افزایش روزافزون تحرکات طالبان در افغانستان
دکتر عابد اکبری، کارشناس مسائل بینالملل
طی یک ماه اخیر شاهد پیشروی طالبان در بخشهای مختلف افغانستان و بهویژه شمال این کشور هستیم بهطوریکه برخی از ناظران مسائل افغانستان سقوط کابل را در چند ماه آینده دور از ذهن نمیدانند. در اینجا سؤالی به ذهن متبادر میشود، مبنی براینکه دلایل پیشروی طالبان چیست که سعی میشود بهطور مختصر به این موضوع پرداخته شود.
خروج نیروهای آمریکا از افغانستان
بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، ایالاتمتحده آمریکا به بهانه مقابله با تروریسم در ۷ اکتبر ۲۰۰۱ طی عملیاتی موسوم به آزادی بلندمدت (Operation Enduring Freedom) به مداخله در جنگ داخلی افغانستان پرداخت. آمریکا ضمن مقابله با طالبان، هدف دیگری را دنبال میکرد و آن اجرای مداخلهجویانه نومحافظهکارانه دموکراسیسازی با ابزار قدرت نظامی بود تا با ایجاد یک مدل بهاصطلاح خود موفق، کل منطقه را به سمت نظم سیاسی و امنیتی دلخواه پیش برد. حضور نظامی آمریکا بعد از۲۰ سال همچنان ادامه داشته اما نه نهاد نظامی و امنیتی که بتواند امنیت افغانستان را حفظ کند، شکل گرفت و نه نهاد سیاسی که بتواند نماینده تمام افراد و جریانات فکری در این کشور باشد، ایجاد شد. در حقیقت آمریکا با مداخله نظامی خود ضمن برهم زدن روند طبیعی نظام سازی در افغانستان، زمینه تداوم بحران را در این کشور فراهم کرد که خروج نیروهایش، آتش جنگ داخلی در افغانستان را مشتعل کرد. تنها دستاورد این دخالت خارجی تداوم ناامنی در این کشور بوده و این وضعیت، فضایی را برای احیای مجدد مشروعیت طالبان در افغانستان فراهم کرده است. در این وضعیت آمریکا به دلایل مختلف دیگر مایل به حفظ نیرو در افغانستان نیست و طالبان توانسته از فرصت استفاده کند و به گسترش قلمرو تحت امر خود بیفزاید.
بیثباتسازی مرکز آسیا برای تضعیف رقبا
برخی از ناظران بر این باورند تحولات کنونی افغانستان حاصل راهبردهای جدید آمریکا در مرکز آسیا است تا به این وسیله ضمن کاهش هزینههای حضور خود، برای رقبای خود همچون چین، روسیه و جمهوری اسلامی ایران بهعنوان همسایگان افغانستان، هزینه سازی کند. پویا شدن معادلات منطقهای در افغانستان تأثیر مستقیمی بر امنیت منطقه خواهد گذاشت و بستری برای تسری بحرانها به پیرامون خواهد بود. اقداماتی همچون مشروعیتبخشی به طالبان از طریق مذاکرات، چشمپوشی از تجدیدقوای طالبان، تسریع در خروج نیروها در شرایط بحرانی دولت افغانستان را میتوان در کنار افزایش سطح تنشهای آمریکا با چین، روسیه و جمهوری اسلامی ایران در این راستا تحلیل کرد.
گفتنی است در این بستر آمریکا میتواند با یک پیوست رسانهای، حضور مخرب خود را عامل ثبات نشان دهد و وضعیت بیثباتی افغانستان را با کلیدواژه نقش بیثبات ساز جمهوری اسلامی ایران و روسیه برسازی کند تا به این وسیله روابط مردم و دولت افغانستان را تخریب کند.
ضعف دولت مرکزی افغانستان با توجه به رفتار سیاسی و اجتماعی
افغانستان نیازمند دولتی توانمند برای تسلط بر شبکههای قدرتمند قومی، مذهبی و سیاسی است تا بتواند ضمن مدیریت تعامل مؤثر با این شبکهها، اقتدار مرکزی خود را حفظ کند. نهاد دولت افغانستان بعد از ۲۰ سال از روی کار آمدن ساختار سیاسی کنونی، در ایجاد تعامل و گسترش نفوذ خود ضعیف عمل کرده است و عملا این دولت را به شرکت سهامی شبکههای قدرت تبدیل کرده است. خروجی وضعیت کنونی تداوم شکافهای سیاسی، قومی و قبیلهگرایی، ناکارآمدی و افزایش فساد اداری و مالی بوده است. در ضمن همین شکافها، ناکارآمدیها و فسادها به نهادهای امنیتی و نظامی تسری پیدا کرده و این نهادها علیرغم شکل پرطمطراق آن عملا کارایی مطلوب را ندارند.
در این وضعیت ضعف ساختاری دولت، در سال ۲۰۱۴ بعد از انتخابات ریاست جمهوری به ابتکار آمریکا، بدعت تقسیم قدرت را نیز به این ضعف ساختاری افزود و موجب تضعیف بیشتر آن شد. در مباحث علوم سیاسی تأکید میشود که یکی از عوامل توانمندی نظام سیاسی، حاکمیت منسجم دولت است و دو شقه شدن آن موجب تضعیف دولت میشود. تداوم این بدعت در سال ۲۰۲۰، موجب مشکلات بیشتر افغانستان شد بهخصوص اینکه دولت در این سال برای حل بحرانهای سیاسی و امنیتی، به ساختار تصمیمگیری منسجم نیاز داشت. این دوگانگی موجب تغییرات گسترده فرمانداران مناطق و فرماندهان نظامی در سالهای اخیر شد که عموم آنها تجارب و تخصص کافی در اداره امور حیاتی را نداشتند و موجبات نابسامانی را فراهم کردند. برای مثال در اواخر سال ۲۰۲۰ بعد از تحکیم و تثبیت تقسیم قدرت جدید میان اشرف غنی و عبدالله عبدالله با دستور اشرف غنی تغییرات گسترده در سطح مناطق انجام شد و ۱۰۰ شهرستان (ولسوالی) دارای فرمانده نظامی و امنیتی جدید شدند.
این حکمرانی، مشروعیت دولت افغانستان را برای اداره امور کشور در میان مردم کاهش داده و مردم ناراضی از وضع موجود را یا حامی جریانات ضد دولتی همچون طالبان کرده و یا نسبت به وضعیت سیاسی و امنیتی منفعل کرده است. برای مثال پیشرویهای اخیر طالبان با هویت پشتون در مناطق غیر پشتون در شمال میتواند مؤید این امر باشد که مردم ازبک، تاجیک و هزاره ساکن این مناطق از وضعیت کنونی ناراضی هستند که حاضر به همراهی یا انفعال درزمینه حضور طالبان در مناطق خود شدهاند و مناطق بهراحتی و حتی با پادرمیانی بزرگان آن به دست طالبان میافتد.
نتیجهگیری
وضعیت کنونی افغانستان و پیشروی اخیر طالبان را میتوان حاصل عوامل داخلی و خارجی دانست. این عوامل درهمتنیده موجب بحران امنیتی شده که میتواند بهغیراز افغانستان، پیرامون آن را نیز تحت تأثیر قرار دهد. جمهوری اسلامی ایران بهعنوان همسایه کشور افغانستان با حفظ اصل عدم دخالت در امور داخلی این کشور میتواند با استفاده از ابزارهای موجود سیاسی و دیپلماتیک به دولت و مردم افغانستان بهخصوص تقویت روند گفت وگوهای درون افغانستانی برای رسیدن به یک سازوکار داخلی برای رسیدن به صلح و امنیت پایدار کمک نماید تا از تسری بحران به مرزهای کشور جلوگیری کند.
افغانستان , طالبان , عابد اکبری
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.