افطارهای خونین - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 43149
  پرینتخانه » سیاسی, مطالب روزنامه تاریخ انتشار : 20 اردیبهشت 1400 - 6:55 |
ترورهای کور منافقین در ایام ماه مبارک رمضان بازخوانی شد

افطارهای خونین

جنایات منافقین در طول سال‌های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بر کسی پوشیده نیست. ترور مردم کوچه و خیابان و کشتن افراد عادی از زن و مرد و پیر و جوان تا کودکان خردسال در کارنامه ننگین این گروه تروریستی به‌وفور دیده می‌شود. اتفاقاتی که جایگاه این گروهک را در بین مردم تا ابد سیاه و تاریک نموده و راه بازگشتی برای آن باقی نگذاشته است. اتفاقات جنایت باری که این گروه در دوران حیات خود رقم‌زده دل هر انسان آزاده‌ای را می‌سوزاند و رفتارهای وحشیانه آن‌ها حتی در مقدس‌ترین ایام سال و ماه مهمانی الهی نشان از خوی ددمنشانه و حیوانی آن‌ها دارد.
افطارهای خونین

مهدی عسگری – پژوهشگر تاریخ
جنایات منافقین در طول سال‌های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بر کسی پوشیده نیست. ترور مردم کوچه و خیابان و کشتن افراد عادی از زن و مرد و پیر و جوان تا کودکان خردسال در کارنامه ننگین این گروه تروریستی به‌وفور دیده می‌شود. اتفاقاتی که جایگاه این گروهک را در بین مردم تا ابد سیاه و تاریک نموده و راه بازگشتی برای آن باقی نگذاشته است. اتفاقات جنایت باری که این گروه در دوران حیات خود رقم‌زده دل هر انسان آزاده‌ای را می‌سوزاند و رفتارهای وحشیانه آن‌ها حتی در مقدس‌ترین ایام سال و ماه مهمانی الهی نشان از خوی ددمنشانه و حیوانی آن‌ها دارد.
در سال‌های گذشته و به فراخور زمان رسانه‌های داخلی به بیان اقدامات منافقین علیه مردم ایران پرداخته‌اند؛ از راهپیمایی‌های مسلحانه در سال ۶۰ تا حمله نظامی به خاک ایران در مرداد ۱۳۶۷ ، از ترورهای کور دهه شصت تا ترورهای تکی مسئولین در دهه هفتاد. اما یکی از اقدامات این سازمان که در این سال‌ها کمتر گفته‌شده اقدامی است معروف به «افطارهای خونین!» در این مطلب به بررسی چیستی این موضوع با اشاره موردی به دو نمونه از آن‌ها می‌پردازیم.
 دوستی که تروریست بود!
جوانان محل برای مهمانی افطار در منزل آقای اباذری دورهم جمع شده بودند و در گعده‌های چند نفره وضعیت کشور و انتخابات ریاست‌جمهوری که قرار بود فردا برگزار شود را تحلیل می‌کردند. هرکسی با شور و اشتیاق از کاندیدای موردحمایت خود می‌گفت و بقیه را نیز به رأی دادن به او تشویق می‌کرد. در میان همین بحث‌وجدل‌های انتخاباتی بودند که صدای الله‌اکبر اذان مغرب به افق رشت آن‌ها را به سر سفره افطار کشاند. جوانانی که ۱۶ ساعت روزه بودند، مشغول افطار شدند. در میان افطار بود که ناگهان درب آهنی خانه به صدا درآمد. یکی از حضار گفت: «احتمالا غلام است. پس چرا این‌قدر دیر کرد؟» فرشید رفت تا در را باز کند؛ بله! غلام اصلاحكار بود! اما در یک دستش نارنجک و در دست دیگرش مسلسل بود.
 در کامل بازشده بود که غلام اصلاحکار نارنجک را در میان دوستان سابقش انداخت و آن‌ها را به رگبار بست و فرار کرد.خانه غرق در خون شد بعضی از مهمان‌ها با گلوله و برخی دیگر با ترکش‌های نارنجک زخمی شده بودند اما محمدرضا ثابت‌قدم پسرک ۲۰ ساله با تیر دوست سابقش به شهادت رسید!«غلام اصلاحکار» که از اعضای فعال سازمان منافقین بود، مدت‌ها با جوانان رشت به فعالیت‌های فرهنگی پرداخته و در لباس دوست، میان آن‌ها نفوذ کرده و به فردی قابل‌اعتماد تبدیل‌شده بود که در شب یکم مرداد ۱۳۶۰ با استفاده از این نفوذ، جنایتی را رقم زد که تا سال‌ها تحت عنوان «افطار خونین رشت» شهرت داشت.
   مادر شهید و دختر معلول شد!
همه گرد سفره افطار جمع شده بودند اما یعقوب هنوز خواب بود. آن روز گرم تابستانی، کار در زیر آفتاب با زبان روزه امانش را بریده بود و به‌محض رسیدن به خانه، روی زمین ولو شد تا شاید با خواب روزه را آسان کند. چند دقیقه مانده بود به افطار که با صدای دخترش زهرا بیدار شد: بابا! بابا! پاشو اذانه! یعقوب بیدار شد و به جمع خانواده‌اش در دور سفره پیوست. حالا همه به صفحه سیاه‌وسفید تلویزیون چشم دوخته بودند تا اذان شود؛ حتی ابوالفضل چهارساله و زهرای پنج‌ساله که مقتضای سنی‌شان اجازه روزه دادن به ‌آن‌ها نمی‌داد. در خانه به صدا درآمد. طبق عادت همیشگی‌اش، زهرا به سمت در دوید تا در را باز کند اما بازهم مثل همیشه قد کوچکش به زبانه در نرسید و با ناراحتی برگشت. انیس که خستگی را در چشمان همسرش می‌دید به او اجازه برخاستن نداد و خودش رفت تا در را باز کند. انيس از پشت در پرسید:«كيه؟!» صدايی ناآشنایی گفت:«باز كنيد، آش نذری آورده‌ام» مادر با اشتیاق درب را باز کرد اما … اما به‌جای کاسه آش نذری، اسلحه‌ای را در دستان مرد بلندقامتی دید. انیس که اخیرا در روزنامه‌ها از ترور سازمان منافقین موقع افطار با خبر شده بود ناگهان با جیغی همسرش را هوشیار کرد تا کودکان را پنهان کند. اعضای سازمان منافقین در تلاش بودند تا وارد خانه شوند اما انیس در ورودی خانه مانع آن‌ها شده بود. یکی از آن دو نفر با شلیک گلوله‌ای انیس، این مادر فداکار را برای همیشه خاموش کرد.
دو عضو سازمان وارد خانه شده و درودیوار خانه را به رگبار بستند اما موفق به ترور یعقوب نشده و درحالی‌که از این امر عصبی شده بودند به دست زهرای ۵ ساله شلیک کردند شلیکی که تا ابد دست راست زهرا را فلج کرد.
ابوالفضل در کنار پیکر مادر جوانش نشسته بود و گریه‌کنان او را تکان می‌دهد . «مامان بلند شو» «مامان، زهرا چرا گریه می‌کنه؟» «مامان این‌ها کی هستند، چی می‌خواهند؟»
تروریست‌ها به این حد نیز راضی نشدند و طبق دستوری که از سازمان رسیده بود، خانه را به آتش کشیدند و اگر کمک همسایه‌ها نبود زهرای ۵ ساله در آتش می‌سوخت!
انیس نوری همسر جوان یعقوب استیلاف در سال ۱۳۶۱ به شهادت رسید اما چند سال بعد در مدرسه‌ای که به نامش بود از تابلویی به یاد او رونمایی شد تا شاهدی باشد بر نفرت مردم ایران از سازمان منافقین.این‌ها نمونه‌های از صدها و هزاران جنایتی است که گروهک منافقین برسرملت ایران آورده و نشان دادند که ماهیت و خوی وحشیانه آن‌ها در ذات عوامل و ایادی آن تا چه اندازه نفوذ کرده است. ملت ایران که به‌خوبی از این قساوت و دشمنی آگاه است هیچ‌گاه جنایات آن‌ها را نخواهد بخشید و برای نابودی نهایی آن لحظه‌شماری می‌کند.

نویسنده : مهدی عسگری |
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : دیدگاه‌ها برای افطارهای خونین بسته هستند

مجوز ارسال دیدگاه داده نشده است!

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.