اسرائیل مولود استعمار
مصطفی هدایی
تئودور هرتزل؛ رهبر جنبش صهیونیسم در نامهای طولانی به سیسیل رودز، وزیر مستعمرات انگلیس مینویسد:« شاید شما از خود سؤال کنی که چرا ما برای شما مینویسیم و از شما درخواست میکنیم، چون ما هم مانند شما برنامه استعماری داریم و میتوانیم با یکدیگر همکاری کنیم.»
نقش امپراطوری بریتانیا در تسهیل و شکلگیری رژیم صهیونیستی در نیمه قرن بیستم بر کسی پوشیده نیست و انگلیس با تمام امکانات به تأسیس رژیم آپارتایدی در غرب آسیا کمک کرد. به گفته هرتزل هر دو طرف دارای رویکردهای استعماری بودند و همین نگاه توانست یکی از سیاهترین صفحات تاریخ جهان را رقم بزند. لرد بالفور در نشست مورخه ۳۱ اکتبر ۱۹۱۷ کابینه انگلیس اعلام کرد:«دولت اعلیحضرت پادشاه (انگلستان) به موضوع تأسیس وطن ملی یهودیان در فلسطین با نظر موافق مینگرد و برای رسیدن به این هدف، تمامی تلاشهای خویش و مساعی خود را به کار خواهند برد، مشروط بر اینکه هیچ نوع اقدامی صورت نگیرد که به حقوق ملی و مذهبی جماعت غیریهودی در فلسطین و اصل حقوق و موقعیت سیاسی یهودیان در کشورهای دیگر لطمه بزند.»
انگلیس در سیاست خصمانه خود علیه ملتهای منطقه غرب آسیا، بهگونهای کاملا موذیانه رفتار کرد. در سال ۱۹۴۶ هنگامیکه حکومت انگلیس اطمینان پیدا کرد که زمینه لازم در مجامع بینالمللی برای تأسیس دولت یهودی در فلسطین آماده شده است، با تفاهم و همدستی آمریکا و جنبش جهانی صهیونیسم مسئله را در سازمان ملل متحد، برای یافتن راهکاری مطرح کرد . این طرح ابتدا از حمایت کشورهای محدودی برخوردار بود ولی پروژه کسب رأی اکثریت در مجمع عمومی از طریق توزیع سرویسهای برلیان و پالتوهای خز میان همسران نمایندگان کشورهای فقیر آمریکای لاتین و آفریقا آغاز شد و بهاینترتیب بود که قطعنامه ۱۸۱ تقسیم فلسطین در تاریخ ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷صادر شد. زمانی که در مجمع عمومی سازمان ملل متحد درباره تقسیم فلسطین رأیگیری میشد، کشور انگلیس، بهرغم داشتن نقش اول و اصلی در طراحی و زمینهسازی تقسیم و سپس اجرای آن، رأی ممتنع داد، زیرا اطمینان داشت که این طرح اکثریت آرای لازم را به دست خواهد آورد. انگلیس این موضعگیری را برای فریب عربها و مسلمانها اتخاذ کرد، تا وانمود کند که در جنایت تقسیم فلسطین دست نداشته است. جنایتی که ادامه کمکهای نظامی و مالی ادامه پیدا کرد و تا به امروز نیز همچنان بر همان روش ادامه دارد.
ورق برگشت
با وجود تمامی تمهیداتی که غرب و جنبش صهیونیسم برای سرکوب و نابودی مردم فلسطین در هشت دهه گذشته انجام داده، ولی هرگز آتش خشم علیه اشغالگری فروکش نکرده است. از همان روز نخست تشکیل و تأسیس رژیم غاصب اسرائیل، جنگ میان اعراب و صهیونیستها درگرفت و سه جنگ تمامعیار و بزرگ در دهه چهل، شصت و هفتاد میلادی شکل گرفت. جنگهایی که به خاطر پشتیبانی گسترده غرب و شرق از اسرائیل و عدم هماهنگی میان دولتهای عربی و تفرقه نتوانست به حیات شوم اسرائیل پایان دهد. بااینحال مبارزه و نبرد پایان نیافت و انتفاضه علیه اشغالگران، ادامه داشته است. تشکیل گروههای اسلامی مقاومت و جنبشهای آزادیبخش در چند دهه گذشته و حمایت گسترده کشورهایی مانند جمهوری اسلامی ایران، روندی را در پیش روی فلسطین گذاشته که آزادی آن بدون تردید به یک واقعیت تبدیلشده و ورق به نفع فلسطینیان برگشته است.
انقلاب اسلامی راهحل اصلی فلسطین اشغالی
اما از چه زمانی ورق به نفع فلسطین برگشت؟ پاسخ را باید به قبل و بعد از وقوع انقلاب اسلامی در ایران، تقسیم کرد. تا پیش از انقلاب اسلامی، تمامی حرکتهای مرتبط با مبارزه با اشغالگری با تفرقه و هیمنه قدرت نظامی اسرائیل و حامیانش به شکست میانجامید. قدرت نرم برای بسیج افکار عمومی بهخوبی عمل نمیکرد و درواقع مظلومیت ملت فلسطین در تمامی جهات وجود داشت. اما پس از انقلاب اسلامی در ایران، فلسطینیان دارای یک پشتیبان همیشگی، صادق، قدرتمند، مسلمان و دارای ایدئولوژی ضد صهیونیستی شدند که نابودی اسرائیل سرفصل شعارهای انقلابی و رهبران آن بود. امام خمینی، اسرائیل را غده سرطانی در منطقه غرب آسیا نام نهاد که باید نابود شود. امام در پیام برائت سال ۱۳۶۶، درباره مسئله فلسطین خطاب به مسلمانان چنین میفرمایند:
«ملتهای مسلمان باید به فکر نجات فلسطین باشند و مراتب انزجار و تنفر خویش را از سازشکاری و مصالحه رهبران ننگین و خودفروختهای که به نام فلسطین، آرمان مردم سرزمینهای غصب شده و مسلمانان این خطه را به تباهی کشیدهاند به دنیا اعلام کنند و نگذارند این خائنان بر سر میز مذاکرهها، و رفتوآمدها، حیثیت و اعتبار و شرافت ملت قهرمان فلسطین را خدشهدار کنند… نکند که اینان تصوّر کردهاند که گذشت زمان، سیرت و صورت جنایتهای اسرائیل و صهیونیسم را دگرگون ساخته است و گرگهای خونآشام صهیونیسم از فکر تجاوز و غصب سرزمینهای از نیل تا فرات دست برداشتهاند. مسئولین محترم کشور ایران و مردم ما و ملتهای مسلمان از مبارزه با این شجره خبیثه و ریشهکن کردن آن، دست نخواهند کشید و به یاری خداوند تعالی از قطرات پراکنده پیروان اسلام و توان معنوی امت محمد-صلی الله علیه و آله و سلم – و امکانات کشورهای اسلامی باید استفاده کرد و با تشکیل هستههای مقاومت حزبالله در سراسر جهان، فلسطین را از چنگال [صهیونیستها] خارج کرد…. به خدای تعالی توکل کنید و از قدرت معنوی مسلمانان بهره بجویید و با سلاح تقوا و جهاد و صبر و مقاومت بر دشمنان حمله ببرید که «ان تنصر والله ینصر کم و یثبت اقدامکم.»
امام هدف و استراتژی «اسرائیل باید از بین برود» را در حالی مطرح کرد که غرب، بهویژه آمریکا پیوسته از استراتژی «بقای اسرائیل» در نظر و عمل، حمایت میکرد. نیکسون، نماینده بین نسلهای گذشته و آینده آمریکا، در خصوص این هدف استراتژی، چنین مینویسد: «… تعهد مادر برابر اسرائیل، ریشه در میراث جنگ دوم جهانی و علاقه اخلاقی و عقیدتی ما به حفاظت از دموکراسی دارد که در مخاطرهاند و هیچگاه رئیسجمهوری یا کنگره آمریکا اجازه نخواهند داد که اسرائیل از میان برود.»
راهبرد نابودی اسرائیل یکی از اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی است که علاوه بر ایران در میان گروهها و کشورهای عضو مقاومت نیز به یک اصل تبدیلشده و ملتهای آزادی خواه جهان نیز برای تحقق آن فعالیتهای متنوعی را در حوزههای مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و فشار به سیاستمداران انجام میدهند. آنچه مشخصشده و با یقین میتوان از آن صحبت کرد، قطعیت نابودی اسرائیل در سالهای آینده است. روند نابودی آغازشده و اسرائیل باوجود تمامی حمایتهای خارجی و افزایش توان نظامی خود، از درون در حال اضمحلال است و همانگونه که رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند، این رژیم منحوس بیستوپنج سال آینده را نخواهد دید و این زمان نیز کوتاهتر میشود.
اسرائیل , روز قدس , فلسطین , مصطفی هدایی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.