بزم عروسکهای جاندار
صفورا ترقی
ایرج طهماسب را از همان کودکیهایمان میشناسیم. متولدین دهه پنجاه و شصت، عروسکگردانی، صداپیشگی، مجریگری او در «مدرسه موشها» و «خونه مادربزرگه» و «دکتر عروسکی» را هنوز به خاطر دارند. دهه هفتادیها «کلاه قرمزی و پسرخاله» او را هرگز از یاد نمیبرند و دهه هشتادیها «بچهننه»، سریال نوروزی «کلاهقرمزی» و بقیه عروسکهایش را. حالا دهه نودیها نیز مخاطبان ماجراهای «مهمونی» و عروسکهای جدید آن شدهاند. بااینهمه دایره مخاطبان ایرج طهماسب هیچوقت منحصر در مخاطب هدفش که کودکان بودند نشده و هنر و خلاقیت او افراد را از طیفهای متنوع سنی جذب کرده است. اثر آخر آقای مجری این بار از مجرایی غیر از تلویزیون، از شبکه نمایش خانگی به مخاطبان عرضه میشود.
دور از انصاف است اگر بگوییم نمره کاری او در فرهنگسازی و عرضه ادبیات نمایشی در قالب عروسکها زیر بیست است. آنقدر در دیالوگهای بین عروسکها و یا بین مجریها و انسانها با عروسکها واقعیت و باورپذیری موج میزند که گاهی یادت میرود طرف مقابلت عروسک است و بیجان و تا مدتها هم جملههای خاص و کلمات قصارشان تکیهکلام بچهها و نوجوانان و حتی بزرگسالان میشود. او و تیمش بهشدت در ساخت تیپهای شخصیتی زبردستاند. در آثار او اگر قرار است یک دختربچه دبستانی ببینیم، آن را بهتماممعنای کلمه میبینیم و اگر قرار است یک بچهدهاتی تخس بیابیم، با پسرعمهزاجان مواجه میشویم که انصافا مجسمه یک بچه شروشور روستایی است. از این هم فراتر، طهماسب و تیمش حتی میتوانند حیوانات را هم تیپسازی کنند.
اثر محبوب تازهای که طهماسب برای گروه سنی کودک (و در عمل تمام گروههای سنی) تولید کرده «مهمونی» است که بهجای قاب تلویزیون در پلتفرمهای اینترنتی به تصویر درآمده است. با توجه به کاهش برخی محدودیتها در فضای نمایش خانگی، این مجموعه قرار است با عروسکهایی جدید و فضایی بسیار متفاوت، سریالی کمدی، کمقید و بند و سرخوش را برای مخاطب به ارمغان بیاورد.
قیمه خانم، بادوم ( معروف به بچه، همان پسربچه بیاعصاب گلفروش)، کته، شاباش، دی جی، خوشگل بابا (مگسی) که همیشه دنبال زن بور بوده است (!) و پشهای که میخواهد همه را تست کند و روحی، عروسکهایی هستند که تاکنون در «مهمونی» ایرجخان حضورداشتهاند.
این برنامه هم همانند اکثر برنامههای سرگرمی تلویزیون و نمایش خانگی میزبان سلبریتیهایی است که زمانی را به سخن و شوخی و خنده میگذرانند. هرچند ایرج طهماسب در این گفتوگوها خلاقیتهایی به خرج میدهد تا آنها فاز و فضای متفاوتی با یک گفتوگوی کلیشهای پیدا کنند.
در مورد شخصیتهای این مجموعه نقدهای مثبت و منفی متفاوتی نوشته یا گفتهشده و هرکسی از زاویهای به تحلیل این برنامه پرداخته است. در کل این سریال موفق بوده و حتی میتواند آثار تربیتی خوب زیادی هم داشته باشد. درواقع طهماسب با خلق شخصیتهای این سریال بر لبه پرتگاه بدآموزی راهرفته اما خیلی جاها هم جذابیت ایجاد کرده و هم کار خود را بدآموزی نیالوده. مثل شخصیت بادوم یا همان پسرک گلفروش بددهنی که هربار باید جلوی دهانش را بگیرند تا فحش ندهد و باتربیت باشد. میدانیم که در جامعه امثال این بچه زیاد است. طهماسب هم نحوه تعامل کمچالش یک بزرگتر با اینگونه بچهای را به تصویر میکشد و هم نحوه تعامل این بچهها را با بزرگترهایشان. همه در یک محیط سالم پرورش نیامدهاند که بخواهند اخلاق کاملا سالمی هم داشته باشند. همانگونه که ما دلمان برای کودکان مبتلابه اوتیسم یا امراض مادرزادی دیگر میسوزد، باید برای کودکان مبتلابه بداخلاقی نیز دل بسوزانیم و فورا به فکر تنبیه آنان نیفتیم. پس شخصیت بچه میتواند یکی از نقاط قوت این مجموعه باشد؛ به شرطی که ماهیت خود را حفظ کند و تحت تأثیر محبوبیتی که پیداکرده، به راه افراط نرود. برخی شخصیتها نیز گویی تنها آمدهاند تا طیفهای متنوع مخاطبان را جذب کنند و خاصیت دیگری ندارند؛ مثل تیم بیبندوبار شاباش و دی جی با این اسم نچسب. این بخشها خطری ندارند و تنها فرهنگی را نمایندگی میکنند که بافرهنگ عمومی و رسمی جامعه تفاوتهایی دارد. اما در برخی بخشهای این مجموعه بهطورجدی خطر پرورش جنسی نادرست میرود. مثل پشهای که آخرشب موقع خواب ایرج طهماسب پیدایش میشود و بهوضوح ادبیات نامناسبی برای گروه سنی کودک دارد. تکیهکلام «بده بزنیم» او معروف است و گاهی بعد یا قبل از نیش زدن حالاتی به او دست میدهد و چیزهایی بر زبان میآورد که بهسادگی انسان را یاد فضای اروتیک میاندازد.
«-مگه نگفتی سیری؟
-چرا ایرج ولی تو تا حالا دست خودت رو دیدی؟
-بله، دیدم.
-خیلی خوبه!
-خب نگاه نکن!
-حالا سریع نکنی زیر پتوها.»
این نکته را بگوییم که فضای آزادی که دست نویسنده و کارگردان را برای ایجاد طنز که طبعا همیشه نمیتواند درنهایت ادب و متانت باشد و ذاتش این است که گاهی خارج از چارچوب عمل کند، الزاما منفی نیست. حتی شوخیهای جنسی با رعایت یک حد و حدودی میتواند قابلپذیرش باشد اما مکالمههایی مانند آنچه در دیالوگ بالا بهعنوان نمونه دیدیم، قدری مسموم است و دیگر یک تیکه جنسی به شمار نمیآید، بلکه رسما فضای شهوتآلود را تداعی میکند. منظور آن نیست که مخاطب را تحریک میکند؛ بلکه آن فضا را برای او مجسم میکند. یا تکیهکلامهای «بده بزنیم» و «مگه چیه حالا کاریه که شده» و… خواهناخواه فرهنگسازی جنسی میکند و کارکرد قبحزدایی دارد.
نکتهای که شاید مغفول مانده این است که فرهنگسازی جنسی و آنچه چندسالی است در قالب سند ۲۰۳۰ موردتوجه اهالی فرهنگ و آموزشوپرورش قرار گرفت، دارد بهطور زیربنایی و کاملا هماهنگ و برنامهریزیشده، در ادبیات و کتب و برنامه مهدهای کودک و تئاترها و دیگر عرصههای محتوایی نامحسوسی که شاید به آن کمتر توجه میشود ریشه میدواند و نفوذ میکند و اگر غفلت کنیم میبینیم نسل و نسلهایی را بهیکباره ازدستدادهایم و غافل بودهایم.
اینکه ایرج طهماسب را باوجود توانایی هنری غیرقابلانکارش هربار از کانادا به ایران دعوت کنیم تا برایمان یک مجموعه بسازد و بعد هم به کانادا و آمریکا برگردد و ما کاملا فارغ باشیم از آنکه این هنرمند محترم با چه کسانی حشرونشر دارد یا چه تفکر و مسلکی، بیخیالی خوبی نیست.
چندی قبل تصویر جناب طهماسب درکنار بشری دستور نژاد دیده شد که از بازیگران بهائی مقیم آمریکا و از مشارکتکنندگان در ساخت برنامههای شبکه pmp است. او بهخصوص برای کودکان در حوزه نمایش و شعر و داستان برنامهسازی میکند و با مسیح علی نژاد در ارتباط است و بهصراحت افکار خود را در پستهای متعددی منتشر کرده است که ازجمله آنها میتوان به برهنه انگاری، نه به جمهوری اسلامی، اباحه گری جنسی در بین کودکان، ترویج بیبندوباری گسترده، توهین به مقدسات، توهین به امام خمینی و… اشاره نمود.
او به شکل وسیعی با شبکه تولید محتوای بهائیت ارتباط دارد و بهطور منظم خوراک خود را با این جریان بهروزرسانی میکند.
و خب ارتباط آقای طهماسب فعال در عرصه کودکان با این مفسد بهایی میتواند محل سؤال باشد. نه میخواهم تهمت بزنم و نه خدایناکرده دروغی بگویم چه اینکه ممکن است روح ایرج طهماسب عزیز هم از یک سری مسائل خبر نداشته باشد. اما تلنگر و سرنخ دادن به اهالی فرهنگ و بررسی روابط افراد فرهنگساز قطعا باید برای همه ما موردتوجه و تأکید باشد که اولا اینگونه افراد از مواضع تهمت به دور باشند و ثانیا محتوای برنامههایشان مورد رصد و تنظیمگری حرفهای و هوشمندانه و نه سانسورهای تاریخگذاشته و عریان و خشن قرار گیرد.
ختم کلام اینکه همه حواسمان را جمع کنیم. یک شیرینیها و خوشمزگیهایی هست که شاید الان به آن بخندیم و خوش باشیم ولی سالها بعد همینها بشود کاسه چه کنم چه کنم…
ایرج طهماسب , صفورا ترقی , مهمونی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.