آیا آمریکا در افغانستان شکست خورد؟
مصطفی هدایی
خروج ائتلاف به رهبری آمریکا از افغانستان و آشفتگی هایی که پسازآن رویداده، این برداشت را رسانده که آمریکا با هزینه نزدیک به دو هزار میلیارد دلار در دو دهه، شکست سنگینی در افغانستان خورد و به پرونده شکستهای تاریخی این کشور در تاریخ معاصر افزوده شد.
واقعیات میدانی و راهبرد آمریکا باید دقیق تحلیل و ارائه شود تا مخاطبان خود قضاوت کنند آیا آمریکا در افغانستان شکستخورده یا خیر.
۱- واشنگتن در سال ۲۰۰۱ بعد از حادثه یازده سپتامبر، القاعده را مسئول دانست و لشکرکشی آمریکا برای سرنگونی طالبان که متحد القاعده و مکان سران این گروه تروریستی محسوب میشد، به افغانستان آغاز شد. این حمله مجوز شورای امنیت نداشت ولی در قالب ائتلافی از ۴۰ کشور ازجمله همه اعضای ناتو انجام شد. نام عملیات، «عملیات آزادی بلندمدت» بود که از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۴ ادامه داشت و بافرمان اوباما پایان و عملیات «دیدهبان آزادی» جای آن را گرفت. جنگ برای نابودی تروریسم و مجازات عاملان حملات ۱۱ سپتامبر آغاز شد. طالبان بهسرعت از قدرت سرنگون و به مراکز اصلی خود در قندهار و مرز افغانستان و پاکستان عقبنشينی کرد ولی نبرد با آمریکا هرگز خاتمه نیافت. با برگزاری انتخابات مجلس، دولت در افغانستان تعیین شد ولی هیچگاه قدرت مرکزی دولت نتوانست کل کشور را متحد سازد. ارتش افغانستان تحت آموزش ائتلاف قرار گرفت و برای سالیان دراز در نبرد با طالبان بود و دهها هزار کشته حاصل این نبرد فرسایشی بود. هرچند در حال حاضر بایدن هدف جنگ را نابودی تهدیدات تروریستی علیه آمریکا و نه ملتسازی عنوان میکند ولی طالبان نهتنها نابود نشد بلکه درنهایت بهطرف اصلی واشنگتن در فرآیند صلح در افغانستان تبدیل شد. جنگجویان طالبان در دو دهه جنگ با نیروهای ارتش افغانستان و ائتلاف، کارآزمودهتر، حرفهای، منعطفتر در سیاست و مذاکره پذیر با طرفهای خارجی شدند. پس درنتیجه آمریکا به هدف اصلی خود یعنی نابودی طالبان نرسید و درنهایت مجبور به پذیرش واقعیت موجود در زیستبوم این کشور شد.
۲- آمریکا پس از جنگ جهانی دوم بهعنوان یکی از ابرقدرتهای موجود در جهان شناخته میشد. در نیمقرن شوروی و آمریکا رقیب یکدیگر در نبرد ابرقدرتها بودند و از زمان فروپاشی شوروی، قدرت در جهان سلسله مراتبی و هژمونیک مفروض میشد. این هژمونی بهتدریج از سوی قدرتهای نوظهور منطقهای، اقتصادی و نظامی به چالش کشیده شد و یکجانبهگرایی در فضای بینالملل از سوی آمریکا نیز کمتر موردقبول اعضا قرار میگیرد. چین، هند، برزیل، آرژانتین، ایران، روسیه، ترکیه و کشورهای اروپایی و آفریقایی، در حال شکل بخشی به نظم جدید بینالمللی هستند که افول قدرت آمریکا ازجمله فاکتورهای اصلی شروع این روند بوده است. افول قدرت آمریکا از دهه ۹۰ میلادی به اینسو بهشدت مدنظر نظریهپردازان بوده و نشانههای آن را پیشبینی کرده بودند. آمریکا دیگر نمیتواند شروعکننده جنگ و پایان دهنده آن باشد. از همان زمانی که در جنگ به بهانه کمونیسم در کشورهای شرق آسیا بود، به طرز فجیعی در باتلاق جنگ ویتنام گیر کرد و مفتضحانه از آن خارج شد. تا به امروز موفق نشده کره جنوبی و ژاپن را ترک کند، چراکه کره شمالی بهعنوان یک قدرت نظامی بهسرعت خلأ قدرت را پر خواهد کرد. کره شمالی در ۶۰ سال گذشته به بمب هستهای و توان موشکی فوقالعادهای دست پیدا کرده و به دامنه تهدیدات آمریکا اضافه کرده است. در دو دهه گذشته، آمریکا در هیچ جنگی پیروزمندانه خارج نشده است. این در حالی است که چند تریلیون دلار هزینه جنگ بوده است. افول اقتصادی و نظامی آمریکا بسیار جدی و فرآیند آن تا روز فروپاشی کامل آن در آینده نزدیک بسیار جدی است و کشورهای جهان خود را برای شروع دوره جدید نظم بینالمللی تحت قدرتهای نوظهور آماده کردهاند. آمریکا در بهترین حالت به یک قدرت همطراز با قدرتهای دیگر تبدیل خواهد شد و دیگر نمیتواند قواعد بینالمللی را تعیین و یا جنگی را بهسادگی آغاز کند. افغانستان و افتضاح به بار آمده نشانهای قوی از افول قدرت آمریکاست. آمریکا نه که نخواهد دیگر نمیتواند بهسادگی به اعمال قدرت و تعیین قواعد بپردازد و این یعنی قرار گرفتن واشنگتن در سراشیبی سقوط تاریخی از هژمونی و ابرقدرتی در قرن بیست و یکم.
۳- برخی از تحلیلگران راست معتقدند که اگر بهجای بایدن، ترامپ قدرت را در دست داشت، ارتش آمریکا مفتضحانه از افغانستان به بیرون پرت نمیشد و طالبان بهراحتی نمیتوانست کل قدرت را در دست گیرد. این برداشت اشتباه است. مذاکرات با طالبان بدون حضور دولت افغانستان توسط دولت ترامپ مدیریت میشد. در همان زمان هم پیشبینی میشد که این مذاکرات به شکست خواهد انجامید و افغانستان وارد یک دوره طولانی درگیری گروهها خواهد شد. راهبرد آمریکا خروج بود و تفاوت چندانی در نحوه آن نبود، بایدن این خروج را با بیمبالاتی و آبروریزی بینالمللی برای آمریکا انجام داد. کسی فکر میکرد که دو دهه قبل آمریکا باقدرت طالبان را از قدرت کنار بزند و روزی مجبور به التماس از این گروه برای خروج امن اتباعش از افغانستان شود؟ نام خروج را برای پایان عملیات افغانستان انتخاب کردهاند ولی بهترین اصطلاح «فرار مفتضحانه آمریکا» است. ترامپ ممکن بود ظاهر خروج را تغییر دهد ولی در اصل همان فرار نیز در صورت ادامه ریاست جمهوری ترامپ به وقوع میپیوست.
۴- بنابراین آنچه در غرب آسیا در حال وقوع است، شکست کامل سیاستهای راهبردی آمریکا در سه دهه گذشته است. برای این منطقه، چیزی جز ویرانی، مرگ، منابع غارتشده، افزایش شکافهای قومی و مذهبی، خلأ امنیت و هزاران میلیارد پول مالیات دهندگان آمریکایی، میراثی باقی نماند. غرب آسیا در حالی وارد دوره جدید میشود تا به یک فهم تاریخی برای حل بحرانها از طریق کشورها و ملتهای موجود در همان منطقه برسند. امنیت خریدنی نیست و آمریکا نیز فروشنده قابلاطمینان امنیت برای حکام سرسپرده و دولتهای برآمده از دموکراسی وارداتی غرب نبود. در یادداشت دیگر به قدرتهای نوظهور غرب آسیا بهویژه ایران و آینده منطقه خواهم پرداخت ولی نشانههای تغییر پارادایم ایران از یک قدرت منطقهای به فرامنطقهای شکلگرفتهاند و راهبرد ایران در مقاومت منطقهای، نهتنها به یک الگو بلکه به اصلیترین رقیب جهانی در برابر استکبار بدل شده است.
آمریکا , افغانستان , مصطفی هدایی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.