فعالیتهای فرهنگی در جمهوری اسلامی از زمانی قفل شد که دولت و حکومت در آن ورود کردند. مثال سادهاش جشنهای نیمهشعبان در سالروز میلاد صاحبالزمان (عج) است. دهه شصتیها و پنجاهیها بیشتر به خاطر دارند جشن های میلاد سالهای نه چندان دور را. شور و هیجان میدانی میلاد زمانی از رونق افتاد که حکومت خودش را دخیل کرد و عنان کار را از دست مردم گرفت. شهرداری آمد وسط کار. نمونه دیگرش همین محرم و صفر. همه این رونق تکایا و ایستگاههای صلواتی و نذریها و هیئات و ... تا زمانی پابرجاست که بوی مردمی بودن بدهد. اساس موفقیتش هم همین مردم است.
کرونا دارد دوساله میشود. حالا یاغیتر هم شده است. هرچه دنیا به مهارش نزدیک میشود او روی دیگرش را نشان میدهد و بازهم از دست محققان و کاوشگران تولید واکسن سُر میخورد. اما حکایت تولدش در ایران کمی متفاوت است. از همان اول سردرگم بودیم. قم قرنطینه بشود یا نشود، واکسن خارجی آری یا نه، دستکش دست کنیم یا نکنیم، مواد ضدعفونیکننده جواب میدهد یا نه، از طریق سطوح منتقل میشود یا نمیشود و چندین و چند سؤال دیگر که شاید پاسخهایش هیچوقت هم مشخص نشود
چرا کسی کرونا را جدی نمیگیرد؟ اگر با تکتک اعضای ستاد ملی مقابله با کرونا حرف بزنیم همگی از ضرورت تعطیلی حداقل دوهفتهای پایتخت سخن میگویند اما خروجی جلسه چیز دیگری میشود؛ آنهم از هفته بعد!