احیای تئاتر ملی
گروه فرهنگی
در طول سالهای دهه ۹۰ تئاترهای پرهزینه، پردرآمد، پرفروش و موفق متعددی اجرا شد. از نمایش کالیگولا بر مبنای نمایشنامه آلبر کامو گرفته تا «میسیسیپی نشسته میمیرد». از بینوایان و اولیورتویست تا کنسرتنمایش «سی صد». در این میان بیشتر تئاترهای موفق برگرفته از آثار شاهکار بینالمللی بودند. میسیسیپی نشسته میمیرد از رمان فردریش دورنمانت اقتباس شده است. اولیورتویست و بینوایان هم که نام دو اثر شهیر از چارلز دیکنز و ویکتور هوگو هستند. اقتباس از شاهکارهای بینالمللی اتفاق مثبتی است. خصوصا اثری همچون بینوایان که اثری انسانی، زیبا و ماندگار است. اما اینها از ضرورت یک اقتباس موفق ملی کم نمیکند. در یکی دو سال اخیر هم شاهد تئاترهای ملی و برگرفته از ادبیات فارسی بودهایم. کارهایی مثل سیصد و یا اپرای خیام. اما مهمترین گام در احیای تئاتر ملی را میتوان «هفتخوان اسفندیار» دانست.
هفتخوان اسفندیار یک تئاتر اقتباسی است. اما از مهمترین اثر داستانی، هنری، ادبی و ملی ایران، یعنی شاهنامه فردوسی. در انتخاب سوژه هم دقت خوبی صورت گرفته است. اسفندیار یکی از مهمترین شخصیتهای شاهنامه است که اصلا شناخته شده نیست. عنوان «هفتخوان اسفندیار» نیز یک عنوان آشنازدا و خلاقانه است. چراکه ما هفتخوان را همیشه با نام رستم به یاد میآوریم و نه اسفندیار. اما در شاهنامه اسفندیار هم یک هفتخوان دارد. اما اسفندیار چقدر شخصیت مهمی است؟
رهبر انقلاب بارها از اسفندیار یاد کردهاند. «اول انقلاب عدهای از مردمِ بااخلاصِ بیاطلاع رفته بودند قبر فردوسی را در توس خراب کنند! وقتی من مطلع شدم، چیزی نوشتم و فوراً به مشهد فرستادم؛ که آن را بردند و بالای قبر فردوسی نصب کردند؛ نمیدانم الآن هم هست یا نه. بچههای حادی که به آنجا میرفتند، چشمشان که به شهادت بنده میافتد، لطف میکردند و میپذیرفتند و دیگر کاری به کار فردوسی نداشتند! حقیقت قضیه این است که فردوسی یک حکیم است؛ تعارف که نکردیم به فردوسی، حکیم گفتیم. الآن چند صد سال است که دارند به فردوسی، حکیم میگویند. حکمت فردوسی چیست؟ حکمت الهیِ اسلامی. شما خیال نکنید که در حکمت فردوسی،یکذره حکمت زردشتی وجود دارد. فردوسی آن وقتیکه از اسفندیار تعریف میکند، روی دینداری او تکیه میکند. میدانید که اسفندیاریک فرد متعصبِ مذهبیِ مبلّغ دین بوده که سعی کرده پاکدینی را در همه جای ایران گسترش بدهد. تیپ اسفندیار، تیپ حزباللهیهای امروز خودمان است؛ آدم خیلی شجاع و نترس و دینی بوده است؛ حاضر بوده است برای حفظ اصولی که به آن معتقد بوده و رعایت میکرده، خطر بکند و از هفتخوان بگذرد و حتّی با رستم دست و پنجه نرم کند. وقتی شما شاهنامه را مطالعه میکنید، میبینید که فردوسی روی این جنبه دینداری و طهارت اخلاقی اسفندیار تکیه میکند. بااینکه فردوسی اصلًا بنا ندارد از هیچیک از آن پادشاهان بدگویی کند، اما شما ببینید گشتاسب در شاهنامه چه چهرهای دارد، اسفندیار چه چهرهای دارد؛ اینها پدر و پسر هستند. فردوسی بر اساس معیارهای اسلامی، به فضیلتها توجه دارد؛ در حالی که برطبق معیارهای سلطنتی و پادشاهی، در نزاع بین گشتاسب و اسفندیار، حق با شاه است. «به نیروی یزدان و فرمان شاه» یعنی چه؟ یعنی هرچه شاه گفت، همان درست است؛یعنی حق با گشتاسب است؛ اما اگر شما به شاهنامه نگاه کنید، میبینید که در نزاع بین اسفندیار و گشتاسب، حق با اسفندیار است؛ یعنی اسفندیاریک حکیم الهی است».
تئاتر هفتخوان اسفندیار؛ تیری است که چند هدف را با هم میزند. هم گامی جهت احیای تئاتر است و هم کاری است ملی و مذهبی. چنین اثری مصداق جهاد تبیین است.
تئاتر , تئاتر هفت خوان اسفندیار
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.