از غیبتی در زندان تا زندانی در غیبت
علیرضا خاتم
هفتمین پرتو از انوار مقدس ولایت و امامت در سال ۱۲۸ هجری قمری در مدینه منوره چشم به جهان گشود و عالم را به قدوم خود درخشان ساخت. امامی که به معنای واقعی کلمه، صبر را برای عالمیان به تصویر کشید و خشم، غضب و ناملایمات در مقابل «کظم غیظ» او بهزانو درآمدند. تنها نه باخشم، که با دوری از خشم هم میتوان جنگید. او در عصر پادشاهی خشمگین مزاج میزیست؛ هارونالرشید که تمام عمر در جنگ بود و در چهلوششسالگی، در جریان سرکوب یک شورش به هلاکت رسید. در زمانه جوشوخروش خلافت عباسی، مرد آرامی میزیست که زیر سایه این آرامش، تشکیلات شیعه را شکل میداد. شیعیان را به هم مرتبط میکرد و نظام اعتقادی و اقتصادی آنها را منسجم میساخت.
امام کاظم علیهالسلام ازجمله ائمهای است که برخی شیعیان امامت او را نپذیرفتند. امام کاظم(ع) نیز همچون امام رضا توسط برخی موردشک واقع شد. شاید از همین جهت است که از امام موسیبنجعفر همچون صاحبنامش حضرت موسی پیامبر، چنان معجزات شگرفی صادر شد که دوست و دشمن را شیفته او ساخته است. نقل معجزات و کرامات حضرت آنگونه گسترش یافت که سراسر مناطق اسلامی را دربر گرفت تا سرانجام هارونالرشید، حاکم ظالم وقت، از شور و اشتیاق مردم به آن وجود مقدس، به وحشت افتاد و در
۲۵ رجب سال ۱۸۳ هجری قمری، امام را به شهادت رساند. معجزات و کرامات نقلشده از امام کاظم علیهالسلام در منابع شیعه و سنی بسیار زیاد است. به یک معجزه از معجزات امام که در کتب اهل سنت آمده است اشاره میکنیم.
اثبات معجزه برای غیر انبیا
بزرگان اهل تسنن بعد از نقل معجزات امام کاظم علیهالسلام، این نتیجه علمی را بیان داشتهاند که انجام چنین معجزاتی توسط موسی بن جعفر علیهالسلام بهترین دلیل است بر اینکه معجزه، منحصر در انبیا الهی نیست و برای غیر انبیا نیز حالاتی رخ میدهد که منجر به معجزه میشود.
معجزه امام کاظم(ع) در کتب اهل تسنن
شقیق بلخی که شاهد معجزه امام کاظم علیهالسلام بوده است، قضیه برخورد خود با حضرت را اینچنین نقل میکند: در سال ۱۴۹ قمری به حج مشرف شدم و در منطقه «قادسیه» منزل کردم. روزی جوانی نیکو صورت را دیدم که رنگ چهرهاش بسیار زرد شده بود و لباسی پشمین داشت و پارچهای بر روی خود انداخته بود و در پای او نعلین بود و بهتنهایی و جدای از مردم نشسته بود. ابتدا گمان کردم که این جوان از صوفیان است و میخواهد باری بر دوش مردم باشد درنتیجه قسم به خدا خوردم که به نزد وی رفته و او را توبیخ کنم. ولی وقتی به او نزدیک شدم، قبل از اینکه سخنی بگویم خطاب به من این آیه از قرآن را تلاوت کرد: ای شقیق، «یا ایها الذین آمنو اجتنبوا کثیراً مِن الظّن انّ بَعْضَ الظّنِ اثمٌ؛ از بسیاری از گمانها بپرهیزید. بهدرستی که بسیاری از گمانها، گناه است.» پس با خود گفتم: این شخص بندهای صالح است؛ زیرا ازآنچه من در ذهن داشتم به من خبر داد. تصمیم گرفتم که با او همراه شده و از او حلالیت بطلبم اما از دیدگان من پنهان شد. وقتیکه در منطقه «واقصه» منزل کردیم او را دیدم که نماز میخواند و اعضای بدن او میلرزد و اشک او روان است. با خود گفتم به نزد او رفته و از او عذرخواهی میکنم. پسنماز خود را خلاصه کرده و قبل از اینکه سخنی بگویم این آیه از قرآن را خطاب به من قرائت کرد: «بهدرستی که من برای کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و کار نیکانجام دهند و سپس راه هدایت را در پیش گیرند بخشنده هستم.» با خود گفتم: این شخص از ابدال است؛ چون دوباره از راز درون من سخن گفت. وقتی در منطقهای به نام «زباله» منزل کردیم او را دیدم که در کنار چاهی ایستاده و ظرفی در دست دارد و میخواهد آب بردارد. ظرف از دستش به چاه افتاد، پسروی خویش را به آسمان کرده و گفت: خداوندا، تو پروردگار من هستی در آن هنگام که تشنه آب باشم؛ و تو نیروی من هستی آن زمان که غذا بخواهم. ای پروردگار من، غیرازاین ظرف چیز دیگری نداشتم. شقیق میگوید: قسم به خدا، آب چاه را دیدم که بالا آمد و ایشان ظرف را ازآبگرفته و پر کرد و وضو گرفت و چهار رکعت نماز گزارد و سپس رو به پشته خاکی که در آنجا بود کرده، مشتی از آن را برداشته و در ظرف ریخت و از آن مینوشید. به ایشان گفتم: از زیادی آنچه خداوند به شما روزی داده است به من نیز عطا کنید. فرمودند: ای شقیق نعمتهای خداوند همیشه در ظاهر و باطن بر ما جاری است. به پروردگارت گمان نیک داشته باش؛ سپس ظرف را به من دادند و من از آن نوشیدم؛ در آن ظرف شربت و شکر بود و به خدا قسم من شربتی گواراتر و خوشبوتر از آن ننوشیدهام؛ هم سیر شدم و هم سیراب و تا چند روز نه اشتهایی به غذا داشتم و نه آب. پسازآن دیگر ایشان راندیدم تا وارد مکه شدم. شبی او را دیدم که با خشوع و ناله و گریه نماز میخواند و تا آخر شب چنین بود.زمانیکه وقت نماز صبح شد در محل نماز خویش نشست و تسبیح گفت و سپس ایستاده نماز صبح را بهجا آورد. سپس هفت بار دور خانه طواف کرد و بیرون رفت. من نیز به دنبال ایشان روانه شدم. دیدم که همراهان، اموال و غلامانی دارد و حالت وی مخالف با آنچه بود که درراه دیده بودم. مشاهده کردم که مردم گرد او جمع شده و به او سلام میکنند و از او تبرک میجویند. به آنها گفتم این شخص بزرگوار کیست؟ پاسخ دادند «موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب» علیهمالسلام است. سلام و درود خدا بر آن امام مظلوم در روزی که به دنیا آمد و در روزی که غریبانه به شهادت رسید و در روزی که برانگیخته خواهد شد. از خدای متعال خواستاریم که شفاعت آن حضرت را نصیب همه دلدادگان و عاشقان آن امام همام بگرداند.
شباهت امام موسی کاظم با موسی پیامبر تنها به کثرت معجزات برنمیگردد. موسی کلیمالله بود؛ چهل روز از قوم خود کناره گرفت و به مناجات باخدا پرداخت. موسی بن جعفر نیز در یک تنهایی چهاردهساله، در قعر سجون باخدای خویش تنها بود. تنهاییای که جز زندانبان آن را به هم نمیزد و سکوتی که جز صدای ناله آن را خدشهدار نمیساخت. گفتم تنهایی چهاردهساله امام کاظم(ع)، یاد تنهایی چهارده قرن شیعیان افتادم؛ در قعر زندان غیبت ما نیز معذبیم. زمانی شیعیان آزاد بودند و امام دربند. اکنون شیعیان دربندند و امام از چشم هر بدنظری ناپیداست. هرچند مهربانی حضرت و حرص او به عدالت و هدایت مردم، حرصی که میراث حضرت رحمت للعالمین است، غیبت را برای امام نیز سخت میگرداند، اما سیاهی غیبت برای ما است. آنچه امام کاظم(ع) را در غیبت زندان فروبرد، بیتوجهی شیعیان بود. از حضرت نقلشده است: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ غَضِبَ عَلَی الشِّیعَةِ فَخَیرَنِی نَفْسِی أَوْ هُمْ فَوَقَیتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِی» خداوند عزوجل بر شیعیان غضب کرد، پس مرا مخیر ساخت که یا من و یا آنها فدا شویم، به خدا من با دادن جان خودم ایشان را حفظ کردم. مرحوم علامه مجلسی در شرح این روایت مینویسد: غضب خدا بر شیعه یا برای این بود که ایشان تقیه را از دست دادند و امامت حضرت را فاش کردند. پس خلیفه وقت هارونالرشید چارهای نداشت جز اینکه یا شیعیان را تعقیب کند و بکشد و یا آن حضرت را زندانی و مسموم کند، و حضرتش سلامت شیعه را به قیمت جان خود خرید. یا آنکه علت غضب خدا این بود که شیعیان از آن حضرت اطاعت و پیروی خالصانه نکردند درنتیجه خدای تعالی آن حضرت را مخیر ساخت که یا برعلیه هارون قیام کند و جماعتی از شیعیان کشته شوند و یا گوشهگیری کند و تن به زندان و شهادت دهد. اولا باید دانست که شیعیان از عذاب خدا در امان نیستند و ثانیا این ما شیعیانیم که باید فرزند امام کاظم(ع)، حضرت حجت را از زندان غیبت به درآوریم. با بصیرتی که شاید در زمان شیعیان امام کاظم(ع) نبود.
امام موسی کاظم(ع) , علیرضا خاتم
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.