسی بر اساس مطالعات و اطلاعات صحیح و پژوهشهای دقیق کاری انجام نمیدهد.
علیرضا قربانی پور، دیگر کارشناس آموزشوپرورش معتقد است بخشی از انتخاب رشته در مقطع دوم متوسطه به کارکرد مشاوران و دبیران مدارس بستگی دارد، بهطوریکه اگر دبیران و مشاوران بتوانند در پایه نهم با معرفی رشتهها، مزایای هر رشته برای توسعه و خودکفایی کشور و آینده شغلی آنها را برای دانشآموزان و حتی خانوادههای آنها ترسیم کنند به دانشآموزان فرصت انتخاب رشته بهتری خواهند داد. از سوی دیگر، پذیرفتهشدگان رشتههای فنی و مهندسی وقتی وارد دانشگاه میشوند انتظار دارند با شرکت در کارگاههای آموزشی و گذراندن واحدهای عملی تجربه کسب کنند، اما متأسفانه بیشتر واحدهای درسی دانشگاهها نظری برگزار میشود و دانشجویان نخبه این رشتهها نسبت به آینده تحصیلی خود دلسرد میشوند و در بسیاری از مواقع تغییر رشته میدهند.
وی اضافه میکند: نکته دیگر این است که جوانان تمایل دارند پس از مقطع کارشناسی به لحاظ اقتصادی مستقل شوند، اما متأسفانه در حال حاضر بازار کار رشتههای فنی و مهندسی اشباعشده و اگر هم کاری باشد در مقایسه با رشتههای تجربی درآمد قابل قبولی ندارد.
آموزش تابع برنامه یا وابسته به تقاضای اجتماعی؟
اما در این میان، پرسشی که به ذهن خطور میکند، این است که آیا شرایط موجود نتیجه سیاستگذاریهای گذشته است؟ علی زرافشان بهعنوان یکی از قدیمیترین مدیران نظام آموزشی و معاون سابق آموزش متوسطه در پاسخ به این پرسش میگوید: «نخستین موضوعی که با طرح مسائل یادشده به ذهن تداعی میشود این است که بهطورکلی آموزش در کشور ما تابع برنامه است یا وابسته به شرایط و تقاضای اجتماعی؟ واقعیت آن است که در کشور برنامه مدونی مبنی بر اینکه افراد را با چه هدفی و رفع چه نیازی آموزش دهیم وجود ندارد و تقاضای اجتماعی باعث به وجود آمدن رشتهها و دانشگاه میشود. درحالیکه در جاهای دیگر دنیا نیاز بازار کار اولویت اصلی آموزش و ایجاد رشته و دانشگاهها به شمار میآید .ازاینرو محدودیتهای زیادی نیز برای رشتهها و ظرفیتها در آنجا وجود دارد. بهعنوانمثال در نظام آموزشی مالزی، روش انتخاب دانشجو، تعداد و آینده تحصیلی آنها اینگونه است که در ابتدا از دستگاههای مختلف کشور اعلام نیاز میشود و بر اساس آن دانشگاهها اقدام به برگزاری آزمون و گرفتن دانشجو با ظرفیتهای تعیینشده و متناسب با نیاز دستگاهها میکنند و دانشجویان نیز پس از فارغالتحصیلی جذب بازار کار میشوند، درحالیکه در کشور ما به خاطر رایگان بودن تحصیلات و اعتبار اجتماعی و اقتصادی که به افراد میبخشد، دارای تقاضای بالا در جامعه است و این تقاضای بالا، تعیینکننده و جهت دهنده برنامههای آموزشی و تکمیلی در کشور میشود.»
اما در تحلیل و ریشهیابی تقاضای اجتماعی باید عنوان کرد که تقاضای اجتماعی در کشور ما تابع فرهنگ و تغییراتی است که در بازار کار به وقوع میپیوندد. برای نمونه در دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ خورشیدی رشته ریاضی رشته موردعلاقه داوطلبان بود بهطوریکه عمده مدارس آن زمان یا رشته تجربی نداشتند یا در حد یکی دو کلاس به داوطلبان این رشته خدمات آموزشی ارائه میدادند و حتی کسانی که علاقهمند به رشته پزشکی و حقوق بودند، نیز دیپلم ریاضی میگرفتند. از طرف دیگر به جهت اینکه کشور در دوره سازندگی در مسیر توسعه و عمران قرار داشت، وجود و حضور مهندسان و متخصصان فنی بیشتر احساس میشد، ازاینرو رشته غالب کشور در آن زمان رشته ریاضی بود؛ حالآنکه در زمان حاضر شرایط بهطور کامل برعکس شده است و داوطلبان و فضای اجتماعی و خانوادهها به طرز عجیبی به رشتههای تجربی گرایش پیداکردهاند.
معاون سابق آموزش متوسطه با اشاره به این مسئله و بیان جزئیات بیشتر در ارتباط با تقاضای اجتماعی بیان میکند: «برای نمونه در یکی از مدارس استعدادهای درخشان از ۵۸ دانشآموز ۵۴ نفر آنها تمایل به ادامه تحصیل در رشته تجربی داشتند و تنها چهار نفر داوطلب ادامه تحصیل در رشته ریاضی بودند، بهطوریکه مدیر آن مدرسه در تماس با بنده از ناتوانی و استیصال خود برای تشکیل یک کلاس برای این چهار نفر رشته ریاضی سخن میگفت یا حتی شاهد هستیم که نفر دوم رشته برق شریف پس از قبولی در این رشته از بهترین دانشگاه فنی کشور انصراف میدهد و در کنکور تجربی شرکت میکند و در رشته پزشکی موفق به کسب رتبه نخست میشود. اینها همه مصداقهای بارز و روشنی از تغییر گرایش و ذائقه عمومی جامعه و تقاضای بالای رشتههای تجربی برای تحصیل در پزشکی است.»
زرافشان در پاسخ به پرسشی در خصوص نقش و تأثیر آموزشوپرورش در هدایت تحصیلی و جهتدهی به خواستههای داوطلبان اینگونه اظهار میدارد: «بر اساس بند ۱۲ مصوبه شورای عالی آموزشوپرورش، آموزشوپرورش وظیفه سیاستگذاری در توسعه رشتهها را بر عهده دارد، بر طبق این مصوبه آموزشوپرورش ۴۲/۶ درصد را به رشتههای فنی و حرفهای و مابقی را به رشتههای نظری اختصاص داد. چندی بعد نیز در برنامه ششم توسعه سیاستگذاران سهم فنی حرفهای را بالاتر بردند و ۵۰ درصد را به فنی حرفهای و
۵۰ درصد را به رشتههای نظری اختصاص دادند اما لزوم انتخاب آزادانه و آگاهانه موضوعی بود که بیش از هر چیز و حتی مصوبهها و سیاستگذاریهای آموزشی و پرورشی در جامعه تعیینکننده بود. در همان سال نیز دستگاههای مختلف ازجمله سازمان بازرسی کل کشور و صداوسیما در این حوزه ورود پیدا کردند و درنهایت با اظهارات رئیسجمهور مبنی بر اینکه هر کسی هر طور که علاقهمند است تحصیل کند، غائله خاتمه یافت. نتیجه اینکه برنامهها و سیاستها بهتنهایی قابل اجرایی شدن و به نتیجه رسیدن نیستند.»
پینوشت:
۱-نتایج پژوهش، منتشر شده در روزنامه فرهیختگان
ادامه تحصیل , دانشگاه , علوم پایه , علوم پزشکی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.