از صیاد دلها تا سردار دلها
گروه فرهنگی
برای مجاهد درراه خدا تنها دو عاقبت وجود دارد که هر دو نیز خیرند. یا پیروزی فتح و رسیدن به اهداف در انتظار مجاهد است و یا شهادت؛اما برای برخی حالت سومی هم پیش میآید و آنوقتی است که مجاهد به اهم اهداف خود میرسد و پیروز میدان بهحساب میآید و پس از پیروزی، به شهادت میرسد. این نوع شهادت درواقع انتقام دشمن است. پیام پس از شکست دشمن است و بیش از آنکه اقدامی راهبردی باشد حاصل از خشم و انزجار است. این حرکت نه کمکی به دشمن میکند و نه راه جبهه حق را سد میکند، اما بسیار دردناک است چون مجاهد پیروز در حین شهادت به اوج محبوبیت خود رسیده است. بهعلاوه شدیدا حماسی است. گویی برای این فرمانده، تنها یک قله دیگر مانده که فتح نشده و آنهم شهادت است. گویی این شهادت واپسین پیروزی فرمانده مجاهد است. آنها میوههای رسیدهاند و گندمهاییاند که پس از بار دادن درو میشوند. یکی از این میوههای رسیده و گندمهای درو شده، شهید علی صیاد شیرازی است.
شهید صیاد از ابتدا در جنگ بود. کسی بود که در دوران حیاتش از سمت فرمانده کل قوا یعنی امام خمینی تأییدی قابلتوجه گرفته بود. امام در خصوص او فرموده بود: «صیاد شیرازی با تعهد به اسلام و جمهوری اسلامی در طول دفاع مقدس از هیچگونه خدمتی به کشور اسلامی خودداری نکرد.» باید به درجه بالایی از اخلاص رسیده باشی تاکسی چون امام بتواند اینطور دربارهات سخن بگوید و از تکبر یا سوءاستفاده ذرهای نگرانی نداشته باشد. این رفتار امام با شهید صیاد، ما را به یاد رفتار آقا با حاج قاسم میاندازد. رهبر انقلاب جلوی سردار دلها گفته بود: «این آقای حاجقاسم هم از آنهایی است که شفاعت میکند انشاءالله.» این جملات که در دوران حیات این دو شهید بیانشدهاند، نشان از درخشندگی خاص و کمنظیر آنها میدهند. شباهت صیاد دلها با سردار دلها تنها محدود به همین نیست. همانگونه که حاجقاسم پس از پیچیدن نسخه داعش و در هم کوفتن آن و اعلام جشن نابودی آن، توسط دشمنی که در اصل خالق داعش بود ترور شد، شهید صیاد هم پس از اسقاط جاویدان منافقین داعشیمسلک توسط آنها ترور شد. این ترورها خود انتقام بود. نه با کشتن سلیمانی داعش دوباره احیا میشد و اهداف آمریکا و رژیم غاصب را پی میگرفت و نه با قتل صیاد منافقین دوباره سازمان و تحرک خود را بازمییافتند. شهادت هردوی این فرماندهان اخلاص درواقع خالی شدن دق دشمن بود. بهعلاوه هر دو ترور شدند. هر دور از میدانهای جنگ و از پشت هدف تیر دشمن قرار گرفتند. یکی قله و نماد سپاه بود. همان چیزی بود که سپاه باید باشد و ملت انتظار دارند که باشد. دیگری نماد و مجسمه ارتش جمهوری اسلامی بود. ملت برای هر دو سنگ تمام گذاشت و هر دو را باشکوهی بیمانند بدرقه کرد. در هردوی آنها اخلاص، خداترسی و معنویت خاصی دیده میشود.
از نمونه دیگر شهادتهای پس از فتح و ظفر، شهادت سیدمرتضی آوینی است که روز شهادتش در تقویم، یک روز پیش از شهید صیاد قرار دارد. هرچند به لحاظ خدماتی که آوینی ازلحاظ تولید علم و متن در خصوص هنر، رسانه و سینمای انقلابی میتوانست داشته باشد شهادت او بسیار زودهنگام بهحساب میآید، مأموریت آوینی روایت درست دفاع مقدس بود و آوینی در این زمینه به فتح الفتوح رسید. سیدمرتضی برای همیشه حق دفاع مقدس را ادا کرد و گوهر ناب آن را به نمایش گذاشت. او با روایت فتح از دفاع مقدس مجسمهای ساخت که هرگز خدشه و نقصانی نمیپذیرد چه او روح جنگ را در مجسمه خود دمید. روایت فتح گلستانی است همیشه خوش که با حفظ روح جنگ آن را در برابر انواع روایتها و شبههافکنیها در خصوص ادامه جنگ، پایان جنگ، شیوه جنگ و مسائل دیگر بیمه کرد. روایت جنگ قلهای بود که آوینی آن را فتح کرد تا روزی که خاک جاندار فکه ناگهان او را به آغوش کشید، او به هر دو حسن جهاد درراه خدا دستیافته باشد.
شهید سلیمانی , شهید صیاد شیرازی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.