تأثیر فرزند بر استحکام نهاد خانواده - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 85299
  پرینتخانه » اجتماعی, مطالب روزنامه, ویژه تاریخ انتشار : 13 اردیبهشت 1402 - 0:13 |
اکثریت قاطع طلاق‌ها در خانواده‌های بدون فرزند و پس‌ازآن در خانوارهای تک‌فرزند واقع شده است

تأثیر فرزند بر استحکام نهاد خانواده

بی‌فرزند منجر به تضعیف و گسست روابط عاطفی بین اعضای خانواده و به‌ویژه همسران شده است. افزایش محسوس نرخ طلاق در سال‌های آغازین زندگی که معمولا به‌صورت توافقی انجام می‌شود و فراتر از آن تشدید گسترده پدیده طلاق عاطفی، متغیری است که به‌شدت از دگرگونی الگوی فرزندآوری، کاهش نرخ رشد جمعیت و نرخ باروری متأثر شده است.
تأثیر فرزند بر استحکام نهاد خانواده

گروه اجتماعی
بی‌فرزند منجر به تضعیف و گسست روابط عاطفی بین اعضای خانواده و به‌ویژه همسران شده است. افزایش محسوس نرخ طلاق در سال‌های آغازین زندگی که معمولا به‌صورت توافقی انجام می‌شود و فراتر از آن تشدید گسترده پدیده طلاق عاطفی، متغیری است که به‌شدت از دگرگونی الگوی فرزندآوری، کاهش نرخ رشد جمعیت و نرخ باروری متأثر شده است. این عبارت تحلیلی از صالح قاسمی، پژوهشگر و نویسنده مجموعه «جنگ جهانی جمعیت» است. او در مقاله‌ای تحت عنوان «از سقوط فرزندآوری تا سونامی طلاق» رابطه معنادار میان این دو مؤلفه را بازخوانی و بر این مهم تأکید کرده است: کاهش سقوط گونه نرخ باروری، پیامدهای گسترده‌ای به همراه داشته که محسوس‌ترین این پیامدها کوچک‌تر شدن مستمر خانواده‌های ایرانی است که این متغیر از مهم‌ترین علل بروز آسیب‌های اجتماعی برآمده از نهاد خانواده است. خانواده و روابط مشتمل بر آن و پدیده‌های اجتماعی از نخستین نهادهای متأثر در تحولات جمعیت شناختی است که در این رابطه متقابل می‌توان به تحولاتی همچون رواج پدیده چندوجهی فرزند سالاری، شیوع گسست عاطفی و زناشویی، افزایش نرخ طلاق‌های توافقی، طلاق‎های عاطفی و تضعیف گسترده شبکه خویشاوندی در خانواده‌ها اشاره کرد.
کمیت و کیفیت روابط عاطفی اعضای خانواده، به‌ویژه زوجین از مهم‌ترین مؤلفه‌های موفقیت نهاد خانواده و یا ناکارآمدی آن است. لذا بررسی عوامل ضعف و گسست عاطفی روابط خانواده، بسیار ضروری می‌نماید. به‌طورکلی، هر عاملی که باعث تضعیف روابط خانواده و تفاهم و توافق فی‌مابین زوجین و ناسازگاری زناشویی شود، باعث افزایش نرخ طلاق خواهد گشت.
ازآنجاکه وجود فرزندان و تعدد آن‌ها و تقویت جایگاه والدینی برای زوجین، علاوه بر تکامل بیشتر شخصیت انسانی آن‌ها، منجر به تحکیم روابط عاطفی بین همسران می‌شود، صالح قاسمی با اشاره به همین مضمون می‌نویسد: با کاهش بُعد خانوار و کوچک‌تر شدن خانواده‌ها و کاهش عاطفی زوجین، مؤلفه‌های عاطفی استحکام‌بخش، برای استمرار زندگی مشترک و گذر از بحران‌های اجتناب‌ناپذیر زندگی مشترک، کاهش خواهد یافت. درنتیجه کاهش تعداد فرزندان در خانواده‌ها در حقیقت مؤلفه‌های عاطفی استحکام‌بخش زندگی مشترک زوجین را به‌شدت تنزل خواهد داد.
نداشتن فرزند، افزایش فردگرایی را در پی خواهد داشت و هر یک از زوجین برای جبران این تنهایی و با هدف پرکردن خلاءهای خویش به تمهیداتی همچون؛ تحصیلات دانشگاهی غیرهدفمند، ایجاد روابط و مراودات گسترده و عمیق با دوستان و همکاران و گریز از محیط خانه، خواهند اندیشید.  باید توجه داشت که این در فرض مسئله خانواده‌های هسته‌ای و بدون فرزند، اغلب با هدف فرار از خانه و تنهایی ناشی از آن و همچنین نبود نشاط و عواطف سرشار والدینی موردنیاز انسان در دستور کار زوجین قرار می‌گیرد، درحالی‌که این تصمیمات خود منجر به تضعیف بیشتر روابط عاطفی خانواده شده، زوجین را روزبه‌روز از همدیگر دورتر نموده و در معرض گسست روابط عاطفی و زناشویی قرار خواهد داد.
 شیوع طلاق عاطفی و گسست روابط عاطفی و زناشویی
تفرّد گسترده و مستمر زوجین و به دنبال آن تضعیف روابط عاطفی خانوادگی، به‌مرور موجب بروز گسست روابط زوجینی و زناشویی و وقوع پدیده‌ای تحت عنوان طلاق عاطفی و غیررسمی شده است.
متأسفانه در سال‌های اخیر هم‌زمان با بالا رفتن میزان تفرّد و تضعیف روابط عاطفی خانواده‌ها، بخشی از ازدواج‌ها در سال‌های آغازین زندگی، به طلاق عاطفی منتهی می‌شوند. 
طلاق عاطفی به معنای گشوده شدن گره عاطفی و مهربانی میان زوجین است. در طلاق عاطفی، همسران از یکدیگر جدا نمی‌شوند و در حقیقت زیر یک سقف زندگی می‌کنند؛ اما دیگر از رابطه عاطفی و صفا خبری نیست. آن‌ها زندگی روزمره‌شان را می‌گذرانند؛ ولی دیگر نشاط و احساسات خانوادگی را درنمی‌یابند و کم‌کم از نقش حقیقی همسری خارج‌شده، به هم‌خانه بودن بسنده می‌کنند. شاید بتوان گفت زندگی زناشویی خاموش، جدایی  روحی ـ روانی و به عبارت بهتر طلاق خاموش، مترادف‌هایی برای واژه طلاق عاطفی هستند. پس آنگاه‌که وجود زن و شوهر از احساساتی دلنشین، بانشاط و آرامش‌بخش خالی می‌شود و می‌توان گفت طلاق عاطفی اتفاق افتاده است.
قاسمی، پژوهشگر تحولات جمعیت بر این باور است که وقتی فرزندان به‌عنوان پایه‌های نشاط و چراغ مهر و عاطفه در یک خانواده حضور نداشته باشند، به‌تدریج گفت‌وگوی زوجین رو به کاهش می‌گذارد و ناامیدی و بی‌ثمری حاکم می‌گردد. زوجین از هم‌نشینی باهم لذت نمی‌برند و دیگر نه می‌توانند و نه می‌خواهند که رشته سخن را به دست گرفته و ادامه دهند. اصلا حرفی برای گفتن به هم ندارند. این وضعیت ناخوشایند، توصیف دقیق یکی از نشانه‌های طلاق عاطفی است.
از دیگر نشانه‌های طلاق عاطفی این است که قلب همسران، یا یکی از آن‌ها، آکنده از احساس ناامیدی و شکست می‌شود؛ این مهم‌ترین عامل حرکت و نشاط در زندگی، جای خود را به ناامیدی و احساس ناتوانی می‌دهد. درنتیجه هرکدام از زوجین، احساس می‌کنند که در زندگی مشترک موفق نبوده‌اند و از دست یافتن به آرزوهایشان دور شده‌اند. البته این قطعی است که احساس شکست لحظه‌ای و برهه‌ای، ممکن است در زندگی هر زوجی پیش بیاید، اما استمرار و ماندگاری این حس و تبدیل‌شدن آن به‌نوعی یاس فلسفی در زندگی، از نشانه‌های طلاق عاطفی است.
هرگاه زن و مرد از جهت روحی و عاطفی از یکدیگر فاصله می‌گیرند، گرفتار آشفتگی‌ها و ناراحتی‌های روحی ـ روانی می‌شوند و برای سبک شدن از بار غم و اندوه درونی خود، در پی جایگزین مناسبی برای تنهایی در خانواده هستند. ممکن است در این فرار از تفرّد، برخی از مردان به همرازی با جنس مخالف گرایش پیدا کنند و به روابط غیراخلاقی روی بیاورند. این نوع روابط ممکن است به‌مرور به عادت تبدیل شود. در این صورت ‌ترمیم رابطه زناشویی همسران مشکل خواهد شد. تحصیلات دانشگاهی غیرهدفمند بانوان، اشتغال بی‌رویه و غیرضروری بانوان، ایجاد روابط و مراودات گسترده و عمیق با دوستان و همکاران همجنس و غیرهمجنس و گریز از محیط خانه تحت هر بهانه نیز از پیامدهای تفرّد و طلاق عاطفی برای بانوان است که آن‌ها را در مسیر نیل به طلاق رسمی بیش‌ازپیش سوق می‌دهد.
کلمه طلاق در لغت به معنای رها شدن و جدا شدن است و در اصطلاح به معنای پایان دادن به رابطه زناشویی است. حال این پایان دادن ممکن است با توافق طرفین باشد که به آن طلاق توافقی می‌گویند و یا این‌که ممکن است به درخواست یکی از زوجین، یعنی به درخواست زن یا مرد باشد که به آن طلاق یک‌طرفه می‌گویند. طلاق و ازهم‌پاشیدگی كانون خانواده یک آسیب و معضل اجتماعی است كه پیامدهای آن ازجمله مشكلات بزرگ جامعه كنونی ما به شمار می‌رود، ولی در شرایط حاضر به‌صورت متداول‌ترین راه‌حل یک ازدواج ناموفق درآمده است.
مطابق تحلیل صالح قاسمی در مقاله «از سقوط فرزندآوری تا سونامی طلاق»، به دنبال سقوط نرخ باروری به‌عنوان یکی از علل تضعیف ساختار روابط عاطفی در نهاد خانواده و بروز پدیده‌هایی، مانند گسست روابط زوجینی و طلاق عاطفی که در سالیان اخیر در کشور شاهد شیوع بیشتر آن هستیم، فراوانی آماری طلاق‌های قانونی و رسمی نیز افزایش محسوسی پیدا کرده است. طلاق عاطفی به‌مرورزمان، تنشی فزاینده میان زن و مرد ایجاد می‌کند که در موارد زیادی به جدایی آن‌ها از یکدیگر و طلاق رسمی منجر می‌شود. بنابراین با تحلیل در داده‌های آماری روشن می‌شود که طی دو دهه گذشته و به دنبال تغییر در سبک زندگی که یکی از مصادیق آن، تحول در الگوی فرزندآوری خانواده‌هاست، نرخ طلاق نیز دچار یک جهش محسوس آماری شده است که دگرگونی الگوی سِنّی طلاق و شیوع طلاق توافقی در سال‌های نخستین زندگی مشترک، یکی از نتایج معنادار آن است.
 دگرگونی الگوی سنی طلاق و شیوع طلاق توافقی
طی سالیان متمادی پدیده طلاق از یک الگوی رایج پیروی کرده و در برخی از سال‌های زندگی زوجین، فراوانی بیشتری داشته است، اما در سال‌های اخیر با تغییر الگوی فرزندآوری و سایر متغیرهای مؤثر در پدیده طلاق، شاهد آن هستیم که الگوی سِنّی پدیده طلاق دچار دگرگونی و تحولی محسوس شده است. 
بر اساس داده‌های آماری موجود، فراوانی طلاق‌های رسمی ثبت‌شده در سال های نخستین زندگی مشترک به‌طور مشهودی بیشتر است که صالح قاسمی در مقاله مذکور یکی از علل اصلی این پدیده نوظهور را توصیه همگانی و غیرکارشناسانه ممانعت از فرزندآوری در پنج سال نخستین زندگی مشترک دانسته. از همین روست که زوج‌های جوان با ابتدایی‌ترین و بدیهی‌ترین تنش‌ها و مناقشات خانوادگی بدون هیچ تعلّق خاطری اقدام به طلاق می‌نمایند که در اغلب موارد این طلاق‌ها به‌صورت توافقی محقق می‌شود.
طلاق که همواره به‌عنوان آخرین راهکار، مطرح می‌شد، امروزه در بعضی موارد اولین راهی است که پیش‌روی زوج‌ها گذاشته می‌شود، بی‌آنکه به عواقب و پیامدهای بسیار عمیق و گسترده فردی و اجتماعی آن کمترین توجه و دقتی شده باشد. به‌این‌ترتیب دور باطل و آسیب‌زای دوسویه و تشدید هر دوطرفه معضل کاهش بُعد خانوار و افزایش نرخ طلاق همچنان ادامه خواهد داشت.
 رابطه دوسویه و معکوس نرخ باروری و نرخ طلاق
تغییرات میزان نرخ باروری با تغییرات نرخ واقعه طلاق در هر دو صورت عاطفی و رسمی در تأثیر و تأثّر متقابلی هستند و رابطه دوسویه و محسوسی را با یکدیگر دارند. بدیهی است این رابطه متقابل و دوسویه، به‌صورت معکوس بوده است و افزایش هر یک، کاهش دیگری را در پی خواهد داشت. مصداق آشکار این فرآیند رخدادی است که در سه دهه گذشته در ایران به وقوع پیوسته است.
به اذعان صالح قاسمی، «وجود فرزند در خانواده ریسک طلاق در خانواده‌ها را کاهش می‌دهد به این معنی که تثبیت و تحکیم نهایی خانواده با وجود فرزند به‌طور محسوسی افزایش پیدا می‌کند و فرزندآوری نهاد خانواده را تثبیت می‌کند، به‌علاوه روابط عاطفی بین زوجین را تداوم می‌بخشد. دراین‌باره، آمارها نشان می‌دهند که وجود فرزند باعث می‌شود ریسک طلاق بیش از ۴۰ درصد کاهش یابد؛ فرزند دوم، سوم و بالاتر نیز به‌نسبت ریسک طلاق را بیشتر کاهش می‌دهند به‌طوری‌که خانواده‌های صاحب سه فرزند و بالاتر پایدارترین خانواده‌‌ها هستند؛ علاوه بر این، همان‌طور که اشاره شد کیفیت روابط عاطفی بین زوجین با به دنیا آمدن فرزند افزایش محسوسی پیدا می‌کند و کیفیت و عمق بیشتری می‌یابد.»
 راهکار جمعیتی برون‌رفت از بحران طلاق
برون‌رفت از بحران پیچیده و چندبعدی پدیده طلاق در ایران، راهکارهای متعدد، جامع و شبکه‌ای را می‌طلبد که بایسته است به‌صورت مستقل موردبررسی قرار گیرد، اما آنچه در ارتباط با موضوع این مقاله است، این‌که یکی از بنیادی‌ترین راهکارهای اصلاح شرایط کنونی پدیده طلاق و پیشگیری از روند رو به تزاید این آسیب اجتماعی، حمایت از تحکیم نهاد خانواده و به‌طور مشخص حمایت از فرزندآوری خانواده‌هاست که در این راستا با تصویب قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت نخستین گام برداشته شده است. اما سوای اعمال مشوّق‌های قانونی محسوس، مشوّق‌های فرهنگی مؤثر برای افزایش نرخ باروری و اصلاح الگوی فرزندآوری کاملا ضروری است که از آن جمله می توان به این موارد اشاره کرد؛ اصلاح فرهنگ عمومی و نگرش خانواده‎ها به فرزندآوری، متناسب‎سازی جنسیتی رشته‎های تحصيلی، متناسب‎سازی جنسیتی مشاغل، رفع پندارهای غلط از نقش مادری و همسری، الگوسازی از بانوان موفق فرزندآور، تبیین منزلت مادریِ زنان ، اقدامات ویژه رسانه ملی در سیاست افزایش موالید، ایجاد گفتمان عمومی ضرورت افزایش زادوولد، تولید فیلم و سریال برای تبیین شرایط کنونی و آینده تاریک جمعیتی کشور، جرم‌انگاری برای تبلیغات ضد جمعیتی، تبیین فواید بارداری و زایمان طبیعی…
تعداد فرزندان در واقعه طلاق بسیار مؤثر و معنادار است، به این معنا که اکثریت قاطع طلاق‌ها در خانواده‌های بدون فرزند و پس‌ازآن در خانوارهای تک‌فرزند واقع شده است. این داده‌های آماری گویای واقعیت مهم و تعیین‌کننده‌ای است که می‌بایست توسط اندیشمندان و پژوهشگران تحولات جمعیتی و مسائل اجتماعی مورد مطالعه و دقت قرار گیرد.
گزاره برآمده از مقاله حاضر یک گزاره علمی است که درک وجدانی ملموسی نیز دربردارد و آن این‌که تغییرات میزان نرخ باروری با تغییرات نرخ واقعه طلاق در هر دو صورت عاطفی و رسمی در تأثیر و تأثر متقابلی هستند و رابطه دوسویه و معکوسی با یکدیگر دارند و افزایش هر یک کاهش دیگری را در پی خواهد داشت. 

|
برچسب ها
,
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : دیدگاه‌ها برای تأثیر فرزند بر استحکام نهاد خانواده بسته هستند

مجوز ارسال دیدگاه داده نشده است!

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.