این روزها، شاهد وقوع رخدادهای تعیینکنندهای در منطقه هستیم که میان آنها، اتصالات راهبردی و تاکتیکی معینی وجود دارد. یکی از مهمترین این موارد، مربوط به بازگشت عزتمندانهِ سوریه به اتحادیه عرب است. در این میان، نمیتوان از تحلیل رویکرد بازیگران غربی نسبت به تبلور دیپلماسی منطقهای جدید در منطقه، آنهم با بازیگری فعال جبهه مقاومت غافل شد، خصوصا اینکه سوریه و ایران هر دو نقش به سزایی در تحقق این مسیر ایفا کرده و خواهند کرد.
سفر رئیسجمهور کشورمان به سوریه، نقطه آشکارساز دیپلماسی پویای منطقهای جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود. از سال 2011 میلادی تاکنون،دشمنان امنیت منطقه و در رأس آنها واشنگتن و تلآویو با خلق بحرانی تصنعی در سوریه و عراق و هدایت تروریستهای تکفیری به حوزه شامات، درصدد از بین بردن نقاط اتصال جبهه مقاومت برآمدند.
با ازسرگیری اعتراضات گسترده به طرح اصلاح نظام قضائی در اراضی اشغالی ، هزاران تظاهرات کننده در خیابانهای تلآویو حاضر شدند.تلآویو به نقطه صفر بازگشته است! برخلاف محاسبات اولیه نتانیاهو و همراهانش، تنفس موقتی که باهدف پراکنده کردن جمعیت از خیابانها و در قالب توقف موقت طرح اصلاحات قضائی کابینه رژیم صهیونیستی صورت گرفت، کارآیی حداقلی خود را ازدستداده است.
این روزها در عرصه سیاست خارجی و روابط بینالملل، دغدغههای زیادی به اذهان خطورمی کند که یکی از آنها، نسبت راهبردی و تاکتیکی بازیگران با یکدیگر است.اینکه سیاستها و رفتارهای بازیگران تاثیرگذار در حوزه روابط بینالملل، تا چه اندازه با یکدیگر همپوشانی دارد؟ فراتر از آن، چگونه ممکن است یک محاسبه یا رفتار نادرست، بر شکلگیری قطببندیها و گروههای همگرای سیاسی در جهان تأثیرگذار باشد؟ اگر بخواهیم از مفاهیم وارد مصادیق شویم، با پدیدههایی مانند جنگ اوکراین و تبعات آن در شکلگیری پدیدههای تازه در نظام بینالملل مواجه میشویم.
خلق بحرانهای منطقهای باهدف تسلط بر اوضاع داخلی، یکی از فرمولهای شناختهشده و نخنما در تلآویو محسوب میشود.هر دوجریان دست راستی و لیبرال در اراضی اشغالی بارها از این فرمول تکراری باهدف گذار از بحرانهای داخلی و تمرکز بر جنگها و منازعات منطقهای استفاده کردهاند.
برخی دولتهای غربی طی ماههای اخیر مانور خاصی بر روی تحولات داخلی کشورمان صورت دادهاند. در اتحادیه اروپا،دولت آلمان تلاش کرده است به همراه فرانسه، انگلیس ، هلند و سوئد نقش محوریتری در قبال بازتولید اغتشاشات یا تحریک جامعه ایرانی با خلق و استمرار انگارههای کاذب ایفا کنند.
توافق اخیر تهران و ریاض در خصوص از سرگیری روابط دیپلماتیک ، نقطه عطفی در مناسبات دو بازیگر مهم منطقه غرب آسیا محسوب می شود. بدون شک اعلام رسمی این خبر از سوی شورای عالی امنیت ملی و دریابان علی شمخانی، دبیر این شورا، مطلعی در ایجاد شرایط جدید در حوزه سیاست های منطقه ای جمهوری اسلامی ایران است.
آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا در تازهترین مواضع دروغین خود بار دیگر مدعی شده است که احیای توافق هستهای از اولویتهای سیاست خارجی کشورش خارجشده و دیگر در دستور کار نیست! از سوی دیگر، رابرت مالی، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران اخیرا با همتای عمانی خود در وزارت خارجه این کشور دیدار فشردهای را در خصوص تبادل زندانیان ( میان ایران و آمریکا) و نحوه احیای مذاکرات هستهای داشته است.
این روزها رافائل گروسی، مدیرکل آژانس در روایتی یک طرفه ، از نگرانی ها ودغدغه های خود در قبال تسریع و گسترش دامنه فعالیت های هسته ای جمهوری اسلامی ایران در فردو ونطنز سخن می گوید! گروسی در تازه ترین سخنانش، خواستار سفر فوری به ایران و طرح دغدغه های جدید خود در قبال افزایش سطح غنی سازی در نیروگاه فردو شده است. جالب توجه اینکه گروسی در سخنانش تاکید کرده است :
سفر رئیسجمهور کشورمان و هیئت همراه به کشور چین از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است. هدف از این سفر، تحقق بیشترو تثبیت کاملتر مشارکت استراتژیک گسترده میان تهران و پکن در قالب تفاهمی کلان و راهبردی میباشد. صورتبندی آنچه امروز در منطقه و نظام بین الملل میگذرد چندان ساده به نظر نمیرسد.
این روزها موضوع جاسوسی بالنهای چینی از حریم امنیتی-هستهای آمریکا و رفت و برگشتی که میان واشنگتن و پکن بر سر این مسئله حادثشده، مولد تحلیلهای مختلفی در حوزه روابط بینالملل بوده است! عدهای از تحلیلگران، کلیت اقدام چینیها را منبعث از نوعی حرکت کور و احساسی تلقی کرده و عدهای دیگر معتقدند زمینههای شکلگیری منازعهای تمامعیار میان پکن و واشنگتن مهیا شده است.
طی روزهای اخیر، مقامات آمریکایی و اروپایی درمواضع گفتاری خود متفقالقول هستند که احیای توافق هستهای دیگر در اولویت سیاست خارجی آنها ( در قبال ایران ) قرار ندارد. افرادی نظیر ندپرایس، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا درحال تکرار این موضع کلان و کلی، در نشستهای هفتگی سازمانها و نهادهای متبوع خود هستند.
این روزها مقامات اوکراینی کمتر از گذشته قدرت«درک بازی غرب» در قبال جنگ اوکراین ( به لحاظ ماهوی،راهبردی و حتی تاکتیکی) را پیداکردهاند! مقامات آمریکایی و اروپایی از یکسو سیگنالهای «معامله بر سر جنگ» را خطاب به روسیه مخابره کرده و از سوی دیگر، ارسال تجهیزات نظامی و میدانی خود را به اوکراین ادامه میدهند.