با کاروان عزت در کوفه
محسن رفیعی
ورود کاروان اسرای اهلبیت به شهر کوفه تا هنگام خروج ایشان، هشت روز به طول انجامید. مهمترین اتفاقاتی که در این هشت روز برای کاروان اسرای اهلبیت علیهمالسلام افتاده است را موردبررسی قرار میدهیم.
تمهیدات سران کوفه برای فرار از رسوایی
در روز دوازدهم محرم سال شصتویک هجری و پس از به شهادت رسیدن امام حسین علیهالسلام یاران باوفای ایشان، کاروان داغدیده و ماتمزده اهلبیت علیهمالسلام به شکل اسیر وارد شهر کوفه شدند. این در حالی است که قبل از این، همین مردم کوفه با هزاران نامه از امام حسین علیهالسلام و اهلبیت ایشان بهعنوان مهمان دعوت کرده بودند. نکته مهم دراینباره این است که دستگاه تبلیغاتی قدرتمند ابن زیاد، دو برنامه اساسی را برای ورود کاروان اسرای اهلبیت به کوفه دنبال کرده بود.
اول: تا میتوانست تلاش کرد که تا زمان ورود کاروان به شهر کوفه، مردم را اصلا از هویت واقعی این اسیران باخبر نکند و چون از محبوبیت این خاندان بهخوبی آگاه بود، ترجیح میداد با پخش خبر ورود اسرای خارجی و مبهم گذاردن هویت اهلبیت برای کنترل و مراقبت هر چه بیشتر اوضاع شهر کوفه زمان بخرد.
دوم: پیشازاین، حرکت امام حسین علیهالسلام را بهعنوان کاری غیر مشروع و مستحق برخورد القا کرده بود. جریان رسانهای آن زمان در شهر کوفه، تلاش کرد که با خوانش غلط از حق و باطل، حرکت امام حسین علیهالسلام را خروج بر خلیفه مسلمین معرفی کرده و مبارزه با آن حضرت و کشتن ایشان را کاری موجه و مشروع نشان دهد، تا جایی که مردی از کارگران مشغول به تعمیر امارت ابن زیاد، دلیل برخاستن صدای ضجه و ناله مردم را از خادم کاخ ابن زیاد جویا میشود و عبیدالله در پاسخ میگوید: «السَّاعَةَ أَتَوْا بِرَأْسِ خَارِجِيٍّ خَرَجَ عَلَى يَزِيد؛ همین الان، سر مرد خارجی که بر یزید خروج کرده را آوردهاند.»
از سخنان این خادم قصر ابن زیاد روشن میشود که تحریف، اصلیترین سلاح یزید و عاملان نابکارش همانند ابن زیاد لعنت الله علیهما بر ضد قیام امام حسین علیهالسلام بوده است. باید دید نقشههای مکارانه و حسابشده دشمن چگونه توسط انوار در زنجیر و خصوصا حضرت زینب نقش بر آب میشود.
جشن کوفیان عزا شد
شدت فضای تحریفی از سوی ابن زیاد بهاندازهای بوده است که مردم بهقصد تماشای یک رویداد هیجانانگیز راهی تماشای اسرای اهلبیت شدند. البته ابن زیاد بهخوبی میدانست که بهزودی شرایط دگرگون میشود و احساسات مردم کوفه بر ضد یزید و ابن زیاد تغییر جهت خواهد داد.
او که از مواجهه مردم با هویت واقعی این کاروان هراس داشت تدابیر شدید امنیتی در کوفه برقرار کرده بود مثلاینکه، به هیچ فرد مسلحی اجازه خروج از خانه نداد. پس از برقراری این خفقان شدید، برای ایجاد رعب بیشتر در مردم، دستور داد سر مقدس امام حسین علیهالسلام و سرهای مقدس شهدای کربلا را درحالیکه در وسط کاروان و مقابل دیدگان اسیران بود در شهر کوفه گردانده شود. مردم که چند سال تحت حاکمیت حضرت امیر زیسته و با خاندان اهلبیت آشنا بودند، ناگهان با صحنه غیرمنتظره کاروان اسیران آل الله و سرهای عزیزترین افراد خانواده رسول خدا صلی الله علیه وآله روبهرو شدند و صدای زاری و ناله آنها بالا رفت. معمولا جشن پیروزی یک شهر بر دشمنانش، با دفکوبی و جشن همراه میشود، بیشک آن روز هم حکومت کوفه مطربانی را برای ایجاد فضای جشن و پیروزی اجیر کرده بود، اما فضا هرگز از حالت حزن سنگینی که حضور خاندان پیامبر در لباس اسارت ایجاد کرده بود، خارج نمیشد. مردم کوفه داشتند دستپخت خودشان را میدیدند. نتیجه بدعهدی و خیانتشان شده بود دختران پیامبر در لباس اسارت. این برای کوفیان سنگین تمام میشد چراکه آنها ادعای فراوانی داشتند. مردم کوفه شهرشان را یکی از مراکز مهم تجمع مسلمانان باسابقه و صحابه پیامبر و امیرالمؤمنین میدانستند و کوفه حسابش با شام یکی نبود. از همین رو آن روز هنگام سرافکندگی مردم کوفه بود.
علاوه بر آن سرافکندگی که در مردم بود، سخنان عتابآلود، شماتتآمیز و سوزناک حضرت زینب، امکلثوم، فاطمه بنت الحسین و امام سجاد علیهمالسلام نیز موجب پشیمانی مضاعف بسیاری از مردم کوفه شد. بخش ابتدایی خطبه علیوار زینب کبری که سیلی آبداری است بیخ گوش مردم کوفه، این مجسمههای بیوفایی را از پیش نظر میگذرانیم و خواندن کامل این خطبه حیرتآور را به خوانندگان پیشنهاد میدهیم: «اما بعد:ای مردم کوفه،ای مردمان حیلهگر و خیانتکار! گریه میکنید؟ اشک چشمانتان خشک نشود و نالههایتان آرام نگیرد. همانا که کار شما مانند آن زنی است که رشته خود را پس از محکم یافتن، یکییکی از هم میگسست، شما نیز سوگندهای خود را در میان خویش، وسیله فریب و تقلب ساختهاید. آیا در میان شما جز وقاحت و رسوایی، سینههای آکنده از کینه، دورویی و تملق، همچون زبان پردازی کنیزکان و ذلت و حقارت در برابر دشمنان چیز دیگری نیز یافت میشود؟ یا همچون سبزههایی هستید که ریشه در فضولات حیوانی داشته یا همچون جنازه دفن شدهای که روی قبرش را با نقره تزئین نموده باشند؟ چه بد توشهای برای آخرت فرستادهاید؛ توشهای که همان خشم و سخط خداست و در عذاب جاویدان خواهید بود. گریه میکنید؟ زار میزنید؟ آری به خدا سوگند که باید گریه کنید، پس بسیار بگریید و کمتر بخندید، چراکه دامان خود را به ننگ و عار جنایتی آلودهاید که ننگ و پلیدی آن را از دامان خود تا ابد نتوانید شست…»
آزادگان در مجلس پسر زیاد
پس از اتمام نمایش غمانگیز و بهتآور گرداندن کاروان اسیران در کوفه که البته با حماسه خطبههای توفنده و تعیینکننده آن همراه شد و فضای کوفه را منقلب کرد، نوبت به داستان غمبار دیگری در این شهر رسید و آن، حضور در مجلس ابن زیاد ملعون بود که سر مقدس امام حسین علیهالسلام را روبهروی خود گذاشت و اسرا را درحالیکه با طناب به هم وصل شده بودند در مجلس حاضر کرد. این خود روضهای ای است. کسی چون عبیدالله پسر مرجانه بر تخت شاهی بنشیند و دستور دهد کسانی چون علیبنحسین و زینب بنت علی بر درگاه او وارد شوند. صاحب نسبی ناپاک، بر صدر نشسته باشد و صاحبان فخرآمیزترین انساب و فرزندان پیامبر بزرگ اسلام، در کسوت اسارت بر او وارد شوند، اما اگر این صحنه خلق نمیشد، یعنی مقابله عبیدالله حاکم و زینب اسیر، ما کجا معنای «آزادگی» و تفاوت آن با «آزادی» را درک میکردیم؟ کجا تفاوت «عزت» را از مفاهیمی چون سلطنت و ثروت و قدرت و اینجور چیزها بازمیشناختیم؟ هرچند جریان جسارت ابن زیاد ملعون به سر مقدس حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام، یکی از سهمگینترین لحظاتی که بر این عالم گذشته، به شمار میرود.
آسمان در کنج زندان
پس از مجلس دردآور و درعینحال حماسی دارالحکومه عبیدالله، کاروان اسرا به زندان کوفه منتقل شدند. این نیز مصیبت بزرگی است که تعدادی زن و کودک که نزدیکترین اقوام به رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند بهوسیله قومی که خود را جزء امت آن حضرت میدانند با غل و زنجیر به زندان شهر کوفه منتقل شوند.
سفر ستارگان روی نی
پس از مانور خفتبار ابن زیاد بهوسیله گرداندن اسیران و سرهای مطهر شهدای کربلا در شهر کوفه، طبق برخی از نقلها چند روز زودتر از حرکت کاروان اسرا، این سرهای مقدس شهدا بودند که راهی شام شدند. دوری از سرهای مقدس شهدا اگرچه برای بازماندگان داغدار سخت بود اما، امانی بود بر جان یتیمانی که با دیدن سرهای پدرهایشان جانهایشان به لب میرسید.
الشام، الشام، الشام…
اما آیا با تمام شدن سفر کوفه مصائب اسیران تمام شد؟ نه! تازه پس از هشت روز اقامت تلخ، دردآور و فراموش ناشدنی در شهر خیانت، قافله اسرا بهسوی شهر شام حرکت کردند؛ شهر جهالت و خباثت و دنائت. پایتخت دشمنان علی مرتضی، مقر اولاد ابیسفیان…
نکتهای که بر عمق فاجعه این سفر جانکاه میافزاید این است که زنان غیر از بنیهاشم از یاران امام حسین علیهالسلام که در کربلا اسیرشده بودند قبل از آغاز حرکت بهسوی شام با شفاعت اقوامشان از بند اسارت رها شدند و تنها حرم حسینی و خاندان رسولالله باقی ماندند و رنج سفر تلخ به شام، آنهم بهعنوان اسیر! هر چه بیشتر به مصیبتهای این کاروان مینگریم، بیشتر به نقش تلاش دشمن در تحریف حقایق عاشورا پی میبریم. تحریف، همیشه جزء اصلیترین نقشههای جبهه باطل بوده است.
عاشورا , کوفه , محسن رفیعی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.