این نام را به یاد داشته باشید فخری زاده!
گروه فرهنگی
سال نود و هشت و نود و نه، موسم پر کشیدن مردانی بود که ثمر خود را داده بودند و سایه خویش را گسترده بودند. مردانی که از یک نهال، باغها ساخته بودند و راه پس از خود را نیز کشیده بودند. یک وقت یک نفر خودش تمام و کمال کار میکند، اما گاهی نیز شخصیتی برای دیرزمانی پس از خود نیز راه و مرام ترسیم میکند. سال نود و هشت، سال حاجقاسم بود و سال نود و نه، سال شهید حاجمحسن فخری زاده.
این دو شهید غریب، با یکدیگر شباهتهای قریبی دارند. هر دو در حالی که هنوز در عمق میدان در حال جهاد بودند، اندکی پا به سن گذاشته بودند و مو و محاسن خویش را سپید کرده بودند. با اینکه فقدان هر دو، بسیار عظیم، جبراننشدنی و آسیبزننده بود، توانسته بودند مأموریتشان را از پیچ اصلی عبور دهند. حاجقاسم شر داعش را از سر ایران، منطقه و حتی جهان انسانی کم کرده بود. البته که کار او تمام نشده بود. حاجقاسم بنا به گفته دکتر امیرعبداللهیان در کتاب «صبح شام» از قضا برای مذاکراتی مخفیانه با عربستان وارد بغداد شده بود که هدف قرار گرفت. این مذاکرات که ناتمام ماند، بیشک گام مهمی در جهت سامانبخشی به غرب آسیا بوده است. شهید فخری زاده هم صنعت هسته ای ایران را به بلوغ رساند. او در اصل ستون خیمه صنعت هستهای ایران بود. دکتر فریدون عباسی در مصاحبهای با روزنامه ایران میگوید: «از حدود سال ۷۴ بود که برگزاری جلساتی با حضور اساتید دانشگاههای مختلف از جمله شهید شهریاری و شهید علیمحمدی و با مدیریت شهید فخریزاده آغاز شد. پروژه تقریباً سه سال طول کشید و خروجیاش تهیه یک نقشه راه اولیه برای توسعه صنعت هستهای ایران بود. این نقشه راه نشان میداد که اگر بخواهیم در صنعت هستهای کار کنیم، نقش دانشگاهها و وزارتخانههای مختلف، جایگاه انرژی اتمی و حوزه دفاعی کشور چیست و قدرت ساخت و تولید چه ابزارآلات صنعتی را داریم.»
حاجقاسم و شهید فخری زاده، هر دو در حوزه خود، بسیار متخصص و کارکشته بودند. حاجقاسم یک ژنرال نابغه بود در مسائل نظامی. فخری زاده هم به معنای واقعی کلمه دانشمند بود و اصلا ظاهرش ما را به یاد دانشمندان میاندازد. موها و محاسن بلند او الگو و تیپیکالی که از دانشمندان بزرگ در ذهن داریم را تداعی میکند و اگر عکس او را نشانمان می دادند و میگفتند این داروین است یا نیوتن است یا کسی از این قبیل، بعید به نظرمان نمیرسید. یک دانشمند فیزیک هستهای که رده نظامیاش فرع بر درجه علمیاش بود و درجه علمیاش و تمام زندگیاش، فرع بر رزمندگیاش. او دانشمندی بود گمنام، چون از ششدانگ دانشش در جهت پیشرفت کشور و نظام استفاده میکرد. خوشبه حال کسی که تنها خدا از جایگاهش با خبر باشد و دشمنان خدا! در حالی که هیچکس در داخل اسمی از او نمیبرد، اسرائیل در لیست تحریم و سپس ترور قرارش داد. عباسی میگوید از سال هشتاد و هشت بحث ترور این شهید مطرح بوده است: « در سال ۸۷ من و آقای فخریزاده و یک نفر دیگر را که در اصفهان فعال بود، خواستند ترور کنند. اولویتشان البته آقای فخریزاده بود. از همان زمان نیروهای حفاظت و امنیت ایشان را محافظت میکردند. تا این حد که خانهاش را عوض کردند و حتی من با همه رفت و آمد خانوادگی که داشتیم تا زمانی که شهید شد نمیدانستم خانهاش کجاست. ایشان ۱۲ سال تحتالحفظ بود و محافظ داشت و میشود گفت که همین حفاظتها بود که توانست ترورش را به تأخیر بیندازد. سال ۸۷ تیمی آمده بود که ایشان را بزند. نیروهای امنیتی آن تیم را کشف و عملیات ترور را خنثی کردند.» به گزارش یورونیوز، بنیامین نتانیاهو در یک کنفرانس خبری در سال ۲۰۱۸ سه بار به دکتر فخری زاده اشاره میکند: «نتانیاهو در این کنفرانس ۳ بار نام فخری زاده را بر زبان آورد. او هنگامی که درباره پروژه آماد حرف میزد بخشهایی از یک مدرک را که ادعا شده نقل قول آقای فخریزاده است برای خبرنگاران خواند: «بخش کلیدی این نقشه تشکیل سازمانهای جدید برای ادامه کار بود. همانطور که دکتر محسن فخریزاده، رئیس پروژه آماد گفته است، این اسم را به یاد داشته باشید: فخری زاده!
این دستورالعمل اوست. او گفته: هدف کلی تعطیلی پروژه آماد است. اما بعدش اضافه کرده: فعالیتهای ویژه. میدانید معنیاش چیست؟ فعالیتهای ویژه تحت عنوان دانش فنی انجام میشود… این دقیقا کاری است که ایران انجام میدهد. آنها در طول سالها و امروز در سال ۲۰۱۸، از طریق یک سری سازمان کارشان را ادامه میدهند. این کار تحت نظر سازمان پژوهشهای نوین دفاع که سازمانی در وزارت دفاع ایران است انجام میشود. و این سازمان هم تحت ریاست همان فردی است که مسئول پروژه آماد بود یعنی دکتر فخریزاده و اتفاقا خیلی از مهرههای اصلی پروژه آماد در سازمان پژوهشها تحت نظر دکتر فخریزاده فعالیت میکنند.»
شباهت دیگر سلیمانی و فخری زاده، همین است که یکی را آمریکا کشت و دیگری را اسرائیل. بدون هیچ نیابت و واسطهای، این دو به دست سرچشمههای اصلی دشمنی و قلههای شقاوت و جنایت به شهادت رسیدند. نکته عجیب آنجا است که بعد از شهادت این دو، دشمن به رجزخوانی و پاکوبی پرداخت. آیا این به معنای آن نیست که جمهوری اسلامی ایران هماورد ابرقدرتها و مبارز پایاپای آنها است، به رغم اختلاف در تسلیحات؟ آیا برافراشتن پرچم ایالات متحده در توییتر پس از شهادت سردار دلها توسط ترامپ، اقرار و اعتراف به این نیست که آمریکا توسط ایران تحت فشار، آسیب و هزینه دهی بوده و حالا به زعم خودشان این فشار و آسیب متوقف شده است؟ آیا سخن گفتن نتانیاهو از فخری زاده، رنگ استیصال و ستوه ندارد؟
فخری زاده و سلیمانی هر دو بعد از یاران جوان شهیدشان به شهادت رسیدند. این دو همچون خورشیدهایی هستند که ستارههای شهید دیگر را به گرد خود تبدیل به منظومه کردند. جوانان مدافع حرم به گرد حاجقاسم و شهدای هستهای به گرد محسن فخری زاده. همچنین هر دو در نوع شهادت هم به یکدیگر شبیه بودند. هر دو را در اتومبیل و طی عملیاتی بسیار پیچیده و با تجهیزات سنگین به شهادت رساندند. به گزارش ایسنا از گزارش مفصل پایگاه خبری یاهو نیوز: «ژنرال ایرانی و همراهانش سوار دو خودرو شدند و به سمت منطقه ترور حرکت کردند، جایی که تکتیراندازان دلتا فورس کمین گرفته بودند.این دو وسیله نقلیه، یکی حامل ژنرال سلیمانی برای خروج از فرودگاه وارد خیابان شدند. سه تیم تک تیرانداز دلتافورس از خفا آماده بودند، ضامن های روی اسلحه های بلندشان را آزاد کرده و انگشتان آنها به آرامی روی ماشه قرار داشت. بر فراز آنها نیز سه هواپیمای بدون سرنشین در آسمان شب پرواز می کردند که دو فروند از آنها به موشکهای هلفایر مسلح بودند. به ادعای یاهونیوز، ژنرال سلیمانی در طول ۶ ساعت پیش از سوار شدن به هواپیما در دمشق، سه بار تلفن همراهش را تغییر داده و صهیونیست ها که از شماره این تلفن ها مطلع بودند، اطلاعات مربوط به تحرکات او را در اختیار آمریکایی ها قرار دادند و آنها نیز قاسم سلیمانی و تلفن فعلی او را تا بغداد ردیابی کردند.همزمان با ورود این دو خودرو به داخل منطقه ترور، اپراتورهای پهپادها به سمت آنها تیراندازی کردند. دو موشک هلفایر به خودروی حامل ژنرال سلیمانی اصابت کرد. راننده خودروی دوم که با سرعت قصد فرار از محل حمله را داشت توانست پیش از آنکه تکتیرانداز دلتافورس به خودرو شلیک کند و مجبور به توقف شود، حدود ۹۰ متر حرکت کند اما زمانی که وسیله نقلیه متوقف شد، هدف سومین موشک هلفایر قرار گرفت.»
ترور ناجوانمردانه شهید فخری زاده هم از لحاظ پیچیدگی و دقت عملیات، توجهات فراوانی را در سراسر جهان به خود معطوف کرد و باز هم نشان از اهمیت این شخصیت بینظیر برای دشمنان دارد. به گزارش بی بی سی از هفته نامه کرونیکل، صهیونیستها برای ترور فخری زاده از سلاحی استفاده کردند که قطعاتش باید طی ماهها وارد کشور میشود: «بنا بر این گزارش، آقای فخری زاده توسط یک تیربار بسیار پیشرفته و به وزن حداقل یک تن کشته شد که قطعات آن در ظرف هشت ماه توسط سازمان اطلاعاتی اسرائیل (موساد) به داخل ایران قاچاق و سپس مونتاژ شده بود. این منابع مدعی شده اند که تیم ترور متشکل از حداقل ۲۰ ایرانی و اسرائیلی بوده است و این مقام ارشد برنامه هسته ای جمهوری اسلامی را هشت ماه زیر نظر داشتند.
جویش کرونیکل گفته است که عوامل موساد یک برنامه دقیقه به دقیقه برای زیر نظر گرفتن حرکات آقای فخری زاده را تهیه و اجرا کردند. «آنها به مدت هشت ماه، با آن مرد نفس کشیدند، با او بیدار شدند، با او خوابیدند، با او سفر کردند.»شاید لازم نباشد ناراحت شویم از اینکه بگوییم ترور شهید فخری زاده قدرتمندانه و دقیق بود؛ چراکه این قدرتها زیر سایهای از ضعف پدید میآیند. مثل دزدی که با نهایت سرعت و قدرت، از دست مردمی که در پیاش میدوند فرار میکند! شاید لازم باشد دشمنان ما بالأخره قدرت شهادت را دریابند و همانطور که روزی نتانیاهو این جمله را گفت، ما نیز باید بگوییم: این نام را به یاد داشته باشید؛ فخری زاده!
شهید سلیمانی , شهید فخری زاده
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.