«بیهمهچیز» داستان ماجرایی است که سایه گذشته بر آن سنگینی میکند
قطار، غول اژدها مانند پر از آهن و ابزار تکنولوژیکی پرسر و صدا، با ابهتی فراوان و در پیش چشم مردم، وارد ایستگاه یک دهکده میشود. ایستگاهی که البته نیست، صرفا جایی که قطار در آن توقف میکند. این غولپیکر آهنین غران و خروشان، چیزی است که دهکده را به بیرون از آن متصل میکند و هر کسی را میتواند در خود داشته باشد. مسافری از تهران یا از دیگر شهرهای بزرگ، برای آدمهایی که تا به حال به شهری چون تهران سفر نکردهاند. قطار، پنجرهای است رو به شگفتی جهان بیرون از محیط محدود و مهجور روستا. قطار این بار برای روستای فیلم «بیهمه چیز» زنی را به تحفه آورده بود که میتوانست برای مردم تهیدست و فلکزده ده، نقش ملکهای بخشنده و بزرگوار را ایفا کند. زنی که زن تراز دوران پهلوی است تا آنجا که عکسش روی مجله زن روز میرود.
09 دی 1400