با داستان تا عصر محمد (ص) - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 52883
  پرینتخانه » فرهنگی, مطالب روزنامه تاریخ انتشار : 03 آبان 1400 - 6:06 |
معرفی سه روایت داستانی شاخص از زندگی و زمانه پیامبر رحمت

با داستان تا عصر محمد (ص)

برای عاشق پیامبر شدن باید او را شناخت. هر چند قلب همه ما با عشق نبی خدا آشنا است؛ چنان که فطرت‌مان با خوبی‌ها، اما عشق زنده و محسوس و گرم تنها از معرفت بر می‌خیزد.
با داستان تا عصر محمد (ص)

گروه فرهنگی 
برای عاشق پیامبر شدن باید او را شناخت. هر چند قلب همه ما با عشق نبی خدا آشنا است؛ چنان که فطرت‌مان با خوبی‌ها، اما عشق زنده و محسوس و گرم تنها از معرفت بر می‌خیزد. شناخت ما از برخی معصومین بزرگوار بیشتر است و از برخی چون رسول الله، با اختلاف بسیار زیادی کمتر. در حالی که زندگی حضرت سرشار از داستان‌هایی است که به لطف خدا به زمان ما رسیده‌اند. این فرصتی فراهم می‌کند تا در مورد ایشان کتاب‌های جذابی بخوانیم و عشقی بی‌نظیر را بچشیم. کتب تحلیلی، تاریخی و روایی در مورد حضرت ایشان فراوان است؛ اما در این سال‌ها کتب داستانی ارزشمند و فاخری پدید آمده که حضرت پیامبر را همچون شخصیتی در قالب یک داستان به ما بنماید تا ولو به مقداری ناچیز، حس کنیم در زمان او زیسته‌ایم. اگر فاصله مکانی نتوانست اویس قرنی را از پیامبر در حقیقت جدا سازد، فاصله زمانی نیز نخواهد توانست و می‌توان با بال و پر خیال و داستان، صحابی پیامبر خوبی‌ها شد. امروز ضمن معرفی برخی از این کتب، قسمت‌هایی از آن‌ها که مربوط به دوره زندگی پیامبر در کنار دایه خویش یعنی جناب حلمیه است را مرور می کنیم.

قله «قاف» خوبان
«قاف» کتابی است با طراحی جلدی زیبا و نمایان که قطور بودنش حسابی خودنمایی می‌کند. روی کتاب هم که نوشته «بازخوانی زندگی آخرین پیامبر از سه متن کهن فارسی». شاید از مجموع این شواهد و قرائن به این نتیجه برسیم که با کتابی نفیس طرفیم و خواندن این چنین کتاب‌ها کار از ما بهتران است. قیمت چشم‌نواز کتاب هم ممکن است تیر خلاص را به انتخاب‌مان بزند و کتاب را به قفسه کتاب‌فروشی‌های کم‌رونق این ‌روزگار باز گرداند. اما واقعیت این است که این کتاب می‌تواند به عنصری دوست‌داشتنی در کتابخانه شخصی‌مان تبدیل شود که هر سال در ایام بیست و هشت صفر و یا هفدهم ربیع‌الأول، با ذوق و  شوق مکرر بخوانیمش. تکراری نشدن، یکی از جادوهای متون کهن فارسی است. کار مؤلف کتاب «قاف»، آقای یاسین حجازی هم این بوده که این نیروی نهفته در متون کهن را آزاد کند و بدون ساده‌سازی آن‌ها، طوری تدوین‌شان کند که در نهایت اثر از نظمی دراماتیک بهره‌مند باشد. یاسین حجازی از تئاتر برخاسته و ذوق داستان و سناریو دارد، به همین خاطر است که در صید لحظات دراماتیک از دل متون تاریخی، از تبحر و نبوغ برخوردار است. حجازی علاوه بر داستان، با کلمات نیز نسبت ویژه‌ای بر قرار کرده و نثر او از پایستگی و سنجیدگی خاصی بهره می‌گیرد. حجازی شبیه کاری که در کتاب «قاف» کرده را در کتاب «آه» نیز انجام داده. «آه» با زیرعنوان «بازخوانی مقتل حسین‌بن‌علی علیه‌السلام» ترجمه‌ای ادیبانه‌ و روایی از مقتل «نفس‌المهموم» مرحوم شیخ عباس قمی است. باید اضافه کرد حجازی علاوه‌بر سناریوها و کلمات، با قضیه کربلا هم سر و سری دارد. پادکست «نیوفولدر» یاسین حجازی نقطه تلاقی این سه است. نیوفولدر همچون تئاتری است که از دو صحنه تشکیل شده. صحنه نخست، ترجمه و سایه‌ای از صحنه اصلی است. هنگامی که صحنه نخست به مانند سایه‌هایی بر پرده تئاتر اجرا شد، ناگهان پرده‌ها کشیده شده و صحنه اصلی نمایان می‌شود؛ در این هنگام است که پرده‌های اشک صحنه چشم ما را می‌پوشانند. 
حجازی معتقد است پیش از مدایح و مناقب و مراثی، خوب است مخاطب با نفس شخصیت مقدس تاریخی آشنا شود. او چگونه بود؟ چه می‌پوشید و چه می‌خورد و چه می‌گفت؟ چه داستان‌هایی را از سر گذراند و از این دست. پس آثار او برای مواجهه‌ای بی‌واسطه‌تر با بزرگان دین، مناسب‌اند. او خود در مقدمه هر دو کتاب آه و قاف و در مصاحبه با همشهری می‌گوید: ««فراوان‌اند کسانی که با وجود بسیارها که شنیده‌اند، هنوز نمی‌دانند قتل حسین ابن علی دقیقاً چطور اتفاق افتاد.» تا اول مخاطب نداند حادثه‌ای چطور اتفاق افتاده، تمام شرح‌ها و تحلیل‌ها و مدیحه‌ها و مراثی پیرامون آن، جز ذرات بتنی نیست که صرفا سد رویارویی او را با آن حادثه بالا می‌برد و سراسر چشم‌بندی می‌بافد تا خواننده در تاریکی سعی کند از راه لمس فیلی بزرگ تصورش کند. نتیجه را البته هشت قرن قبل ملای رومی در دفتر سوم مثنوی‌اش نوشته!»
«قاف» که توسط انتشارات شهرستان ادب به چاپ رسیده را می‌توان از پلتفرم طاقچه نیز خریداری کرد. قیمت کتاب در طاقچه، منطقی‌تر است اما همچنان قدری گزاف. هم‌اکنون قسمتی از کتاب قاف، در احوالات جناب حلیمه:
حلیمه گفت: «مردم در آن وقت در سختی عظیم بودند از قحط. و من از خاندانی بودم که درویش‌ترین مردمان بودند. و من در صحرا و کوه می‌گردیدم و نباتی و حشیشی طلب می‌کردم که بدان قناعت کنم و سد رمق بدان حاصل باشد.
و جاعتی خواهران با من بودند و من با ایشان طلب روزی می‌کردیم. یک روز بیرون رفتیم به بطحای مکه، به هر نبات و حشیش که می‌گذرم هم چنان بود که در روی من می‌خندید! و من در آن شب‌ها فرزندی آورده بودم و هفت شبان روز هیچ نیافتم که بخورم و هم چنان می‌پیچیدم که مار از سختی و رنج گرسنگی. و من ندانستم که از درد گرسنگی نالم یا از رنج نفاس و نمی‌دانستم که بر زمین یا بر آسمان.
یک شبی خفته بودم. شخصی بیامد و مرا برداشت و در جویی انداخت که در آن آبی بود سپیدتر از شیر و شیرین‌تر از انگبین و بویاتر از زعفران و نرم‌تر از مسکه. و مرا گفت: «بسیار بازخور تا از این آب تا شیرت بسیار شود و خیرت تمام شود!»
بسیار از آن بازخوردم.
گفت: «دیگر بار بازخور!»
بازخوردم.
گفت: «سیراب شو!»
من سیراب شدم.
پس گفت: «مرا می‌شناسی؟»
گفتم: «نه.»
گفت: « من آن شکر خدایم که تو می‌گزاردی در سختی و رنج که بر تو بود. اکنون رو به بطحای مکه رو که تو را آنجا روزی‌ای فراخ است و زود باشد که نوری رخشان، هم‌چون ماه شب چهارده، بیاری. و این حال پوشیده دار تا توانی!»
قصه پیامبر با صدای قصه ظهر جمعه
می‌گویند بعضی عکس‌ها صدا دارند. مقصودشان این است که بعضی عکس‌ها را وقتی می‌بینی، صداهایی برایت تداعی می‌شوند. چه آن عکس‌ها روایت‌گر صحنه‌هایی‌اند که پر بوده از آن صداها. گمانم این است که برخی متن‌ها هم صدا دارند. وقتی متنی از محمدرضا سرشار می‌خوانی، خود به خود صوت و لجن پخته، شمرده، آهنگین و با وقار او به گوشت می‌رسد و به خودت که بیایی، می‌بینی داری با لحن محمدرضا سرشار در قصه ظهر جمعه کتاب را می‌خوانی. سرشار گوینده‌ای توانا است اما پیش از آن نویسنده‌ای اصولی و کارکشته است. «از سرزمین نور» نام یک برنامه رادیویی بود که بعدها به صورت کتاب «آنک آن یتیم نظر کرده» به چاپ رسید. این روایت، از پیش از تولد حضرت رسول آغاز می‌شود و تا هجرت مسلمین به حبشه ادامه دارد. قهرمان داستان در ابتدای کتاب، جناب عبدالمطلب است. داستان‌های حضرت عبدالله پدر پیامبر، با صبر و حوصله روایت می‌شوند تا به تولد حضرت رسول برسیم. صبر و حوصله در روایت، خصیصه اصلی «آنک آن یتیم نظرکرده» است که بر خلاف «قاف» نثر جدیدی است. این روایت صبور و با وقار، گاهی تبدیل به عیب کتاب نیز می‌شود؛ چرا که برای خواننده حس خشکی و یکنواختی ایجاد می‌کند. با توجه به اینکه جامعه هدف این مجموعه، قشر نوجوان و جوان بوده است، انتقاداتی نسبت به منعطف نبودن نثر استاد سرشار در این کتاب وارد آمده است. این انتقادات البته از اهمیت این داستان برای مشتاقان زندگی و زمانه حضرت رسول و هنر نویسندگی چیزی نمی‌کاهد. «آنک آن یتیم نظرکرده» اکنون با چاپ انتشارات سوره مهر در بازار است و در طاقچه نیز می‌توان به صورت الکترونیکی آن را خواند و از گرمای خاص این کتاب لذت برد. قطعه‌ای که در ادامه از این داستان می‌آید، مربوط به زمانی است که حلیمه به دایگی محمد خردسال پذیرفته شده.در این قسمت چند راوی مختلف وجود دارد که علاوه بر خود نویسنده، احوال حضرت محمد و حلیمه را روایت می‌کنند. این راویان چنان که از متن پیداست، یا خود حلیمه یا دیگر فرزندان او هستند. 
من تا بدانگاه، کودکانی چند از بزرگان مکه را شیر داده و پروریده بودم. از پیش نیز شیرخوارگان و خردسالان را دوست می‌داشتم. لیک، این شیرخواره، جایی دیگر در دلم گشوده بود. از همانگاه که دیده باز گشود و به روی من لبخند زد، ندانستم چه شد که در گرو مهر او درآمد. پس، چون برکت و فرخندگی‌اش را دیدم، این مهر در من فزونی گرفت. چندان که گاه بیمناک می‌شدم که مبادا اینچنین مهرورزی من به او، سبب کم‌مهری‌ام به ضمره شود. 
«نه من تنها، که شویم، حارث و بیشتر زنان و کودکان قبیله، دل بر مهر او بسته بودند. دخت بزرگترم، خدامه نیز سخت دلبسته این کودک بود.»
«برای مادر دشوار بود که با دو دست، هم پزد و شوید و دام دوشد و پشم ریسد و فرش بافد و خیمه روبد و هم دو شیرخواره را شیر دهد و پرستاری کند. برادر قرشی ما کودکی ناآرام نبود؛ و نگاهداری او برای من دلپذیر بود. از همین رو اغلب خود به دلخواه از مادر می‌گرفتمش.»
«به راستی من در پروریدن محمد، از پرورش کودکان خویش، رنجی بس کمتر می‌بردم. ما هرچند  در نگاهداری و پاسداری محمد کوشا بودیم ، لیک او جز دیگر شیرخوارگانی بود: پیوسته تنش عطری خوش و دلنشین داشت. من هرگاه او را در آغوش می‌گرفتم، نخست لختی می‌بوییدمش و با این کار گوی روانم تازه می‌شد. چون اندکی بزرگ‌تر شد و به رفتار درآمد نیز، همان‌سان پاکیزه ماند. به طایفه اندر، خورد بچگانی چون او، هنگامی که از خواب برمی‌خاستند اغلب دیدگانشان قی‌آلود بود. لیک در یادم نمی‌آید که هیچ گاه محمد را آن‌گونه دیده باشم. نیک در خاطرم هست که روزی شیما در این باره مرا گفت: برادر قرشی ما گویی روشسته از خواب بر می‌خیزد!»

یک روایت یک‌نفس!
لذت خواندن رمانی صد و هشتاد صفحه‌ای که تنها یک ماجرا را روایت کند و بتوان آن را دو ساعته خواند و طعم خوشش را مزه مزه کرد، با رمان درجه‌یک «سه کاهن» اثر مجید قیصری امکان‌پذیر است. داستان این رمان تماما در قبیله بنی‌سعد که حلیمه از آنان است می‌گذرد. در کودکی پیامبر و حتی پیش از تولد ایشان، پیش‌گویان و آگاهان بسیاری از مشرکین و اهل کتاب قصد صدمه زدن به حضرت را داشتند. «سه کاهن» داستان سه مرد از اهل کتاب است که به دنبال ربایش حضرت محمد به قبیله حلمیه و شوهرش حارث آمده‌اند. فضاسازی داستان و توصیف سه مزاحم، عالی است. در این داستان حلیمه مجبور می‌شود از سه کاهن به خارج از قبیله و به طرف مکه بگریزد. قیصری می‌گوید: «عاشورا بهانه ای شد تا «شماس شامی» را بنویسم. بهانه را منتهی الامال شیخ عباس قمی به دستم داد: روایت در روایت، ناب و خواندنی. داستان «موسای دیگر» و این آخری تا این ساعت، «سه کاهن» نیز فرزند همین کتاب‌اند. کتاب شیخ پر از بهانه است و من هم بهانه جو!» سه کاهن اکنون از طرف انتشارات کتابستان در بازار موجود است.
حارث سر در نمی‌آورد. ولی انگار اراده‌ای از خود ندارد. هر چه می‌گویند اطاعت می‌کند. او صورت‌ها و دست و پاهای جن‌زده زیاد دیده. صورت‌های ماه‌گرفته. کبودی‌هایی بر پشت دست‌ها یا پاها: انگار جای پنجه اجنه. می‌داند که بر دست و پای کودک سردار (عبدالمطلب) چنین نشانه‌هایی نیست. با خیال راحت جامه بچه را گرفته، از سرش بالا می کشد. عنابی‌پوش آستین لباده‌اش را تا می زند. با کف دست می‌شکد به سینه و کمر سفید و بی‌عیب کودک. بین دو کتف کودک، لکه‌ای کوچک پیدا می‌شود: سایه گلی سرخ بر خاکی سپید. حارث قبل از این لکه‌های زیادی روی دست و پا و حتی صورت و کمر بچه دیگران دیده بود ولی هیچ گاه لکه‌ای اینطور محو و تار ندیده، مگر سایه‌ها و خط‌هایی که شب‌ها بر رخ ماه دیده. تصویری خیال‌انگیز، محو و دور. مرد عنابی‌پوش با دیدن آن لکه خم می‌شود و با احترام بوسه‌ای بر کتف کودک می‌زند.

|
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : دیدگاه‌ها برای با داستان تا عصر محمد (ص) بسته هستند

مجوز ارسال دیدگاه داده نشده است!

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.