اشکواره باکریها
جواد شاملو
خاصیت به تصویر کشیدن زندگی شهدا این است که تیر حکایت زندگی آنها، چند هدف را باهم میزند. همچون خود آنها که زندگیشان چند وجه داشت و در عین یکپارچگی شخصیت، گویی چند نفر بودند. نه؛ گویی یک لشکر، گویی تمام دنیا بودند. حاجقاسم جملهای دارد درباره شهید باکری، در این مضمون که «مهدی عادی نبود!». اینگونه حس میشود که فیلم «موقعیت مهدی» هم عادی نیست و انگار دست عنایت شهید، تأثیر خاصی به آن بخشیده و آن را به بزم بغض و حماسه تبدیل کرده است.
«موقعیت مهدی» گمانم سادهترین فیلم جشنواره است. حجازیفر که در تدارک سریال شهید باکری است، از میان آن سریال این فیلم سینمایی را تدوین کرده که فیلمی مجموعا کمبازیگر است و باوجود صحنههای جنگی اکشن، جلوههای ویژه خاصی هم ندارد. سادگی بهعلاوه روند آرام و نه کند فیلم در ملموس شدن و همراهی بیشتر باشخصیتها مؤثر بوده است. «موقعیت مهدی» را اگر بخواهیم در یک کلمه توصیف کنیم، آن کلمه «متین» خواهد بود. فیلم با الهام از متانت شخصیت حاجمهدی باکری و به یاری شخصیت متین کارگردان آن هادی حجازیفر، موفق شده ارزشهای دینی و ملی را به مخاطب نشان دهد، بهطوریکه نه لکنت و دستپاچگی از خود نشان دهد و نه به فریاد و شعار متوسل شود. نه نگاه از پایین به بالا داشته باشد و نه نگاه از بالا به پایین. شخصیت دینی باکریها و خانوادهشان آنچنان ساده، باورپذیر و بهدوراز کلیشه یا تصنع ساخته میشود که بعید میدانم هیچ مخاطبی را با هر سلیقهای پس بزند. شهدا و خانوادههایشان اگر آنطور که بودند روایت شوند، به مذاق هرکسی خوش میآیند و دستکم هرکسی عظمت و استواری شخصیت آنها را قبول میکند، ولو آنکه سبک زندگی آنها را سبک زندگی خودش قرار ندهد. در این فیلم نه جایی اسم خدا میآید و نه اسم ایران. اما فیلم پر از خدا است و از حرکات و سکنات حاجمهدی و برادرش حمید، خدا میبارد. چون شخصیت ساختهشده، نیازی به شعار نیست و اگر شعاری هم بر زبان شخصیتها جاری میشد، برای مخاطب باورپذیر بود و کسی در قلم نویسنده یا کارگردان را روی او نمیدید. بلکه اینگونه حس میشد که این حرف ارزشی، از زبان خود شخصیت بیرون آمده. همانگونه که الان هم در فیلم سخت است باور نکنی آنچه بر روی پرده دیدی خود حاجمهدی بود. سخت است به یاد بیاوری تو شاهد برادران حجازیفر بودی و نه برادران باکری.
«موقعیت مهدی» قدم مهمی است. ما فیلم دفاع مقدسی زیاد داشتهایم اما کمتر کسی به خود جرئت میدهد درباره «اسطورهها»ی جنگ فیلم بسازد و حق دارد. ما باکسانی سروکار داریم که به قول حاجقاسم «عادی نیستند». بسیاری از شهدای ما، کسانی بودند مثل خودمان، اما درباره سرداران نامآور جنگ هیچجوره راه ندارد این جمله را بگوییم. کسانی مثل محمدابراهیم همت، حاجاحمد متوسلیان، حاجحسین خرازی، سردار محمد جهانآرا، حسین علمالهدی، برادران زینالدین، برونسی، حاجقاسم سلیمانی و دیگر چهرههای شاخص جنگ هشتساله به معنای واقعی کلمه اسطورهاند و معجزه نهضت امام روحالله. برادران باکری، حمید و مهدی نیز
از این قبیلاند و فیلمساز باید با تمام اعتقاد، توان هنری و فنی و توکلش به خدا به سراغ روایت زیست آنها برود. پس از «ایستاده در غبار» محمدحسین مهدویان با محوریت احمد متوسلیان، «موقعیت مهدی» اثر مؤثر دیگری درباره یک اسطوره است. اسطورهای بدون تعارف دور از دسترس. در سکانسی از فیلم، یکی از رزمندههای نوجوان اصرار دارد جنازه دوست شهیدش را برگرداند. یکی از افراد مسنتر گردان به او میگوید از حاج مهدی که اجازه نداد جسد برادرش حمید پیش از بازگشت جسد تمام شهدا به عقب برگردد خجالت بکشید. آن نوجوان سمت او فریاد میکشد: «من خسروام. من مهدی باکری نیستم!» این اعتراف همه ماست. نه! او شبیه ما نبود. ما مهدی باکری نیستیم. پسازاین اعتراف است که الگوگیری آغاز میشود. باکریها و شهدایی که بالاتر نامشان آمد، خورشیدهاییاند در میان خیل ستارگان شهید هشت سال دفاع مقدس. ازاینرو آنها حتی در خود جنگ و در میان فرماندهان جنگ نیز متفاوت، متمایز و گاهی نیز غریب و مهجورند.
«موقعیت مهدی» فیلمی بود که حس میکردی یک اتاق فکری سیاستگذاری فرهنگی باهوش و نخبه را پشت خود دارد. چراکه فیلم هم اجتماعی است، هم سیاسی و هم ملی و تمام این جوانب نیز درهمتنیده و منسجم و ساختاریافتهاند. خبری از اتاق فکر نیست، این برکت شخصیت وابعاد خود شهید است. ما در همین روزها، شاهد حمله شبکههای فارسیزبان ایرانستیز به زبان فارسی بودهایم، در قالب دفاع از زبانهای قومی. برای این جادوگری و شعبدهبازی جدید چه باطلالسحری بهتر از فیلمی که یک قهرمان ملی را علم کند و ازقضا بالای نود درصد آن به زبان آذری باشد و با زیرنویس بشود آن را فهمید؟ این فیلم که سرشار از ایران است، در دهن یاوهگویان تفرقهافکن میکوبد و به همه یادآوری میکند ایرانی بودن، نه به معنای فارس بودن است و نه به معنای فارسی حرف زدن و این هم منافاتی با احترام گذاشتن به زبان فارسی بهعنوان زبان فرهنگی حوزه تمدنی ایران و زبان اول تشیع و زبان دوم اسلام و به قول شهید بهشتی یگانه زبان انقلاب اسلامی، ندارد.
فیلم اجتماعی هم هست و به جامعه امروز ایران، الگوی یک عاشقانه سالم و بهدوراز تعصب و جهالت و بیعقلی را نشان میدهد. اصراری هم ندارد که مخاطب فورا تغییر مسیر دهد، بلکه کمک میکند تا او حداقل ریشههای خود را فراموش نکند. فیلم همچنین به مسئولان ما، یک مدیر و یک مسئول را نشان میدهد. مدیری که منزجر است از اینکه به نیرویش بگوید: «برو» و معتقد است باید بگوید بیا. مدیری که در دام راحتطلبی دیگران نمیرود و اگر دیگران برای راحتی خودشان به او اصرار میکنند که «برگرد»، او میگوید من جایم خوب است و اگر مرا میخواهید شما باید بیایید جلو. مدیری که اگر به برادر خودش مسئولیت میدهد، ازاینجهت است که او را بیشتر از همه میتواند فدا کند! بیشتر از همه میتواند او را جلو بفرستد. «موقعیت مهدی» سر مسئول امروز جمهوری اسلامی را به آسمان متوجه میکند. به ستارههایی که طبق بیان رهبر انقلاب، همواره راه را به ما نشان میدهند.
در پایان فیلم، تماشاگران سالن شروع به تشویق کردند، اما احساس کردم تشویقها ناگهان ماسید و انگار خاموش شد. احساس کردم این بهخاطر جملهای بود که در پایان فیلم روی پرده نقشبست: «پیکر حمید و مهدی هنوز بازنگشته است.» حاجمهدی به عقب برنمیگشت، چون نمیخواست به نیروهایش بگوید «بروید». او هنوز هم برنگشته چون میخواهد به ما بگوید بیایید! حاجمهدی هنوز در خط مقدم است، اگر ما حاجمهدی را میخواهیم، باید به خط مقدم برویم. نشان حاجمهدی را در هیچ گلزار شهدایی نمیتوان جستوجو کرد. او در همینجاست. در همین تحریریه، محل کار منِ روزنامهنگار. او همینجاست، در خانهام. وقتی خسته از کار رسیدهام و باید فضای خانه را پر از مهر نگاهدارم. او همینجاست، هر جا که من و تو باید با خودمان و یا با هر باطل دیگری بجنگیم، در خط مقدمهای زندگی من و تو.
موقعیت مهدی , هادی حجازیفر
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.