تاج گذاری در سایه دیکتاتوری
گروه بینالملل
مراسم تاجگذاری چارلز سوم در حالی برگزار شد کهموجی از اعتراضات در میان جمهوریخواهان و مخالفان سلطنت، بر فضای مراسم سایه افکند.در اولین آیین تاجگذاری پس از ۷۰ سال در بریتانیا، چارلز سوم، ٨ ماه پس از به سلطنت رسیدن در پی مرگ مادرش، ملکه الیزابت دوم، طی مراسمی در کلیسای وست مینستر تاج پادشاهی بریتانیا را در حضور ۲۳۰۰ مهمان بر سر گذاشت. این در حالی بود که درست در نزدیکی محل برگزاری مراسم، نیروهای امنیتی و پلیس انگلیس مشغول دستگیری و ضرب و شتم مخالفان ریختوپاشهای بیحدوحصر کاخ باکینگهام بودند! حتی دستگیری “گراهام اسمیت”رهبر جمهوریخواهان انگلیس توسط نیروهای امنیتی نتوانست مانع از هو شدن چالز در میدان «ترافالگار»شود!
تلاش برای تطهیر نهاد سلطنت!
تطهیر کاخ باکینگهام از طریق تزئین اصول غیر دموکراتیک نهاد سلطنت در انگلیس، بهعنوان یک سیاست کلان رسانهای و تبلیغاتی سالهاست در انگلیس به کار گرفتهشده است.هدف از این اقدام، جلوگیری از شنیده شدن صدای جمهوریخواهان و مخالفان نهاد سلطنت بوده است. هزینههای کلان و غیرقابلتصور مراسم تاج گذاری چالز سوم با حضور هزاران مهمان رسمی و غیررسمی ( و تأمین هزینههای امنیتی مراسم با حضور ۱۱ هزار پلیس) در حالی صورت میگیرد که شهروندان انگلیسی از اسکاتلند گرفته تا ولز و ایرلند شمالی ، وضعیت اقتصادی ناآرام و پرالتهابی را در دوران پسابرگزیت سپری میکنند. شبکه بیبیسی دریکی از گزارشهای اخیر خود، اذعان کرده است که حتی افزایش هزینههای مواد غذایی منجر به تغییر سبک غذایی برخی شهروندان و اقبال آنها به غذاهای منجمد در فروشگاهها شده است. در چنین شرایطی، ریختوپاش کاخ باکینگهام و دولت انگلیس با میلیاردها پوند پول که ازمالیات شهروندان بهدستآمده است، جایی برای تطهیر و تزئین خاندان سلطنت باقی نمیگذارد.
در این میان،نکته دیگری وجود دارد که نمیتوان بهسادگی از کنار آن گذشت! نظرسنجیها در انگلیس، حکایت از فاصلهگیری تصاعدی و مستمر نسل جدید انگلیسیها از نهاد سلطنت دارد. نتایج یک نظرسنجی جدید که در ماه آوریل توسط موسسه نظرسنجی «YouGov» صورت گرفته، نشان میدهد حمایت از نظام سلطنتی در بین افراد بین ۱۸ تا ۲۴ سال به ۳۶ درصد کاهشیافته است. این در حالیست که حدود یک دهه قبل( در سال ۲۰۲۳ میلادی) این میزان حمایت، حدود ۷۲ درصد بوده است! بیدلیل نیست که نهادهای امنیتی انگلیس شدیدا نگران نفوذ فکری و اجتماعی گسترده جمهوریخواهان در بین نوجوانان و جوانان و در مقابل، ضعیف شدن جایگاه سلطنت لرزان انگلیس در بین آنها هستند.
سلطنت لرزان و دموکراسی آشفته در انگلیس
همانگونه که اشاره شد، درکنار سلطنت لرزانی که امروز چارلز سوم وارث آن است، دولت محافظهکار ریشی سوناک نیز به دولتی غیر مقبول (با کسب حدود ۲۰ درصد مقبولیت عمومی ) میباشد.در چنین شرایطی دموکراسی و سلطنت در انگلیس، هر دو تبدیل به نماد واگرایی عمومی و مردمی شدهاند. هرچند شبکه بیبیسی و دیگر رسانههای انگلیسی در این معادله تلاش میکنند با خلق تصاویر وارونه و تزئین نهاد سلطنت، مانع از تشدید این روند شوند اما تجربه یک دهه اخیر و آیندهپژوهی سالهای آتی در انگلیس نشان میدهد که این رویکرد دروغین و مسموم نیز تأثیری در اضمحلال کاخ باکینگهام در آینده این کشور نخواهد داشت.
اما نکته حائز اهمیت اینجاست که جمهوریت ( حتی در مفهوم حداقلی خود ) نیز مصداقی در لندن ندارد! محصور کردن جریان قدرت در انگلیس بین ۲ حزب کارگر و محافظهکار مصداق نگاه و قرائتی سطحی از تحولات مهم و عمیق در این کشور است. بدون شک عبارت «تفرقه بینداز و حکومت کن» را بارها شنیدهایم. خلق اولیه این عبارت یا مثل معروف را به «فیلیپ مقدونی دوم» نسبت میدهند. هرچند بعدها این عبارت تبدیل به یک نگاه کلان در حوزه تصمیمسازی سیاستمدارانی مانند ژولیوس سزار و ناپلئون بناپارت شد اما این نگاه و رویکرد کلان، در حوزه سیاست داخلی و خارجی انگلیسی تبدیل به یک «استراتژی» شد.
اکنون ۸ دهه از دوران نخستوزیری چرچیل سپریشده است. در طول این مدت طولانی، سران احزاب کارگر، محافظهکار، لیبرال- دموکرات و حتی احزاب تازه تولد یافته مانند ملیگرایان (حزب یوکیپ)، یکی از مؤلفههای اصلی اثبات توانمندی خود در حوزه پنهان قدرت را تفرقهافکنی در بطن دولتها و جوامع میدانستند. بر این مبنا، سیاستمداران، احزاب، نهادهای امنیتی و حتی نهادهای فرهنگی انگلیس درصدد «تجزیه قدرتهای متمرکز» در سرتاسر جهان هستند، بهویژه ساختارها و جوامعی که برخلاف خواستهها و اهداف لندن در نظام بینالملل گام برمیدارند. آنها معتقدند «تجزیه قدرتهای متمرکز» یا «در هم شکستن ساختارهای فرهنگی – سیاسی» در جوامع هدف، قدرت مانور آنها را در جهان سیاست تضمین خواهد کرد. دوگانهسازی میان مردم و حکومتها، ایجاد شکافهای درون حکومتی و درنهایت، خلق لایههای بحرانساز در سطوح اجتماعی، روشهای مألوف انگلیسیها ذیل استراتژی «تفرقه بینداز و حکومت کن» محسوب میشود. اما اکنون، جامعه انگلیس خود بر سر دوگانه جمهوریت و سلطنت دچار دوگانگی و تفرقه شده است.
بحرانهای واقعی در انگلیس
ماجرا به این نقطه ختم نمیشود! در یکسوی ماجرا، ملیگرایان اسکاتلند و طرفداران شین بث در ایرلند گامهای محکمی را جهت جدایی از انگلیس و تبدیلشدن به کشورهای مستقل برداشتهاند و در سوی دیگر ماجرا، تعمیق دوگانه «سلطنت – جمهوریت» سبب شده طرفداران کاخ باکینگهام دیگر نتوانند سرخود را در برابر کسانی که خواستار اضمحلال نهاد سلطنت و پادشاهی هستند بالاگرفته و از کارآمدی این نهاد دفاع کنند. نکته مهمتر اینکه در پیشبرد استراتژی مشابه «تفرقه بینداز و حکومت کن»، سیاستمداران انگلیسی همواره سعی کردهاند حدودوثغور شکافاندازیها و اختلافافکنیها را متناسب با منافع و راهبردهای خود تعیین کنند اما قطعا تنظیم پیچ ماجراهایی که اکنون در داخل انگلیس رخ میدهد، از عهده اتاقهای فکر و حتی MI۶و دولتمردان این کشور خارج است. تفرقه ایجادشده در داخل انگلیس، نه تصنعی است و نه مقطعی! از سال ۲۰۱۶ میلادی یعنی برگزاری همهپرسی برگزیت در انگلیس و خروج آن از اتحادیه اروپایی، جامعه انگلیس چندتکه شد و جابهجایی قدرت میان احزاب سنتی این کشور نیز دیگر جذابیتی برای شهروندان ندارد. در این میان، تکلیف نهاد سلطنت نیز کاملا مشخص است!
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.