آواربرداری ذهنی متروپل
گروه اجتماعی
گرد و غبار غم آبادان را فرا گرفته و این شهر هنوز برای عزیزانش اشک میریزد. عملیات آواربرداری ادامه دارد، اما چه کسی به فکر آوار روانی آسیب دیدگان این حادثه است؟ خیلیها جسمشان در این فاجعه زخمی نخورده اما از درون آسیبی دیدهاند که انگار مرهم و درمانی برایش پیدا نمیکنند. معمولا برای تسکین آلام مردم حادثهدیده، تیم های مددکاری و روان درمانگر در منطقه حضور می یابند اما برای حادثه ای که محصول فساد گسترده بین دستگاهها و روابط ناسالم و ضعف نظارتی است، حمایتهای اجتماعی و روانی باید از گستردگی بیشتری برخوردار باشد.
همین که افرادی بدون در نظر گرفتن امنیت جانی شهروندان، اجازه بهرهبرداری از ساختمانی را دادهاند که ابتدا مجوز ۶ طبقه داشته و در نهایت ۱۰ طبقه ساخته شده، غم و اندوه را مضاعف و آتش خشم داغ دیدگان را شعله ور می کند. مردم آبادان این روزها به حضور و حمایت کسانی نیاز دارند که آنها را برای گذر از این رویداد فاجعه بار همراهی کنند. سوگواری به تنهایی نمی تواند از رنج و اندوه بازماندگان بکاهد، این افراد نیاز به رسیدگیهای پزشکی و روانپزشکی دارند، باید تیم های کارشناسی و متخصص برای روزها و هفته ها
و چه بسا ماهها با استفاده از تکنیک های تأیید شده رنج و آلام آنان را آرام کنند تا افراد درگیر واقعه آسیب کمتری ببینند. گرچه در این اتفاق غیر منتظره نه تنها خانوادههایی که عزیزی زیر آوار دارند یا عزیزی را از دست دادهاند بلکه همه مردم غمگین و آشفته اند. اما به طور مشخص در آبادان، چندین گروه آسیب دیده اند؛ نخست کسانی که عزیزانشان را از دست دادهاند، گروه بعدی، کسانی که قطع عضو شدهاند و سومین گروه، کسانی که زیان مالی دیدهاند و البته بخشی از مردم هم از این اتفاق دچار بحران روحی شدهاند که باید آنها هم مورد توجه قرار گیرند و در همین راستا مددکاران و روانشناسان برای ارائه خدمات به آسیبدیدگان حادثه آبادان به حالت آماده باش درآمده اند و انجمن مددکاری خوزستان نیز اعلام کرده، آماده خدمترسانی تخصصی به مردم است و به محض اینکه شرایط مهیا شود، کار در این زمینه آغاز خواهد شد. شرایط این روزهای آبادان با شوک، غم، خشم و انکار گره خورده و به تعبیر طیبه جعفری مسئول انجمن مددکاری خوزستان، مردم یک ترومای سنگین را تجربه کردهاند. این اتفاق همه مردم آبادان را به گونهای متأثر ساخته و ممکن است برخی از آنها دو سه ماه دیگر به حالت عادی بازگردند و یا این غم و تجربه دردناک منجر به افسردگی و اضطراب برخی دیگر شود که باید تحت درمان قرار گیرند.
آیدین ابراهیمی، پژوهشگر مسائل اجتماعی در گفت و گو با «رسالت» بر این موضوع تأکید دارد که «سلسله حوادث، ترومای اجتماعی ایجاد می کند . بنابراین تروما یا آسیب اجتماعی به نوبه خود در هر جامعه ای قابل تکرار است و در سطح جهان نیز حوادث مشابه ای رخ داده، اما به طور مشخص در حادثه متروپل از واژه تروما استفاده می کنیم، به این علت که عدم اعتماد سبب شده تا نپذیریم، این حوادث را شهروندانی از جنس ما رقم زده اند و به همین دلیل وقتی جان انسان به عنوان ارزشمندترین مقوله در حیات اجتماعی به خطر می افتد
و یا از بین می رود، حادثه در ویترین قرار می گیرد.
کتایون خانجانی، روانشناس و رواندرمانگر هم اتفاقی که در آبادان افتاده را به یک حادثه تروماتیک و چیزی شبیه به جنگ تشبیه می کند. حادثه ای غیرقابل پیشبینی که خانوادههای زیادی را داغدار کرده است. در این گونه موارد افراد، شوک، انکار، غم و خشم را تجربه میکنند که این بار در سطح کلان اتفاق افتاده است. در چنین شرایطی کل جامعه درگیر چنین وضعیت روحی و روانیای میشود. ترس از اینکه اتفاقات غیرقابل پیشبینی میتواند یکباره عزیزانشان را از آنها بگیرد و باعث ایجاد اضطراب فراوان در افراد جامعه میشود. خانجانی معتقد است، در اینگونه حوادث استیصال، ناامیدی و غم جمعی اتفاق میافتد. استرس بعد از حادثه در همه افراد با توجه به نسبت دوری و نزدیکی به قربانیان و خانواده آنها و همچنین زمینه فرد برای اضطراب با شدت و ضعف اتفاق میافتد.
طیبه جعفری، مسئول انجمن مددکاری اجتماعی خوزستان که بازدید میدانی از آبادان داشته، بیقراری، ناراحتی و خشم شدید مردم را به چشم دیده است: «برخی از مردم حتی به منزل نمیرفتند و همه وقت را در خیابان میگذراندند به گونهای که در همه خیابانهای مشرف به متروپل نشسته بودند؛ برخی شیون و زاری و برخی گله و شکایت میکردند و بعضی دیگر به امدادگران کمک میکردند. در واقع آرامش مردم از بین رفته است و آشوبی در دلشان ایجاد شده است.»
مسئول انجمن مددکاریاجتماعی خوزستان پیشنهاد میدهد انجمن روانشناسی و انجمن مددکاران خوزستان کارگروهی تشکیل دهند و خروجی این کارگروه تشکیل تیمهای تخصصی برای مداخلات روانی و اجتماعی به سبک«مدیریت مورد» برای خانوادههای آسیبدیده باشد؛ این تیم باید شامل مددکار اجتماعی، روانشناس، کارشناس حقوقی و کارشناس مالی باشد تا بر اساس نیاز خانواده از اجزای تیم استفاده و به آنها کمک شود.بی شک این حادثه هیچ گاه فراموش نمی شود؛ شاید سال ها به طول بینجامد تا یک خانواده بپذیرد که این اتفاق رخ داده است. از سویی، در طی ۱۰ سال اخیر تعداد زیادی از ساختمانهای آبادان توسط عبدالباقی احداث شدهاند و برخی از مردم این شهر در این ساختمانها زندگی میکنند یا کسب و کار دارند که با این اتفاق، احساس ناامنی میکنند، موضوعی که مسئول انجمن مددکاری خوزستان بر آن دست می گذارد
و تأکید می کند: در حال حاضر چند موضوع با هم به مردم هجمه وارد کرده است؛ شوک این حادثه و مصیبت از دست دادن عزیزان، از دست دادن کار و زندگی در ساختمانهای عبدالباقی و نگرانی بابت سلامت جسمیشان، سلامت روان مردم آبادان را با چالش جدی مواجه کرده است.
تردیدی نیست که عزدارای مردم آبادان می تواند کمی از غم و خشم آنان بکاهد؛ این روزها سرمایه اجتماعی در این شهر کاهش یافته و بسیاری معتقدند که دولت برای این مهم باید برنامهریزی بلندمدت داشته باشد. اما همین که رئیس دولت بدون اطلاع قبلی به صورت سرزده به آبادان سفر کرد و از محل حادثه ریزش ساختمان متروپل بازدید و با حضور در منزل قربانیان این حادثه با آنها ابراز همدردی کرد، کمی اسباب تسلی و آرام بخش دل داغ دیدگان بود. مداخله در بحران یکی از ابزارهای مهم در آرام کردن داغ دیدگان است و واکنش دولت نسبت به مقصران حادثه و تاوان خاطیان بسیار اهمیت دارد. ابراهیم رئیسی در همان نخستین ساعاتی که این حادثه مخابره شد، علیرغم آنکه در عمان به سر میبرد، به وزیر کشور و سایر مسئولان دولتی برای ارسال امکانات و امدادرسانی دستور داد و احمد وحیدی، وزیر کشور بهسرعت در محل حادثه حضور یافت و بلافاصله جلسه اضطراری کمیته بحران با حضور مقامات کشوری و استانی برگزار شد. تلاشهای بیوقفه دولتمردانی که در کنار مردم آبادان حضور یافتند، بارقه امید را در دل بازماندگان روشن کرد. اقدامات دولت به حضور عالیترین مقام وزارت کشور ختم نشد. معاون اول رئیس جمهور نیز با حضور میدانی، ضمن ابراز همدردی با خانوادههای داغدار، وعده داد که قاطعانه و جدی با مقصران این حادثه دلخراش برخورد می شود. رئیس جمهور نیز این اطمینان را به مردم آبادان و افکار عمومی داد که با عوامل خاطی حادثه متروپل، برخورد عبرت آموز صورت می گیرد و دولت اغماضی در این امر ندارد. ابراهیم رئیسی ۴فرمان را در جلسه فوقالعاده بررسی گزارشهای هیئتهای اعزامی و پیگیری و نظارت بر آخرین اقدامات انجام شده در حادثه ریزش ساختمان متروپل آبادان، خطاب به مسئولان و مدیران اجرایی صادر کرد که یک فرمان آن، شناسایی و پیگیری مقصرین و قاصرین این حادثه است، تا با هر فرد در هر ردهای که در این حادثه مرتکب تخلف یا ترک فعل شده بهشدت برخورد شود.
رویکردهای اورژانسی و کوتاه مدت پاسخگو نیست
آیدین ابراهیمی، پژوهشگر مسائل اجتماعی در این زمینه تصریح می کند: دولت نمی تواند به صورت اورژانسی از داغ و سوگ مردم داغدار آبادان کم کند اما یکسری مدل ها و الگوها در حوزه مددکاری اجتماعی برای تسکین روان بازماندگان وجود دارد و خبررسانی درست و اطلاع رسانی مناسب و بیان واقعیت ها بخشی از مؤلفه های تسکین دهنده آلام داغداران این حادثه است. ابراهیمی در گفت و گو با «رسالت» تأکید می کند:
حمایت های اصلی، باید به صورت ساختاری و بلندمدت باشد، به این معنا که با روشنگری و اصلاح ساختارها از اتفاقات مشابه پیشگیری کرد و در واقع ساختارها به نحوی تعبیه و سیستم به گونه ای اصلاح شود، که با ورود و خروج افراد خاص، خللی در سیستم ایجاد نشده و خدشه ای به نظم و همبستگی اجتماعی وارد نشود. حادثه متروپل نمادی از برهم کنشی ساختار و سیستم معیوب نظارتی و قانونی با نظام و الگوهای رفتاری در طول تاریخ معاصر است. این حادثه را صرفا به یک شخص و دولت و یک رویه قضائی و قانونی خاص نباید نسبت داد، چراکه در طول تاریخ، سنتزی از مشکلات در جامعه بر ما عارض شده و همواره از آن عبور کرده ایم، به این دلیل که حل این مسائل هزینه براست اما اگر هزینه آموزش و آگاهی و روشنگری را نپردازیم، مجبوریم هزینه های گزافی مثل حادثه متروپل را پرداخت کنیم. این حادثه سمبلی از نقص های جدی در سیستم اجرایی و نظارتی است که نه صرفا دولتی و نه صرفا فرهنگی و مردمی است، بلکه مجموعه ای از عوامل مذکور دخالت دارد، یعنی کسانی که به چنین تخلفاتی دست می زنند، شاید در زندگی روزمره به آن معنا دولتی و رسمی نباشند اما در نسبت با محافل رسمی، رشد می کنند و در این ساختارها جای پذیرش دارند و سبب می شود که به یک موقعیت برتر دست یابند. بنابراین برای جلوگیری از تکرار چنین حوادثی، رویکردهای اورژانسی و کوتاه مدت به هیچ عنوان پاسخگو نیست و باید رویه و ساختار را اصلاح کرد تا اعتماد مردمی جلب و خلأ قانونی پر شود و در عین حال به متخلفان و دلالان اجازه رشد نداد.»
«متروپل آبادان نباید از ذهن و دستورکار همه بخشهای جامعه حذف و جای خود را به تیترها و رویدادهای هیجان برانگیز دیگر دهد و مانند قصه پلاسکو برای همیشه به فراموشی سپرده شود.» عبارتی از یادداشت کوروش محمدی، رئیس انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران که نوشته است: آثار اندوه این مصیبت بر روح و روان جامعه باقی خواهد ماند. متروپل آبادان نشان داد که فساد در نظام مهندسی و مدیریت شهری ما تا چه حد عمیق و ریشه دار است.
متروپل اولین و آخرین فاجعه انسانی و مدیریتی کشور ما نبوده و نیست، در فجایعی همچون پلاسکو تهران و حوادث طبیعی چون زلزله و سیلهای اخیر، واکنش هانسبت به چنین بحرانهایی عموما هیجانی و گذرا بوده است و اتفاق دردناک از نگاه کوروش محمدی این است که همراه با پایان هر رویدادی مجموعهای از فرصتهای کارشناسی و پیشگیرانه، ایدههای کارساز و دادههای ارزشمند نیز از دست میرود. این روند مبین تصویری روشن و آئینه تمام نمای نگرش غالب و کیفیت برخورد ما با مسائل و رویدادهای مهم جامعه است و بهمثابه همان رفتاریاست که سالهاست در برخورد با قاتلهای زنجیرهای و خطرناک داریم که قاتل را در میان طوفانی از واکنشهای هیجانی بدون کارشناسی و ریشهیابی دقیق علت ارتکاب جنایت فورا اعدام میکنیم و بیهیچ برداشت کارشناسی همراه با ریشهها و دلایل قتل که میتواند در تدوین برنامههای پیشگیرانه از جنایات مشابه مؤثر باشد، به خاک می سپاریم، و غافل از اصول پیشگیری خواسته یا ناخواسته در انتظار فاجعه بعدی زمان را سپری می کنیم! درحالیکه با نگاهی مسئله مدارانه با تعویق زمان اعدام و بررسی کارشناسی های ویژه از حیث روانشناختی، جامعه شناختی، حقوقی و … هم میتوان به همان نتیجه اشد مجازات قاتل دست یافت.
رئیس انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران این پرسش را طرح می کند که «آیا جامعه ما در معرض خطر وقوع فاجعهای بزرگتر و اندوهبارتر از متروپل آبادان قرار دارد؟» و سپس پاسخ می دهد: «با کمال تأسف و با اندکی احتیاط باید به این سؤال پاسخ مثبت داد، چراکه امروزه جامعه بهقدری غرق در سبک هیجان مدارانه خویش شده که از خطر ریزش متروپل های بزرگ خود غافل است. دقیقا مشابه آنچه که در روند شکل گیری فاجعه متروپل آبادان دریافتهایم از صدور مجوز و رانت اطلاعاتی تا فساد در مدیریت شهری و غفلت جامعه از خطرات آن، درمورد تغافل شدید جامعه از ضرورتها و مؤلفههای مهم اجتماعی نیز صدق میکند، در این راستا و مرتبط با موضوع لازم است به یک مؤلفه مهم اجتماعی که بهشدت مورد غفلت واقع شده یعنی «مسئولیت اجتماعی» اشاره کرد؛ همان که فقدانش در همه حوادث و فجایع دردناک مانند متروپل آبادان و پلاسکو بهوضوح احساس میشود. آنجایی که مجوز ساخت خلاف ضوابط شهرسازی صادر می شود؛ آنجایی که هشدار کارشناسان درمورد خطر فروریزش نادیده گرفته میشود؛ آنجایی که رانت اطلاعاتی و تسهیلاتی با توصیههایی از مقامات در اختیار افراد گذاشته میشود، آنجایی که بهجای ۴ یا ۶ طبقه ۱۰ طبقه ساخته میشود، همه و همه نشان از فقدان یا کمبود مسئولیت اجتماعی دارند که هم شهروندان و هم سازمانها را شامل میشود.
مسئولیت اجتماعی همان مؤلفهای است که به اذعان کورورش محمدی، آژیر خطر ریزش و سقوطش به مراتب غم انگیزتر و غیرقابل جبرانتر از فجایع متروپل و پلاسکو به گوش میرسد!
روان جمعی جامعه چگونه آرام می شود؟
نگاه آیدین ابراهیمی، پژوهشگر مسائل اجتماعی چنین است که حادثه متروپل در جامعه صرفا به عنوان یک حادثه مطرح نیست و تلفات جانی و مالی سبب اهمیت و تأثیرگذاری آن نخواهد بود، بلکه شکل و نوع و یا جغرافیا و تبعات و مدیریت بحران حادثه، بخشی از فرهنگ و ساختار جامعه را بازنمایی می کند. ابراهیمی تشریح می کند که ما حوادث را به لحاظ جامعه شناختی نمی توانیم فقط یک رخداد تلقی کنیم، بلکه آنها را باید بخشی از رویه ای بدانیم که نه تنها در ساختارهای دولتی بلکه در سبک زندگی و زیست جهان ما و فرهنگ روزمره جاری است. لذا این حادثه بازنمایی فرهنگ توسعه و مدیریت، نوع کسب و کار، تجارت و رویکرد ما نسبت به مسئله ساخت و ساز و توسعه شهری و نامتوازن است. متروپل یک حادثه به معنای اتفاقی طبیعی نیست، چون این اتفاق در سیر روابط انسانی نادرست، در یک ساختار و یا سیستم معیوب و در یک نظام فکری غیره متوازن شکل گرفته، بنابراین جامعه خود را در این ماجرا دخیل می داند و به نوعی با سوگواری، در پی کاهش ملال و رنج حاصل از این دخالت است. روان جمعی جامعه احساس می کند قصورها و فساد موجود در ساختار و عدم وجود قوانین درست و نظارت دقیق باعث شکل گیری ایرادات بسیار اساسی شده و گویا اداره کنندگان جامعه، توانایی مدیریت کسب و کار و ساخت و ساز مردم را ندارند. با رجوع به آنچه در این حادثه رخ داده و صرف نظر از اینکه، چگونه افراد در یک نظام رانتی رشد کرده و در دستگاههای نظارتی نفوذ می کنند و مجوز می گیرند و با جان مردم بازی می کنند، در می یابیم این حادثه، اتفاق عجیب و تازه ای نیست و در زندگی و مناسبات روزمره خود با اینگونه موارد مواجهیم که در فرهنگ عامه و عرف به آن بساز و بنداز می گویند. این بساز و بندازها و دلال ها برای ما پدیده غریبی نیستند. چه در حوزه ساختمان و توسعه شهری و چه در حوزه مناسبات علمی و سیاسی به وفور با این مناسبات روبه رو هستیم. بنابراین جامعه در اینجا باید ضمن بازسازی خود، خویش را آرام و به یک آگاهی دست پیدا کند که چه اتفاقی رخ می دهد که هرکدام از ما، این امکان را پیدا می کنیم که با یکسری از روابط رشد کرده و بدون تخصص و وجدان کاری لازم به سرمایه و سود خود بیفزاییم، این نگاه کارکردگرایانه و غیراجتماعی و انسانی ناشی از چیست، وقتی ما آگاه باشیم که آیا این مقوله، ناشی از سیستم و یا عدم اعتماد به دستگاههای نظارتی است و آیا ناشی از مشکلاتی در اجرای قانون است و یا اساسا به مشکل قانون و ناتوانی دولت ها برمی گردد، تا حدودی روان جمعی جامعه کنترل و آگاه می شود. در واقع آنچه روان جمعی را آرام می کند، آگاهی است و اینکه جامعه متوجه شود، این حادثه را چه کسانی رقم زدند و این اشخاص در چه ساختاری رشد کرده اند و این ساختار در چه فرهنگی بازتولید می شود.»
ساختمان متروپل
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.