تبلور اندیشههای انقلاب در ادبیات داستانی
حسن شجاعی- دبیر گروه فرهنگی
ادبیات داستانی ایران در سالهای پس از انقلاب اسلامی ایران تحول بسیاری یافت و بر این اساس از کلیشهای قبل از انقلاب فاصله گرفت و برای خود الگویی نو و تازه را رقم زد.در طول این سالها بسیاری از نویسندگان به انقلاب و چرایی آن در قالب داستان و رمان پرداختند و آثار فاخر بسیاری نیز به ثبت رسید اما بودند نویسندگانی که کمتر به این حوزه پرداختند و آثار خود را در بخشهای دیگر ادبیات سوق دادند.نکته مهمی که در طول این سالها وجود داشته این است که چرا عدهای از نویسندگان کشور به این حوزه نپرداخته و چه دلیلی باعث شده تا با توجه به اهمیتی که این رویداد تاریخی در منطقه و جهان داشت کمتر به آن بپردازند.به نظر میرسد عدهای از نویسندگان خود را دچار دردسرهای ممیزی ارشاد نمیکنند و چون فکر میکنند پرداختن به حوزههای انقلاب سختیهای خاص خودش را دارد و احتمالا ممیزی در آن سختگیرانهتر اجرا میشود، سراغی از آن نمیگیرند.
از طرف دیگر مشکلات آماری هم وجود دارد و هنوز شاید آمار دقیقی از موضوعات و کتابهای پرداختهشده به انقلاب در حوزه ادبیات داستانی وجود نداشته باشد که اگر بود، شاید امروز بهتر میشد در این زمینه قضاوت کرد، اما بر اساس پژوهشهای صورت گرفته میتوان ادعا کرد که درصد بالایی از موضوع داستانهای منتشرشده ما به انقلاب و جنگ اختصاص دارند.
از جنبه دیگر نوع و نحوه پرداختن به آثار و داستانهای مربوط به انقلاب و جنگ هم موضوعی است که باید به آن توجه شود تا بر اساس میزان و درصد پردازش این حوزه در زمره آثار انقلاب قرار گیرد.
نوع نگاه مخاطبان هم بسته به نوع اثر و پردازش موضوعات دوران انقلاب در ایجاد علاقهمندی آنها به خواندن کتابهای داستانی این حوزه نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. نسل جدید، انقلاب را درک نکرده و تنها از طریق رسانهها از آن اطلاع دارد، بنابراین باید هم سؤالاتی پیرامون آن داشته باشد و اگر اثری که در قالب کتاب و نوشتار تولید شده نتواند او را به آنچه ندیده نزدیک کند، حتما او را دچار سؤالاتی میکند.
شهریار عباسی برگزیده و داور جایزه جلال آل احمد در این خصوص میگوید: «گفتمان اصلی و اولیه انقلاب، بر اساس آزادی و عدالت بود. یعنی مهمترین مؤلفه آن، این دو مفهوم هستند و مردمی که انقلاب کردند میخواستند از استبداد رهایی پیدا کنند و به عدالت اجتماعی برسند. این گفتمان رسمی انقلاب است، اما حقیقت این است که آن آزادی و عدالت اجتماعی هنوز بهطور کامل محقق نشده است. خب، حالا منِ مخاطب احتمالا احساس میکنم چرا باید از انقلابی که بهطور کامل به ثمر نرسیده و پیاده نشده، چیزی بخوانم؟ چون در گفتمان جدید و رسمی امروزش، این دو مسئله گم شدهاند، اما حالا ازنظر خودم، به نظرم میرسد این حرفها توجیهی است که مخاطب میکند. حرف من به مخاطبی که اینگونه فکر میکند این است که اگر مسئله و مشکلی هست، اول باید ببینیم ریشهاش در کجاست و چطور شد که اینطور شد. این را از دل ادبیات و رمان است که میشود فهمید،ولی متأسفانه خیلی وقتها مخاطب حوصله نمیکند ادبیات بخواند؛ بهویژه مخاطبی که خسته یا شاید سرخورده و دچار خطای فاحش دید است. این سرخوردگی و خطای دید که به آن اشاره میکنم، ناظر به عادی نبودن و به اصطلاح نرمال نبودن جامعه از نظر فکری است.»
اما اینکه اصولا ادبیات داستانی انقلاب باید چه ویژگیای داشته باشد نیز نکته مهمی است. اسماعیل حسنبیگی از نویسندگان کشورمان در این زمینه میگوید:« اطلاق داستان انقلاب اطلاقی جامع و جهانی نیست؛ یعنی پدیدهای نیست که در دنیا اتفاق افتاده باشد و بعد استمرار پیداکرده باشد و ما هم با توجه به انقلابی که در کشور رخداده است آن تعریف جهانی را پذیرفته و از آن بهعنوان داستان انقلاب یادکرده باشیم؛ مثل داستانهای کارگری که با انقلاب روسیه به وجود آمد و در کشورهای دیگر گسترش پیدا کرد. خاستگاه ادبیات انقلاب ما و داستان آن، خود انقلاب اسلامی است. در تعریفی کلاسیک از ادبیات انقلاب اسلامی باید گفت این ادبیات، منتسب به انقلاب اسلامی و نیز منتسب به رویدادها، اتفاقات و بنیادهای اندیشهای است که در انقلاب مطرحشده است؛ درواقع ادبیات انقلاب مولود همین انقلاب است. دراینباره که منشأ این انقلاب به لحاظ تاریخی به سال ۱۳۵۷ برمیگردد یا فراتر از آن، دیدگاههای متفاوتی وجود دارد؛ زیرا عدهای منشأ انقلاب اسلامی را خرداد سال ۱۳۴۲ میدانند و داستان انقلاب را داستانهایی میدانند که درباره مبارزات انقلابی از آن زمان به بعد باشد. به نظر من هیچ تعارضی وجود ندارد اگر مبدأ پیدایش و زمان شکلگیری داستان انقلاب را حوادث منشأ انقلاب بدانیم، یعنی خرداد ۱۳۴۲؛ ولی اساسا آنچه بهعنوان ادبیات انقلاب شکل گرفت بعد از پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷ بوده است. باید عرض کنم هر چیزی که صرفا با موضوع انقلاب یا در مورد رویدادهایی که مثلا در یک سال و نیم ابتدای انقلاب نوشتهشده، داستان انقلاب نیست، بلکه آن بخش از ادبیاتی که خاستگاه آن تفکر، اندیشه و رویدادهایی است که در انقلاب اتفاق افتاده و در ادبیات انقلاب انعکاس پیداکرده، ادبیات انقلاب است.»حسین بیات از کارشناسان حوزه ادبیات و کتاب نیز در این زمینه معتقد است:« اگر تلقی ما از ادبیات انقلاب، تلقی محتوایی باشد، یعنی آثاری که لزوماممکن است به انقلاب اشارهای نکرده باشند، ولی درونمایههایشان در چارچوب همان ارزشهایی است که انقلاب آنها را تبلیغ میکند. به نظر بنده آنها را میتوان ــ ولو با شکلی ضعیفتر و غیرهنریترــ در چارچوب ادبیات انقلاب تلقی کرد. آثاری که بهطور مثال به استعمارستیزی و ظلمستیزی و… میپردازند و همان حرفی را میخواهند بزنند که نویسندگان انقلابی ما به شیوه روشنتری همان حرف را میزنند؛ هدفی که از یک اثر هنری متصور است این است که ذهنیت ظلمستیزی و مبارزه با استکبار را به مخاطب منتقل کند. پس وقتی آثاری که برچسب ادبیات انقلاب ندارند، میتوانند همان حرف انقلاب را بزنند، چه اشکالی دارد که آنها را در چارچوب ادبیات انقلاب جای دهیم؛ زیرا درنهایت آن هدف برآورده میشود.»
به نظر میرسد در زمینه نوع و نگاه ما به ادبیات داستانی انقلاب، باید تحولی صورت بگیرد تا نسل نو از آثار نویسندگانی که بنا دارند راوی داستان انقلاب باشند چیزهایی بخواند که با واقعیت تطابق داشته و در کنار آن از جذابیتهای هنری و نوشتاری نیز بیبهره نباشد. موضوعی که کار نویسندگان ادبیات داستانی انقلاب را دشوار میکند.
ادبیات انقلاب اسلامی , حسن شجاعی , کتاب
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.