اخبار ویژه »
شناسه خبر : 59403
پرینتخانه » اجتماعی, مطالب روزنامه, ویژه
تاریخ انتشار : 06 بهمن 1400 - 6:23 |
تغییر در رویکرد آبخیزداری با اقدامات کمتر سازهای، ارتقای پوشش گیاهی و توجه به معیشت جوامع انسانی
«آبخیزداریِ سازهای» عامل ویرانی محیطزیست
«آبخیزداریِ سازهای در این سالها با شدت بیشتری ادامه یافته و میرود که از نظر ابعاد کلی خاکبرداری و دستکاری در سیمای سرزمین، از سدسازی هم پیشی بگیرد و میتوان این اقدامات را نمونه غمانگیز و شاخصِ بی اعتنایی به ارزش پوشش گیاهی طبیعی و صورتبندی کوهستان خواند.» این عبارت، چکیده ای از یادداشت عباس محمدی- کنشگر محیط زیست است.
گروه اجتماعی
«آبخیزداریِ سازهای در این سالها با شدت بیشتری ادامه یافته و میرود که از نظر ابعاد کلی خاکبرداری و دستکاری در سیمای سرزمین، از سدسازی هم پیشی بگیرد و میتوان این اقدامات را نمونه غمانگیز و شاخصِ بی اعتنایی به ارزش پوشش گیاهی طبیعی و صورتبندی کوهستان خواند.» این عبارت، چکیده ای از یادداشت عباس محمدی- کنشگر محیط زیست است. مخاطب او در این یادداشت، طرفداران سازههای آبخیزداری هستند که معتقدند: «سیلبندها سبب آرام گرفتن جریان سیلاب و کنترل حجم رسوبها میشوند. اما، مشاهدات نشان میدهند که دستکم در شرایط ایران که در آن فرسایش خاک بسیار بیشتر از حد طبیعی و میانگین جهانی است، سیلبندها در مدت کوتاهی (حدود دو سه سال) پر از رسوب میشوند و اگر خراب نشوند، هیچ کارکردی در نگهداشتن رسوبهای بعدی ندارند. همچنین نمیتوانند جریان سیل را کند کنند، چرا که «حوضچه آرامش» آنها پر شده و البته شیب کلی دره و کوهستان هم که پس از ساخت سیلبند تغییری نمیکند و سیلاب با همان سرعت پیشین، از کوه به پایین روانه میشود. سیلهای شدید اسفند ۹۷ و فروردین ۹۸ ثابت کردند همانگونه که هیچ سدی نمیتواند سیلهای بزرگ را مهار کند، هیچ خشکهچینی و گابیونی هم نمیتواند سیلابهای بزرگ را در درههای فرعی کماثر سازد.»
احیای سرزمین؛ حفظ پوشش گیاهی یا سدسازی کوچک مقیاس؟
هدف اصلی آبخیزداری حفاظت از منابع آب و خاک برای مدیریت و استفاده پایدار از منابع زیستی در یک آبخیز است. آنچه که از تجربیات جهانی موفق قابل استناد است، آبخیزداری به دنبال مشارکت فعال و مؤثر ذینفعان برای حفظ، احیا و توسعه منابع طبیعی است. «رحیم ملک نیا»، کارشناس و کنشگر منابع طبیعی در این زمینه با ارائه نقطه نظر خود که به صورت مکتوب در اختیار روزنامه «رسالت» قرار داده است، ضمن اشاره به اهداف آبخیزداری، به اثر جمع آوری شده از سوی سازمان خواروبار و کشاورزی (فائو) با عنوان «آبخیزداری در عمل» استناد و نکاتی را مطرح کرده است: «در این فرآیند، اقدامات احیای مناطق تخریب شده بالا دست، تثبیت زمین لغزهها، مراقبت و حفاظت از منابع طبیعی و تنوع زیستی، کاهش آسیب پذیری جوامع محلی و بهبود معیشت آنان و افزایش آگاهیهای محیط زیستی همگی دارای اهمیت بوده و باید مورد توجه قرار گیرند. موفقیت این اقدامات، منوط به توجه جامع و کامل به موارد فوق است. در این میان دو مسئله زیربنایی، عملیات حفظ و احیای پوشش گیاهی -به طور خاص در مناطق کوهستانی- و مشارکت مؤثر و واقعی ذینفعان است. در مقوله پوشش گیاهی، آبخیزداری نه یک عملیات عمرانی مبتنی بر استفاده از سازه، بلکه یک اقدام زیستی با تمرکز بر حفظ و احیای پوشش گیاهی برای حفاظت از منابع آب و خاک است. در نگاه این چنینی به آبخیزداری، سازه در قیاس با عملیات زیستی دارای اهمیت کمتری است. در واقع، چنانكه بیان شد، اگر هدف از آبخیزداری حفاظت از منابع آب و خاک باشد، مسیر دستیابی پایدار به این هدف از تقویت پوشش گیاهی و نه ایجاد سازه ها، میگذرد. در نبود پوشش گیاهی، خاک شستشه شده در حالت ایده آل در پشت سازه رسوب خواهد کرد که در این حالت هم با فرسایش خاک، اهمیت حیاتی آن از بین رفته و رویشگاه در مسیر تخریب قرار خواهد گرفت. نگاه جامع به آبخیزداری با اولویت حفظ پوشش گیاهی، نیازمند همکاری و برنامه ریزی جامع در میان بخشهای مختلف مدیریت منابع طبیعی همانند بخش مرتع و جنگل خواهد بود. از سوی دیگر، برای پایداری و مؤثر بودن این مدیریت سرزمین، لازم است سایر بخشها و نهادهای خارج از مدیریت منابع طبیعی، با نگاهی به معیشت مردم محلی و درک اهمیت منابع طبیعی، اقدامات توسعه ای خود را طرح ریزی کنند. این امر میتواند علاوه بر کاهش تخریب پوشش گیاهی در اثر برنامه های توسعه ای با تقویت معیشت مردم، وابستگی آنان به طبیعت را کمتر کند. همراه با اقدامات فوق، آموزش، آگاهی افزایی و جلب مشارکت مردم محلی تضمین کننده حفاظت پایدار از سرزمین خواهد بود. نگاهی به عملیات آبخیزداری صورت گرفته در کشور، بیانگر عدم وجود همکاری مؤثر بین بخشهای درون سازمانی تشکیلات مدیریت منابع طبیعی و نبود برنامههای بین بخشی در میان سایر نهادها برای رسیدن به اهداف آبخیزداری است. نبود این همکاری و کم توجهی به احیای بیولوژیک سرزمین باعث شده است که هسته اصلی فعالیت های آبخیز در کشور، سازه محور باشد. این سازهها اگر چه با طرح ریزی و جانمایی دقیق میتوانند در کاهش اثراث سیل و رسوب خاک، تأثیر نسبی داشته باشند، اما در موضوع اصلی که جلوگیری از فرسایش خاک و از دست رفتن توان زیستی رویشگاه است، ناتوان خواهند بود. در موضوع توجه به جوامع محلی و مشارکت نیز این مسئله محدود به تأمین نیرو کار بوده و بررسیهای مقدماتی برای تحلیل شرایط اقتصادی اجتماعی، جلب مشارکت در تمام فرآیند از هدف گذاری تا اجرا و کنترل و تداوم مشارکت مردم پس از اجرای پروژه، اغلب نادیده گرفته شده یا کمتر مورد توجه است. برای حفاظت پایدار از سرزمین، حفاظت از پوشش گیاهی در کنار مشارکت فعال و واقعی جوامع محلی راهکاری مؤثرتر از سازه است.»
تمرکز بر پوشش گیاهی و معیشت جوامع انسانی
چندین دهه است عملیات آبخیزداری در ایران انجام می شود. از دهه ۱۳۴۰ که این مفهوم به کشور وارد شد، علم آبخیزداری به مرور تکوین یافت و ما همچنان همان مفهوم اولیه ای که کارشناسان خوب و برجسته آن دوره در آمریکا آموخته بودند را اجرا و ادامه دادیم. «حسین بدری پور»- کارشناس ارشد سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور در این باره به «رسالت» می گوید: «تصور می شد این آخرین علم است و به درستی در حال اجراست. به مرور زمان، علم جدیدتری آمد و فائو به عنوان یک نهادبین المللی که سالهاست پروژههای آبخیزداری را در نقاط مختلف دنیا بررسی می کند، گزارشی با عنوان «نسل جدید پروژههای آبخیزداری» ارائه و آنچه در کشورهای مختلف انجام شده را واکاوی کرده که در این فرآیند متوجه شده مشکلاتی وجود دارد و باید به جای پرداختن به امور صرفا فیزیکی بر روی جوامع انسانی و ایجاد معیشت آنها کار کرد، چرا که این موارد به طورکلی مغفول مانده است. فائو در سال ۲۰۱۷ گزارش دومی را با عنوان «آبخیزداری در عمل» ارائه داد. در این گزارش هم از سال ۲۰۰۶ به بعد پروژههای مختلف مورد ارزیابی قرار گرفته و نشان می دهد همچنان اشتباهاتی در حال رخ دادن است و باید رویکرد عوض شده و به سمت اقدامات کمتر سازه ای و ارتقاء پوشش گیاهی و معیشت جوامع انسانی گام برداشت، در این صورت بارشی که اتفاق می افتد، نفوذ می کند و دیگر آب چندانی نمی ماند تا به سمت پایین تر حرکت کرده و منجر به سیلاب شود. با این حال، منکر انجام اقدامات مکانیکی نیستیم، آبخیزداری یعنی مدیریت منطقه ای یک حوضه آبخیز تا به بهترین شکل ممکن مدیریت شود و بارشها در همان منطقه ای که اتفاق می افتد، نفوذ کرده و یا کنترل شود و از سرعت آن کاسته شده و میزان آب یا روانابی که به پایین دست منتقل می شود، کاهش یابد. طبیعتا همه آب نفوذ نکرده و منجر به تقویت سفره آبهای زیرزمینی نمی شود، بخشی از آن رواناب می شود، آنجایی که رواناب است باید اقداماتی در پایین دست انجام شود که همین سازههای فیزیکی است اما تمرکز اصلی باید بر روی پوشش گیاهی و معیشت جوامع انسانی باشد.»
«بدری پور» در رابطه با چرایی عدم تمرکز بر روی این مسئله می گوید: «کار با انسانها مقداری سخت، زمانبر و دیربازده است و از طرفی انتظار می رود اعتباراتی که به سازمان جنگلها داده می شود، در ۳۶۵ روز هزینه و اثرات آن دیده شود. بنابراین از آنجایی که کار کردن با انسانها مقداری زمانبر است، باید دو سال به یک روستا مراجعه کرد تا مردم محلی، کارشناسان مربوطه را بشناسند و اعتمادی شکل بگیرد تا بتوان اقدامات بیولوژیکی را انجام داد. اما در قالب کار سازه ای، صرفا باید به سراغ پیمانکار رفت و پول کلانی را هم در این بین جابهجا کرد تا سازه ای بزرگ احداث شود. از جمله محاسن این سازه، آن است که همه به چشم می بینند پروژه ای احداث شده و افراد غیرمتخصص از مسئولان و مردم عادی تا کسانی که در سیستم های مالی مثل سازمان مدیریت و برنامه ریزی فعالیت می کنند و یا نمایندگان مجلس به این سمت گرایش دارند. یعنی تمایلات اینگونه افراد هم دخیل است و به همین دلایل، کمتر رغبتی نسبت به بذرپاشی و بوته کاری و مشارکت مردمی وجود دارد و گرایش ها عموما به سمت کارهای سازه ای است که با یک قرارداد امکان تحقق دارد، ضمن آنکه نمود هم دارد، درحالی که اقدامات بیولوژیکی به رغم اعلام اثربخشی آن از سوی فائو، نمود ندارد!»
اقدامات در حوضه آبخیزداری، مبتنی بر گزارش فائو
البته در کنار اقدامات سازه ای، فعالیت های بیولوژیکی نیز درحال انجام است اما به گفته «بدری پور»، «تمرکز کار بر روی اقدامات مکانیکی و سازه ای است و به هر روی، کارشناسان باید پس از بازدید، بسته به شرایط، کاری که اثربخشی بیشتری دارد را اجرایی کنند. ممکن است در یک نقطه نیاز باشد تمام اقدامات به صورت بیولوژیک انجام شود و یا ممکن است در نقطه دیگری، اشتغال به برداشت چوب وابسته باشد، طبیعتا در اینجا اگر معیشت مردم را تغییر داده و پوشش گیاهی را احیا کنید احتمال دارد با بارشهای معمولی دیگر رواناب نداشته باشید و در این صورت دیگر نیازی به اقدامات سازه ای نیست. آنچه به ما در حوضه آبخیزداری آموزش داده اند همین اقدامات سازه ای است و آنچه اجرایی می شود مواردی است که اساتید دانشگاه ۳۰- ۲۰ سال پیش آموزش داده اند و باید همه افراد از کسانی که در دستگاه اجرایی حضور دارند و آنهایی که در دانشگاه و مراکز تحقیقاتی فعالیت می کنند براساس گزارش فائو، مسلط به علم روز باشند.»
چرخه معیوب فقر و تخریب سرزمینی
این کارشناس ارشد سازمان جنگلها، برآیند آبخیزداری به شیوه سازه ای را در این موارد خلاصه می کند: «با این شیوه از قسمت بالادست، خاک حاصلخیز از بین می رود؛ خاکی که شاید هزار سال طول می کشد تا ایجاد شود. ما با مقوله ای
به نام چرخه معیوب فقر و تخریب سرزمینی روبه رو هستیم، به این مفهوم که در هر نقطه مردم فقیرتر باشند، فشار بیشتری به عرصه وارد می شود و به این ترتیب عرصه ضعیف تر شده و تخریب می شود، بنابراین دولت مکلف است هزینه های بیشتری بابت تأمین معیشت مردم محلی بپردازد، چرا که تحت پوشش نهادهای حمایتی قرار می گیرند. در پایین دست هم مردم به صورت مستقیم خسارت می بینند لذا مدیریت آبخیز به شیوه درست، یعنی تمام اجزای آب را مدیریت کنید، به نحوی که اجزای سیستم پایدار باشد و اگر مدیریت آبخیزداری واقعی را بتوانیم براساس پایداری حوضه آبخیز در کشور اجرایی کنیم، آنگاه مدیریت جامع آبخیز محقق می شود، در این صورت حوضه آبخیز سالم خواهد بود و بارشی که می آید نفوذ کرده و اگر روانابی داشته باشد حداقلی است و با خسارت بنیان کنی روبه رو نمی شویم. در صورت خشکسالی هم مردم تاب آور خواهند بود.»
تخریب محیط زیست با احداث بندهای آبخیزداری
در این رابطه، «مسعود امیرزاده» نیز از کنشگران و فعالان محیط زیست که با آبخیزداری سازه ای مخالف است، به «رسالت» می گوید: «آبخیز، آب را احیا کرده و بارشهای ما را به صورت چشمه ها و یا رودخانه ها تبدیل به رواناب های مناسب می کند و کم کم این رودخانه ها به هم می پیوندند و در پایین دست رودخانه های اصلی را خواهیم داشت و در اینجا، محافظت و نگهداری و ممانعت از تخریب بسیار مهم است. وقتی از تخریب سخن می گوییم، چند عامل را در نظر داریم: ۱-معدون کاری یکی از مهمترین اقدامات بشری است که باعث می شود کوهستانهای ما چه در بالادست و چه میان دست تخریب شوند. کوهی که تخریب شود، دیگر آبخیز و در واقع آب ساز مناسبی نخواهد بود. ۲- پوشش گیاهی نیز بسیار درخور اهمیت است و نقش بسیار مهمی در تولید آب، ایجاد رواناب ها و تغذیه آب چشمه ها دارد و اگر این پوشش گیاهی را به علت چرای بی رویه دام و یا بهره برداری های جنگلی بی مورد نابود کنیم، به معنای از بین بردن آبخیزهاست. ۳-اقدامات توسعه محور، نکته بعدی است، مثل راهسازی که باعث می شودآبخیزهای ما تخریب شوند. این ها از جمله اقداماتی است که منجر به تحلیل و تضعیف آبخیز می شود. به جای آنکه مانع تخریب طبیعت شویم، یکسری اقدامات سازه ای را مثل بندهای آبخیزداری جایگزین کرده ایم. این بندها منجر به تخریب محیط زیست می شود و اولین کاری که می کند، ارزش منظر را از بین می برد. از طرفی آن جویبارها و پیچش ها، هوشمندی طبیعت است. یعنی همان کاری که آبخیزدارها به دنبال انجام آن هستند، پوششهای گیاهی و مورفولوژی سنگهایی که کنار جویبارهاست انجام می دهند اما مسئولان ما بند آبخیزداری را جایگزین این موارد می کنند و با اجرای سازه، پوشش گیاهی و پیچان رودی از بین می رود و عملا آنچه قرار بوده منجر به بهبود وضعیت آبخیز شود، از طبیعت گرفته می شود. حتی برای بخشی از اقدامات آبخیزداری شاهدیم که معبر به کوهستان باز شده یعنی کوهستان که یک مسیر امن و غیرقابل دسترس بوده، با باز کردن معبر، تبدیل به مسیری برای تغییر کاربری و شکار و زمین خواری شده است.»
بودجهخواری آبخیزداری در سازمان جنگلها
این فعال محیط زیست تأکید می کند: «در تمام دنیا اقدامات آبخیزداری، نرم افزارانه است، یعنی سعی می کنند، پوشش گیاهی را تقویت و چرای دام را کنترل کرده و به مردم اهمیت آب و خاک و مورفولوژی منطقه و اهمیت کوهستان را آموزش دهند و با یک مشارکت محلی، سازمان طبیعت را حفظ کنند. ولی ما به جای توجه به این مسائل، به یکسری اقدامات سازه ای روی آورده ایم که این اقدامات بسیار پروژه محور است، درحالی که آبخیزداری، بخش بودجه خوارسازمان جنگلهاست و همان اقداماتی که ما در وزارت نیرو دیدیم، یعنی سدسازی های کوچک، پروژه محور و سازه محور، جایگزین اقدامات نرم افزارانه شده که ممکن است این اقدامات نرم افزارانه خیلی عیان نباشد و برای سازمان نمود بیرونی نداشته باشد ولی بند آبخیزداری نمود بیرونی دارد و در این پروژهها یکسری افراد منتفع می شوند. ما به عنوان کنشگران محیط زیست، طبق مشاهدات عینی می دانیم که ارزش منظر برهم خورده و معبرهایی که باز کرده اند، رها شده است و عملا به عنوان یک زخم در طبیعت عمل کرده و مسیر را عفونی می کند؛ این عفونی کردن شامل تغییر کاربری هاو دست اندازی به اراضی ملی و توسعه شکار است. در بسیاری از نقاط به دلیل اجرای بند آبخیزداری، پوشش گیاهی را حذف کرده اند و به جای آن بتن کاشته و سازههای سنگین کار گذاشته اند. به عنوان مثال کسانی که در پایین دست اصفهان هستند، مدعی شده اند که به حدی در احداث سازههای آبخیزداری افراط شده که عملا در زاینده رود آبی جاری نمی شود. مثال بعدی دریاچه میقان در اراک است که آبی به این دریاچه هم نمی رسد. مسیر طبیعت حکم می کند که بخشی از آب به بالادست و بخش اعظم آن به پایین دست برسد و نمی توانید در بالادست آب را آنچنان مهار کنید که چیزی به پایین دست نرسد. نکته بعدی بحث مهار سیلاب است که جزء ادبیات رایج وزارت نیرو و آبخیزداران است، بخش مهمی از سیلابهای ما مربوط به تغییر الگوی بارش است؛ ما از بارش برف ممتد رسیده ایم به بارانهایی که در دفعات بسیار کوتاه و شدید رخ می دهد. این موارد به سادگی قابل کنترل نیست و نمی توان با بند آبخیزداری کاری از پیش برد. ما به جای آنکه شیوههای نرم افزارانه، مثل بیمه و سیستمهای هشدار را در دستور کار داشته باشیم، می خواهیم با تحمیل اقدامات سازه ای بر طبیعت آن را کنترل کنیم. هر مشکلی که پیش می آید قرار نیست با اضافه کردن سازه حل شود. ما با مداخلات توسعه ای، نظم و فرم طبیعت را چه در آبخیز و چه در آبریز برهم زده ایم و حالا فکر می کنیم، با اضافه کردن سازه باید در سرشاخه ها نیز آبخیز زد.»
امیرزاده با اشاره به آبخیزداری بیولوژیک می گوید: « این نوع آبخیزداری به معنای تقویت پوشش گیاهی است، آبخیزداری بیولوژیک اقدامی ترمیمی بعد از ممانعت بر تخریب است. از طرفی باید در مورد اقدامات سازه ای احتیاط کرد. در گزارش فائو نیز کمتر از سازه و بند سخن به میان آمده است. بیشتر اقدامات مشمول توانمندسازی جوامعی است که در میان دستها و بالادستها زندگی می کنند و توسعه در این بخش ها باید در حد کمی باشد، تا طبیعت آسیب نبیند. لذا باید جوامع تقویت شده و ارزش پوشش گیاهی و نظم و شکل طبیعت برای این جوامع بازگو شود تا همه آنها در جهت حفظ طبیعت اقدام کنند و این جوامع باید از آن آبی که در پایین دست است منتفع شوند. ما به جای آنکه اقداماتی که مسیرهای اجتماعی پیچیده ای دارند را در دستور کار قرار دهیم، یک بند آبخیزداری ساده احداث می کنیم!»
«آبخیزداریِ سازهای در این سالها با شدت بیشتری ادامه یافته و میرود که از نظر ابعاد کلی خاکبرداری و دستکاری در سیمای سرزمین، از سدسازی هم پیشی بگیرد و میتوان این اقدامات را نمونه غمانگیز و شاخصِ بی اعتنایی به ارزش پوشش گیاهی طبیعی و صورتبندی کوهستان خواند.» این عبارت، چکیده ای از یادداشت عباس محمدی- کنشگر محیط زیست است. مخاطب او در این یادداشت، طرفداران سازههای آبخیزداری هستند که معتقدند: «سیلبندها سبب آرام گرفتن جریان سیلاب و کنترل حجم رسوبها میشوند. اما، مشاهدات نشان میدهند که دستکم در شرایط ایران که در آن فرسایش خاک بسیار بیشتر از حد طبیعی و میانگین جهانی است، سیلبندها در مدت کوتاهی (حدود دو سه سال) پر از رسوب میشوند و اگر خراب نشوند، هیچ کارکردی در نگهداشتن رسوبهای بعدی ندارند. همچنین نمیتوانند جریان سیل را کند کنند، چرا که «حوضچه آرامش» آنها پر شده و البته شیب کلی دره و کوهستان هم که پس از ساخت سیلبند تغییری نمیکند و سیلاب با همان سرعت پیشین، از کوه به پایین روانه میشود. سیلهای شدید اسفند ۹۷ و فروردین ۹۸ ثابت کردند همانگونه که هیچ سدی نمیتواند سیلهای بزرگ را مهار کند، هیچ خشکهچینی و گابیونی هم نمیتواند سیلابهای بزرگ را در درههای فرعی کماثر سازد.»
احیای سرزمین؛ حفظ پوشش گیاهی یا سدسازی کوچک مقیاس؟
هدف اصلی آبخیزداری حفاظت از منابع آب و خاک برای مدیریت و استفاده پایدار از منابع زیستی در یک آبخیز است. آنچه که از تجربیات جهانی موفق قابل استناد است، آبخیزداری به دنبال مشارکت فعال و مؤثر ذینفعان برای حفظ، احیا و توسعه منابع طبیعی است. «رحیم ملک نیا»، کارشناس و کنشگر منابع طبیعی در این زمینه با ارائه نقطه نظر خود که به صورت مکتوب در اختیار روزنامه «رسالت» قرار داده است، ضمن اشاره به اهداف آبخیزداری، به اثر جمع آوری شده از سوی سازمان خواروبار و کشاورزی (فائو) با عنوان «آبخیزداری در عمل» استناد و نکاتی را مطرح کرده است: «در این فرآیند، اقدامات احیای مناطق تخریب شده بالا دست، تثبیت زمین لغزهها، مراقبت و حفاظت از منابع طبیعی و تنوع زیستی، کاهش آسیب پذیری جوامع محلی و بهبود معیشت آنان و افزایش آگاهیهای محیط زیستی همگی دارای اهمیت بوده و باید مورد توجه قرار گیرند. موفقیت این اقدامات، منوط به توجه جامع و کامل به موارد فوق است. در این میان دو مسئله زیربنایی، عملیات حفظ و احیای پوشش گیاهی -به طور خاص در مناطق کوهستانی- و مشارکت مؤثر و واقعی ذینفعان است. در مقوله پوشش گیاهی، آبخیزداری نه یک عملیات عمرانی مبتنی بر استفاده از سازه، بلکه یک اقدام زیستی با تمرکز بر حفظ و احیای پوشش گیاهی برای حفاظت از منابع آب و خاک است. در نگاه این چنینی به آبخیزداری، سازه در قیاس با عملیات زیستی دارای اهمیت کمتری است. در واقع، چنانكه بیان شد، اگر هدف از آبخیزداری حفاظت از منابع آب و خاک باشد، مسیر دستیابی پایدار به این هدف از تقویت پوشش گیاهی و نه ایجاد سازه ها، میگذرد. در نبود پوشش گیاهی، خاک شستشه شده در حالت ایده آل در پشت سازه رسوب خواهد کرد که در این حالت هم با فرسایش خاک، اهمیت حیاتی آن از بین رفته و رویشگاه در مسیر تخریب قرار خواهد گرفت. نگاه جامع به آبخیزداری با اولویت حفظ پوشش گیاهی، نیازمند همکاری و برنامه ریزی جامع در میان بخشهای مختلف مدیریت منابع طبیعی همانند بخش مرتع و جنگل خواهد بود. از سوی دیگر، برای پایداری و مؤثر بودن این مدیریت سرزمین، لازم است سایر بخشها و نهادهای خارج از مدیریت منابع طبیعی، با نگاهی به معیشت مردم محلی و درک اهمیت منابع طبیعی، اقدامات توسعه ای خود را طرح ریزی کنند. این امر میتواند علاوه بر کاهش تخریب پوشش گیاهی در اثر برنامه های توسعه ای با تقویت معیشت مردم، وابستگی آنان به طبیعت را کمتر کند. همراه با اقدامات فوق، آموزش، آگاهی افزایی و جلب مشارکت مردم محلی تضمین کننده حفاظت پایدار از سرزمین خواهد بود. نگاهی به عملیات آبخیزداری صورت گرفته در کشور، بیانگر عدم وجود همکاری مؤثر بین بخشهای درون سازمانی تشکیلات مدیریت منابع طبیعی و نبود برنامههای بین بخشی در میان سایر نهادها برای رسیدن به اهداف آبخیزداری است. نبود این همکاری و کم توجهی به احیای بیولوژیک سرزمین باعث شده است که هسته اصلی فعالیت های آبخیز در کشور، سازه محور باشد. این سازهها اگر چه با طرح ریزی و جانمایی دقیق میتوانند در کاهش اثراث سیل و رسوب خاک، تأثیر نسبی داشته باشند، اما در موضوع اصلی که جلوگیری از فرسایش خاک و از دست رفتن توان زیستی رویشگاه است، ناتوان خواهند بود. در موضوع توجه به جوامع محلی و مشارکت نیز این مسئله محدود به تأمین نیرو کار بوده و بررسیهای مقدماتی برای تحلیل شرایط اقتصادی اجتماعی، جلب مشارکت در تمام فرآیند از هدف گذاری تا اجرا و کنترل و تداوم مشارکت مردم پس از اجرای پروژه، اغلب نادیده گرفته شده یا کمتر مورد توجه است. برای حفاظت پایدار از سرزمین، حفاظت از پوشش گیاهی در کنار مشارکت فعال و واقعی جوامع محلی راهکاری مؤثرتر از سازه است.»
تمرکز بر پوشش گیاهی و معیشت جوامع انسانی
چندین دهه است عملیات آبخیزداری در ایران انجام می شود. از دهه ۱۳۴۰ که این مفهوم به کشور وارد شد، علم آبخیزداری به مرور تکوین یافت و ما همچنان همان مفهوم اولیه ای که کارشناسان خوب و برجسته آن دوره در آمریکا آموخته بودند را اجرا و ادامه دادیم. «حسین بدری پور»- کارشناس ارشد سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور در این باره به «رسالت» می گوید: «تصور می شد این آخرین علم است و به درستی در حال اجراست. به مرور زمان، علم جدیدتری آمد و فائو به عنوان یک نهادبین المللی که سالهاست پروژههای آبخیزداری را در نقاط مختلف دنیا بررسی می کند، گزارشی با عنوان «نسل جدید پروژههای آبخیزداری» ارائه و آنچه در کشورهای مختلف انجام شده را واکاوی کرده که در این فرآیند متوجه شده مشکلاتی وجود دارد و باید به جای پرداختن به امور صرفا فیزیکی بر روی جوامع انسانی و ایجاد معیشت آنها کار کرد، چرا که این موارد به طورکلی مغفول مانده است. فائو در سال ۲۰۱۷ گزارش دومی را با عنوان «آبخیزداری در عمل» ارائه داد. در این گزارش هم از سال ۲۰۰۶ به بعد پروژههای مختلف مورد ارزیابی قرار گرفته و نشان می دهد همچنان اشتباهاتی در حال رخ دادن است و باید رویکرد عوض شده و به سمت اقدامات کمتر سازه ای و ارتقاء پوشش گیاهی و معیشت جوامع انسانی گام برداشت، در این صورت بارشی که اتفاق می افتد، نفوذ می کند و دیگر آب چندانی نمی ماند تا به سمت پایین تر حرکت کرده و منجر به سیلاب شود. با این حال، منکر انجام اقدامات مکانیکی نیستیم، آبخیزداری یعنی مدیریت منطقه ای یک حوضه آبخیز تا به بهترین شکل ممکن مدیریت شود و بارشها در همان منطقه ای که اتفاق می افتد، نفوذ کرده و یا کنترل شود و از سرعت آن کاسته شده و میزان آب یا روانابی که به پایین دست منتقل می شود، کاهش یابد. طبیعتا همه آب نفوذ نکرده و منجر به تقویت سفره آبهای زیرزمینی نمی شود، بخشی از آن رواناب می شود، آنجایی که رواناب است باید اقداماتی در پایین دست انجام شود که همین سازههای فیزیکی است اما تمرکز اصلی باید بر روی پوشش گیاهی و معیشت جوامع انسانی باشد.»
«بدری پور» در رابطه با چرایی عدم تمرکز بر روی این مسئله می گوید: «کار با انسانها مقداری سخت، زمانبر و دیربازده است و از طرفی انتظار می رود اعتباراتی که به سازمان جنگلها داده می شود، در ۳۶۵ روز هزینه و اثرات آن دیده شود. بنابراین از آنجایی که کار کردن با انسانها مقداری زمانبر است، باید دو سال به یک روستا مراجعه کرد تا مردم محلی، کارشناسان مربوطه را بشناسند و اعتمادی شکل بگیرد تا بتوان اقدامات بیولوژیکی را انجام داد. اما در قالب کار سازه ای، صرفا باید به سراغ پیمانکار رفت و پول کلانی را هم در این بین جابهجا کرد تا سازه ای بزرگ احداث شود. از جمله محاسن این سازه، آن است که همه به چشم می بینند پروژه ای احداث شده و افراد غیرمتخصص از مسئولان و مردم عادی تا کسانی که در سیستم های مالی مثل سازمان مدیریت و برنامه ریزی فعالیت می کنند و یا نمایندگان مجلس به این سمت گرایش دارند. یعنی تمایلات اینگونه افراد هم دخیل است و به همین دلایل، کمتر رغبتی نسبت به بذرپاشی و بوته کاری و مشارکت مردمی وجود دارد و گرایش ها عموما به سمت کارهای سازه ای است که با یک قرارداد امکان تحقق دارد، ضمن آنکه نمود هم دارد، درحالی که اقدامات بیولوژیکی به رغم اعلام اثربخشی آن از سوی فائو، نمود ندارد!»
اقدامات در حوضه آبخیزداری، مبتنی بر گزارش فائو
البته در کنار اقدامات سازه ای، فعالیت های بیولوژیکی نیز درحال انجام است اما به گفته «بدری پور»، «تمرکز کار بر روی اقدامات مکانیکی و سازه ای است و به هر روی، کارشناسان باید پس از بازدید، بسته به شرایط، کاری که اثربخشی بیشتری دارد را اجرایی کنند. ممکن است در یک نقطه نیاز باشد تمام اقدامات به صورت بیولوژیک انجام شود و یا ممکن است در نقطه دیگری، اشتغال به برداشت چوب وابسته باشد، طبیعتا در اینجا اگر معیشت مردم را تغییر داده و پوشش گیاهی را احیا کنید احتمال دارد با بارشهای معمولی دیگر رواناب نداشته باشید و در این صورت دیگر نیازی به اقدامات سازه ای نیست. آنچه به ما در حوضه آبخیزداری آموزش داده اند همین اقدامات سازه ای است و آنچه اجرایی می شود مواردی است که اساتید دانشگاه ۳۰- ۲۰ سال پیش آموزش داده اند و باید همه افراد از کسانی که در دستگاه اجرایی حضور دارند و آنهایی که در دانشگاه و مراکز تحقیقاتی فعالیت می کنند براساس گزارش فائو، مسلط به علم روز باشند.»
چرخه معیوب فقر و تخریب سرزمینی
این کارشناس ارشد سازمان جنگلها، برآیند آبخیزداری به شیوه سازه ای را در این موارد خلاصه می کند: «با این شیوه از قسمت بالادست، خاک حاصلخیز از بین می رود؛ خاکی که شاید هزار سال طول می کشد تا ایجاد شود. ما با مقوله ای
به نام چرخه معیوب فقر و تخریب سرزمینی روبه رو هستیم، به این مفهوم که در هر نقطه مردم فقیرتر باشند، فشار بیشتری به عرصه وارد می شود و به این ترتیب عرصه ضعیف تر شده و تخریب می شود، بنابراین دولت مکلف است هزینه های بیشتری بابت تأمین معیشت مردم محلی بپردازد، چرا که تحت پوشش نهادهای حمایتی قرار می گیرند. در پایین دست هم مردم به صورت مستقیم خسارت می بینند لذا مدیریت آبخیز به شیوه درست، یعنی تمام اجزای آب را مدیریت کنید، به نحوی که اجزای سیستم پایدار باشد و اگر مدیریت آبخیزداری واقعی را بتوانیم براساس پایداری حوضه آبخیز در کشور اجرایی کنیم، آنگاه مدیریت جامع آبخیز محقق می شود، در این صورت حوضه آبخیز سالم خواهد بود و بارشی که می آید نفوذ کرده و اگر روانابی داشته باشد حداقلی است و با خسارت بنیان کنی روبه رو نمی شویم. در صورت خشکسالی هم مردم تاب آور خواهند بود.»
تخریب محیط زیست با احداث بندهای آبخیزداری
در این رابطه، «مسعود امیرزاده» نیز از کنشگران و فعالان محیط زیست که با آبخیزداری سازه ای مخالف است، به «رسالت» می گوید: «آبخیز، آب را احیا کرده و بارشهای ما را به صورت چشمه ها و یا رودخانه ها تبدیل به رواناب های مناسب می کند و کم کم این رودخانه ها به هم می پیوندند و در پایین دست رودخانه های اصلی را خواهیم داشت و در اینجا، محافظت و نگهداری و ممانعت از تخریب بسیار مهم است. وقتی از تخریب سخن می گوییم، چند عامل را در نظر داریم: ۱-معدون کاری یکی از مهمترین اقدامات بشری است که باعث می شود کوهستانهای ما چه در بالادست و چه میان دست تخریب شوند. کوهی که تخریب شود، دیگر آبخیز و در واقع آب ساز مناسبی نخواهد بود. ۲- پوشش گیاهی نیز بسیار درخور اهمیت است و نقش بسیار مهمی در تولید آب، ایجاد رواناب ها و تغذیه آب چشمه ها دارد و اگر این پوشش گیاهی را به علت چرای بی رویه دام و یا بهره برداری های جنگلی بی مورد نابود کنیم، به معنای از بین بردن آبخیزهاست. ۳-اقدامات توسعه محور، نکته بعدی است، مثل راهسازی که باعث می شودآبخیزهای ما تخریب شوند. این ها از جمله اقداماتی است که منجر به تحلیل و تضعیف آبخیز می شود. به جای آنکه مانع تخریب طبیعت شویم، یکسری اقدامات سازه ای را مثل بندهای آبخیزداری جایگزین کرده ایم. این بندها منجر به تخریب محیط زیست می شود و اولین کاری که می کند، ارزش منظر را از بین می برد. از طرفی آن جویبارها و پیچش ها، هوشمندی طبیعت است. یعنی همان کاری که آبخیزدارها به دنبال انجام آن هستند، پوششهای گیاهی و مورفولوژی سنگهایی که کنار جویبارهاست انجام می دهند اما مسئولان ما بند آبخیزداری را جایگزین این موارد می کنند و با اجرای سازه، پوشش گیاهی و پیچان رودی از بین می رود و عملا آنچه قرار بوده منجر به بهبود وضعیت آبخیز شود، از طبیعت گرفته می شود. حتی برای بخشی از اقدامات آبخیزداری شاهدیم که معبر به کوهستان باز شده یعنی کوهستان که یک مسیر امن و غیرقابل دسترس بوده، با باز کردن معبر، تبدیل به مسیری برای تغییر کاربری و شکار و زمین خواری شده است.»
بودجهخواری آبخیزداری در سازمان جنگلها
این فعال محیط زیست تأکید می کند: «در تمام دنیا اقدامات آبخیزداری، نرم افزارانه است، یعنی سعی می کنند، پوشش گیاهی را تقویت و چرای دام را کنترل کرده و به مردم اهمیت آب و خاک و مورفولوژی منطقه و اهمیت کوهستان را آموزش دهند و با یک مشارکت محلی، سازمان طبیعت را حفظ کنند. ولی ما به جای توجه به این مسائل، به یکسری اقدامات سازه ای روی آورده ایم که این اقدامات بسیار پروژه محور است، درحالی که آبخیزداری، بخش بودجه خوارسازمان جنگلهاست و همان اقداماتی که ما در وزارت نیرو دیدیم، یعنی سدسازی های کوچک، پروژه محور و سازه محور، جایگزین اقدامات نرم افزارانه شده که ممکن است این اقدامات نرم افزارانه خیلی عیان نباشد و برای سازمان نمود بیرونی نداشته باشد ولی بند آبخیزداری نمود بیرونی دارد و در این پروژهها یکسری افراد منتفع می شوند. ما به عنوان کنشگران محیط زیست، طبق مشاهدات عینی می دانیم که ارزش منظر برهم خورده و معبرهایی که باز کرده اند، رها شده است و عملا به عنوان یک زخم در طبیعت عمل کرده و مسیر را عفونی می کند؛ این عفونی کردن شامل تغییر کاربری هاو دست اندازی به اراضی ملی و توسعه شکار است. در بسیاری از نقاط به دلیل اجرای بند آبخیزداری، پوشش گیاهی را حذف کرده اند و به جای آن بتن کاشته و سازههای سنگین کار گذاشته اند. به عنوان مثال کسانی که در پایین دست اصفهان هستند، مدعی شده اند که به حدی در احداث سازههای آبخیزداری افراط شده که عملا در زاینده رود آبی جاری نمی شود. مثال بعدی دریاچه میقان در اراک است که آبی به این دریاچه هم نمی رسد. مسیر طبیعت حکم می کند که بخشی از آب به بالادست و بخش اعظم آن به پایین دست برسد و نمی توانید در بالادست آب را آنچنان مهار کنید که چیزی به پایین دست نرسد. نکته بعدی بحث مهار سیلاب است که جزء ادبیات رایج وزارت نیرو و آبخیزداران است، بخش مهمی از سیلابهای ما مربوط به تغییر الگوی بارش است؛ ما از بارش برف ممتد رسیده ایم به بارانهایی که در دفعات بسیار کوتاه و شدید رخ می دهد. این موارد به سادگی قابل کنترل نیست و نمی توان با بند آبخیزداری کاری از پیش برد. ما به جای آنکه شیوههای نرم افزارانه، مثل بیمه و سیستمهای هشدار را در دستور کار داشته باشیم، می خواهیم با تحمیل اقدامات سازه ای بر طبیعت آن را کنترل کنیم. هر مشکلی که پیش می آید قرار نیست با اضافه کردن سازه حل شود. ما با مداخلات توسعه ای، نظم و فرم طبیعت را چه در آبخیز و چه در آبریز برهم زده ایم و حالا فکر می کنیم، با اضافه کردن سازه باید در سرشاخه ها نیز آبخیز زد.»
امیرزاده با اشاره به آبخیزداری بیولوژیک می گوید: « این نوع آبخیزداری به معنای تقویت پوشش گیاهی است، آبخیزداری بیولوژیک اقدامی ترمیمی بعد از ممانعت بر تخریب است. از طرفی باید در مورد اقدامات سازه ای احتیاط کرد. در گزارش فائو نیز کمتر از سازه و بند سخن به میان آمده است. بیشتر اقدامات مشمول توانمندسازی جوامعی است که در میان دستها و بالادستها زندگی می کنند و توسعه در این بخش ها باید در حد کمی باشد، تا طبیعت آسیب نبیند. لذا باید جوامع تقویت شده و ارزش پوشش گیاهی و نظم و شکل طبیعت برای این جوامع بازگو شود تا همه آنها در جهت حفظ طبیعت اقدام کنند و این جوامع باید از آن آبی که در پایین دست است منتفع شوند. ما به جای آنکه اقداماتی که مسیرهای اجتماعی پیچیده ای دارند را در دستور کار قرار دهیم، یک بند آبخیزداری ساده احداث می کنیم!»
به اشتراک بگذارید
https://resalat-news.com/?p=59403
تعداد دیدگاه : دیدگاهها برای «آبخیزداریِ سازهای» عامل ویرانی محیطزیست بسته هستند
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.