آموزش نه، پرورش اصلا!
|سيد محمد بحرينيان – جانشين سردبير|
اگر اهل دنبال کردن رسانهها و فضاي مجازي باشيد، احتمالا آخرين باري که خبري از حوزه آموزشوپرورش به گوشتان خورده، بحث همخواني آهنگ يک خواننده در چند مدرسه در تهران باشد. اتفاقاً همان زمان، رسانهها و شخصيتها هم بهشدت حساسيت به خرج دادند و از اعضاي کميسيون آموزش و تحقيقات مجلس و مسئولان وزارت آموزشوپرورش که در اين حوزه مسئوليت داشتند گرفته تا چندين مدير و مسئول و چهره بيارتباط، همه موضعگيري کردند و واکنش نشان دادند. اما چرا کسي در برابر دردها و مصائب بزرگ آموزشوپرورش، واکنشي نشان نميدهد؟
گزارش امروز را مرور کنيد، آمار مطلوب تعداد دانشآموز در کلاس و اينکه در مدارس کشورهاي پيشرفته چه ميگذرد به کنار، طبق قوانين خودمان، تعداد دانشآموز در يک کلاس، بسته به اينکه چه مقطعي باشد، نبايد از سيوچند نفر بيشتر باشد، درحاليکه هنوز مانند دهه شصت، کلاسهاي شصت نفره داريم، آنهم نه در سيستان و بلوچستان و کرمان و هرمزگان، بلکه در تهراني که تازه برخي شهرستانيها معترضاند که چرا بيشتر امکانات بهسوي آن روانه ميشود.
پيشازاين، چندين بار از نبود عدالت آموزشي و تبديلشدن فقر به يکنهاد اجتماعي، يعني تشکيل طبقه مرفهين باسواد و مستضعفين کمسواد نوشتهام. ديگر سالهاست که دانش آموزان روستايي ما، حائز رتبههاي برتر کنکور نميشوند و موفقيت، حاصل بهرهمندي از مدرسه غيرانتفاعي، کلاسهاي اساتيد برتر، آموزشگاه، آزمون آزمايشي و در يک کلمه پول است. مافياي آموزشي هم، زمين حاصل خيز اين عرصه را، محمل مناسبي براي درآمدزايي ديده و به جان خانوادهها افتاده است. اين در حالي است که حداقل سه بند قانون اساسي، بر برابري آموزشي براي تمام فرزندان ايران، تأکيد کردهاند. علاوه بر اين، در مدارس ما، درصد قابلتوجهي از اعتياد دانش آموزان به مواد مخدر گزارششده است که به قول يک نماينده مجلس، همين آمار ادعايي هم يکپنجم آمار واقعي است.
نکته ديگر، تقليل سطح آموزشوپرورش به نزاع بين مناسک است. مدرسه، يعني محلي که بايد پرورشگاه روح و فکر فرزندان ما باشد، به مفهومي روزمره بهويژه در عرصه فرهنگ رسيده است. مدير و مربي مدرسه، آنجايي که قرار است گزارش و آماري به مسئولان مافوق خود ارائه کنند، جشن دهه فجر و روز دانشآموز، آنهم بهصورت بسيار سطحي برگزار ميکنند و آنجا که در يک اردو، ميخواهند نشاطي براي دانش آموزان ايجاد کنند، از آهنگ اروتيک یک خواننده مبتذل بهره ميگيرد. آن مدير و مربي هم ميدانند که چگونه با ارائه آمار و تحويل گزارش، در ارزيابيهاي اداره کل آموزشوپرورش، در شاخصهاي تربيتي، امتياز بالا بگيرند، همانطور که دانشآموز همان مدرسه ميداند چگونه از معلمش نمره بگيرند و در برابر مدير و مربياش، آنطور باشند که آنها ميخواهند. تبعات اين نظام تربيتي سطحي که رفتار دوگانه و مزورانه را رشد ميدهد، همين حالا هم در جامعه بهخوبي روشن است و به مرز هشدار رسيده است.
هر وقت از دردهاي آموزشوپرورش ميگوييم، مسئولان، بحث بودجه را به ميان ميآورند، اما روشن است که اغلب نقدهاي پيشگفته، راهحل بودجهاي ندارد. البته آموزشوپرورش، غير از بودجه، مظلوميت مضاعف دارد و آنهم نبود يک نظام فکري، برنامه راه روشن و ثبات مديريتي است. در هشت سال دولت احمدينژاد، سه فرد مختلف، عهدهدار وزارت آموزشوپرورش بودهاند و در دولت فعلي هم که تا اينجا، ۶ سال از عمر آن گذشته، چهار نفربر مسند وزارت نشستهاند. بودجه کم است، نقشه راه، روشن نيست، مديريت بيثبات است و در يککلام، ارادهاي براي تحول در آموزشوپرورش نيست.
آموزشوپرورش , رسانه , سيد محمد بحرينيان , فضاي مجازي , مدرسه
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.