اقبال مردم کره جنوبی به جویشگر بومی
حمید شریف نیا- دبیر اسبق کارگروه علم و آموزش الکترونیکی
گروه اجتماعی
شاید جالب باشد که سخنم را با این پرسش آغاز کنم، اینکه چرا مردم کره جنوبی نسبت به جویشگر بومی خود اقبال دارند؟ بیتردید سه رکن در رواج هر پدیده نوپدیدی بهویژه در حیطه فناوری در بین اقشار هدف دخیل است، این مسئله هم در حوزه تجاری و هم در حوزه ملی معنا دارد. رکن اول شناخت دقیق نیاز است. کرهایها در دو دهه قبل به این نکته رسیده بودند که موتور جستجو گوگل ضعف در پذیرش زبان کرهای دارد درنتیجه یکی از موهبتهایی که نصیبشان شد این بود که آمدند از ضعف جویشگر گوگل برای جویشهای به زبان کرهای به دانشآموزانشان بهویژه در پایههای پایینتر که نیاز داشتند، استفاده کردند. زمانی که از نیاز سخن میگوییم تمام ارکان آن مدنظر است. اینکه مخاطب کیست؟ از چه قشری است؟ چه هدفی راداریم دنبال میکنیم؟ و غیره. در کره جنوبی یکشبه نیامدند موتور جویشگر بومی راه بیندازند و بگویند از فردا صبح همه کشور بهاجبار باید از آن استفاده کنند. آمدند از پایه اول و دوم دبستان برای آنها از جویشگر بومی استفاده کردند و دانشآموزان را تا سنین بالاتر باهمین رشد دادند. در همین راستا جویشگر نیز رشد کرد و دادههایش گسترش پیدا کرد، سرویسهایش کاملتر شد و خطاهای احتمالی رفع شد. از طرفی برای بچه های کلاس اول و دوم دبستان آنچنان نگرانی امنیتی از جهت هک شدن سایت و غیره نداشتند. لذا این را رشد دادند، صبوری کردند و ایستادند. رکن دوم عزم ملی برای جذب تمام سرمایههای فناورانه است. البته امروزه کشورها به سند توسعه نیاز ندارند چراکه دیگر از مد افتاده است. اما رکن سوم که دستکم در شرایط کنونی ایران مقدمتر است، اسمش را همبستگی اجتماعی میگذارم. در کشوری مثل کره جنوبی سرمایه اجتماعی بسیار بالاست چراکه باور دارند خرد جمعی بر کشور حاکم است ولو با مقداری خطا و ریزش و فساد اما آنیک مقدار اولاً جزئی است ثانیاً آنقدر با آن جدی برخورد میشود که ملت اعتماد میکنند.
سوای این مسائل، میتوان از ظرفیت بخش خصوصی برای ایجاد یک سرمایهگذاری سودآور در حوزه فضای مجازی کودک و نوجوان در ایام کرونا و توسعه یک زیستبوم فناورانه در حیطه توسعه کودک استفاده کرد، بهعنوانمثال در ایام کرونا و بر اساس آمار رسمی وزارت آموزشوپرورش
۳ میلیون دانشآموز و بر اساس آمار غیررسمی تا ۵ میلیون دانشآموزان ما در هیچیک از بسترهای اینترنتی به خدمات آموزشی دسترسی پیدا نکردند. بهنوعی چنانچه نگوییم یک یا دو سال تحصیلیشان را بهطورکلی ازدستدادهاند باید بگوییم دستکم بسیار عقب ماندند. بیایید عدد و رقم را ضرب و تقسیم کنیم. اگر ۵ میلیون دانشآموز را محروم فرض کنیم که توان تأمین زیرساخت سختافزاری و امثالهم را ندارند، ۵ میلیون از بین ۱۴ میلیون دانشآموز عدد بسیار بزرگی است که دارم میگویم. واقعیت این است که ۵ میلیون نیستند و آنهایی که نیامدند اعتقادی به این نداشتند وگرنه اگر اعتقاد پیدا میکردند یا شرایطی با مشارکت بخش خصوصی برایشان فراهم میشد که مثلاً میگویم دستگاه و ابزار موردنیاز برای اتصال و ارتباط را بهصورت قسطی پرداخت کنند حاضر به پرداخت هزینههایش بودند. اما فرض بگیریم ۵ میلیون دانشآموز اصلاً این امکانات را ندارند و ما باید برای اینها هزینه کنیم. در یک عزم ملی یکپارچه ابزار موردنیاز برای ارتباط آنها با بستر در بدترین شرایط، باقیمتی شاید با حدود ۳۰ تا ۵۰ درصد تخفیف نسبت به قیمت ابزارهای مشابه قابل تأمین است ( زمانی که شما راجع به اسکیل حرف میزنید اعداد بسیار متفاوت میشود با آنچه اکنون در سطح بازار میشنوید و میبینید. ) لذا اگر این فرض را بگذاریم به ازای هر دانشآموز ۵ میلیون تومان باید هزینه کنیم با این شرایطی که عرض کردم برای سختافزار و ۵ میلیون دانشآموز گرفتار و نیازمند التفات خاص نیز داشته باشیم میشود ۲۵ هزار میلیارد تومان. این ۲۵ هزار میلیارد تومان را ما فرض میکنیم بخش خصوصی آمادگی سرمایهگذاری داشته باشد، راهحلهای ابداعی و خلاقانه وجود دارد که این عدد را میتواند بسیار کم کند. در مقابل عدد دیگری را بگویم: ۹۸٫۹ درصد مردم ایران بر اساس آمار رسمی، در منزل تلویزیون دارند و نیازی نیست که شما ابزار جدید به آنها اضافه کنید یعنی ابزار میخواهند اما دیگر لزوماً لپتاپ و تبلت و گوشی نیست. حال در تیراژ، باقیمت زیر ۲ میلیون تومان، من قطعی به شما میگویم امکان تأمین سختافزار یا میانافزاری وجود دارد که میتواند تلویزیون خانه هر شخصی را فارغ از اینکه این تلویزیون هوشمند است یا قدیمی تبدیل به ابزاری شبیه لپتاپ کند که به آن کیبورد، یک آندروید باکس، یک موس وایرلس داده میشود و دانشآموز میتواند از ال سی دی یا صفحهنمایش تلویزیون استفاده کند که نسبت به تبلت و گوشی و اینها بسیار بزرگتر است و در مقابل بتواند با بستر آموزشی که در اختیارش قرار میگیرد اینتراکشن داشته باشد. حتی میتوان وبکم را نیز به این مجموعه اضافه کرد. من قیمت پکیجی که به شما عرض کردم شامل یک آندروید باکس، کیبورد، موس وایرلس بهاضافه یک وبکم است. این پکیج را میتوان با تیراژی باقیمت زیر ۲ میلیون تومان آمادهسازی کرد و تحویل داد. حالا فکر کنیم این ۲ میلیون تومان ضربدر آن ۵ میلیون دانشآموز میشود ۱۰ هزار میلیارد تومان . حال چنانچه سرمایهگذاری بخش خصوصی بداند و بخواهد به این فضا ورود داشته باشد بهتر است اول در خصوص این ۱۰ هزار میلیارد تومان یک مقیاس باهم داشته باشیم. شرکتهای سرمایهگذاری بورس استانی در همین یکی دو روز گذشته به دلیل اینکه میخواستند انتخاباتی را برگزار کنند، عددی اعلام کردند که مجموع آنها منهای دو استان تهران و البرز که قریب بیش از ۴۰ درصد منابع را به خود اختصاص میدهند، شامل ۳۸۰ هزار میلیارد تومان صندوق سرمایه گذاری بودند و قریب ۳۰ میلیون نفر نیز در آن سهامدار بودند اعم از سهام عدالت تا سهام فردی. مقیاس ما ۱۰ هزار میلیارد تومان بود درنتیجه ما بهشرط آنکه توجیه اقتصادی داشته باشد میتوانیم اینها را به این بازار فراخوان کنیم. حال فکر کنید که من اعلام کنم که همه دروس، همه پایههای تحصیلی، همه محتوای آموزشی، همه کلاسهای مجازی و … در بستری مهیا کردم و میکنم و جزو تکالیف این سرمایهگذار این است که برای این ۵ میلیون دانشآموز، ۱۰ هزار میلیارد تومان سرمایهگذاری کند. با یک سرمایه بسیار اندک نسبت به آن ۱۰ هزار میلیارد تومان شاید با کمتر از ۱۰۰ میلیارد تومان شما بتوانید زیرساخت نرمافزاری کامل برای دانشآموزان کشور و شامل همه این ابزارها از میل سرور گرفته تا کلاس مجازی تا سیستم آموزشی تا محتوای آموزشی با فراخوان معلمین کشوری و …. را فراهم کنید. من صفرهای اعداد را میشناسم و میدانم راجع به چه اعدادی دارم حرف میزنم و خیلی باخوابوخیال حرف نمیزنم و اینها را بهصورت عملی و عدد و رقم درآوردهام. پس درنتیجه میبینید عدد ۱۰۰ میلیارد تومان در آن ۱۰ میلیارد تومان اصلاً گم است. اما با فرض اینکه آن ۱۰ هزار را اصلاً بکنیم ۱۱ هزار میلیارد تومان یعنی ۱۰۰۰ میلیارد تومان برای خدمات و پشتیبانی و زیرساخت نرمافزاری و محتوایی و اینها بخواهیم هزینه کنیم که اصلاً عدد وحشتناکی است و قابلپذیرش از جانب متخصصین برای این امر نیست. شما ۱۱ هزار میلیارد تومان سرمایهگذاری میکنید، و بگذارید اینطرف انتظارتان را بگویم. برای همه دانشآموزان کشور و معلمین که جمعشان ۱۵ میلیون نفر است ما قیمت پایهای اعلام میکردیم مثلاً فرض کنید در ماه ۵۰ هزار تومان که توان پرداخت را داشته باشند و با ماهی ۵۰ هزار تومان به این دریای خدمات و سرویسها و آموزشها و غیره متصل باشند. آن ۵ میلیون محروم را میگذاریم کنار و میگوییم از آنها قرار نیست پولی بگیریم و قرار است سرویس رایگان بدهیم. ۱۰ میلیون برخورداری داشتیم که ماهی ۵۰ هزار تومان کاملاً برایشان قابلهضم و قابل پرداخت بود. سود حاصل از آن ۱۰ میلیون دانشآموزی که به آنها ابزار میخواستیم بدهیم هم میگوییم اصلاً صفر. میگوییم آنها ابزار دارند و نمیخواهند بخرند فقط میخواهند بابت خدمات ماهی ۵۰ هزار تومان هزینه کنند. ۱۰ میلیون ضربدر ماهی ۵۰ هزار تومان میشود، ۵۰۰ میلیارد تومان. یعنی سالی ۶ هزار میلیارد تومان. ما کل سرمایهگذاریمان ۱۱ هزار میلیارد تومان بوده است یعنی ظرف کمتر از دو سال نقطه سر به سری را هم رد کردیم. خب این چه سرمایهگذاری است که سالی بیش از ۵۰ درصد نسبت به سرمایهگذاریاش دارد سود میدهد؟! یعنی شما ۱۱ هزار میلیارد تومان گذاشتید که سالی ۶ هزار میلیارد تومان برگردان میکند. شما یک نظام سرمایهگذاری دارید که دودوتاچهارتا آن سالی ۵۰ درصد دارد برمیگرداند. بهعلاوه موضوعی است که همه خانوادهها نسبت به این نهتنها حساس هستند بلکه موافق نیز هستند. حتی همان افرادی که مقید به هیچ نظام اخلاقی و اجتماعی و عقیدتی و سیاسی و غیره نیز نباشند زمانی که در مورد فرزندانشان صحبت میشود این حساسیت رادارند که مراقبت اخلاقی باید بشود و نباید محتوای خشونت، پورنوگرافی و غیره در اختیارشان قرار بگیرد. از طرفی در اینجا یک اتفاق بسیار بزرگتر پیش میآمد و آن اینکه یک اکوسیستم و یک زیستبوم فناورانه در حیطه توسعه کودک شکل میگرفت. نمیگویم تنها توسعه فضای مجازی، توسعه کودک و نوجوان. و خب در آن هزاران میلیارد تومان دیگر کسبوکار شکل میگرفت و هزاران میلیارد تومان گردش مالی جدید ایجاد میشد که کلی شغل و فرصت شغلی و آدمهایی که میتوانند بیایند و خدمات نوین و خلاقانه بسیار بیشتر از بدیهیات و ابتدائیاتی که من خدمت شما عرض کردم طرح بکنند و مخاطب خاص خود را پیدا کنند. البته بر اساس الگوی مثلاً شبیه یو اس اُ که در حیطه خدمات مخابراتی در دنیا مصوب است. یونیورسال سیستم آبریویشن که میگوید باید درازای خدماتی که هر اپراتور بر مبنای آن سرمایهگذاری میکند، یکدرصدی را به صندوقی بریزد به نام یو اس اُ و مکلف میشود برود در مناطق محروم که آن مناطق دیگر برایش ازنظر اقتصادی صرفه ندارند هزینه کند. مشابه آن مدل را میشد اینجا اعمال کرد و هر سرویسدهندهای که میخواهد وارد این فضا شود را مکلف کنیم درصدی از آن تراکنش یا سود حاصل از این تراکنشهایی که دارد در این اکوسیستم یا زیستبوم به خود اختصاص میدهد را بهحساب صندوقی بریزد که بتوانیم برای توسعه مناطق محروم یا دانشآموزان محروم استفاده کنیم. لذا این موضوع اراده ملی میخواهد. چنانچه این اتفاق میافتاد و مرد میدانی در آن وجود میداشت و بههرحال تهمتها را بهجان میخرید و میآمد و سازوکار این موضوع را راهاندازی میکرد، نه یک تهدید بلکه فرصتی میشد که نهتنها جنبههای آموزشی یا نگرانیهای اجتماعی ما را پوشش میدهد بلکه فرصت مغتنمی است برای ایجاد اشتغال و کارآفرینی.بسیار مشتاقم نوید این موضوع را به شما بدهم که اگر عاقلانه رفتار میکردیم و زیستبوم فناورانه کودک و نوجوان را در کشور بنیانگذاری میکردیم یا در آینده بکنیم، فرصت مغتنمی برای پرورش نسلی متفاوت پیش میآمد. نسلی فنآور با روحیات استقلال فردی و کارآفرینانه و با روحیات کار جمعی. یعنی هم استقلال فردی میتوانست در این زیستبوم رؤیت شود به معنای اینکه دانشآموز با تکیهبر خود و نه خانواده و معلم یاد بگیرد، و یادگیریاش لزوماً درسهای مدرسه نیست بلکه علاوه بر آن فرصتی هم مهیا میشد که بتواند در یک کار جمعی شرکت کند. شما در یک کلاس درس در آرمانیترین شرایط که کلاس بسیار تعاملی باشد، برای هر مبحث وقت کلاس اجازه اظهارنظر بیشتر از یک یا دو دانشآموز را نمیدهد. درحالیکه در بستر الکتریکی این فرصت مهیا است که همه اظهارنظر کنند، همه تمرین حل کنند، همه به هم کمک کنند و گروههای یادگیری و یادگیرنده تشکیل شود. آنوقت سازمان یادگیرنده کودک و نوجوان در کشور شکل میگرفت. سازمانی که سرکش است، خوداتکاست، درونزاست و القائات و تصمیمات حاکمیتی به معنای اینکه مثلاً من تصمیم گرفتم تو ادبیات را اینجور یاد بگیری یا تاریخ را اینگونه که من میگویم بفهمی نمیپذیرد. زیرا همان لحظهای که معلم بخواهد از منبع خاص خودش تاریخ را تعریف کند دهها پایگاه اینترنتی دیگر میتوانند به او منابع اطلاعاتی دیگری را بدهند که در تناقض با احیاناً تحریف ارائهشده از سوی معلم یا بیاطلاعی او و غیره باشد. در این جرمی که داریم مرتکب میشویم من تنها حاکمیت را مسئول نمیدانم بلکه همه ارکان ازجمله بیدانشی، بیخردی و البته بیحوصلگی همه جامعه را دخیل میدانم که حال یادگیری ندارند و در رأس آنها طبعاً معلمین هستند که به خاطر همه سرخوردگیها، شرایط اجتماعی، نوع آدمهایی که پذیرش شدند، حقوقی که دارند دریافت میکنند، شرایط اقتصادی و روحی و روانی حاکم به دلیل کرونا و غیره، مقاومت دارند و نمیخواهند یاد بگیرند. موضوع یادگیریشان نیز تنها ابزار نیست بلکه شیوههای یادگیری و الگوهای یادگیری و یاد دهنده دگرگونشده است، در بسیاری از موارد در این پارادایم جدید باید جای یاد دهنده و یادگیرنده جابهجا شود که معلمها مقاومت دارند.
حمید شریف نیا , کره جنوبی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.