خوابی که تعبیر نشد - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 8684
  پرینتخانه » اجتماعی, اسلایدر تاریخ انتشار : ۱۰ شهریور ۱۳۹۸ - ۲۲:۵۴ |
«رسالت» در گفت‌و‌گو با کارشناسان، موضوع «ماشین‌خوابی» را بررسی می‌کند؛

خوابی که تعبیر نشد

روزي طهران، کعبه آمال بود؛ آدمها خيال مي کردند از آسمانش طلا مي بارد، از اين رو مهاجرت، محرک نقد محيط پيرامون و ترسيم ايده آل هاي مقصد بود. حالا تهران، کعبه آلام است، اما هنوز جمعيت مهاجر در سال‏هاي اخير با هدف تصاحب فرصت‏هاي باقي مانده شغلي، قدم در جغرافيايي مي گذارند که ايده آل نيست.
خوابی که تعبیر نشد

مرضيه صاحبي- مريم رمضاني |
روزي طهران، کعبه آمال بود؛ آدمها خيال مي کردند از آسمانش طلا مي بارد، از اين رو مهاجرت، محرک نقد محيط پيرامون و ترسيم ايده آل هاي مقصد بود. حالا تهران، کعبه آلام است، اما هنوز جمعيت مهاجر در سال‏هاي اخير با هدف تصاحب فرصت‏هاي باقي مانده شغلي، قدم در جغرافيايي مي گذارند که ايده آل نيست. شاهد عيني اين اتفاق را مي‏توان به شکل افزايش غيرطبيعي مسافربرهاي شخصي و رواج پديده «ماشين خوابي» ملاحظه کرد.
حالا در گذر سال ها، مسافربرهاي غيربومي، تهران را مثل کف دست‌شان مي شناسند؛ از غرب تا شرق و از شمال تا جنوب را بلدند، خيابان‌ها و کوچه‌هايش را مي روند و مي آيند، ساده نيست اما وقتي کاري در بساط نباشد، زيستن در غربت که رنج آدمي را به مراتب افزون مي سازد، به تنها گزينه روي ميز بدل مي شود.
چه کسي است که نداند، تهران دراندشت، شهري است، پر هياهو و شلوغ، شهري هزار توي خاكستري با بيش از
۱۳ ميليون جمعيت كه بيست و پنجمين شهر پرجمعيت جهان خوانده مي‌شود و البته هشتاد و دومين شهر آلوده جهان، بنابراين مهاجرت و بعد هم مسافرکشي در آن، مي تواند چيزي شبيه فاجعه باشد.
طبق آخرين آمار رسمي وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعي، تعداد مراجعه جويندگان کار، ظرف ۱۰ سال اخير به مراکز کاريابي ۵۰ درصد کاهش داشته است. به روايت روزنامه فرهيختگان احتمال دارد اين اتفاق، ماحصل نااميدي جويندگان براي يافتن شغل باشد. طبعا رهاورد چنين موضوعي، مهاجرت است. قريب يک ميليون نفر در فاصله سال هاي ۸۵ تا ۹۰ به تهران مهاجرت کرده اند و سالانه ۶۰۰ هزار نفر به جمعيت تهران افزوده شده است.
براي درک بهتر اين مطلب بايد چند نکته را يادآور شد:
۱-باور همگاني بر اين است كه بالا رفتن شمار بيكاران، از علل روي آوردن مهـاجران روسـتايي و ساکنان شهرهاي کوچک بـه مقاصدي نظير تهران و ساير کلانشهرهاست.
۲-برمبناي بررسي هايي که سال ۱۳۹۵ انجام شده،
۲۶ استان کشور داراي تعداد شاغلاني کمتر از يک ميليون نفر بوده و تنها ۵ استان کشور داراي بازار کاري بالاتر از يک ميليون نفر است. در اين بين، پس از تهران، خراسان رضوي با يک ميليون و ۸۰۳ هزار نفر پرجمعيت ترين بازار کار کشور را داراست و پس از آن نيز اصفهان داراي يک ميليون و ۴۸۷ هزار نفر است.
۳- بدون احتساب استان هاي خراسان رضوي و اصفهان بايد بر اين امر صحه گذاشت که به رغم تجمع کارخانجات، بنگاه هاي توليدي- اقتصادي و مراکز داراي ظرفيت ايجاد اشتغال در تهران و بازار کار ۳ ميليون و ۶۵۴ هزار نفري آن، بازهم زمينه يافتن شغل براي اغلب مهاجرين فراهم نيست، آن هم در بزنگاهي حساس که قامت اقتصاد چنان خميده است که بسياري از بنگاه هاي توليدي، تعطيل اند و يا با نيمي از ظرفيت خود فعاليت مي کنند، از اين رو مسافرکشي، شغل ساده و در دسترسي به نظر مي آيد بنابراين بيکاري منجر به مهاجرت و سپس مسافرکشي مي شود و ميان اين سه عامل، حلقه وصلي بوجود مي آيد.
*بيکاري ۷/۱۶درصدي در چهارمحال و بختياري
مطابق آخرين بررسي ها، بيشترين ميزان بيکاري متعلق به چهارمحال و بختياري با ۷/۱۶ درصد است و استان‌هاي خوزستان با ۲/۱۶درصد، لرستان با ۱/۱۶درصد و هرمزگان با ۹/۱۵ درصد در رده‌هاي بعدي قرار دارند اما در اين ميان، وسعت بيکاري روستائيان را نبايد از قلم انداخت. سال هاست گلوگاه معيشتي آنان بر اثر خشکسالي، مسدود شده و از آنجايي که اقتصاد روستايي اتکاء قابل توجهي به فعاليت هاي کشاورزي دارد، شعاع تاثير پديده خشکسالي در اين مناطق بسيار بيشتر است. از سوي ديگر بخش کشاورزي به دليل برخورداري از رشد مستمر و پايدار اقتصادي، تامين امنيت غذايي، بازدهي سرمايه، ارزآوري، ارزبري کمتر و ايجاد عدالت اجتماعي در قياس با ساير بخش هاي اقتصادي کشور از قابليت خاصي برخوردار است. اين بخش نقش حياتي در اقتصاد ايران برعهده دارد و۲۳ درصد اشتغال را پوشش
مي دهد که البته از ساليان پيش، خشکسالي گلوي روستائيان را فشرده و جمعيت فعال آن، به غير از مهاجرت، چاره ديگري نداشته است، برهمين اساس مردادماه ۹۳، سيد ابوالفضل رضوي، معاون وقت توسعه روستايي و مناطق محروم معاون اول رئيس جمهوري گفته است: «هزينه خانوارهاي روستايي در برخي از استان‌ها در حال حاضر بيش از درآمد آن‌ها است و اين باعث شده روستائياني که زماني درآمد خوبي داشته و بسياري از نيازهاي شهرنشينان را برطرف مي‌کردند، ‌امروزه نيازمند کمک جواناني باشند که از اين روستاها به شهر مهاجرت کرده‌اند.»
* نرخ بيکاري روستاهاي کشور ۹/۱درصد کاهش يافته
حال اين اظهارات را در کنار گفته هاي رئيس جمهور قرار دهيد که به تازگي در مراسم ارائه دستاوردهاي دولت در توسعه زيرساخت هاي روستايي عنوان کرده است: «روستاهاي ما مرکز توليد هستند و روستائيان توليدگران بزرگ کشورند. محصولات کشاورزي مورد نياز مردم کشور عمدتا در روستاها توليد مي‌شود و به همين خاطر براي افزايش توليد به ويژه در بخش کشاورزي توجه به توسعه روستاها ضروري است.» و در نقطه مقابل، سخنان معاون توسعه روستايي و مناطق محروم کشور که در اظهاراتي تامل برانگيز مدعي شده است: «با توجه به ارائه تسهيلات اشتغال روستايي و عشايري نرخ بيکاري در روستاهاي کشور ۹/۱ درصد کاهش يافته و از ۹/۸درصد به ۷درصد رسيده است.» اما در تکميل سخنان رئيس دولت و معاون توسعه روستايي بايد به بيکاري گسترده روستائيان اشاره کرد، همان ها که سال هاست پشت فرمان مي نشينند و خيابان‌هاي تهران را براي مسافرکشي بالا و پايين مي‌کنند. گاهي ماه ها دور از خانه مي مانند و شب‌هاي سختي را در اين شهر، تک و تنها به صبح مي رسانند. مطابق آمارها ۷۴ درصد از جمعيت در مناطق شهري و تنها ۲۶درصد در مناطق روستايي كشور زندگي مي کنند. در سطح کشور حدود ۴۰ درصد مهاجرت بين استاني است اما در تهران اين رقم ۷۰ درصد است که اغلب اين مهاجرتها به دليل بيکاري اتفاق افتاده و همان طور که پيش تر گفته شد، اين مهاجران در تنهايي پرهياهوي خود، مسافران را از غرب مي‌ برند شرق و از شمال مي برند جنوب و روزانه بعد از ۱۵ ساعت برو و بيا، ۴ تا ۵ ميليون تومان در ماه درآمد دارند. دست کم يک‌چهارم آن يعني چيزي حدود يک ميليون تومان بابت سوخت و استهلاک خودرو، بيمه، جريمه و ساير هزينه‌ها مي‌پردازند. تازه بماند که ارمغان اين رانندگي طولاني؛ زانو درد و کمر درد و بيماري‌هاي تنفسي است.
حوالي مردادماه، محسن پور‌سيد آقايي، معاون حمل و نقل و ترافيک شهرداري تهران در نشست مسافربرهاي اينترنتي در پژوهشکده سياست گذاري دانشگاه صنعتي شريف، در توضيح «پديده‌ ماشين خوابي» عنوان کرد: «ما جواناني را مي‌بينيم که با کمک يکديگر ماشين خريده و محلاتي را به عنوان پاتوق و گعده در نظر گرفته و ماشين خوابي مي‌کنند. اينها جوانان شهرهاي ديگري هستند که به دليل نبود شغل به تهران مي‌آيند و مي‌بينيم که محلات تهران بين آنها تقسيم شده است و بچه‌هاي يک استان در يک محله و استان‌هاي ديگر در محلات ديگر جمع مي‌شوند و در خودروهاي‌شان مي‌خوابند.»
تصور نکنيد که اين پديده، همانند گورخوابي به يکباره از دل جامعه سر برآورده و حواشي متعدد رسانه اي را در پي داشته، بلکه از آغاز آن، قريب يک دهه مي گذرد و حتي سال ۱۳۹۵ روزنامه جوان در گزارشي تحت عنوان «مصائب ماشين خواب ها» به اين موضوع پرداخته بود.
بي ترديد مسافربري يکي از مشاغلي است که مي تواند نخستين انتخاب افراد باشد، زيرا احتمالا نياز به تخصص، سابقه کار و يا تحصيلات ويژه اي ندارد و افراد مي توانند با حمل و نقل مسافران به وسيله خودروهاي ارزان تر کسب درآمد کنند، البته بسياري از کساني که تن به اين کار مي دهند، داراي مدارک تحصيلي ليسانس و فوق ليسانس هستند اما بيکاري آنقدر امانشان را بريده که تصميم مي گيرند، قيد شهر و روستايشان را بزنند و کيلومترها دورتر از جغرافياي خود، در تهران مسافرکشي کنند. اگرچه اين امر، رويداد نوظهوري نيست اما اتفاقات اينگونه، خيلي زود از لايه هاي پنهان، در گستره وسيعي از سطح جامعه، نمايان مي شود.
*ناکامي دولت ها در ايجاد فرصت شغلي
آنطور که حسين ايماني جاجرمي در قامت روانشناس اجتماعي مطرح مي سازد، امروزه پديده ماشين خوابي به دليل کثرت و افزايش نقطه بروز آن، توجه همگان را به خود جلب کرده است، حال آنکه در دولت نهم و دهم قرار بود روي اين مسئله به صورت ويژه تحقيق و مطالعه شود، اما در حال حاضر آنقدر دامنه آن وسيع شده که نمي توان از کنارش به راحتي گذر کرد.
او به «رسالت» مي گويد: «همه دولت هاي ما در ايجاد فرصت هاي شغلي مناسب به ويژه در شهرستان ها ناکام مانده اند و افراد مجبورند براي امرار معاش به پايتخت مراجعه کنند، اما مسئله اصلي در بيکاري و مهاجرت نهفته نيست؛ طبعا پدري که از همسر و فرزندانش دور است، دچار تبعات روحي و عاطفي براي خود و خانواده اش خواهد شد و ديگر اينکه ميزان سرانه رفت و آمد و ترافيک در تهران افزايش يافته و از طرفي فرصت هاي شغلي کساني که ساکن تهران هستند، کاهش مي يابد و همه اين موارد مي تواند باعث بروز ناهنجاري ها شود. رفتار انسان برآمده از خصوصيت مکاني و شرايط زماني است که در آن قرار گرفته و اين افراد براثر شرايط اقتصادي به تهران آمده اند که اين امر سبب مي شود حاشيه شهرها، روز به روز بزرگ تر شود و از نظر جمعيتي؛ پايتخت به شهري نابه‌سامان و ناهمگون بدل شود. بخش زيادي از ناهنجاري ها در تهران بابت همين رفتارهاي آني است که در شرايط عادي اتفاق نمي افتد.»
از اين منظر، عليرضا شريفي يزدي هم در قامت جامعه شناس با ايماني، اتفاق نظر دارد. او به «رسالت» مي گويد: «معمولا هر اسکان نامتعارف و نامناسب ميزان امنيت را در سطح شهر پايين مي آورد و عدم امنيت را به شدت افزايش مي دهد، مثل سرقت، نزاع، درگيري هاي خياباني، خشونت و ترويج بداخلاقي ها که وسعت آن دردسرساز است.»
هادي معتمدي هم به عنوان يک جامعه شناس شهري در بيان پيامدهاي اين امر، بيان مي کند: «ماشين خوابي به مراتب پديده اي پيچيده تر از کارتن خوابي است، ماشين خوابها از شهرستان ها به منظور يافتن شغل به تهران مهاجرت کرده اند و يادآور بحث آلونک ها و حلبي آبادها هستند و از طرفي سلامت و امنيت رواني جامعه را زيرسوال مي برند. در واقع آنها، نوعي کار در تهران انجام مي دهند که هيچ گونه وابستگي به جايي ندارد و اگر اتفاق يا آسيبي رخ دهد، هيچ نهاد و ارگاني پاسخگو نيست، چرا که ارتباطي ميان اين افراد و ارگان هاي مسئول وجود ندارد. البته اين ها قشر
زحمت کشي هستند و صرفا به دليل نبود شغل راهي تهران شده اند اما به هرحال به دليل اينکه دور از خانواده بوده و تحت فشار هستند، امکان دارد، رفتارهايي را بروز بدهند که در نهايت به ناهنجاري منجر شود.»
* چاره کار چيست؟
ايماني در يک عبارت ساده، از آمايش سرزميني سخن مي گويد. منظور از اين آمايش، فرآيند شناسايي قابليت‌ها، امکانات، فرصت‌ها، منابع و استعدادهاي مناطق مختلفي است که مجموعه سرزمين ملّي را تشکيل مي‌دهد و بررسي گزينه‌هاي بهره‌برداري و استفاده بهينه و عقلايي از آن در تقابل بين سه مقوله «انسان»، «فضا» و «فعاليت»، براي ايجاد توازن و رابطه منطقي بين توزيع جمعيت و انجام فعاليت‌ها در پهنه سرزمين.
در اين نوع برنامه‌ريزي بهترين توزيع ممکن جمعيت، بر حسب منابع طبيعي و فعاليت‌هاي اقتصادي، سکونت‌گاه‌ها و نحوه استفاده از اراضي کشور، سياست‌ها و خط‌مشي‌هاي کلي، در راستاي بهبود وضعيت مادي و معنوي در قلمرو توزيع جغرافيايي خاص فعاليت‌ها و برنامه‌ها، با دقت و حساسيت مدنظر قرار مي‌گيرد و مزيت‌هاي فضاي طبيعي، اجتماعي و اقتصادي، ساماندهي و نظام‌بخشي مي‎شود.
ايماني تصريح مي کند: «کشورهاي ديگر به دليل الگوي توسعه و با تبعيت از آمايش سرزميني، ظرفيت هاي خود را به درستي شناخته اند و براساس آن، ظرفيت هر شهر و نقاط قوت و ضعف اش را بررسي و بر روي ظرفيت نيروي انساني و سرمايه گذاري به جد مطالعه کرده اند، اما نقطه علاج ما هميشه يک گام يا دو گام بعدتر است و قبل از بروز اتفاق، برنامه ريزي نمي کنيم، متأسفانه برنامه ريزي هاي توسعه شهري، مدون و درست نيست و دولت هاي ما معمولا ثروتمند هستند، اما نمي توانند منابع را مديريت کنند و تخصيص هايشان به درستي اتفاق نمي افتد و يا صنايع را در نقاط خاصي که قدرت متمرکز است، قرار داده و رانت هاي مختلفي از اين طريق شکل مي گيرد، اين ها به ما آسيب مي زند. اگر آمايش سرزمين را پياده مي کرديم، امروز وضعيت اين طور نبود، طبعا هر منطقه اي ظرفيت خاص خودش را دارد، در يک منطقه کشاورزي و منطقه اي ديگر صنعت، در اين رهگذر مي توان براي افراد درآمد و اشتغال پايداري ايجاد کرد.» به باور اين روانشناس اجتماعي، در صورتي که تعاوني ها شکل مي گرفت، افراد محصولات خود را توليد و عرضه مي کردند و زمين صادرات هم فراهم مي شد. اما همواره افراد قدرتمندي در رأس کار، تمام توليدات را تصاحب کرده و ثروتمند مي شوند، در چنين شرايطي، آن کساني که توليدکننده اند، تقويت نمي شوند. به عنوان مثال يزد يکي از بزرگ ترين توليدات کاشي و سراميک را داراست و در خراسان، محصول استراتژيکي مثل زعفران وجود دارد، اما فقط توليدات اين ها دست مردم است و منافعش در اختيار کساني ديگري است که در رأس قدرت قرار دارند، در اينجاست که مهاجرت اتفاق مي افتد و پديده هايي نظير ماشين خوابي دامنه گسترده اي پيدا مي کند. عليرضا شريفي يزدي، ماشين خوابي را در ادامه پديده هايي نظير کارتن خوابي، پل خوابي و گور خوابي ذکر کرده و دو دليل اصلي بروز آن را مشکلات اقتصادي مي داند که بر جامعه عارض شده و معضلات و آشفتگي هايي که در درون خانواده ها بروز مي دهد. به اذعان او، دومين عامل نسبت به اولين، نسبت کمتري دارد. او يادآور مي شود: «مقوله ماشين خوابي نشان دهنده مهاجرت حاشيه و پيرامون به مرکز است، طبق نظريه جامعه شناسي ما با مسئله، «مرکز-پيرامون» مواجه ايم، به اين معنا که همواره مرکز به لحاظ اقتصادي، بهره هاي منطقه پيرامون و نيمه پيرامون را به سمت خودش مي کشاند و چون تهران شهري است که هنوز در آن به هر شکلي کار پيدا مي شود، افرادي که در شهرستان ها و مناطق روستايي درآمد خاصي ندارند، به پايتخت مي آيند و به دليل بالا بودن اجاره بها، در اتومبيل استراحت مي کنند. اينها نوعا مهاجرين موقت يا فصلي هستند و ما هميشه مهاجرت فصلي افرادي را از مناطق روستايي و مراکز استانها به تهران داشته ايم که به دليل رکود و نبود درآمد اقتصادي اتفاق مي افتد.»
* رشد اقتصادي منفي ۶ يعني از دست دادن مشاغل
به اعتقاد اين جامعه شناس ما در برخي مقاطع زماني، بيشتر از ميليون ها شغل ايجاد کرده ايم اما کافي نبوده، ضمن اينکه اصل اول ايجاد شغل، سرمايه گذاري است، به عبارت ديگر به ازاء هر شغل بايد چندين ميليون تومان سرمايه گذاري شود، طبعا بايد مثل کشورهايي نظير چين، تايوان، هند، برزيل و کره جنوبي، رشد ۸ درصد را به ميزان دو دهه تجربه کنيم، حال آنکه هيچ گاه در طول ۴۰ سال گذشته، رشد متوسط مان از ۵/۴ بالاتر نبوده است، در حال حاضر هم رشد منفي ۶ را تجربه مي کنيم و اين يعني فاجعه و از دست دادن مشاغل، بنابراين مسئله ما ايجاد شغل نيست بلکه حفظ شغل هاي موجود است زيرا طي دو سال اخير بخش بزرگي از مشاغل ايجاد شده را از دست داده ايم و برهمين اساس شرکت ها و کارخانه ها تعطيل شده اند و يا به تعديل نيرو روي آورده اند.
هادي معتمدي هم بر اين امر تأکيد مي کند که بيکاري دامنه گسترده اي پيدا کرده و حتي بازار کار تهران هم اشباع شده است. حال آنکه بيکاري ام الفساد است و مهاجرت و ماشين خوابي تنها موارد کوچکي از آسيب هاي بزرگي است که مي تواند دامن يک جامعه را بگيرد و اين پديده و نظاير آن باعث توليد زباله هاي روحي و گسترش ناهنجاري ها مي شود.

نویسنده : مرضيه صاحبي- مريم رمضاني |
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : ۰
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.