این شهر خسته را به شما میسپارمش
گروه اجتماعی
تهران مهاجرت معکوس را تجربه میکند و شاید بسیاری از آنها که پایتخت را به مقصد شهرهای اطراف ترک میکنند، خود مهاجرانی باشند که سالها پیش برای دسترسی به امکانات وزندگی بهتر به تهران سرازیر شدهاند و حالا نه جیبهایشان، کفاف هزینههای زندگی را میدهد و نه سینههایشان طاقت این حجم از آلودگی را دارد و نه دیگر روح و روانشان اینهمه استرس و دوندگی را تاب میآورد. از این شهر دود و آهن و آسمانخراش و ترافیک خسته شدهاند. روزی روزگاری، تهران با همه مختصاتش آدمها را وسوسه میکرد تا از شهر و دیار خود دل بکنند و پایتختنشین شوند و هرچه گذشت، تاروپود وجودشان با دودودم و هیاهو آمیخته شد اما بهتدریج تصمیم گرفتند، عطای تهران را به لقایش ببخشند و این عروس هزار داماد را به مقصد شهری دیگر برای بازیافتن آرامش ازدسترفته، ترک میگویند.
آمارها چه میگوید؟
بررسی وضعیت مهاجرت استان تهران که با توجه به نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن ١٣٩٥ تهیهشده، نشان میدهد، حدود ٥١٧ هزار نفر از آبان ماه سال ١٣٩٠ تا آبان ماه ١٣٩٥ به این استان مهاجرت و در همین دوره زمانی نیز حدود ٣٥١ هزار نفر از آن مهاجرت کردهاند. یعنی تهران بیش از نیمی از مهاجران خود را پس فرستاده است و استانهای تهران، البرز، اصفهان، خراسان رضوی و گیلان دارای بیشترین سهم مهاجرپذیری و استانهای تهران، خوزستان، خراسان رضوی، البرز و اصفهان بیشترین سهم مهاجرفرستی در کشور را از آبان ماه سال١٣٩٠ تا آبان ماه ١٣٩٥ داشتهاند.
در فاصله زمانی سالهای ١٣٩٠ تا ۱۳۹۵ تعداد ۳۵۰هزار و ۶٣٢ نفر از استان تهران به استانهای دیگر مهاجرت کردهاند. استان البرز بالاترین جذب مهاجر از تهران را داشته و استانهای گیلان و مازندران به ترتیب در رتبههای دوم و سوم جذب مهاجر از استان تهران قرار دارند. آمار به تفکیک اینطور توضیح میدهد که استان البرز با ۸۹ هزار و ۱۹۷ نفر بیشترین مهاجر را از استان تهران داشته است. استانهای گیلان، مازندران و خراسان رضوی به ترتیب با ۲۸۵۳۱، ۲۳۶۴۳ و ۲۱۲۴۱ نفر از این نظر در رتبههای بعدی قرار دارند.
مهاجرت از تهران به دلایل اقتصادی
امیرحسین پورجوهری اصلیترین مسئلهای که سبب مهاجرت معکوس از تهران شده را تغییراتی میداند که در ساختار اقتصادی کشور به وجود آمده است. به گفته این کارشناس شهری بزرگترین مسئله، تورم، کاهش درآمد خانوار، بیکاری، رکود و مواردی ازایندست است که باعث شده هزینههای معاش و تداوم سکونت در شهر تهران دیگر امکانپذیر نباشد؛ ضمن اینکه برخی عوامل مانند آلودگی هوا و حتی ترافیک نیز میتواند در این زمینه اثرگذار باشد. البته رکود مسکن در سالهای ۱۳۹۰ و ۱۳۹۱ یکی از دلایل افزایش قیمت مسکن است که در مهاجرت شهروندان از تهران نقش داشته است. بهموازات مشکلات اقتصادی که به مهاجرت برخی از اقشار جامعه از تهران منجر شده، فقدان مشاغل جدید در این شهر باعث شده از میزان مهاجرت از شهرهای دیگر به تهران کاسته شود و بهموازات آن برخی ساکنان تهران نیز به دلیل هزینههای بالای مسکن از این شهر مهاجرت کنند.
البته محمد سالاری؛ رئیس کمیسیون معماری و شهرسازی شورای شهر تهران معتقد است این مهاجرتها که بسیاری از دولتمردان و برخی برنامه ریزان شهری روی آن حساب بازکردهاند، غیر پایدار است. وی در این زمینه به همشهری آنلاین میگوید: « ممکن است عواملی همچون افزایش هزینه گذران زندگی و اجارهبها و کمبود اشتغال در کلانشهرها و شهرها منجر به مهاجرت معکوس محدودی شده باشد اما تا زمانی که دولت در شهرهای کوچک و روستاهای کشور توزیع عادلانه ثروت و امکانات را آنهم مبتنی بر ظرفیتهای ذاتی و واقعی این مناطق و در راستای تحقق سند آمایش سرزمینی پیگیری نکند، قطعاً نمیتوان به مهاجرتهای معکوسی که بهصورت مقطعی، موضعی و موضوعی اتفاق میافتد امیدوار بود.»
زندگی در پایتخت آسان نیست، از آلودگی هوا بگیرید تا ترافیکی که روان آدمها را نشانه رفته است. مخارج بالای آنهم، حدیثی مفصل است و خوانندگان این سطور بهتر از نگارنده از آن باخبرند و یا مشکل تأمین آب که محمد درویش، کارشناس محیطزیست در گفت وگو با فرارو، میگوید: فکر کردیم اگر مشکل آب مردم را حل کنیم، میتوانیم بهجای
سه میلیون نفر، ۱۰ میلیون نفر را در تهران ساکن کنیم. از سالها پیش اکولوژیستها میزان بارگذاری در تهران را با توجه به مجموعه شرایط اقلیمی، سرعت باد غالب و آب قابل استحصال در مخروط افکنه البرز مرکزی که این شهر در وسعت ۷۵۰ کیلومترمربعی از آن قرارگرفته- رابین ۲/۵ تا ۳ میلیون نفر تخمین زدند. بهترین کیفیت و سرویسدهی در چنین منطقهای حداکثر برای ۳ میلیون نفر امکانپذیر است. اما در چنین شرایطی از سرشاخه رودخانه کرج و طالقان به تهران آب منتقل کردیم و حالا قرار است از سرشاخههای لار و سد هراز هم آب به این شهر منتقل کنیم و بهاینترتیب جمعیت را اضافه کردیم. حجم سکونتِ بیشازحد مردم درجایی که متوسط باد غالب، کمتر از ۲ تا ۳ متر در ثانیه است، بهشدت میتواند مشکلآفرین باشد و در مواقعی از سال بحران وارونگی هوا و دیگر مشکلات اساسی را به دنبال داشته باشد. »
این کارشناس محیطزیست در خصوص تعداد بالای خودرو در شهر تهران بیان میدارد: « ما همچنان به خودرو محوری چراغ سبز نشان میدهیم. مثلاً تعداد خودروها در تهران در سال ۸۴ سه برابر ظرفیت معابر عمومی بود، اما در حال حاضر کار بهجایی رسیده که تعداد خودروها به هفت برابر ظرفیت معابر عمومی رسیده است. »
درویش گریزی هم به تعداد بالای نزاعهای خیابانی و آمار خودکشی و افسردگی در شهر تهران میزند و میگوید: « تهران در هر ۱۰۰ هزار نفر، ۷ هزار نزاع خیابانی را شاهد است، بالاترین میزان خودکشی و افسردگی را به خود اختصاص داده است و نیروی انتظامی در تهران بالاترین میزان هزینهها را برای امنیت صرف میکند. این مسائل نشاندهنده این است که اصل قضیه غلط بوده، چراکه هنوز هم از محل فروش تراکم و آینده، میخواهیم هزینه خدمترسانی را تأمین میکنیم.»
فرمولهای متفاوت برای مهاجرت از تهران
بر این اساس «عباس نعیمی جورشری»، جامعهشناس و پژوهشگر در گفتوگو با «رسالت » دلیل عمده مهاجرت درونمرزی ایران ازجمله مهاجرت از پایتخت به استانها و شهرهای دیگر را ناشی از امر اقتصادی میداند که عموماً بر حوزه اشتغال و معیشت تکیه دارد. وی مهاجرت از تهران را دارای فرمولهای متفاوت دانسته که مهاجرت بازنشستگان به نواحی مخصوصاً شمالی کشور، مهاجرت معکوس، مهاجرت طبقات متوسط و مهاجرت طبقات فرودست به حاشیه تهران از انواع آن بهحساب میآیند. در شکلگیری هر یک از این فرمولها عوامل متعددی ازجمله طبقه اجتماعی و شاخصههای فرهنگی و اقتصادی نقش دارند.
نعیمی در توضیح انواع فرمولهای مهاجرت میگوید: «چنانچه پایه بحث را در باب مهاجرت پایتخت، اقتصادی در نظر بگیریم میتوان اینگونه بیان داشت که افراد در پایتخت برای یک زیست عادی با هزینههای بالاتری مواجه هستند حال اینکه در شهرها و کلانشهرهای دیگر این زیست با هزینههای کمتری همراه است لذا بخش عمده مهاجرت از تهران به شهرستانها در بستر اقتصادی قابلفهم است. مهاجرت معکوس یکی از انواع مهاجرت است که غالباً ریشه در همین بعد اقتصادی دارد.
یعنی کسانی که تهرانی نیستند و ریشه در استانی دیگر دارند، یکبار در جستجوی کار وزندگی ایدهآل از شهرستانها به تهران آمدهاند اما نتوانستهاند در آنجا به آمال و آرزوهای خویش برسند درنتیجه دوباره به محل زندگی و زادگاه خود بازمیگردند. اینها در شهر خود پایگاه اجتماعی دارند، قدمگاهی دارند و میدانند اگر بازگردند میتوانند در آنجا زیست جمعی شکل دهند و یاری بجویند. نوع دیگری از مهاجرت به خاطر امر ازدواج رخ میدهد. یعنی ازدواج شبکهای از ارتباطات را در استانهای دیگر ایجاد کرده است که در امر مهاجرت مؤثر واقعشده است. یک نوع از مهاجرت هم مربوط به افراد بازنشسته و یا کسانی است که سالهای آخر اشتغالشان را سپری میکنند. اینها تلاش میکنند یک پایگاه دیگری هم علاوه بر آنچه در تهران دارند در شهرستان علیالخصوص شمال کشور برای خودشان و نسل شان ایجاد کنند و یا کلاً به ناحیه خوش آب و هواتر هجرت کنند. »
این جامعهشناس در توضیح تقسیمبندیهای جغرافیایی که میتوان از دلِ داستان مهاجرت از تهران به دست آورد توضیح میدهد: « در هر مهاجرتی حالا چه از پایتخت به شهرهای دیگر یا از شهرهای دیگر به پایتخت یا معکوس یا مستقیم باید حتماً بحث آب را در نظر بگیریم. ما امروزه شاهد این هستیم که بخشهای زیادی از قلمرو ایران بهواسطه خشکسالی در حال خالی شدن از سکنه و آبادانی است. بخصوص نواحی مرکزی و جنوبی ایران این تغییرات را پررنگتر نشان میدهد. بنابراین بخشی از مهاجرتی که از تهران رخ میدهد بیشتر به نواحی شمالی کشور است که دارای آبوهوای مطلوب است. دارای اتمسفر طبیعی غنی است. این موضوع در حالی منجر به جابهجایی جمعیتی و تراکم جمعیت در سواحل شمالی کشور شده که زیرساختهای لازم در حیطه شهرسازی، اشتغال و صنایع در این نواحی رخ نداده است. عمده این مهاجرت که صحبتش را میکنیم مهاجرت متمولان و سرمایهداران و طبقات مرفه به نواحی شمالی است که جنسش متفاوت از مهاجرت طبقات فرودست است. این دو مهاجرت تابع طبقه است یعنی طبقه اجتماعی فرم مهاجرت را تغییر میدهد. پدیده جنگل خواری یا تغییر کاربری اراضی کشاورزی درهمتنیده با فساد مدیریتی محلی، با این بخش ارتباط دارد. معضلی که در سالهای اخیر بیشتر مطرحشده است. تداوم این نوع از مهاجرت با نوعی ناهنجاری اجتماعی نیز همراه است. مردم بومی منطقه نسبت به مردمی که اولاً بومی نیستند، دوم اخلاق گردشگری را رعایت نمیکنند و سوم به اخلاق مهاجرت و ارزشهای محلی کمتوجهاند، عموماً یک گارد اولیهای دارند. البته این گارد اجتماعی در استانهای متعدد و در سطوح سهگانه مذکور، متفاوت است برخی گارد بیشتری دارند برخی گارد کمتری نشان میدهند. غلظت مدارا و تساهل فرهنگی یا عصبیت هنجاری نسبت به آنچه «غیر» نامیده میشود، توضیحدهنده این امر است. بهعنوان نمونه در مهاجرت طبقاتی به نواحی شمالی و ساحلی نوعی احساس تحقیرشدگی بروز میکند که میتواند منشأ ناهنجاریهای بعدی باشد. فرزند کشاورزی را مجسم کنید که تمام داراییاش زمین کشاورزی پدری و ارزشمندی است که سرمایه وطنی نیز هست و ارزش توسعه پایدار هم دارد. ناگهان از طرف مهاجران پایتخت یا نواحی دیگر از طبقات مرفه با یک رقم بالایی برای خرید زمینش مواجه میشود. رقمی که برای آن کشاورز فقیر، بالاست و البته که ارزش زمین او بیش از آن رقم و عدد است و اساساً تاریخمند است. او با این پدیده بهمنظور تغییر کاربری برای ساخت ویلا و شهرکهای قارچی مواجه میشود. این موضوع را دستکم نگیرید، ازهمپاشیدگی اجتماعی ایجاد میکند و کرده است. چراکه شما میبینید زمین پدریتان را دادید و با پولی که دست تان را گرفت، نتوانستید به احسن تبدیلش کنید و “غیر” آمده روی زمین اجدادیتان خوشگذرانی میکند. این تصویر و مشاهده میتواند ضدیت اجتماعی جدید ایجاد کند که خطرناک است. در اینجا امر مهاجرت عوارض اجتماعی ایجاد کرده است. »
«نعیمی جورشری» مهاجرت طبقات فرودست از تهران را منتهی به حاشیهنشینی میداند و در این خصوص اظهار میدارد: « شما در طبقات فرودست، مهاجرت به نواحی شمالی را کمتر میبینید. چرا؟ به این خاطر که در تهران اشتغال دارند و هر چه قدر هم که سطح آن پایین باشد اما همین اشتغال سطح پایین را در شهرهای دیگر نمیتوانند داشته باشند یا کمتر میتوانند داشته باشند. این نکته ناشی از بحران اشتغال در شهرستان است. در اینجا و در مورد طبقات فرودست بهجای اینکه مهاجرت از تهران به شهرهای دیگر رخ بدهد پدیده حاشیهنشینی را شاهد هستیم یعنی مهاجرت نیمبند از تهران به مناطق حاشیهای آن. شهرکهایی که در حاشیه شهر تهران رشد کردهاند ناشی از همین نوع مهاجرت است. در آنها زیرساختهای اجتماعی، معیشتی، اقتصادی، رفاهی و خدمات شهری لازم وجود ندارد فلذا افرادی که به این شهرکها منتقل میشوند بهنوعی ناگزیر هستند. آنها خدمات شهروندی باکیفیتی دریافت نمیکنند. بنابراین مهاجرت از پایتخت به شهرهای دیگر اگر مهاجرت اولیه باشد بیشتر متعلق به طبقه بالا و متوسط است که بیشتر به شهرهای حاشیه خزر و مناطق خوش آبوهوا رخ میدهد. اما اگر مهاجرت معکوس باشد فرمول طبقاتیاش فرق میکند. به این شکل که فرد زمانی به خاطر شغل و مسائل اقتصادی و پیشرفتهای مختلف به تهران آمده اما نتوانسته است نظم و ثبات و عایدی را که برای زیستن میخواهد در تهران پیدا کند و ناگزیر از برگشت به زادگاه خودش شده است. ناگزیر از بازگشت به مبدأ شده است. بنابراین در شرح پدیده مهاجرت ابداً با یک فرمول واحد مواجه نیستیم. »
این جامعهشناس، مهاجرت طبقه متوسط از تهران را متفاوت و متغیر میداند چراکه معتقد است: جنس دغدغههای او از نوع اقتصادی نیست هرچند به نظر وی طبقه متوسط طی ده بیست سال گذشته نهتنها در تهران بلکه در بسیاری از شهرهای ما به طبقه ضعیف تبدیلشده است: « طبقه متوسط مطالبات خاصی دارد. مطالبات این طبقه بهجای اینکه اقتصادی باشد مطالبات فرهنگی و مدنی است. اساساً خصلت طبقه متوسط نهتنها در ایران بلکه در همه جهان این است که مطالبات فرهنگی و دموکراتیک دارد، خواهان آزادی و جامعه مدنی است، خواهان حیات ارتباطی باز و زیست خاصی از بستههای فرهنگی است. طبقه متوسط دغدغهاش در همه جای جهان این ردههاست درحالیکه طبقه بالا و پایین دغدغهشان بیشتر اقتصادی است. طبقه بالا دغدغه اقتصادیاش از نوع لاکچری است حالآنکه طبقه پایین دغدغه اقتصادیاش از نوع نیازهای اولیه مازلو است، یعنی نیازهای مادی برای زیستن. توجه داشته باشید در سالهای گذشته طبقه متوسط در پایتخت و در کل ایران ضعیف شده و به طبقه فقیر منتقلشده است. فشارهای اقتصادی عمده کسانی که در حوزه فرهنگ کار میکنند اعم از نویسندگان، شعرا، پژوهشگران، متفکران و اهلقلم را که قاعدتاً باید طبقه متوسط باشند ضعیف کرده است. این افراد پیش برنده اهداف و افکار جامعه هستند و فرهنگ را حرکت میدهند، تمدن را بهپیش میبرند، مغز اجتماعی هستند، ولی به لحاظ اقتصادی اینها تبدیل به طبقه فقیر شدهاند. امروزه یک پژوهشگر و جامعهشناس با دکتری تخصصی هم دچار مشکل اشتغال و اقتصادی است فلذا به طبقه فقیر تعلق دارد. حالا فرض کنید من و شمایی که در پایتخت بودهایم و طبقه متوسطی بودهایم که فقیر شدهایم اگر توان زیستن در تهران را به لحاظ اقتصادی داشته باشیم در تهران میمانیم. چرا؟ چون تهران فضای دانشگاهی است، فضای فرهنگی و مطبوعاتی است و مجموعه آنچه زیستفرهنگی نامیده میشود در تهران بیش از شهرهای دیگر فعال است، همایشها، سمینارها، برنامهها و محصولات و بستههای فرهنگی در آن بیشتر است. ولی اگر نتوانیم حقالزحمه و حقالتدریس و حقالقلم و حق التحریر خود را بگیریم و از پس هزینهها بربیاییم، دو حالت پیش میآید: اگر کارمند استخدامی نباشیم ناگزیر از مهاجرت میشویم به خاطر اینکه میتوانیم با رقم پایینتری در شهرهای دیگر خانه اجاره کنیم ولی اگر جزو کارمندان باشیم دیگر نمیتوانیم مهاجرت کنیم. بنابراین در این سطح تحلیل باید بحث طبقاتی را بشکنیم. اینکه شما اگر از یک طبقه هستید، خب جزو کدام قشر این طبقه قرار میگیرید؟ درون طبقه قشرهای مختلف حاضر هستند. اگر قشری باشید که سیستم اداری شمارا در کنترل خودش دارد یعنی کارمند معمولی هستید، در این صورت شما نمیتوانید مهاجرت کنید و مجبورید با سختی به زیست خود در تهران ادامه دهید اما اگر اهلفن و مهارت خاصی باشید یا به هر نحوی متعلق به بازار آزادباشید و وابسته به ساختار اداری نباشید اگر نتوانید در تهران زیست کنید امکان مهاجرت شما بالا میرود .»
«نعیمی جورشری»، سیستم اجتماعی یعنی مجموعه آنچه دیوانسالاری و حکمرانی و جامعه نامیده میشود را در به وجود آوردن پدیده مهاجرت دخیل میداند و توضیح میدهد: « در یکگونه شناسی دو مهاجرت اختیاری، اجباری قابل تمیز است. مهاجرت اختیاری تابع خواستههای فرد به سمت مطلوب در نسبت وضع موجود است. زیست مساعدتر! اما پدیده مهاجرت در ایران عمدتاً از گونه اجباری است. یعنی من میخواهم پیش تو بمانم اما وقتی تو نمیتوانی من را پیش خودت نگهداری ناچار به مهاجرت میشوم. جوان تحصیلکرده و متفکر و اندیشمند و فنآور این کشور نتیجه چیست؟ محصول چیست؟ محصول و نتیجه سرمایهگذاری سیستم است. سیستم سالها وقت و هزینه صرف کرده تا او را بالنده کند و تبدیل به یکمهره ارزشمند نماید اما همان سیستم نمیتواند از او، از محصول ارزشمندی که خلق کرده، بهرهبرداری کند. نمیتواند او را در پازل اشتغال درست جایابی نماید. بنابراین نتوانسته از توان او بهره لازم را کسب کند تا ارتقای سیستماتیک برای خود سیستم رقم بزند. در مصاحبه تصویری چند سال پیش دکتر بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه و یکی از متفکران کشور ایشان نکته تلخی را بیان فرمودند و گفتند: من احساس میکنم در این کشور از یک فوتبالیست هم کمتر اهمیت دارم چراکه یک فوتبالیست پنت هاوس ۵۰۰ متری دارد و منِ بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه، دو متر خانه در این کشور ندارم. این درد حقیقی است. درد تیپیک است. درد یک فرم و گونه اجتماعی است که سرمایه انسانی کشور است. ببینید اینجاست که مشخص میشود سیستم ضعف دارد. مهاجرت اجباری محصول مستقیم این نکته است که یکمهره در جای خودش قرار نگرفته است. ضمن اینکه در یک فهم فلسفی باید از تفاسیر جامعهشناختی نیز فراتر رفت. بدین معنا که انسان در انسانیت خویش و در کرامت انسانی خویش محق به داشتن لوازم زیستی بنیادین همچون اشتغال و مسکن و آموزش است. سیستم باید به این سمت خودش را ترمیم کند و همه باید به این مهم یاری برسانند. »
مهاجرت معکوس اتفاقی خوب اما دور از ذهن
«رضا بافتی» هم از دیگر جامعهشناسانی است که به تحلیل مهاجرت معکوس از تهران پرداخته و در گفتوگو با « رسالت »
بیان میکند: تابویی که زمانی تهران برای مردم دیگر شهرها داشته بهمرور در حال فروریختن است و وجود هزینههای سرسامآور زندگی و نبود آبوهوای مناسب میتواند آدمهایی را که زمانی به تهران کوچ کردهاند را برای بازگشت به شهرهای خود متقاعد کند. کارگر و کارمندی که ماهی دونیم تا سه میلیون حقوق میگیرد چه طور میتواند در تهران زندگی کند؟ اجاره خانه، هزینههای زندگی و تفریح بهعلاوه بحران کرونا که مزید بر علت شده است همه دستبهدست هم دادهاند که بر مردم فشار وارد شود. یکزمان میگفتند تهران جزو گرانترین شهرهای ایران است، الآن هم قطعاً باید همینطور باشد، اینکه کسی بخواهد در گرانترین شهر ایران زندگی کند حتماً باید درآمدش هم بیشتر از نرم باشد ولی خب میبینید کارمندی که در تهران کار میکند و کارمندی که در یک شهر کوچک کار میکند حقوقشان یکی است. جایی میخواندم نیویورک جزو گرانترین شهرهای دنیا و ازجمله گرانترین شهرهای خود آمریکاست. در آنجا از هر ۶ نفری که میبینید یک نفرش میلیونر است یعنی اگر قرار است فردی در گرانترین شهر زندگی بکند باید درآمدش هم نسبت به آن شهر بالا باشد اما در ایران این اتفاق نیفتاده است. یکزمان مردم به دلیل بیکاری و یا تغییر شرایط اگر زمین کشاورزی داشتند، فروختند و به تهران آمدند یا مثلاً طرف در روستا زندگی میکرده و باغ و زمین کشاورزی و گاو و گوسفندی داشته فروخته و به امید رشد بیشتر به تهران آمده است. من فکر میکنم آن تصوری که مردم سی چهل سال پیش از تهران داشتند و مهاجرت از آن زمان شروع شد و تا الآن هم ادامه دارد، تابواش فروریخت. مردم فهمیدند تهران نه شهر امنی است، نه ازنظر آبوهوا جای مناسبی است و نه درآمدی در پایتخت هست. »
بافتی خاطرنشان میکند: «اگر مردم به این نتیجه برسند که در صورت برگشت به شهرهای خود، وضعیت بهتری خواهند داشت در کلیت امر اتفاق خوبی است اما این مسئله بهراحتی محقق نمیشود. افرادی که در تهران بیکار هستند، در شهر خودشان هم بیکار خواهند بود. اینها طبیعتاً در تهران امید بیشتری به پیدا کردن کاردارند تا شهر خودشان، حتی راضیاند در پارک بخوابند تا اینکه بخواهند به شهر خودشان برگردند. در مورد افرادی هم که کارمند یا کارگر هستند و به هر دلیلی حقوقبگیر دولت محسوب میشوند چند درصدشان ممکن است به شهرهای خودشان برگردند؟ قطعاً نمیتوانند. لذا از ۱۰ میلیون جمعیت تهران ۵۰۰ هزار نفر هم اگر به دلایل مختلف به شهرهایشان برگردند بازهم تغییر محسوسی ایجاد نمیشود. درنتیجه نمیشود منتظر اتفاقی ماند تا مثلاً مردم ناگهان تصمیم بگیرند از تهران مهاجرت کنند. حتماً باید برنامهها و اندیشههای کلانی پشت این موضوع باشد و بودجههایی برای این منظور در نظر گرفتهشده باشد. در این سالها دولتها هیچ برنامهای برای این موضوع تعریف نکردند و هیچ تشویقی در نظر گرفته نشده است. شاید حدود دوازده سیزده سال پیش آمدند و تشویقهایی را در نظر گرفتند که مثلاً افرادی که به شهر خود برمیگردند امتیازات کارمندی ویژهای دریافت کنند ولی خیلی محدود بود. در کل تصور اینکه کسی که بیست سال پیش از شهر خودش به تهران آمده و اگر زمین و خانهای داشته فروخته بخواهد به شهرش برگردد و از صفر شروع کند کمی عجیب است.»
«بافتی» از به هم خوردن ساختاری سخن میگوید که دیگر هرگز به حالت سابق برنمیگردد اما میتوان تا حدی با برنامهریزی مانع از بیشتر به هم خوردن آن شد، ما کشوری بودیم که حدود۶۰ درصد مردم کشاورز و دامدار بودند، در حال حاضر این ساختار بههمریخته است. چرا کسی که کشاورز بوده باید در اداره کار کند؟ یا کسی که دامدار بوده باید در کارخانه کار کند؟ جامعه به یک تعادلی نیاز دارد که آن تعادل بههمریخته است. البته آدمی که به شهر آمده، دوباره دامداری و کشاورزی نمیکند و فردی که از روستا به شهر آمده و درسخوانده و تشکیل خانواده داده، دیگر از تهران کوچ نمیکند. میخواهم بگویم یک ساختاری بههمریخته و دوباره نمیشود برش گرداند. در کشورهای صنعتی، کشاورزی و دامداری؛ یک نوع صنعت است، طرف دکتری هم دارد ولی در روستا دامداری میکند. درآمد خوبی هم دارد و اصلاً از این طریق تجارت میکند. اگر چنین اتفاقی در مورد کشاورزی و دامداری ما بیفتد شاید بتوان مردم را به پیگیری این حرفهها مجاب کرد که خیلی هم خوب است و به بازگشت توازن کمک میکند ولی قطعاً نمیتوان ایران را به کشوری تبدیل کرد که ۶۰ درصد مردمانش کارشان این است. »
تهران , مهاجرت , مهاجرت از تهران
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.