با مهر به جهان بنگریم
گروه اجتماعی- زهره سادات موسوی
کرونا با تمام نکبتهایش، نعمتهایی هم داشته، درست است که بهعنوان ویروسی ناشناخته از زمان شیوع در ماههای پایانی سال گذشته چنان درد پیشبینینشدهای بر پیکر جوامع در تمام نقاط دنیا وارد کرده که علاوه بر عوارض و تبعات سخت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و غیره تمام برنامهریزیها، رویدادها، برنامهها و سیاستهای خرد و کلان در تمام زمینهها را بر هم زده اما در دل این تاریکی عالمگیر، نقاط روشنی هم مشهود است. ما هماینک، کرونا را همچون عضوی از خانواده و جامعه پذیرفتهایم و در حال کنار آمدن با سبک زندگیای هستیم که این ویروس بر ما تحمیل کرده است. خیلیهایمان ماسک را بخشی از پوشش بیرون از منزل خود میدانیم. با الکل رفیق شدهایم و رعایت بهداشت و شست و شوی دستها دیگر برایمان سخت نیست. در برخوردهای اجتماعی دست دادن و دیدهبوسی عجیب به نظر میآید و به آن تن نمیدهیم و این خود ما هستیم که برای حفظ فاصله اجتماعی به یکدیگر تذکر میدهیم. اخبار این ویروس نهتنها در مرزهای خودمان بلکه در آنسوی مرزها نیز برایمان حائز اهمیت است، چراکه میدانیم این درد در میان تمام مردم این کره خاکی مشترک است. میدانیم مرگ و افسردگی و رکود اقتصادی و قرنطینه و محدودیتهای ناشی از این بیماری فقط برای ما و حتی هموطن ما نیست و این یعنی پذیرش راحتتر بحران و زندگی با آن. حالا کرونای سمج هرچند عرصه زندگی را بر ما دشوار کرده است اما حس همدلی را در تمامی افراد بشر برانگیخته و مسئولیتپذیری اجتماعی را به تکتک ما یادآوری میکند، چراکه برای نابودی آن نه یک فرد، که تمام افراد جامعه بهصورت یک زنجیره بههمپیوسته دخیل هستند.
همدلی و مشارکت اجتماعی در مقابله با یک دشمن مشترک
برخی از جامعه شناسان شرایط فعلی را اینگونه تبیین میکنند: «همدردی و مشارکت اجتماعی ذات و ویژگی جامعه بشر است و بیشتر در زمان بحرانی خود را نشان میدهد؛ لذا باید این حس همدردی پایدار بماند تا شاهد یک تغییر اجتماعی مثبت در ملتها باشیم. قمر فلاح در گفتوگو با آنا از وجود یک دشمن مشترک سخن میگوید که باعث این همدلی و هم سویی شده است:
«به نظر میرسد یک دشمن مشترک باعث ایجاد یک نوع همدلی و هم سویی در میان افراد یک خانواده، اجتماع و کشور شده است. قبل از شیوع این بیماری بسیاری از اعضای خانواده برای یکدیگر زمان کافی نداشتند، اما با شیوع کرونا و پویش در خانه بمانیم در کشور خانوادهها فارغ از مشغله کاری زمان بیشتری را با یکدیگر میگذرانند.»
اخبار کمکهای مردمی برای نیازمندانی که رکود اقتصادی این روزها بیشتر از هر کس دیگری کمر آنها را خم کرده است، نشان از همین همدلی در بستر اجتماع و کشور دارد. گروههای جهادی بیشماری که خستگیناپذیر به خدمت در بیمارستانها مشغول شدند و جان خود را فدای رسیدگی به بیماران کردند نیز نشانه دیگری از مشارکت و همدلی در بستر جامعه است.
بیتفاوتی اجتماعی ممنوع!
این ویروس همچنان به ما یادآوری میکند که در بحرانهای بزرگ اجتماعی، دیگر نمیتوان دم از منفعت فردی زد و رعایت فردی بهتنهایی پاسخگو نخواهد بود. من برای سالم ماندن نیازمند رعایت دیگری هستم. به همین علت در این روزهای کرونایی و در اوج نیاز به ماسک و ملزومات بهداشتی خبرهای گاه و بی گاه احتکارکنندگان این ملزومات، همه مردم را به خشم میآورد. افرادی که درگیر و دار یک بحران بزرگ و همهگیر به منفعت خود میاندیشیدند و سودای پر کردن جیبهایشان را داشتند.
احسان کاظمی، روانشناس در گفتوگو با ایمنا در این رابطه میگوید: « مواردی چون بیتفاوتی اجتماعی، سهلانگاری اجتماعی، تله اجتماعی (مقدم دانستن منافع فردی به منافع جمعی)، بیگانگی اجتماعی و انزوای اجتماعی (بهمنظور دوری از دیگران و منفعت خود) همگی بیماریهای اجتماعی هستند که خطرات بیشتری از آسیبهای اجتماعی دارند. کرونا توانست روی این بیماریها اثرگذار باشد. شاید کمترین اثرش این باشد که به ما بفهماند ما در کنار کرونا بیماریهای اجتماعی بزرگتری همچون این موارد داریم.»
این روانشناس، خدمت کرونا به محیطزیست و طبیعت را بهعنوان یک بعد مثبت این قضیه دانسته و میگوید: « کاهش مصرف سوخت، اتلاف وقت جوانان در خیابانها، کاهش ترافیک و تصادفات جادهای، کاهش آلودگی هوا، حیات بدون ترس حیوانات ناشی از کمرنگ شدن حضور انسانها در طبیعت، کاهش تخریب محیطزیست و طبیعت، کاهش گرمایش زمین، کاهش جنگ و کشتار در مناطق درگیر جنگ در جهان همگی از خدمات مثبت کرونا به محیطزیست بوده است.»
کرونا باعث شد قدر بسیاری از نعمتهایی را که سابق بر این بهراحتی از کنارش عبور میکردیم و اساسا به چشممان نمیآمد را بدانیم و این روزها برای بازگشت دوباره آنها لحظهشماری کنیم. در آغوش گرفتن یکدیگر، تردد بیدغدغه در کوچه و خیابان، دست زدن بدون استرس به میلههای مترو و اتوبوس و دروپیکر مکانهای عمومی، مهمانیها و دورهمی های خانوادگی و دوستانه، غذا خوردن در رستوران و دهها کار دیگری که آنقدر برایمان عادی شده بودند که شاید روزی فکرش را نمیکردیم دلمان برایشان تنگ شود.
یافتن خلأهای فردی و اجتماعی از دل بحرانها
بر همین اساس «هادی معتمدی»، آسیبشناس اجتماعی در گفتوگو با « رسالت » ضمن بیان این موضوع که هر بحرانی در زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی و یا حتی در بعد جهانی میتواند آثار مثبت و منفیای به دنبال داشته باشد ، رسیدن به مشکلات و خلأهایی که در دل یک بحران خود را نشان میدهند و برنامهریزی برای مرتفع کردن آنها را بسیار حائز اهمیت دانسته و میگوید: « در یک بحران چه در بعد فردی، چه در ابعاد اجتماعی یا جهانی باید ببینیم مشکلات ما چیست و بعدازاینکه بحران حل شد درصدد رفع آن مشکلات برآییم. البته این ویژگی بستگی به این دارد که افراد درگیر بحران تا چه میزان عاقل هستند و تا چه حد برای آینده برنامهریزی دارند. هر چه این ویژگیها در فرد یا اجتماعی قویتر باشد، میزان تبدیل بحرانها به فرصت بیشتر خواهد بود. متأسفانه در بسیاری از اوقات میبینیم که افراد در حد مسئولیت خودشان چه فردی، چه خانوادگی و چه اجتماعی بحرانها را بعد از پشت سر گذاشتنشان فراموش میکنند و پیشبینیای برای سالهای آینده ندارند. مثلا در همین بحران کرونا نکته مثبتی که به آن رسیدیم این است که ما نیاز به یک مرکز بزرگ برای تولید واکسن داریم که بهطور دائمی فعال باشد و متخصصین زیادی را در این زمینه تربیت کند و آموزش دهد. بنده فکر میکنم بعد از بحران کرونا خیلی از کشورها که شاید کشور ما هم جزء آنها باشد این مهم را فراموش میکنند و دو سال یا ده سال آینده در مواجهه با یک ویروس جدید مجددا دچار همین بحران خواهند شد. بنابراین نگاه جدید به برنامهریزیها، پیدا کردن خلأهایی که ما در موارد گوناگون مثل موارد بهداشتی داریم، نگاه کردن به اینکه در چه زمینههایی نیاز به تخصص داریم و آماده کردن گروههای پشتیبان برای پزشکان و پرستاران؛ افراد آموزشدیدهای که بهمانند نیروهایی ذخیره در جنگ عمل میکنند هرچند ممکن است قدرت نیروهای اصلی را نداشته باشند، از موارد بسیار مهم قلمداد میشوند. برخی از کشورهای دنیا مثل آلمان بهطور مشخص یا ژاپن، کشورهایی هستند که این موضوعات را مورد تجزیهوتحلیل قرار میدهند و از دل آنها هم اطلاعات و علوم جدید به دست میآورند و هم اینکه آن را تبدیل به یک مهارت ماندگار میکنند. ولی من با توجه به تجربهای که در کشور خودمان دارم، اینکه ما بهسرعت برخی مسائل را فراموش میکنیم ترس این میرود که این سوءمدیریت منجر به این شود که مابعد از پاندمی نفس راحتی بکشیم و همهچیز را رها کنیم. مثل همان کاری که در زلزلهها شاهدش بودهایم. وقتی یک زلزله رخ میدهد افراد دورهم جمع میشوند و تنها برای همان لحظه چارهاندیشی میکنند و بعد نیز همهچیز فراموش میشود. در این شرایط بهترین کار تمرکز روی بحث NGO هاست که این مهم در کشور ما بسیار ضعیف عمل شده است. بهعنوانمثال عرض میکنم NGO ای برای زلزلهزدگان تشکیل شود و ما این را در تمام طول سال فعال نگهداریم و بهطور مرتب بحثهای آموزشی و آگاهی بخشی و مطالبهگری را در آن داشته باشیم. برای ویروس نیز به همین شکل. میتوانیم متخصصینی تربیت کنیم که اینها دورههای خاصی دیده باشند و بتوانند در شرایط بحران بهصورت بسیج به دولت و کسانی که مسئولیت دارند کمک کنند. بهعنوانمثال در موضوع جنگ ما از نبود مهارتها و تکنولوژی بسیار آسیب دیدیم و بعد از جنگ نیز شاید این تنها موضوعی بود که فراموش نکردیم و از آن درس عبرت گرفتیم. نتیجه این عدم فراموشی این شد که امروز ما یکی از بزرگترین نیروهای نظامی دنیا را دارا هستیم بهگونهای که هیچکس در دنیا به خود جرئت نمیدهد ما را ازاینجهت مورد تاختوتاز قرار دهد. مطمئن باشید اگر بسیج کمکها و پشتیبانیهای همگانی در قالب NGO ها فعال باشند، در سالهای آینده میتوانیم رفتارهای اجتماعی را بهصورت یک مهارت ذاتی در مردم ایجاد کنیم و این را ملکه ذهن آنها بکنیم که البته همه اینها به این برمیگردد که ما مدیریت رفتارهای صحیح خودمان را داشته باشیم. »
عضو هیئتعلمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی به وجود آمدن همدلی و همگرایی جهانی در موضوع کرونا را نکته مثبت دیگری دانسته و خاطرنشان میکند: « در شرایط به وجود آمده بسیاری از کشورهایی که شاید باهم رابطه هم نداشتند همدلی کردند، به هم کمک کردند و متوجه شدند که بشر غیرازاینکه با خودش در جنگ است و میبینیم که در جنگهای گوناگون چقدر ما تلفات انسانی داریم، وقتهایی هم هست که همه باید دست در دست هم بدهند و وحدت داشته باشند و علیه دشمن بزرگتری بجنگند. بنابراین شاید این درسی باشد برای وحدت جهانی، ملی یا خانوادگی و اینکه دست از درگیریهای بیهوده برداریم. بههرحال این دهکده جهانی دارد به سمت خانه جهانیشدن پیش میرود و این خانه هر کجایش آسیب ببیند، این آسیب متوجه همه افراد داخل آن است.»
«معتمدی» ماندگاری ویژگیهای مثبت بهدستآمده از دل بحرانها را بسته به میزان مهارتهایی میداند که به ما امکان برنامهریزی و آیندهنگری میدهند. مهارتهایی که به ما کمک میکنند این موضوعات را بهعنوان یک سکوی پرش برای پیشرفتهای آینده داشته باشیم. وی در این زمینه بیان میدارد: «میتوان به این مسائل امیدوار بود، البته درصورتیکه چنین مهارتهایی را بیاموزیم و مدیریت ناصحیح را کنار بگذاریم. بههرحال باید از خودمان شروع کنیم و ببینیم در حال حاضر که ۶ ماه از دوران کرونا گذشته است و شاید ۶ ماه دیگر هم ادامه داشته باشد و در شرایطی که بسیاری از فعالیتهایمان محدودشده است و خانهنشین گشتهایم، آیا تغییری در خودمان ایجاد کردهایم؟ چنانچه هیچ تغییری در خودمان ایجاد نکرده باشیم مثلا کتاب خواندن را شروع نکرده باشیم یا هنر جدیدی را یاد نگرفته باشیم، تغذیهمان را درست نکرده باشیم و در کل یک مهارت هرچند کوچک به مهارتهای قبلی خودمان اضافه نکرده باشیم، ما جزء کسانی هستیم که قطعا از این پاندمی با پیروزی خارج نشدهایم.»
تهدیدها هم فرصت محسوب میشوند
«تقی ابوطالبی» نیز بهعنوان روانشناس در گفتوگو با « رسالت » با اشاره به اینکه مدیریت بحران، مهارت، تکنیک و هنری است که انسان میتواند برای به حداقل رساندن خطرات، مشکلات و محدودیتهای ناشی از آن بحران در خودش ایجاد کند، میگوید: « اگر انسان قدرت تابآوری، سازگاری و قدرت انطباق با شرایط و موقعیتهای محیطی را تمرین کرده و دانش و مهارت لازم را نیز کسب کرده باشد، میتواند در برابر انواع موانع، مشکلات، مسائل، محدودیتها و ناتواناییهایی که ممکن است در زندگی پیش رویش قرار بگیرند انعطافپذیر و بهاصطلاح جادار باشد. حال این مشکلات میتوانند اقتصادی، سیاسی و یا فرهنگی باشند، میتواند بیماریهای جسمی یا بیماریهای سایکوسماتیک یا روانتنی باشند و یا میتواند از دست دادن عزیزی باشد.»
این روانشناس با اشاره به وجود ۷ نوع هیجان مثبت و منفی در انسان از قبیل عشق، محبت، نفرت، مهرورزی، خشم و … انسانها را در برخورد با هیجانات به دودسته تقسیم کرده و توضیح میدهد: «انسانها در برخورد با هیجانات دو نوع هستند: انسانهای Problem Solving یا حل مسئلهای و انسانهای Emotional یا احساسی. افراد دسته دوم یعنی کسانی که احساسی و هیجانی هستند و در برابر محدودیتها، ناتواناییها و مشکلات آسیبپذیرترند. به این افراد اصطلاحا گفته میشود تفکر همگرا دارند. تفکر همگرا یعنی خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو. اینها آدمهای پیرو هستند، کسانی که کمتر فکر میکنند و در تفکر تابع دیگران هستند. اما افراد حل مسئلهای، تفکر واگرا و انطباقی دارند. در بحرانها بدون اینکه خود را ببازند به دنبال راهحل میگردند و درواقع میتوانند هیجانات خود را در موقعیتهای مختلف کنترل کنند. »
«ابوطالبی» بیماری، سلامت، فقر، بود و نبود، زیبایی و زشتی و … را فرصتهایی میداند که خداوند در اختیار بشر قرار داده است و معتقد است گاهی بود یا نبود هر یک از اینها ما را به این سمت میبرد که سبک زندگیمان را با شرایط جدید تطبیق دهیم: « بهعنوانمثال فردی را در نظر بگیرید که تا دیروز مثل من و شما سالم بوده است اما به علت یک تصادف یکپایش را از دست میدهد یا کلا قطع نخاع میشود. خب این آدم دیگر نباید زندگی کند؟ او ناچار است خود را با شرایط جدیدش سازگار کند. باید نداشته ها را به داشته تبدیل کند. شما ببینید طرف نابیناست، نه دست دارد و نه پا و بچه بزرگ میکند. پس این فرد با نبودها و نداشته ها خودش را انطباق داده و بخشهای دیگری از داشتههایش را برجسته کرده است. انسانهای بزرگ وقتی با مانع برخورد میکنند میگویند راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت. انسانهای بزرگ، فنی و منعطف، هیچوقت پشت مانع نمیایستند یا در یک صحنه ترافیک ایست کامل ندارند. مکث میکنند و سپس تغییر جهت میدهند. در بحران کرونا هم همینطور است. شرایط امروز ایجاب میکند ما جور دیگری زندگی کنیم. تا دیروز یک سبک زندگی داشتیم ولی امروز بنا به شرایط سبک زندگیمان را تغییر دادهایم. انسان اهل علم، فضل و توانا در مدیریت هیجان و تابآوری، در برابر بیماری موضع صحیح میگیرد و میانبرها را شناسایی میکند. خب ما با این محدودیتها زندگی میکنیم تا واکسن این بیماری پیدا شود. این بحران هم خاص کشور ما نیست و یک بحث جهانی است. طبق اعلام سازمان بهداشت جهانی ۷۵ تا ۸۰ درصد عامل بیماریهای سایکوسماتیک و جسم و روان، استرس و اضطراب است. اگر کسی در برابر کرونا استرس بگیرد بدنش را مستعد بیماری کرده است یعنی آنتی بادیهای صادرشده از بدنش توان لازم برای مقابله با ویروس را نخواهند داشت. کسی که این استرس و اضطراب را ندارد، بدنش در دفع آسیبها و بیماریها آمادگی دارد چراکه روانش قوی است. پس ما باید بحث کرونا را یک واقعیت در زندگی تلقی کنیم و بدانیم این واقعیت نه برای زندگی ما و نه برای همشهریهای ما بلکه برای یک جهان مطرح است. اینجاست که باید گفت اگر انسان توانایی و دانش لازم را در برابر عوامل و تهدیدها کسب کند، تهدیدها هم فرصت محسوب میشوند. »
این روانشناس رعایت پروتکلها و استفاده از ماسک در محیطهای عمومی را یک عادت اجتماعی و فرهنگ دانسته که هر فرد میتواند با عمل به آنها الگوی بغلدستیاش باشد. وی در مقابل، رعایت نکردن این موارد در شرایط فعلی را بیفرهنگی دانسته و میگوید: « مسئله کرونا در حال حاضر تبدیل به یک واقعیت زندگی شده است. یعنی من و شما با رعایت نکات بهداشتی و تجهیز خودمان در محیط کار حاضر میشویم و اساسا زندگی میکنیم. اگر این رعایتها توسط هر یک از افراد جامعه صورت بپذیرد، آن فرد میتواند بهعنوان الگوی رفتار سالم برای دیگر افراد جامعه مطرح شود. »
وی با اشاره به اینکه برخی عادتهای رفتاری ایجادشده در ایام کرونا خوب است و ماندگار شدن آن در خانواده و جامعه خالی از لطف نیست، بیان میدارد: « شما در موضوع کمربند ایمنی میبینید که این مسئله بهمرور تبدیل به یک فرهنگ ماندگار شد. در موضوع کرونا هم برخی عادتها و فرهنگها خوب است که ماندگار شود. نظافت فردی یکی از این موارد است. یا همین ماسک زدن. خب امسال که همه ماسک میزنند باعث میشود آمار خیلی از بیماریهای آنفلوآنزا نیز پایین بیاید. میتوان همین عادت ماسک زدن را بعدها برای برخی از مکانها و موقعیتهای خاص حفظ کرد. رعایت فاصلهها و حفظ حریمها نکته خوب دیگری است که ماندگاری آن به نفع افراد جامعه است. بغل کردنها و ماچ و بوسهها و اساسا این قبیل مهرورزیهای لمسی و فیزیکی اگر کمتر بشود از بسیاری از بیماریها جلوگیری میکند. بههرحال بدن افراد متفاوت است. البته برخی موارد اجباری هم وجود دارد که امید است باریشهکنی این بیماری حذف شوند. »
بحران کرونا , زهره سادات موسوی , کرونا
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.